رسول حسینی: رویکرد ایران به سمت شرق به نظر می رسد بعد از خروج ترامپ از برجام با جدیت بیشتری در سیاست خارجی ایران دنبال می شود. سفر رئیس جمهور روحانی به چین هم در این راستا ارزیابی می گردد. اما نکاتی در این مورد وجود دارد که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد ابتدا باید اذعان نمود علی رغم بحث هایی که در گذشته مبنی بر نگاه به شرق وجود داشته نگاه امروزین به شرق برخاسته از اضطراری است که سیاست خارجی ایران بعد از خروج امریکا از برجام با آن مواجهه شده است. محصول یک استراتژی پیشین سیاست خارجی ایران نیست. دولت روحانی در ابتدای روی کار آمدن در تلاش بود روابط خود با غربی ها را سرسامان بدهد و با رسیدن به یک توافق جامع در بحث هسته ای راهی به سوی همکارهای بین المللی بگشاید. این سیاست برخاسته از نیازهای متنوع موجود برای همکاری با غرب بود که شامل حوزه های اقتصادی، تکنولوژیکی، سیاسی و امنیتی بوده است. ارزیابی دولت روحانی این بود که با حل مسئله هسته ای، عادی سازی روابط با غرب اتفاق خواهد افتاد و رویکرد امریکا در قبال ایران ملایم تر خواهد شد و این توافق روزنه امید و مسیر همواری برای حضور قوی تر و مسئولانه تر ایران در نظام بین الملل ایجاد می کند. از طرف دیگر دولت روحانی امیدوار بود که با اطمینان نظام بین الملل از صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای، باب مذاکره در حوزه های مورد علاقه دیگر با غرب و حتی در مواردی با امریکا باز شود. در این چارچوب، نگاه به شرق در ساختار روابط سنتی و البته از زاویه اقتصادی مورد توجه بود. به عبارت دیگر انتظار داشتن روابط مستحکم و استراتژیک میان ایران و چین بعید می نمود. زیرا ایرانی ها به تجربه دریافته اند که نه چین و نه روسیه هرگز در بزنگاه های تاریخی از سیاست های تهران حمایت نخواهند کرد و البته با توجه به ایدئولوژی خاص حاکم بر سیاست خارجی ایران امکان رسیدن به سطح بالای همکاری های امنیتی و همه جانبه امکان پذیر نیست. بنابراین چینی ها روابط از نوع دوم با ایران خواهند داشت و حتی از عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای هم حمایت نخواهند کرد. اما این رهیافت بعد از خروج امریکائیها از برجام با یک شوک جدی مواجهه شد. در واقع آن استراتژی عادی سازی روابط با غرب به بن بست رسید. (در این مجال ما به چگونگی به بن بست رسیدن ان نمی پردازیم). دولت روحانی با سرخوردگی از تصمیم امریکا، تمام همت خود را بر این گذاشت که توافق برجام را بدون امریکائیها حفظ کند در این شرایط است که نگاه جدید ایران به شرق و چین جان تازه ای گرفت. واقعیت ها حاکی از حکایت دیگری است و آن این است که در هر صورت این رویکرد جدید، انتظارات ایران را برآورده نخواهد ساخت و حتی خوشبینی لازم برای بی اثر کردن تصمیم امریکا را نیز در بر نخواهد داشت. روابط ایران و چین در حوزه های تسهیل جریان انرژی و گسترش بازار فروش کالاهای چینی باقی خواهد ماند و از این سطح فراتر نخواهد رفت. البته ایران هم به خوبی به این موضوع آگاه است و گذشته روابط دو کشور هم چیزی جز این نیست. چینی ها تا زمانیکه بخواهند بازار کالاهای خود را حفظ کنند و انرژی چرخ صنعت خود را تامین کنند، سیاست نگاه به شرق ایران را پاسخ خواهند گفت و قدمی برتر از این برنخواهند داشت. چینی ها برای برهم نخوردن مسیر ثبات و توسعه کشورشان، کره شمالی را وادار به مذاکره مستقیم با امریکا کردند و سیاست خارجی اقتصاد پایه را بر بازی های امنیتی و سیاسی و ماجراجویی های هسته ای کره شمالی ترجیح دادند. بنابراین با چنین رویکرد و اولویتی ما نباید انتظار جایگزین شدن چین در برابر غرب را داشته باشیم. زیرا نه تنها در حوزه ژئوپلتیک چین نیستیم بلکه چینی ها گسترده ترین روابط را با غرب و آمریکا دارند و سیاست انزوای ایران در راستای منافع آنهاست. همچنین اولویت ها و مقاصد سیاست خارجی ما با اولویت های سیاست خارجی چینی ها همخوانی ها راهبردی نخواهند داشت به همین خاطر است که نگاه ما به شرق از روی اضطرار است و نه یک نگاه بلند مدت. اما اگر بخواهیم اروپائیها را به این معادله اضافه کنیم، مقاصد و اهداف سیاست خارجی ما بیشتر می تواند با اولویت های سیاست خارجی اروپائیها همخوانی داشته باشد. زیرا بی ثباتی در ایران اروپائیها را بیشتر از چینی ها نگران می کند و حوزه امنیتی ایران و اروپا به هم نزدیکتر است و ثبات در ایران برای آنها بیشتر از چین اهمیت خواهد داشت. همانطور که توسعه در ایران هم برای اروپائیها بیشتر از چین اهمیت خواهد داشت. در روابط دو سوی آتلانتیک هم اروپائیها نسبت به چین مقاومت بیشتری در برابر امریکا از خود نشان خواهند داد. منافع ایران و اروپا چه در حوزه سیاست های منطقه ای و چه در حوزه سیاست های امنیتی همپوشانی بیشتری دارد. به همین خاطر حفظ برجام برای اروپائیها مهمتر از چین و روسیه است. چینی ها و روسها از نزدیک شدن ایران و امریکا استقبال نمی کنند و سیاست چینی ها بیشتر بر حول حفظ رشد اقتصادی و عدم دخالت در سیاست های پر هزینه و پر خطر خصوصا با امریکا خواهد بود.
اصطکاک سیاست خارجی ایران با مسائل امنیتی منطقه و بی توجهی به موضوعات اقتصادی، شمایل خاصی را بر سیاست خارجی ایران پوشانیده است، یعنی تنظیم روابط خارجی ایران بر اساس منافع اقتصادی و گسترش تجارت خارجی نیست. از این روست که تمایل به شرق هم سیاستی پایدار و ضامن توسعه پایدار داخلی نیست بلکه از روی اضطرار و منفعلانه است و تنها حول حفظ وضع موجود و برقرار ماندن گذرگاههای محدود اقتصادی و البته چانه زنی برای امنیت می چرخد. این سیاست مثل گذشته تنها تا زمانی پایدار است که کنش ایران در دایره تقابل با غرب بچرخد و همچنان اولویت های امنیتی بر مسائل اقتصادی و توسعه ای ارجحیت داشته باشد و البته وارد خطوط قرمزهای تعیین شده بین المللی هم نشود. بنابراین چینی ها و روس ها تا زمانیکه ایران این سیاست ها را دنبال خواهد کرد از رابطه موجز و کنترل شده با ایران بهره خواهند برد و هرگز قدمی جلوتر بر نخواهند داشت. یعنی در واقع چین و روسیه از سیاست های تنش زا با غرب توسط ایران استقبال می کنند و هرگز از نزدیک شدن ایران به غرب حمایت نخواهند کرد به همین خاطر است تا زمانیکه این روابط پرتنش و کنترل شده باشد با روی باز به درخواست های ایران پاسخ می دهند ولی وقتی که چراغ سبزی از طرف غرب به ایران داده می شود و ایران بطور جدی وارد گفتگو با غرب می شود چندان راضی نیستند زیرا در آن صورت ایران توان توازن و تعادل در سیاست خارجی خواهد داشت و قدرت بیشتری برای حفظ منافع خود خواهد داشت که مورد رضایت روسها و چینی ها نیست.
* دکترای علوم سیاسی