پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سیدمحمد علی (اقبال) واحدی متولد سال ۱۳۳۵ در شهر کرمانشاه است. نام این مجری با برنامه تلویزیونی «صبح بخیر ایران» در اذهان ماندگار شده است. مجری خوش برخورد و مهربان که بیش از سه دهه است در اجراهایش شور و هیجان وصفناپذیری را مشاهده میکنیم.
واحدی سال ۱۳۷۰ با یک برنامه پزشکی وارد تلویزیون شد و سال ۷۳ برنامه «صبح بخیر ایران» را اجرا کرد و بعدها اجرای برنامههای «مستقیم آبادی»، «ساده زیبا ایرانی»، «سفرنامه صبا» و .... را برعهده گرفت. سلامت آنلاین با وی درباره حال و هوای این روزهایش و توجهش به مقوله بهداشت و سلامت به گفتوگو نشسته است که از نظرتان میگذرد.
اجراهای شما سرشار از انرژی است، این همه شور و انرژی را از کجا میآورید؟
همه این انرژی به خاطر علاقه به کار به وجود میآید. من اصولا کاری را که دوست نداشته باشم انجام نمیدهم چراکه باعث رخوت و ضعف میشود.
این همه سفرکردن به مناطق مختلف ایران برایتان خسته کننده نشده است؟
خیر، چرا که در هر قسمت برنامه، فضایی متفاوت، آدمهایی جدید و موارد فی البداههای پیش میآید که برایم جذابیت خاص دارد و مانع تکرار و یکنواختی میشود. ممکن است برای بیننده تکراری به نظر برسد اما برای من همواره نو و جدید است. سفر، خستگیام را رفع میکند و وقتی از کاری که انجام میدهم لذت ببرم به نوعی این حس خوب را به دیگران هم منتقل میکنم.
کدام یک از سفرهایی که رفتهاید برایتان جالب و متفاوت بوده است؟
همه مناطق را دوست دارم اما جاهایی که تاکنون دوربین نرفته و برای اولین بار است که مردمانش با گزارشگر روبرو میشوند، چیز دیگری است. شادی آنها به من هم انرژی میدهد و لذت میبرم و خدا را شاکرم که میتوانم سهم کوچکی در شادیهایشان داشته باشم.
برای خانوادهتان سخت نیست که دائم در سفر هستید؟
بله، سخت است به قول همسرم «ما به نفع مردم عقب نشینی کردهایم». البته ناگفته نماند سعی میکنم مواقعی که در سفر نیستم کمبود حضورم را جبران کنم.
شما انسان انتقادپذیری هستید؟
بله، حتی اگر منتقد سواد انتقاد کردن را نداشته باشد، با این حال می پذیرم. تمام مخاطبین ولینعمت ما هستند و کار میکنم تا مخاطب و بیننده راضی باشد و این رضایت، اجازه ادامه کار را به من میدهد.
این روزها مردم خیلی آستانه تحمل شان پایین آمده و زود عصبانی میشوند، شما چطور؟
اصولا خودم را همیشه بدهکار میدانم. انسانهایی که خود را طلبکار میپندارند عصبانی میشوند و زود از کوره درمیروند. خود را در زندگی هیچ میدانم و طلبی از کسی ندارم و راضیام به رضای خداوند. عصبانیت از خوی حیوانی میآید و انسان حتی با دشمن هم که مبارزه میکند نباید عصبانی باشد چراکه وظیفهاش را انجام میدهد و طلبی ندارد.
شما یک خانه با معماری سنتی در تهران دارید. چرا این سبک معماری را انتخاب کردید و زندگی در این محیط چقدر به شما آرامش میدهد؟
انتخاب این سبک معماری دو دلیل داشت؛ یکی این که آدم سنتگرایی هستم و دلیل دیگرش ارزان بودن مصالح لازم برای ساخت چنین دکوری بود. سال ۱۳۷۹ از خانه قدیمیمان در تهرانپارس به منطقه اختیاریه آمدیم. دنبال خانهای در یک محله خلوت بودیم که به سازمان صداوسیما هم نزدیک باشد. خیلی گشتیم اما خانهای که به دردمان بخورد، پیدا نکردیم. همه خانههای این محدوده نوساز و گران بودند. عاقبت بعد از مدتی، خانه متروکهای را در این حوالی نشانمان دادند. من دقیقا چنین جایی را نیاز داشتم. حیاط دار بودن خانه خیلی برایم مهم بود. تزیینات داخلی را با آجر و کاهگل انجام دادم و به مرور زمان دکوراسیون تکمیل شد. رنگ و بوی خاک و فضای ایجاد شده واقعا آرامشبخش است .
خاطرم هست مدتی بیماری قلبی داشتید. در حال حاضر که بهتر هستید؟
بله چندین سال پیش ناراحتی قلبی داشتم و در دو رگ قلبم فنر گذاشتند. به خاطر استرس کاری رگ قلبم گرفت اما حالا خیلی خوبم و مزاحم کارم نیست. خیلی آدم وقتشناسی هستم و این استرس بموقع رسیدن اذیتم میکند.
با توجه به بیماریتان آیا در خوردن محدودیتی دارید؟
اگر در منزل باشم خانمم مانند مادر از من مراقبت میکند و روی سلامتیام حساس است. حتی در سفرهایم تمام داروهایم را در یک جعبه مخصوص و با درج زمان آماده میکند و مدام هم با من در تماس است تا فراموش نکنم. غذاهای پرچرب و شور مصرف نمیکنم. البته خودم آدم شکمو و تنبلی هستم و گاهی پرهیز و ورزش را فراموش میکنم.
غذاهای سنتی را دوست دارید یا فستفودها را؟
من اصولا همه چیز خوارم اما غذاهایی سنتی را بیشتر دوست دارم که متاسفانه این غذاها اغلب چرب هستند و مضر برای من. فست فودها هم برای سلامتی ضرر دارند و سعی می کنم کمتر مصرف کنم. اصولا ما مردان ایرانی خیلی به غذا علاقه داریم و آن هم به خاطر خانمهای ایرانی است چرا که بهترین آشپزهای دنیا هستند.
وقتی سفر هستید چقدر به تغذیهتان اهمیت میدهید؟
هنگام کار به تنها چیزی که فکر نمیکنم خورد و خوراکم است. مردمان شهرهایی که به آنجا سفر میکنم اغلب مهماننواز هستند و با انواع غذاهای محلی و سنتی از ما پذیرایی میکنند و نمیشود پرهیز کرد.
همانطور که به سلامتی جسمتان اهمیت می دهید به روح و روانتان هم رسیدگی میکنید؟
خیلی، چون من آدم معتقد و مذهبیای هستم عبادت، نماز و خواندن قرآن خیلی در به آرامش رسیدنم کمک میکند. هر جا که به بن بست میرسم تنها پناهگاه من دعا و نیایش است و روحم با وجود سختیها و تمام مشکلاتی که دارم با این کار آرامش پیدا میکند.
اهل ورزش کردن هستید؟
در دوران جوانی ورزشکار بودم و دوچرخه سواری و فوتبال بازی میکردم. به نظرم سرحالی الانم هم بابت همان ورزشها است. اصولا ما برای هر کاری فرصت داریم الا ورزش کردن. بهترین ورزش در سن و سال من هم پیادهروی است.
ایرانیان وقتی سنشان به 50 میرسد تازه به فکر سلامتی خود میافتند. آیا این موضوع برای شما هم صدق میکند؟
از ابتدا چون همسرم خیلی به من توجه می کرد همیشه به فکر سلامتیام بودم وحالا که ۶۲ سال دارم حاضرم با جوانان امروز فوتبال بازی کنم و اصلا حس رخوت ندارم و پرانرژی و سرحال هستم. هر 6 ماه یک بار هم چکاپ میکنم تا اگر مشکلی به وجود آمده، سریعا جلوی پیشرفتش را بگیرم و درمان شوم.
آیا به طب سنتی هم معتقد هستید؟
تا حدودی بله، جوشاندهها و عرقیجاتی را که حس میکنم برایم خوب است استفاده میکنم. اما اصلا پیش نیامده که طب سنتی را جایگزین دکتر کنم.
وضعیت بهداشت و درمان جامعه را چگونه میبینید؟
به نظرم بهتر شده و خوب است. ولی فکر میکنم سلامتی مردم به خاطر نبود تنوع در غذاهایمان مشکل دارد. قدیمیها انواع آش را با حبوبات و مواد فیبردار و سبزیجات فراوان درست میکردند. در گذشته پلو در سفرهها جایی نداشت؛ بیشتر آش، آبدوغ خیار، خوراک و اشکنه میخوردند. اگر بتوانیم این غذاها را احیا کنیم در سلامت جامعه نقش موثری خواهد داشت.
نظرتان درباره طرح تحول سلامت چیست؟
اصولا تمامی طرحها و قوانین ما عالی هستند فقط اجرای آنها مهم است. اگر این طرح به درستی اجرایی شود خیلی به مردم و سلامتیشان کمک خواهد کرد.