شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲
۱۳ ذی القعده ۱۴۴۴
- Saturday 03 June 2023
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
ویدیو / رئیس سازمان مالیاتی: اگر قانون مالیات بر عایدی سرمایه با تعدیل تورمی اجرایی شود، بی خاصیت می‌شود / مراجع نظارتی بالادستی جلوی بازدارندگی این قانون را نگیرند

ویدیو / رئیس سازمان مالیاتی: اگر قانون مالیات بر عایدی سرمایه با تعدیل تورمی اجرایی شود، بی خاصیت می‌شود / مراجع نظارتی بالادستی جلوی بازدارندگی این قانون را نگیرند

ویدیو / وحشت سرنشینان خودروها از تماشای تصاویر توفان شن در مصر

ویدیو / وحشت سرنشینان خودروها از تماشای تصاویر توفان شن در مصر

ویدیو / گل‌محمدی شایعات جدایی‌اش از پرسپولیس را قوت بخشید: شاید نیم‌فصل استراحت کنم یا در تیمی باشم که تنش کمتری داشته باشد

ویدیو / گل‌محمدی شایعات جدایی‌اش از پرسپولیس را قوت بخشید: شاید نیم‌فصل استراحت کنم یا در تیمی باشم که تنش کمتری داشته باشد

 تولد نخستین کره گورخر ایرانی در پارک ملی کویر

 تولد نخستین کره گورخر ایرانی در پارک ملی کویر

ویدیو / زمین‌خوردن بایدن در یک مراسم رسمی

ویدیو / زمین‌خوردن بایدن در یک مراسم رسمی

ویدیو / جنجال وسط کنسرت؛ لحظه جشن قهرمانی یک جیمی‌جامپ پرسپولیسی در کنسرت راغب

ویدیو / جنجال وسط کنسرت؛ لحظه جشن قهرمانی یک جیمی‌جامپ پرسپولیسی در کنسرت راغب

کد خبر: ۴۳۷۹۷۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۳ - ۰۷ آبان ۱۳۹۷
اجتماع >> جامعه
پ

لوطی‌گری در دهه 90؛ وقتی لاتی حرف زدن و ایستادن سر گذر هنوز از مد نیفتاده است!

ممل هر روز دم غروب سر یک سه راهی با ۱۵، ۱۰ نفر از دوستانش که مثل خودش هستند می‌نشیند. گاهی آواز می‌خوانند و گاهی دعوا می‌کنند. فکر نکنید که دعوایی است، او فقط برای رفاقت دعوا می‌کند: «سر رفقا زیاد دعوا کردم. واسه رفاقت زندگیم رو می‌دم و حبس می‌کشم براشون که کشیدم. یکی از رفقا بود کاری کرده بود و خیلی می‌ترسید. من رفتم گردن گرفتم و یه ماه و نیم هم براش حبس کشیدم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

شبیه فیلم است، فیلمفارسی. حتی شبیه یک نمایش قدیمی. اما همه چیز واقعی است. از لاتی حرف زدن و سر کوچه و گذر ایستادن تا برای رفیق دعوا کردن و مردن.هنوز خیلی‌‌ها زندگی‌شان در این دو کلمه خلاصه می‌شود؛ لوطی گری. حتی اگر به نظر بیشتر مردم، زمانه‌شان سر آمده باشد و دوره گوشی هوشمند، ماشین شاسی بلند و... باشد، آنها دوست دارند مثل قدیمی‌ها زندگی کنند. حرف موسفیدها و پیرمردها نیست. حرف جوان‌های 20،30 ساله‌ای است که زندگی‌شان انگار در دهه 30 می‌گذرد نه در دهه 90. آن دوره را فقط در فیلم‌ها دیده‌اند اما حالا فقط می‌خواهند شبیه آنها باشند، شبیه لوطی‌ها و بزن بهادرها.

در اینستاگرام پیدایش می‌کنم. نام پیجش همان لقبش است یعنی ممل فری. با موهای بلند فر، کت و شلوار اغلب مشکی، یقه خرگوشی و البته گیوه‌ای که به جای کفش می‌پوشد و لنگی که دور گردنش می‌اندازد.
وقتی پست‌ها و عکس‌هایش را باز می‌کنم، مشخص می‌شود تفاوت محمد رحیمی با بقیه جوان‌ها فقط تیپ و قیافه‌اش نیست. ادبیاتش هم شباهتی به امروزی‌ها ندارد. حتی در اینستاگرام: «ما بچه خوبی بودیم... خیابون، معلم خوبی نبود.»

محمد اهل خوانسار و متولد 68 است اما وقتی او را می‌بینی انگار برگشته‌ای به قدیم. همان وقت‌ها که لوطی‌ها عزتی داشتند و کسی از دیدن‌شان تعجب نمی‌کرد. حرف زدنش شبیه همان لوطی‌هاست. آبجی، رفیق، مخلصم و چاکریم از دهانش نمی‌افتد و مثل همان قدیمی‌ها سلام و خداحافظی می‌کند؛ دست چپ روی سینه و سر کمی خم. به قول خودش با جوان‌های مدل جدید خیلی حرف نمی‌زند و به آنها کاری ندارد. برای خودش زندگی می‌کند. برای دل خودش.
محمد از سال‌ها پیش همین طور بوده. از 11، 10 سالگی: «فیلم قدیمی نگاه می‌کردم و عاشق مرام و معرفت‌شون بودم. سه تا داداش دارم که هر سه تا همین‌طوری هستیم. الآن اسم منو بیارید همه شهر منو می‌شناسن.»

ممل هر روز دم غروب سر یک سه راهی با 15، 10 نفر از دوستانش که مثل خودش هستند می‌نشیند. گاهی آواز می‌خوانند و گاهی دعوا می‌کنند. فکر نکنید که دعوایی است، او فقط برای رفاقت دعوا می‌کند: «سر رفقا زیاد دعوا کردم. واسه رفاقت زندگیم رو می‌دم و حبس می‌کشم براشون که کشیدم. یکی از رفقا بود کاری کرده بود و خیلی می‌ترسید. من رفتم گردن گرفتم و یه ماه و نیم هم براش حبس کشیدم.»

مرشد زورخانه است و برای همین وقتی می‌خواهد آواز بخواند می‌رود سراغ شعرهای حماسی که عباس شیرخدا می‌خواند. فقط مرشدی نمی‌کند و میل و کباده هم می‌زند و سنگ روی سینه می‌برد و چند مقام قهرمانی هم در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی دارد.
موسیقی گوش دادن و فیلم دیدن محمد هم مثل همان قدیمی‌هاست. ترانه‌های قدیمی گوش می‌کند و عاشق بهروز وثوقی، ایرج قادری و حسین گیل است و بیشتر از همه به قول خودش بهروز.
این قدیمی بودن فقط برای رفقایش و عکس‌های اینستاگرامی نیست. لباس‌های قدیمی‌اش را همه جا می‌پوشد و همه جا همین‌طور حرف می‌زند: «من همیشه همینم. توی عروسی هم با گیوه می‌رم. بیشتر مشکی می‌پوشم. برام مهم نیست کسی خوشش بیاد یا نیاد. به کسی هم کار ندارم. مامان و بابام خیلی گیر نمی‌دن فقط یه وقتا می‌گن موهاتو کوتاه کن. همین الآن توی خیابون برم بچه‌ها سوت می‌زنن به مادراشون که اونو نگاه.»

ممل کفترباز است و عاشق کبوتر. در یکی از پست‌های اینستاگرامی‌اش نوشته: «درسته کفتربازی جرمه ولی به جرمم افتخار می‌کنم.» می‌پرسم چندتا کبوتر داری؟ می‌گوید: «الان 170، 180 تا ولی می‌خوام بفروشم. با همسایه‌ها درگیری داریم. هی می‌گن پرشون می‌ریزه، نیا رو پشت بوم ما! از بچگی عاشق کفتربازی بودم اما عشق‌ دردسر داره. من با خیلیا درافتادم توی شهر. می‌گن نظم شهر رو به هم می‌ریزی اما بعضیا معرفت دارن. ما رو دوست دارن و بهمون اعتماد دارن. همسایه‌ها وقتی مثلاً می‌خوان بیان تهرون خونه‌شون رو می‌سپارن به من.»

پیکان را مگر می‌شود از لوطی‌ها و قدیمی‌ها گرفت؟ تا اسم پیکان را می‌آورم ممل می‌گوید: «بعللله سه چهارتا داشتم تا دلت بخواد قدیمی. سفید، آلبالویی و یه دونه هم مشکی. عکسای خواننده‌ها و هنرپیشه‌های قدیمی رو زده بودم روی دراشون ولی سخت بود. یه قدم راه می‌رفتم انگار از خوانسار اومده بودم تهران بس که فرمونش سفت بود. واسه همین فروختم‌شون. می‌خواستم پاترول بخرم اما پولم نرسید و پراید خریدم. حالا پول دستم بیاد می‌خوام بازم پیکان بخرم واسه عشقش.»
غیر از پراید شاید اینستاگرام جزو معدود چیزهایی باشد که ممل از دنیای مدرن و جدید با آن کار دارد. تا اسم پیجش را می‌آورم می‌گوید: «من بلد نبودم از این چیزا. رفیقام گذاشتن تو کاسه ما بعد دیدم چیز خوبیه. چند نفر پیدا کردم مثل خودم توی مشهد و الیگودرز و اصفهان. قرار گذاشتیم و همدیگه رو هم دیدیم. این چیزاش خوبه.»

محمد تا پنجم ابتدایی درس خوانده و آنقدر از درس بدش می‌آمده که از مدرسه و خانه فرار کرده. هنوز هم تا اسم مدرسه می‌آید، می‌گوید: «از درس خوشم نمیومد به خدا. فرار کردم و دو سال خونه نیومدم. رفتم چوپون شدم و هیچ کس ازم خبر نداشت و همه فکر کردن مُردم. خیلی هم سخت گذشت. توی بیابون بودم و هیچی نبود. هیچ وقت یادم نمی‌ره که یه بار از تشنگی آب توی چاله خوردم. توش همه چی بود. دو سال بعد یکی از رفیقام مرد و پیاده اومدم خونه. آبجی‌هام و مامان و بابام شوکه شدن.»
همین کارها، شیوه عجیب زندگی، لباس‌ها و حرف زدن او باعث شده به قول خودش خیلی‌ها دنبالش بیایند و بگویند بیا در قهوه خانه بنشین یا با مردم عکس بگیر و پول دربیاور اما او یک کلام گفته نه! خودش می‌گوید: «خودمو دلقک مردم نمی‌کنم.» به جای پول درآوردن از این کارها او سنگ‌نما کار می‌کند و صبح تا شب روی داربست ساختمان‌ است. یک کار دیگر را هم خیلی دوست دارد؛ سلاخی: «از بچگی عاشق گچبری بودم وگرنه می‌رفتم دنبال سلاخی. الانم می‌فرستن دنبالم که برم گوسفند سر ببرم. محرم روزی 200، 300 تا گوسفند سر می‌برم.»

حتماً فکر می‌کنید به جای گزارش فیلمنامه یک فیلمفارسی را می‌خوانید اما این زندگی ممل فری یا همان محمد رحیمی است در سال 97. همان زندگی که به قول خودش با آن آرامش دارد و حال می‌کند: «هیچ وقت نذاشتم کسی برام تصمیم بگیره. من واسه کسی زندگی نمی‌کنم فقط دوست دارم خاکی باشم و دوست ندارم کسی ازم دلخور باشه. من روراستم آبجی!»

دعوا نکردن کسر لاتیه

همه کسانی که دوست دارند قدیمی ‌زندگی کنند و خیلی شبیه امروزی‌ها نباشند مثل ممل نیستند. حرف زدن‌شان شاید کمی مثل هم باشد؛ مشتی یا لاتی ولی راه و روش زندگی‌شان فرق دارد. مجتبی سال‌ها مثل همین‌ها زندگی کرده ولی بعد از راه و روشی که داشته برگشته است.
می‌نشینم در یک مغازه تعویض روغنی که مجتبی را می‌شناسد و او را به من معرفی کرده. هنوز به قول خودمان لاتی حرف می‌زند اما خیلی کمتر از قبل. روی دست‌ها و آن طور که خودش می‌گوید پهلو و شکمش پر از خالکوبی و تتوست. وقتی یاد کارهای قدیمی‌اش می‌افتد گاهی از ته دل می‌خندد اما خیلی وقت‌ها هم می‌رود توی فکر. 10 سال از روزی که همه چیز را کنار گذاشته گذشته؛ از لاتی حرف زدن تا خلاف. حالا 28 ساله است و یک دختر 9ماهه دارد که با ذوق عکسش را روی گوشی موبایلش نشان می‌دهد.

مجتبی بچه محله مختاری تهران است. از آن محله‌های قدیمی و پر شر و شور. خودش قبول دارد آن زندگی که سال‌ها داشته شباهتی به این دوره و زمانه نداشته اما شاید چندان هم مقصر نبوده: «محله‌ای هم که زندگی می‌کردیم انگار می‌طلبید اینطوری باشیم. از خونه که می‌اومدیم بیرون می‌دیدیم این رفیق‌مون داره مواد می‌زنه، اون یکی دعوا می‌کنه... ما هم عشق این کارا رو داشتیم و همین شکلی بزرگ شدیم. اگه کسی دعوا نمی‌کرد می‌گفتن بچه سوسوله. اگه کسی خالکوبی نداشت می‌گفتن اینو نگاه عقب افتاده‌اس. می‌گفتیم اگر دعوا نکنیم کسر شأنه، کسر لاتیه. بازداشتگاه نمی‌رفتیم می‌گفتن اینو نگاه کن نه بازداشتگاه رفته نه زندان!»

همه چیز زندگی‌شان شبیه دوستان و بزرگترهایی شده بود که در کوچه و خیابان می‌دیدند؛ شلوار شش جیب، تی‌شرت سوزنی، کتونی، راه رفتن روی نوک پنجه و لاتی حرف زدن. لقب هم داشتند. به مجتبی می‌گفتند مجتبی خلاف دوست جواد جیغیل و وحید طوقی.
کارهایشان را از روی هم تقلید می‌کردند. مثلاً هیچ کدام‌شان با خانواده‌ میهمانی یا مسافرت عید نمی‌رفتند. سیگار می‌کشیدند و برای همین فامیل به بچه‌هایشان می‌گفتند با آنها نگردند.

دعوا کردن بخش مهمی از زندگی مجتبی و دوستانش بود: «اگه غریبه از محل رد می‌شد اینقدر نگاه می‌کردیم که دعوا کنیم. می‌گشتیم دنبال گنده محل که دعوا کنیم و اسم در کنیم. الآن شاهرگم مصنوعیه و تاندون نداره. توی یه دعوا چیزی دستم نبود و زدم توی شیشه که شیشه بردارم. شیشه دو جداره بود و وقتی زدم و برگشتم دیدم دستم کار نمی‌کنه. شاهرگم قطع شده بود. توی سرم کلی جای زخمه. 110، 120 تا. روی دستا و بازوهامون با تیغ خط می‌انداختیم تا جاش بمونه.»

بعد تتوی روی دستش را نشان می‌دهد و می‌گوید آنقدر جای زخم داشته که مجبور شده تتو کند: «یه سری‌هاش مال 12، 13 سال پیش بود. اینایی که من دارم بعضی‌هاش تتوه و بعضی‌هاش خالکوبی. روی بعضی خالکوبی‌ها رو با تتو پوشوندم. خالکوبی‌ها مثلاً یه سری نوشته فارسی بود: «قدم به قدم گناه» و «مادر» و بعد با تتو روش رو پوشوندم. خجالت می‌کشه آدم.»

وقتی حرف‌های مجتبی را بشنوی دیگر تعجب نمی‌کنی زندان رفته باشد. چندبار رفته بازداشتگاه و دو بار هم زندان. یک بار سه ماه سر یک دعوا و یک بار هم سر چک برگشتی.
دعواهایشان یا سر ناموس بوده یا کل کل. خودش می‌گوید: «سر خواهر و مادرم نه چون همه بچه‌های محل اونا رو می‌شناختن اما سر دخترهای محل دعوا می‌کردیم. مثلاً می‌دیدیم یه غریبه دنبالشونه دعوا می‌کردیم. یه جا داشتیم سر کوچه. یه بقالی بود بغلش یه سکو بود؛ زیر سکو شیشه شیر و نوشابه بود برای دعوا. بالای دیوار قمه و چوب بود. جاساز داشتیم. 6 بعدازظهر از سر کار که می‌اومدیم دوش می‌گرفتیم و می‌رفتیم سر کوچه دونه دونه همدیگر رو پیدا می‌کردیم و روی سکو ردیف می‌نشستیم. هر شب هم دعوا بود. قمه داشتیم. گاز اشک‌آور که تازه اومده بود داشتیم ولی برای خفت‌گیری نبود، فقط برای دعوا بود. بچه محل دعوا می‌کرد و زنگ می‌زد که منو زدن، امون نمی‌دادیم. سریع زنگ می‌زدیم فلانی فلانی بیا و می‌رفتیم دعوا می‌کردیم. هنوز هم همینه‌ها. یه ماه پیش ریختن سر یکی از بچه‌هامون و زدنش. من رسیدم به خاطرش دعوا کردم. داداشم دعوا کنه با کله می‌رم.»

مجتبی خاطرات عجیب و غریب هم از دعواهایش دارد. اینکه یک بار لب ساحل در شمال با چند نفر دعوایشان شده و او شیشه آبلیمویی که آنجا بوده را شکسته و اول روی بازوی خودش کشیده و بعد سمت آنها رفته. برای اینکه وقتی خودش را می‌زند آنها بترسند و فرار کنند. وقتی دعوا تمام می‌شود و با همان بازو و سر و صورت زخمی می‌رود داخل آب دریا و وقتی بیرون می‌آید می‌بیند استخوان کتفش بیرون زده.

حالا نه اینکه فکر کنید خودش را می‌رساند به بیمارستان، نه! به قول خودش بخیه زدن کسر لاتی بوده. بتادین می‌زدند و روی زخم را هم مدام می‌کند تا جایش بماند و بیشتر جلب توجه کند.
اما مجتبی که از 13 تا 19 سالگی همین‌طوری زندگی کرده بود کم کم از همه اینها خسته شد. از اینکه پلیس همه جا او را می‌شناخت و می‌گفت دزد است. اینکه در هر اتفاقی مظنون اول بود. در مغازه‌ای کار پوشاک را شروع کرد و وقتی دید آنها حرف زدن و لباس پوشیدن و نوک پنجه راه رفتنش را مسخره می‌کنند، شروع کرد به تغییر. اول لباس‌هایش را عوض کرد و بعد راه و روشش را. چند تا از دوستانش را هم برد سر همان کار یا برایشان لباس گرفت تا عوض شوند.

حالا مجتبی بعد از اینکه یک بار ورشکست شده در مغازه پدرش در و پنجره آهنی می‌سازد و از زندگی‌اش راضی است. همسرش و دخترش را دوست دارد و حاضر شده برایشان خیلی چیزها و رفتارهایی را که فکر می‌کرده درست است اما نبوده تغییر دهد. می‌خواهد سختی‌هایی را که مادر و خواهرش به دلیل رفتارهای او کشیده‌اند جبران کند. حتی اگر خیلی چیزها را نتواند برگرداند.

منبع : ایران

لینک کوتاه
ارسال به تلگرام
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
0
وب گردی
سرنوشت مادر بابک خرمدین چه شد؟

سرنوشت مادر بابک خرمدین چه شد؟

بریده شدن گلوی نوجوان ۱۶ ساله عمدی بود یا بر اثر تصادف؟

بریده شدن گلوی نوجوان ۱۶ ساله عمدی بود یا بر اثر تصادف؟

سرقت‌های سریالی باند «دو انگشتی» در ایستگاه آخر

سرقت‌های سریالی باند «دو انگشتی» در ایستگاه آخر

تتلو عاشق اجرا زنده در برج میلاد بود/ اگر جای او بودید، درباره بخش‌های دردناک زندگی‌تان صراحت به خرج می‌دادید یا پنهان کاری می‌کردید؟

تتلو عاشق اجرا زنده در برج میلاد بود/ اگر جای او بودید، درباره بخش‌های دردناک زندگی‌تان صراحت به خرج می‌دادید یا پنهان کاری می‌کردید؟

خانم مجری از آگهی بازرگانی تلویزیون سر درآورد!

خانم مجری از آگهی بازرگانی تلویزیون سر درآورد!

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علیرضا
|
United States of America
|
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۷/۰۸/۰۷
0
0
پاسخ
چه جالب
اما فکر کنم با این گزارش ، این ممد آقای ما کلی معروف بشه و فالورهاش تو اینستاگرام میلیونی بشه
نظرات بینندگان
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: «جشنواره آدم‌برفی» بر فراز قله توچال

تصاویر: «جشنواره آدم‌برفی» بر فراز قله توچال

۲/۴
تصاویر: از قشلاق تا کوچ برای ییلاق عشایر لرستان

تصاویر: از قشلاق تا کوچ برای ییلاق عشایر لرستان

۳/۴
تصاویر: مسابقات شیرجه خیابانی

تصاویر: مسابقات شیرجه خیابانی

۴/۴
تصاویر: سی و سومین دوره مسابقات زیبایی اسب اصیل عرب

تصاویر: سی و سومین دوره مسابقات زیبایی اسب اصیل عرب

ببینید!

ویدیو / دیزاین مدرن میدان آزادی توسط هوش مصنوعی

ویدیو / قذافی با امام موسی صدر چه کرد؟ / قسمت اول

ویدیو / پادشاه اردن به پسر تازه دامادش «شمشیر هاشمی» هدیه داد

ویدیو / استقبال از حجاج ایرانی در عربستان

ویدیو / لحظه بالا بردن کاپ قهرمانی جام حذفی توسط امید عالیشاه و جشن قهرمانی پرسپولیسی‌ها

ویدیو / دور افتخار بیرانوند در ورزشگاه روی دوش بازیکنان

ویدیو / درگیری ساپینتو پس از اخراج از زمین با هواداران روی سکو

آرشیو
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

پهپاد نظامی آمریکا که با هوش مصنوعی کنترل می‌شود، در آزمایش مجازی، اپراتور خود را کشت

پرویز پرستویی: آقای جبلی! قطع ارتباط هنرمندان با صداوسیما، بدین خاطر است که نمی‌خواهند قیافه‌ی شما را ببینند

شورای رقابت: خودروسازان باید خودروهای خود را با نرخ ما در سامانه یکپارچه عرضه کنند

فرمانده نیروی هوایی ارتش: به سوخو‌های جدید نیاز داریم، اما نمی‌دانیم کی وارد اسکادران ما می‌شود / سال گذشته ۳۰ فروند هواپیما را اورهال کردیم / در آینده از سایر پایگاه‌های زیرزمینی رونمایی می‌کنیم

عرضه خودرو‌های وارداتی در بازار، پس از ۴ سال کلید خورد

پیشنهاد تیم عربستانی به بیرانوند

متن احساسی مونا اردلان، همسر وریا غفوری، برای خداحافظی او

ویدیو / وحشت سرنشینان خودروها از تماشای تصاویر توفان شن در مصر

اطلاعیه مرزبانی سیستان و بلوچستان: مرزبانان‌هنگ مرزی زابل با افراد مسلح ناشناس که قصد ورود به خاک ایران را داشتند، در نقطه صفر مرزی درگیر شدند / مرزبانان با برتری آتش سنگین و تحمیل تلفات، خسارات جدی را به آنان وارد کردند

سخنان یک مقام ارشد نظامی امریکا درمورد ایران که اسرائیل را حیرت زده کرد / توانایی تهران برای تولید کلاهک اتمی و نصب آن بر روی موشک ظرف چند ماه / «یا ژنرال میلی اشتباه می‌کند یا ما در این مدت خواب بودیم»

رئیس‌ بانک مرکزی به آمریکا سفر کرد

کارمند هندی برای نجات موبایل آب مخزن سد را خالی کرد

ویدیو / حمله طالبان به پاسگاه مرزی ایران

پهپاد نظامی آمریکا که با هوش مصنوعی کنترل می‌شود، در آزمایش مجازی، اپراتور خود را کشت

ویدیو / اولین تصاویر از درگیری طالبان با مرزبانان ایرانی در مرز

پرویز پرستویی: آقای جبلی! قطع ارتباط هنرمندان با صداوسیما، بدین خاطر است که نمی‌خواهند قیافه‌ی شما را ببینند

روایتی از چگونگی شهادت ۵ مرزبان در سراوان/ نماینده مجلس: تروریست‌ها برجک را تخریب کردند / یک ساعت درگیر بودند / تروریست‌ها از مرزبانان خواسته بودند که تسلیم شوند، اما مرزبانان شهادت را بر تسلیم شدن ترجیح دادند / مشخص است که سرویس‌های بیگانه آن سوی مرز با گروهک تروریستی ارتباط تنگاتنگ داشتند

اطلاعیه مرزبانی سیستان و بلوچستان: مرزبانان‌هنگ مرزی زابل با افراد مسلح ناشناس که قصد ورود به خاک ایران را داشتند، در نقطه صفر مرزی درگیر شدند / مرزبانان با برتری آتش سنگین و تحمیل تلفات، خسارات جدی را به آنان وارد کردند

آغاز پرداخت مستمری اردیبهشت‌ماه بازنشستگان / اعمال افزایش حقوق‌ها و واریز مابه‌التفاوت فروردین

ویدیو / رونمایی از نخستین قطار هوایی با خط مغناطیسی معلق در چین

سخنان یک مقام ارشد نظامی امریکا درمورد ایران که اسرائیل را حیرت زده کرد / توانایی تهران برای تولید کلاهک اتمی و نصب آن بر روی موشک ظرف چند ماه / «یا ژنرال میلی اشتباه می‌کند یا ما در این مدت خواب بودیم»

رئیس‌ بانک مرکزی به آمریکا سفر کرد

نگاهی به سوابق دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی / علی اکبر احمدیان، از دندانپزشکی تا ریاست مرکز راهبردی سپاه

انتشار فیش حقوقی ۱۰۶ میلیونی کارمند شهرداری تهران

دایی مهسا امینی: مهسا کاملاً سالم بود؛ بیماری قلبی مادرزادی او دروغ مطلق است

ویدیو / واکنش امیر قطر به برد ایران مقابل ولز

ویدیو / آزار و اذیت شیطانی دختر دانشجو توسط این ۵ آدم‌ربا

ساعت و تاریخ بازی ایران - آمریکا

ویدیویی که پلیس از مهسا امینی منتشر کرد

۱۲ حقیقت شگفت انگیز درباره قوم باستانی آزتک که ثابت می کند جلوتر از زمان خود بودند

بازگشت ملوانان ایرانی از جهنم یک کشور آفریقایی بعد از ۱۰ سال: غذا‎ فقط روزی یک وعده ذرت کوبیده بود و یک تُشک برای خوابیدن۶ مرد

ویدیوی کامل حادثه حمله به حرم شاهچراغ در ۴ آبان ۱۴۰۱ (۱۸+)

خواندنی ها
تاثیر عجیب جونگکوک کوچکترین عضو گروه بی تی اس در بازار / او هرچه دوست دارد نایاب می‌شود

تاثیر عجیب جونگکوک کوچکترین عضو گروه بی تی اس در بازار / او هرچه دوست دارد نایاب می‌شود

مطالعه جدید: سکته قلبی شش سال به سن مغز اضافه می‌کند

مطالعه جدید: سکته قلبی شش سال به سن مغز اضافه می‌کند

با توت‌عنخ‌آمون ملاقات کنید؛ بازسازی چهره فرعون جوان مصر پس از ۳۳۰۰ سال

با توت‌عنخ‌آمون ملاقات کنید؛ بازسازی چهره فرعون جوان مصر پس از ۳۳۰۰ سال

هجوم صدها تن در آمریکا برای تماشای جسد راهبه‌ای که پس از ۴ سال سالم باقی مانده است

هجوم صدها تن در آمریکا برای تماشای جسد راهبه‌ای که پس از ۴ سال سالم باقی مانده است

آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

دیدار چندین باره رابرت مالی و سفیر ایران در سازمان ملل / دیپلمات‌ها می‌گویند مبادله زندانی راهگشای مذاکرات است، اما گزینه بالقوه یک توافق موقت است / یک دیپلمات: تصمیم گیری ایران دچار هرج و مرج است؛ ممکن است ناخواسته به سمت جنگ با اسرائیل برود

تاریخ روابط ایران و آمریکا، شماره ۱۱۹: وقتی امریکا، انگلیس‌ها را در ماجرای نفت ایران ناامید کرد

یادداشت‌های علم، پنج شنبه ۲۷ تیر ۱۳۴۷

خاطرات هاشمی رفسنجانی، ۱۲ خرداد ۱۳۷۹؛ عبدالله نوری در زندان روزه می‌گیرد؛ از عید به او مرخصی نداده‌اند

کریمی قدوسی: قالیباف گزارش دهد ۱۰۴ میلیارد دلاری که سالانه مدیران آتش می‌زنند از چه محلی به دست می آید و به دست چه کسانی نابود می‌شود

خروج قطار از ریل در هند ۵۰ کشته و ۳۰۰ زخمی برجای گذاشت

سپیده رشنو بازداشت و سپس موقتا آزاد شد

زنی در حال قدم زدن در ساحل کالیفرنیا دندان یک ماستودون باستانی را پیدا کرد

چین خواستار توقف ارسال سلاح به اوکراین شد / بلینکن: بدون خروج روسیه توافق صلح ممکن نیست

وزارت نیرو: تابستان امسال دوشنبه‌ها از ساعت ۱۱ تا ۲۳ در شهرک‌های صنعتی قطعی برق خواهیم داشت

رئیس اتحادیه گوشت گوسفندی: فروش مغازه‌داران ۳۰ درصد کاهش یافته

وزیر خارجه عربستان: به‌زودی به تهران سفر می‌کنم / امیرعبداللهیان: از تسهیلات خوب عربستان برای حجاج ایرانی تشکر می‌کنیم

آمریکا شرکت ابرآروان،‌ ۲ مدیر و شرکت وابسته به این شرکت در امارات را تحریم کرد / واشنگتن: دلیل این تحریم، «سانسور اینترنت» در ایران است

آخرین آمار کرونا در ایران، ۱۲ خرداد ۱۴۰۲: فوت ۱ نفر در شبانه روز گذشته / شناسایی ۲۰ بیمار جدید

پرویز پرستویی: آقای جبلی! قطع ارتباط هنرمندان با صداوسیما، بدین خاطر است که نمی‌خواهند قیافه‌ی شما را ببینند

عمان میانجیگری در آزادی ۳ زندانی اروپایی در ایران را تایید کرد

جزئیات واگذاری زمین دولتی به خانوارهای دارای ۳ فرزند

دومین دیدار وزیران خارجه ایران و عربستان پس از توافق دو کشور / امیرعبداللهیان و بن فرحان در کیپ تاون ملاقات کردند

شورای رقابت: خودروسازان باید خودروهای خود را با نرخ ما در سامانه یکپارچه عرضه کنند

پلیس: اعضای باند ۱۵ نفره تولیدکننده محتوا‌های تصویری مروج بی حجابی در استان بوشهر دستگیر شدند / سر شاخه این باند، با ۳ سالن مد و زیبایی همکاری می‌کرد / این باند دارای فیلمبردار، عکاس، تدوین گر، طراح لباس، مزون و… بود

هواشناسی: تهران از امروز تا یکشنبه توفانی می‌شود

دارایی‌های اردوغان در روزنامه رسمی ترکیه منتشر شد: یک خانه در استانبول، یک قطعه زمین، یک خودروی برقی، ۸۶ هزار دلار دارایی و ۲۵۰ هزار دلار بدهی به برادرش

رئیس بانک مرکزی: امیدواریم امسال تورم در کانال ۳۰ درصد قرار بگیرد

وزیر اطلاعات: دشمن قطعاً به دنبال براندازی است؛ کوتاه هم نخواهد آمد

خطیب جمعه قم: از سعودی انتظار داریم نسبت به آزادی برخی جوانان دربند که برخلاف مصالح امت اسلام زندانی هستند، اقدام نماید

امام جمعه تبریز: قطعا با افزایش جمعیت، اقتصاد کشور رشد پیدا کرده و نخبه‌یابی زیادتر می‌شود

سردار قاآنی: مردم ایران در مسیر حکومت جهانی امام زمان حرکت می کنند

پهپاد نظامی آمریکا که با هوش مصنوعی کنترل می‌شود، در آزمایش مجازی، اپراتور خود را کشت

همتی: امیدوارم فرزین بتواند تسهیلات صندوق بین المللی پول را بگیرد؛ هرچند همین اقدامات ما در سال ۹۹-۹۸، با کارشکنی یاران دولت فعلی و البته آمریکا به نتیجه نرسید

عراق: تحریم‌های آمریکا باعث می‌شود که نتوانیم بدهی‌های ایران را به راحتی پرداخت کنیم / توقف صادرات گاز ایران به مناطق جنوب به میزان ۱۰میلیون متر مربع در عملکرد نیروگاه‌های بصره تاثیر گذاشته / صادرات گاز ایران به مناطق مرکزی عراق نیز ۱۰میلیون مترمربع کاهش یافته

سازمان امور مالیاتی: از مجموع ۲ هزار میلیارد تومان مالیات خانه‌های لوکس در سال گذشته، ۶ میلیارد تومان وصول شده / درمورد خودروهای لوکس هم از ۲۲۰۰ میلیارد تومان ۲۰ میلیارد وصول شده

طالبان: موضوع حق‌آبه ایران از راه گفت و گو قابل حل است

فرمانده نیروی هوایی ارتش: به سوخو‌های جدید نیاز داریم، اما نمی‌دانیم کی وارد اسکادران ما می‌شود / سال گذشته ۳۰ فروند هواپیما را اورهال کردیم / در آینده از سایر پایگاه‌های زیرزمینی رونمایی می‌کنیم

رئیس قوه قضائیه: رعایت نکردن حجاب و ترویج بی‌عفتی، توطئه دشمن است؛ باید اقدامات عاجلی برای مقابله با این حرام مسلم شرعی انجام گیرد / درمورد حوادث سال گذشته، افرادی که احیاناً فریب خورده بودند، فرصتی دوباره یافتند؛ اگر دوباره به دام شیطان بیفتند، قضیه برایشان سخت خواهد بود

استقلال همچنان روی نوار ناکامی؛ درخواست مجوز حرفه ای آبی ها در کمیته استیناف هم رد شد

قرارداد بلندمدت صادرات گاز قطر به بنگلادش از میدان مشترک با ایران

ترافیک فوق سنگین شبانه در مازندران / کندوان و هراز قفل شد

استعفای دسته‌جمعی اعضای کمیته مرکزی حزب جمهوری‌خواه خلق ترکیه

تحریم‌های جدید آمریکا علیه ۵ شخص و یک شرکت مرتبط با سپاه به اتهام تلاش برای «ترور مقامات سابق دولتی و اتباع دوتابعیتی آمریکایی»

آرشیو
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۴۳۷۹۷۹
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۳ - ۰۷ آبان ۱۳۹۷
اجتماع >> جامعه
پ

لوطی‌گری در دهه 90؛ وقتی لاتی حرف زدن و ایستادن سر گذر هنوز از مد نیفتاده است!

ممل هر روز دم غروب سر یک سه راهی با ۱۵، ۱۰ نفر از دوستانش که مثل خودش هستند می‌نشیند. گاهی آواز می‌خوانند و گاهی دعوا می‌کنند. فکر نکنید که دعوایی است، او فقط برای رفاقت دعوا می‌کند: «سر رفقا زیاد دعوا کردم. واسه رفاقت زندگیم رو می‌دم و حبس می‌کشم براشون که کشیدم. یکی از رفقا بود کاری کرده بود و خیلی می‌ترسید. من رفتم گردن گرفتم و یه ماه و نیم هم براش حبس کشیدم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

شبیه فیلم است، فیلمفارسی. حتی شبیه یک نمایش قدیمی. اما همه چیز واقعی است. از لاتی حرف زدن و سر کوچه و گذر ایستادن تا برای رفیق دعوا کردن و مردن.هنوز خیلی‌‌ها زندگی‌شان در این دو کلمه خلاصه می‌شود؛ لوطی گری. حتی اگر به نظر بیشتر مردم، زمانه‌شان سر آمده باشد و دوره گوشی هوشمند، ماشین شاسی بلند و... باشد، آنها دوست دارند مثل قدیمی‌ها زندگی کنند. حرف موسفیدها و پیرمردها نیست. حرف جوان‌های 20،30 ساله‌ای است که زندگی‌شان انگار در دهه 30 می‌گذرد نه در دهه 90. آن دوره را فقط در فیلم‌ها دیده‌اند اما حالا فقط می‌خواهند شبیه آنها باشند، شبیه لوطی‌ها و بزن بهادرها.

در اینستاگرام پیدایش می‌کنم. نام پیجش همان لقبش است یعنی ممل فری. با موهای بلند فر، کت و شلوار اغلب مشکی، یقه خرگوشی و البته گیوه‌ای که به جای کفش می‌پوشد و لنگی که دور گردنش می‌اندازد.
وقتی پست‌ها و عکس‌هایش را باز می‌کنم، مشخص می‌شود تفاوت محمد رحیمی با بقیه جوان‌ها فقط تیپ و قیافه‌اش نیست. ادبیاتش هم شباهتی به امروزی‌ها ندارد. حتی در اینستاگرام: «ما بچه خوبی بودیم... خیابون، معلم خوبی نبود.»

محمد اهل خوانسار و متولد 68 است اما وقتی او را می‌بینی انگار برگشته‌ای به قدیم. همان وقت‌ها که لوطی‌ها عزتی داشتند و کسی از دیدن‌شان تعجب نمی‌کرد. حرف زدنش شبیه همان لوطی‌هاست. آبجی، رفیق، مخلصم و چاکریم از دهانش نمی‌افتد و مثل همان قدیمی‌ها سلام و خداحافظی می‌کند؛ دست چپ روی سینه و سر کمی خم. به قول خودش با جوان‌های مدل جدید خیلی حرف نمی‌زند و به آنها کاری ندارد. برای خودش زندگی می‌کند. برای دل خودش.
محمد از سال‌ها پیش همین طور بوده. از 11، 10 سالگی: «فیلم قدیمی نگاه می‌کردم و عاشق مرام و معرفت‌شون بودم. سه تا داداش دارم که هر سه تا همین‌طوری هستیم. الآن اسم منو بیارید همه شهر منو می‌شناسن.»

ممل هر روز دم غروب سر یک سه راهی با 15، 10 نفر از دوستانش که مثل خودش هستند می‌نشیند. گاهی آواز می‌خوانند و گاهی دعوا می‌کنند. فکر نکنید که دعوایی است، او فقط برای رفاقت دعوا می‌کند: «سر رفقا زیاد دعوا کردم. واسه رفاقت زندگیم رو می‌دم و حبس می‌کشم براشون که کشیدم. یکی از رفقا بود کاری کرده بود و خیلی می‌ترسید. من رفتم گردن گرفتم و یه ماه و نیم هم براش حبس کشیدم.»

مرشد زورخانه است و برای همین وقتی می‌خواهد آواز بخواند می‌رود سراغ شعرهای حماسی که عباس شیرخدا می‌خواند. فقط مرشدی نمی‌کند و میل و کباده هم می‌زند و سنگ روی سینه می‌برد و چند مقام قهرمانی هم در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی دارد.
موسیقی گوش دادن و فیلم دیدن محمد هم مثل همان قدیمی‌هاست. ترانه‌های قدیمی گوش می‌کند و عاشق بهروز وثوقی، ایرج قادری و حسین گیل است و بیشتر از همه به قول خودش بهروز.
این قدیمی بودن فقط برای رفقایش و عکس‌های اینستاگرامی نیست. لباس‌های قدیمی‌اش را همه جا می‌پوشد و همه جا همین‌طور حرف می‌زند: «من همیشه همینم. توی عروسی هم با گیوه می‌رم. بیشتر مشکی می‌پوشم. برام مهم نیست کسی خوشش بیاد یا نیاد. به کسی هم کار ندارم. مامان و بابام خیلی گیر نمی‌دن فقط یه وقتا می‌گن موهاتو کوتاه کن. همین الآن توی خیابون برم بچه‌ها سوت می‌زنن به مادراشون که اونو نگاه.»

ممل کفترباز است و عاشق کبوتر. در یکی از پست‌های اینستاگرامی‌اش نوشته: «درسته کفتربازی جرمه ولی به جرمم افتخار می‌کنم.» می‌پرسم چندتا کبوتر داری؟ می‌گوید: «الان 170، 180 تا ولی می‌خوام بفروشم. با همسایه‌ها درگیری داریم. هی می‌گن پرشون می‌ریزه، نیا رو پشت بوم ما! از بچگی عاشق کفتربازی بودم اما عشق‌ دردسر داره. من با خیلیا درافتادم توی شهر. می‌گن نظم شهر رو به هم می‌ریزی اما بعضیا معرفت دارن. ما رو دوست دارن و بهمون اعتماد دارن. همسایه‌ها وقتی مثلاً می‌خوان بیان تهرون خونه‌شون رو می‌سپارن به من.»

پیکان را مگر می‌شود از لوطی‌ها و قدیمی‌ها گرفت؟ تا اسم پیکان را می‌آورم ممل می‌گوید: «بعللله سه چهارتا داشتم تا دلت بخواد قدیمی. سفید، آلبالویی و یه دونه هم مشکی. عکسای خواننده‌ها و هنرپیشه‌های قدیمی رو زده بودم روی دراشون ولی سخت بود. یه قدم راه می‌رفتم انگار از خوانسار اومده بودم تهران بس که فرمونش سفت بود. واسه همین فروختم‌شون. می‌خواستم پاترول بخرم اما پولم نرسید و پراید خریدم. حالا پول دستم بیاد می‌خوام بازم پیکان بخرم واسه عشقش.»
غیر از پراید شاید اینستاگرام جزو معدود چیزهایی باشد که ممل از دنیای مدرن و جدید با آن کار دارد. تا اسم پیجش را می‌آورم می‌گوید: «من بلد نبودم از این چیزا. رفیقام گذاشتن تو کاسه ما بعد دیدم چیز خوبیه. چند نفر پیدا کردم مثل خودم توی مشهد و الیگودرز و اصفهان. قرار گذاشتیم و همدیگه رو هم دیدیم. این چیزاش خوبه.»

محمد تا پنجم ابتدایی درس خوانده و آنقدر از درس بدش می‌آمده که از مدرسه و خانه فرار کرده. هنوز هم تا اسم مدرسه می‌آید، می‌گوید: «از درس خوشم نمیومد به خدا. فرار کردم و دو سال خونه نیومدم. رفتم چوپون شدم و هیچ کس ازم خبر نداشت و همه فکر کردن مُردم. خیلی هم سخت گذشت. توی بیابون بودم و هیچی نبود. هیچ وقت یادم نمی‌ره که یه بار از تشنگی آب توی چاله خوردم. توش همه چی بود. دو سال بعد یکی از رفیقام مرد و پیاده اومدم خونه. آبجی‌هام و مامان و بابام شوکه شدن.»
همین کارها، شیوه عجیب زندگی، لباس‌ها و حرف زدن او باعث شده به قول خودش خیلی‌ها دنبالش بیایند و بگویند بیا در قهوه خانه بنشین یا با مردم عکس بگیر و پول دربیاور اما او یک کلام گفته نه! خودش می‌گوید: «خودمو دلقک مردم نمی‌کنم.» به جای پول درآوردن از این کارها او سنگ‌نما کار می‌کند و صبح تا شب روی داربست ساختمان‌ است. یک کار دیگر را هم خیلی دوست دارد؛ سلاخی: «از بچگی عاشق گچبری بودم وگرنه می‌رفتم دنبال سلاخی. الانم می‌فرستن دنبالم که برم گوسفند سر ببرم. محرم روزی 200، 300 تا گوسفند سر می‌برم.»

حتماً فکر می‌کنید به جای گزارش فیلمنامه یک فیلمفارسی را می‌خوانید اما این زندگی ممل فری یا همان محمد رحیمی است در سال 97. همان زندگی که به قول خودش با آن آرامش دارد و حال می‌کند: «هیچ وقت نذاشتم کسی برام تصمیم بگیره. من واسه کسی زندگی نمی‌کنم فقط دوست دارم خاکی باشم و دوست ندارم کسی ازم دلخور باشه. من روراستم آبجی!»

دعوا نکردن کسر لاتیه

همه کسانی که دوست دارند قدیمی ‌زندگی کنند و خیلی شبیه امروزی‌ها نباشند مثل ممل نیستند. حرف زدن‌شان شاید کمی مثل هم باشد؛ مشتی یا لاتی ولی راه و روش زندگی‌شان فرق دارد. مجتبی سال‌ها مثل همین‌ها زندگی کرده ولی بعد از راه و روشی که داشته برگشته است.
می‌نشینم در یک مغازه تعویض روغنی که مجتبی را می‌شناسد و او را به من معرفی کرده. هنوز به قول خودمان لاتی حرف می‌زند اما خیلی کمتر از قبل. روی دست‌ها و آن طور که خودش می‌گوید پهلو و شکمش پر از خالکوبی و تتوست. وقتی یاد کارهای قدیمی‌اش می‌افتد گاهی از ته دل می‌خندد اما خیلی وقت‌ها هم می‌رود توی فکر. 10 سال از روزی که همه چیز را کنار گذاشته گذشته؛ از لاتی حرف زدن تا خلاف. حالا 28 ساله است و یک دختر 9ماهه دارد که با ذوق عکسش را روی گوشی موبایلش نشان می‌دهد.

مجتبی بچه محله مختاری تهران است. از آن محله‌های قدیمی و پر شر و شور. خودش قبول دارد آن زندگی که سال‌ها داشته شباهتی به این دوره و زمانه نداشته اما شاید چندان هم مقصر نبوده: «محله‌ای هم که زندگی می‌کردیم انگار می‌طلبید اینطوری باشیم. از خونه که می‌اومدیم بیرون می‌دیدیم این رفیق‌مون داره مواد می‌زنه، اون یکی دعوا می‌کنه... ما هم عشق این کارا رو داشتیم و همین شکلی بزرگ شدیم. اگه کسی دعوا نمی‌کرد می‌گفتن بچه سوسوله. اگه کسی خالکوبی نداشت می‌گفتن اینو نگاه عقب افتاده‌اس. می‌گفتیم اگر دعوا نکنیم کسر شأنه، کسر لاتیه. بازداشتگاه نمی‌رفتیم می‌گفتن اینو نگاه کن نه بازداشتگاه رفته نه زندان!»

همه چیز زندگی‌شان شبیه دوستان و بزرگترهایی شده بود که در کوچه و خیابان می‌دیدند؛ شلوار شش جیب، تی‌شرت سوزنی، کتونی، راه رفتن روی نوک پنجه و لاتی حرف زدن. لقب هم داشتند. به مجتبی می‌گفتند مجتبی خلاف دوست جواد جیغیل و وحید طوقی.
کارهایشان را از روی هم تقلید می‌کردند. مثلاً هیچ کدام‌شان با خانواده‌ میهمانی یا مسافرت عید نمی‌رفتند. سیگار می‌کشیدند و برای همین فامیل به بچه‌هایشان می‌گفتند با آنها نگردند.

دعوا کردن بخش مهمی از زندگی مجتبی و دوستانش بود: «اگه غریبه از محل رد می‌شد اینقدر نگاه می‌کردیم که دعوا کنیم. می‌گشتیم دنبال گنده محل که دعوا کنیم و اسم در کنیم. الآن شاهرگم مصنوعیه و تاندون نداره. توی یه دعوا چیزی دستم نبود و زدم توی شیشه که شیشه بردارم. شیشه دو جداره بود و وقتی زدم و برگشتم دیدم دستم کار نمی‌کنه. شاهرگم قطع شده بود. توی سرم کلی جای زخمه. 110، 120 تا. روی دستا و بازوهامون با تیغ خط می‌انداختیم تا جاش بمونه.»

بعد تتوی روی دستش را نشان می‌دهد و می‌گوید آنقدر جای زخم داشته که مجبور شده تتو کند: «یه سری‌هاش مال 12، 13 سال پیش بود. اینایی که من دارم بعضی‌هاش تتوه و بعضی‌هاش خالکوبی. روی بعضی خالکوبی‌ها رو با تتو پوشوندم. خالکوبی‌ها مثلاً یه سری نوشته فارسی بود: «قدم به قدم گناه» و «مادر» و بعد با تتو روش رو پوشوندم. خجالت می‌کشه آدم.»

وقتی حرف‌های مجتبی را بشنوی دیگر تعجب نمی‌کنی زندان رفته باشد. چندبار رفته بازداشتگاه و دو بار هم زندان. یک بار سه ماه سر یک دعوا و یک بار هم سر چک برگشتی.
دعواهایشان یا سر ناموس بوده یا کل کل. خودش می‌گوید: «سر خواهر و مادرم نه چون همه بچه‌های محل اونا رو می‌شناختن اما سر دخترهای محل دعوا می‌کردیم. مثلاً می‌دیدیم یه غریبه دنبالشونه دعوا می‌کردیم. یه جا داشتیم سر کوچه. یه بقالی بود بغلش یه سکو بود؛ زیر سکو شیشه شیر و نوشابه بود برای دعوا. بالای دیوار قمه و چوب بود. جاساز داشتیم. 6 بعدازظهر از سر کار که می‌اومدیم دوش می‌گرفتیم و می‌رفتیم سر کوچه دونه دونه همدیگر رو پیدا می‌کردیم و روی سکو ردیف می‌نشستیم. هر شب هم دعوا بود. قمه داشتیم. گاز اشک‌آور که تازه اومده بود داشتیم ولی برای خفت‌گیری نبود، فقط برای دعوا بود. بچه محل دعوا می‌کرد و زنگ می‌زد که منو زدن، امون نمی‌دادیم. سریع زنگ می‌زدیم فلانی فلانی بیا و می‌رفتیم دعوا می‌کردیم. هنوز هم همینه‌ها. یه ماه پیش ریختن سر یکی از بچه‌هامون و زدنش. من رسیدم به خاطرش دعوا کردم. داداشم دعوا کنه با کله می‌رم.»

مجتبی خاطرات عجیب و غریب هم از دعواهایش دارد. اینکه یک بار لب ساحل در شمال با چند نفر دعوایشان شده و او شیشه آبلیمویی که آنجا بوده را شکسته و اول روی بازوی خودش کشیده و بعد سمت آنها رفته. برای اینکه وقتی خودش را می‌زند آنها بترسند و فرار کنند. وقتی دعوا تمام می‌شود و با همان بازو و سر و صورت زخمی می‌رود داخل آب دریا و وقتی بیرون می‌آید می‌بیند استخوان کتفش بیرون زده.

حالا نه اینکه فکر کنید خودش را می‌رساند به بیمارستان، نه! به قول خودش بخیه زدن کسر لاتی بوده. بتادین می‌زدند و روی زخم را هم مدام می‌کند تا جایش بماند و بیشتر جلب توجه کند.
اما مجتبی که از 13 تا 19 سالگی همین‌طوری زندگی کرده بود کم کم از همه اینها خسته شد. از اینکه پلیس همه جا او را می‌شناخت و می‌گفت دزد است. اینکه در هر اتفاقی مظنون اول بود. در مغازه‌ای کار پوشاک را شروع کرد و وقتی دید آنها حرف زدن و لباس پوشیدن و نوک پنجه راه رفتنش را مسخره می‌کنند، شروع کرد به تغییر. اول لباس‌هایش را عوض کرد و بعد راه و روشش را. چند تا از دوستانش را هم برد سر همان کار یا برایشان لباس گرفت تا عوض شوند.

حالا مجتبی بعد از اینکه یک بار ورشکست شده در مغازه پدرش در و پنجره آهنی می‌سازد و از زندگی‌اش راضی است. همسرش و دخترش را دوست دارد و حاضر شده برایشان خیلی چیزها و رفتارهایی را که فکر می‌کرده درست است اما نبوده تغییر دهد. می‌خواهد سختی‌هایی را که مادر و خواهرش به دلیل رفتارهای او کشیده‌اند جبران کند. حتی اگر خیلی چیزها را نتواند برگرداند.

منبع : ایران

ارسال به تلگرام
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"