این روزها کمتر از احوالات یکدیگر مطلع هستیم و بیشتر در فضای مجازی احوالپرسی میکنیم. اما این احوالپرسیها هیچ گاه جای کنار هم بودن و صمیمیتهای دیدار از بزرگترها به خصوص مادران را نمیگیرد. همزمان با سالروز ولادت حضرت زهرا (س) به دیدن این مادر و هنرمند سینمای ایران رفتم. مادری که امروز به دلیل کهولت سن کمتر توان نشستن و لبخندهای همیشگیاش را دارد.
خانهاش با عکسهای خانوادگی و دوران جوانی مزین شده و تابلوی اعلان نمایش به کارگردانی عبادالله رنجبر روی دیوار خودنمایی میکند و چشمها را به سمت خود با توجه به قدمتش فرامیخواند. همزمان به محل سکونت رنجبر دکتر فیزیوتراپ کارش به پایان می رسد و پرستار ایشان به همراه فرزندش مادر را برای حضور در کنارمان آماده میکنند. ورودش با ویلچیر برایش اندوهناک است زیرا او همیشه مستقل از دیگران به امور زندگی خود پرداخته بود و نیازمند هیچ کس نبود و همین امر او را ناراحت میکرد.
به محض ورود به سالن منزلش مرا متوجه اعلان تئاتر پدرش میکند و با دست به این تابلو اشاره دارد و کلمه پدر را از اعماق وجودش بیان میکند.
ملکه رنجبر به دلیل کهولت سن و ضعف جسمانی کمتر توان تکلم دارد و کوتاه و بریده سخن می گوید اما در طول حضور کوتاهش در کنارم از مردم تشکر میکند و می خواهد برای بهبودش مردم دعا کنند.
ملکه رنجبر سال ها عضو هلال احمر است و همیشه از کارهای خیر استقبال کرده است در خیریههای مختلف حضور داشت و خود با تاکید می گوید: زحمت زیادی کشیدم برای زندانیها، سالمندان، بی سرپرستها. کلماتش منقطع میشود و دیگر هیچ نمی گوید. او همزمان با زلزله بم و مشکلات متعدد زلزله زدگان برای جمع کردن کمک های مردم از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و همیشه در مراسم خیریه پیشقدم بود.
در طول صحبت با فرزندش فریبرز ایروانی از او میخواهد چند کلمهای برای مردم صحبت کند اما توان صحبت ندارد و با صدای آرام می گوید : غلام شیش لول بند نیست که حرف بزنه . او همچنان در شرایط سخت تلاش میکند اطرافیان را خوشحال کند.
ملکه رنجبر 21 مهرماه جراحی قلب را پشت سرگذاشت و وضعیتش به گفته فرزندش رو به بهبود بود که مدتی پیش دچار تنگی نفس شده و به بیمارستان مراجعه می کند.
فریبرز ایروانی فرزندش درباره وضعیت فعلی مادر گفت: مشکلی که اخیرا ایجاد شد و ایشان گله مند از تنگی نفس بودند و سرفه داشتند.به بیمارستان مراجعه کردیم و بعد از بررسی های اولیه تشخیص این بود که دو هفته بستری باشند . خوشبختانه همه چیز تخت کنترل است. مساله ای که دشواری ایجاد کرده این است که طول دوره بیماری و قبل از آن مادر مشکلات گوارشی داشتندهمین باعث شد تا قدرت جسمانی و عضلانی تحلیل برود و با ضعف جسمانی مواجه هستند تشخیص دکتر ماندگار و دکتر نائمی از پزشکان متعهد و مسئولی که در این مدت زحمات زیادی کشیدند این بود که با تغذیه خوب و طی دوره فیزیوتراپی مجدداً بتوانند بهترین حالت در شرایط سنی امروز داشته باشند و ایشان مرخص شدند و به تازگی در خانه از ایشان مراقبت میکنیم.
ساده زیستی و دستگیری از مستندان برایش اهمیت دارد
ایروانی درپاسخ به این سوال که چه ویژگیدر ایشان وجود دارد که علاوه بر شهرت، در میان مردم محبوب هستند، گفت: مردم نسبت به ایشان بسیار لطف دارند، در این مدت که ایران بودم بیش از آنکه فکر میکردم مورد توجه و محبوب مردم هستند. به عقیده من ساده زیستی ایشان باعث این ویژگی است. با سختی های مردم سختی کشیدند و با غمهایشان غمگین شدند، یک عمر تمام تلاششان را معطوف کمک رسانی و دستگیری مستمندان کردند، شرکت در خیریه های مختلف و خانه های سالمندان نمونه های بارز این خدمت رسانی است و زندگی پاسخ این نیات و اعمال را به فرد می دهد. پاک و با خلوص نیت زندگی می کنند، این عشق بی پاسخ نمیماند. این عشق و علاقه ای که از مردم امروز می گیرند نتیجه عشقی است که در گذشته نسبت به مردم داشتند.
در میانه صحبت با فرزند ملکه رنجبر او اشاره مجدد به اعلان تئاتر پدرش دارد و این قدرشناسی از پدر را از فرزندش جویا میشود. ایروانی درباره قدرشناسیاش توضیح داد: مادر فوق العاده قدر شناس هستند عشق و محبت و مردم دوستی که در پدرشان دیدند و می دانستند برای مردم قلبش می تپید و دنبال انتفاع و منافع شخصی نبود، برایش قابل احترام است و پدرشان را می پرستند.
وی ادامه داد: در دوره اشغال ایران توسط قوای روس و انگلیس مردم با فقر و بیکاری و قحطی مواجه بودند اما وسط آن همه بدبختی و اشغال و... عبادالله رنجبر تئاتر برگزار می کرد که مردم تفریح کنند و دلمشغولی خوبی برایشان ایجاد شود و طنز نگاه کنند و شاد بشوند.
وقتی صحبت از عبادالله رنجبر می شود ملکه رنجبر با کلمات منقطع گفت: من کوچکترین کوزت ایران هستم
او زمانی که تنها شش سال داشت در تئاتر «بینوایان» نقش کوزت را ایفا کرد . فرزندش از خاطرات مادرش درباره حفظ کردن نمایشنامه گفت: به برادرش جهانشاه می گفت تو نمایشنامه را بخوان تا خواندنات تقویت شود و من هم حفظ کنم . با این ترفند نمایشنامه را حفظ کرد و روی صحنه حاضر شد.
بعد از صحبت درباره تئاتر عبادالله رنجبر و فعالیتهای تئاتر در زمان اشغال پرستار تاکید میکند که ملکه رنجبر خسته شده است زیرا از صبح منتظر حضور ما در منزل بوده و اصلاً نخوابیده و بعد از فیزیوتراپی هم توان نشستن در کنار ما را ندارد. مادر را به اتاقش انتقال می دهند و حین رفتن از ما تشکر میکند و برایمان بوسه می فرستد .
زندگی در کنار مادر افتخاری است/ امیدوارم امانتدار خوبی باشم
فریبرز ایروانی درباره فرزند یک مادر هنرمند بودن گفت: من کوچک بودم خاطرم هست حظ می بردم مادرم را می دیدم . من در کوچه فوتبال بازی می کردم ایشان در شهرداری کار میکردندو بعد ازکار به منزل می آمدند ایشان را نگاه می کردم مرتب و آراسته و زیبا هستندو بعد با افتخار حظ می کردم. افتخاری است که در کنار ایشان زندگی کردم. البته مسئولیت سنگینی است. یکی از مردم دوست داشتنی در خیابان، بعد از این که با مادر خوش و بش کردند مرا صدا کردند و گفتند ایشان متعلق به شما نیست مادر یک ملت است، سعی کن امانتدار خوبی باشی. امیدوارم امانتدار خوبی برای مردم باشم و خداوند از من راضی باشد . تمام تلاشم را کردم و میکنم.
دستیابی به حس خوشبختی با مراقبت از والدین میسر میشود
ایروانی در پاسخ به این پرسش؛ با توجه به زندگی شما در خارج از ایران شاید اولین چیزی که به ذهن برسد سپردن مادر به دست پرستاران است چرا خودتان از ایشان مراقبت میکنید، گفت: یکسری چیزها در زندگی، اعتقادات فردی است که ممکن است از دیگران آموزش دیده باشیم یا شنیده باشیم و ملاک رفتار و کردارمان قرار دهیم. اعتقاد قلبی من این است که گزینه درست در زندگی در سر دو راهی ها که برای همه پیش می آید گزینه سخت است . گزینه سخت همیشه گزینه درست است. من خودم این اعتقاد را زندگی کردم و با زندگی به این نتیجه رسیدم. همیشه باید سوال کنیم کار آسان راه فرار است و باید با مشکلات مقابله و مبارزه کرد و ایستادگی داشت، فداکاری و ایثار کرد. فرزندی در کنار مادر و پدر خودش بایستد و از آن ها مراقبت کند به عنوان گزینه سخت قطعاً گزینه درستی است. نابرده رنج گنج میسر نمی شود چه گنجی بالاتر از این که در آینده به زندگی گذشته نگاه کنید و دربرابر خداوند، خودتان و اطرافیان سر بلند باشید. سربلندی بزرگترین سرمایه زندگی فردی است . البته توانمندی های اقتصادی و اجتماعی در افراد مختلف متفاوت است نمی توان کسی را مورد انتقاد و شماتت قرار داد اما همیشه می گویم هر فردی در هر جایگاهی بهترین تلاشش را برای حفظ و نگهداری والدین و به خصوص مادر انجام دهد به حس خوشبختی دست پیدا میکند.
از فرزند رنجبر میخواهم خاطره ای از مادر برایمان بگوید او در میان خاطرات متعدد خاطره ای از مادر را بیان می کند که رنجبر برایش تعریف کرده است :پدر خانم رنجبر در شهرداری مانند خودشان کار می کردند. در دوران اشغال که فضای خاص سیاسی در کشور وجود داشت مردم مستمند بودند و فقر اجتماعی دشواری های زیادی را برایشان فراهم می کرد. پدربزرگم تلاش می کردند به مردم کمک کنند. در شهرداری برای پرچم ایران پارچه می خریدند. نزدیک عید عباد الله رنجبر با دوستانشان پارچه ها را بین مردم توزیع می کردند تا برای خودشان لباس بدوزند مادرم تعریف می کرد من در کوچه و خیابان متوجه می شدم چه کسانی پرچم ایران را پوشیدند. البته پدربزرگم خارج از عرف این کار را با کمک دوستانش انجام می داد اما به هر ترتیب در دوران فقر و قحطی پرچم ایران را به تن مردم می کردند.
ملکه رنجبر در اکثر کارهای کمدی سینمایی و تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت و همیشه سعی کرد لبخند را به صورت مردم بنشاند ما را با لبخند از روی تخت بدرقه کرد. برای این مادر سلامتی آرزو می کنیم.