پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همپاتقیشدن یک زن تنها با مرد شیشهای وی را به پرتگاه سیاهی کشاند.
راز سرنوشت این زن 40 ساله زمانی فاش شد که وی با دیدن ماموران پلیس امداد تهران برای نجات از دست 2 مرد فرمان پرایدش را به سمت موتور گشت چرخاند. ساعت 7:30 غروب سهشنبه 18 مردادماه سال جاری پلیس موتورسوار در بزرگراه بابایی به رفتارهای عجیب 2 مرد و یک زن داخل پرایدی برخورد. زن جوان که پشت فرمان بود با پرخاشگری با 2 مرد حرف میزد و ناگهان با دیدن پلیس موتورسوار خود را به وی رساند و کمک خواست. با درخواست ایست از سوی مامور یگان امداد، زن جوان پا روی ترمز گذاشت و با پیاده شدن از پرایدش خود را به پلیس رساند و گفت: «این 2 مرد قصد اذیت و آزار من را داشتند و میخواستند با استفاده از چاقوی سلاخی، خودرویم را نیز بدزدند».
وی افزود: آنها من را کتک زدند و اگر شما را نمیدیدم شاید سرنوشت بدی در انتظارم بود». ماموران وقتی این زن که اعظم نام دارد به طرح شکایت از 2 مرد شیشهای در خودرویش پرداخت، آنان را بازداشت و به کلانتری 102 پاسداران انتقال دادند. تحقیقات پلیس نشان داد که 2 مرد فریبرز و حسن نام دارند و اعظم آشنایی قبلیای با فریبرز که 25 ساله است، داشته است.
فریبرز که به خاطر کشیدن شیشه در حالت عادی نبود، پیش روی افسر پرونده ایستاد به سروان دینمحمدی گفت: از 3 سال پیش من و اعظم همدیگر را میشناختیم و به صورت رسمی با هم صیغه کرده بودیم، شب درگیری اعظم در خودرویش خواست تا از هم جدا شویم من مخالف بودم. بویژه اینکه پیش از رفتن به سر قرار با حسن شیشه مصرف کرده بودیم و حالت عادی نداشتیم». وی افزود: وقتی حرفهای اعظم را شنیدم خیلی عصبانی شدم، میخواستم هر طوری شده او را راضی کنم تا رابطهمان ادامه داشته باشد اما نمیپذیرفت و مدام اصرار به جدایی داشت، مقداری کنترل خودم را از دست دادم اما قصد اذیت و آزارش را نداشتم. در برابر این ادعاها، اعظم نیز به پلیس گفت: تنها بودم و از سر ناچاری به عقد موقت فریبرز درآمدم. مدتی گذشت و فهمیدم این پسر اعتیاد شدیدی به شیشه دارد، سعی کردم ترک کند اما فایدهای نداشت تا اینکه خواستم از فریبرز جدا شوم. نمیخواستم با مردی که اعتیاد دارد زندگی کنم چرا که از شوهر اولم به خاطر همین اعتیاد طلاق گرفته بودم. وی افزود: «آن شب فریبرز در حالت عادی نبود، او وقتی شنید میخواهم به هر قیمتی طلاق بگیرم با استفاده از چاقو من را تهدید کرد و شکنجهام داد. او میگفت به شرطی جدا میشویم که من صیغه دوستش حسن بشوم، ترسیده بودم و با دیدن پلیس موتورسوار سریع کمک خواستم».
بنابر این گزارش، 2 مرد و اعظم پس از تحقیقات روانه دادسرا شدند تا میزان جرم و مجازات آنان مشخص شود.