درگیری پسر جوان به دلیل حمایت از دختر مورد علاقهاش منجر به چاقوکشی در پارک و قتل این پسر شد.
«دو سال قبل مسئولان بیمارستانی در تهرانپارس در تماس با مأموران پلیس از مرگ مرموز پسر جوانی در این بیمارستان خبر دادند. دقایقی بعد مأموران به محل رسیدند و با جسد مرد جوانی به نام بهنام روبهرو شدند.
پسر جوانی که مقتول را به بیمارستان منتقل کرده بود، در بازجویی گفت: ساعت ۱۱ شب همراه بهنام و دختر مورد علاقهاش به نام تانیا به پارک سرخهحصار رفتیم. در پارک دو پسر جوان به تانیا متلک گفتند که بهنام با آنها درگیر شد. آن دو هم به سمت ما حمله کردند و با چاقو بهنام را زدند و فرار کردند. ما هم ساعت دو صبح او را به بیمارستان رساندیم.
با اظهارات دوست مقتول، مأموران عازم پارک شدند و در تحقیق از نگهبان آنجا پی بردند او دو جوان حاضر در نزاع را میشناسد. با اطلاعات مرد نگهبان، مأموران دو ساعت پس از مرگ بهنام توانستند یکی از متهمان را که به علت جراحت در بیمارستان بستری بود، شناسایی و دستگیر کنند. با دستگیری پسر جوان، او به شرکت در درگیری اعتراف و ادعا کرد دوستش مهران نیز مجروح شده بود که سرپایی مداوا شده است. با شناسایی محل زندگی مهران او نیز دستگیر شد. بعد از دستگیری متهم دیگر، پرونده تکمیل شد و کیفرخواست علیه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست خوانده شد. در متن کیفرخواست آمده است: متهمان حاضر در دادگاه به نامهای مهران و رضا هر دو از متهمان سابقهداری هستند که زمان حادثه در پارک سرخهحصار حضور داشتند. آنها بعد از متلکپرانی به دختری به نام تانیا که همراه بهنام، مقتول پرونده، بود مورد اعتراض بهنام قرار گرفتند. بهنام تانیا را به سمت ماشین برد و دوباره با دوستش بازگشت و بعد با دو متهم درگیر شدند، هر دو متهم ضربات کشندهای وارد کردهاند و بر همین اساس هر دو در قتل مشارکت دارند و از سوی دادستان درخواست صدور حکم قانونی داریم. در ادامه اولیای دم در جایگاه حاضر شدند. آنها از مهران شکایت کردند و خواستار صدور حکم قصاص برای او شدند اما گفتند از متهم دیگر پرونده گذشت میکنند چون درگیری فرزندشان با مهران بود.
سپس به دستور قاضی پرونده مهران در جایگاه قرار گرفت. او که سابقه چندین درگیری دارد و یک دستش در یکی از درگیریها فلج شده است، گفت: من قتل را قبول ندارم چون یک ضربه بیشتر به مقتول نزدم و همان ضربه هم به نزدیکی شانه مقتول برخورد کرد.
متهم گفت: چند روز بود که با عفو مشروط من موافقت شده بود قبلا هم به دلیل درگیری در زندان بودم. بعد از این که آزاد شدم با وانت کار میکردم ولی کلا آدم عصبیای بودم. شب حادثه هم با دوستم در پارک بودیم. من داشتم با تلفن حرف میزدم که سه نفر از کنارم رد شدند، من اصلا متوجه نشدم یکی از آنها دختر است کلمهای را به کار بردم که آنها فکر کردند من با آن دختر هستم. به من پرخاشگری کردند و درگیری بین ما اتفاق افتاد. نگهبان پارک آمده بود درِ دستشویی را ببندد. گفت نباید کاری کنید وگرنه مأمور خبر میکنم. درگیری تمام شد و من و دوستم با هم رفتیم یکدفعه بعد از چند دقیقه چند نفر از پشت به ما حمله کردند. همان دوپسری بودند که با هم دعوا کرده بودیم. مقتول یک نیمچه دستش بود. او به من حمله کرد و خواست من را بزند که من با چاقو یک ضربه به نزدیکی شانه مقتول زدم. من فکر نمیکردم این ضربه کشنده باشد. ضربات دیگری که بر بدن مقتول وارد شد را دوستم زد. ما هم زخمی شده بودیم و هر دو به بیمارستان رفتیم. مقتول هم با کمک دوستش رفت و بعد من را دستگیر کردند و گفتند که او مرده است. در حالی که زمانی که از هم جدا شدیم، همه زنده بودند. من دعواگر حرفهای هستم و بلدم چطور چاقو بکشم. من طوری با چاقو نمیزنم که طرف مقابلم ناکار شود. این همه دعوا کردم و حبس کشیدم و پروندهها موجود است بنابراین بلدم حین دعوا طوری چاقو بزنم که طرف مقابلم نمیرد. در این درگیری هم هر چند اولیایدم من را مقصر میدانند و من هم عذرخواهی میکنم اما واقعا ضربه کشنده را من نزدم.
سپس متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. او که از سوی اولیایدم بخشیده شده بود، گفت: مقتول حالت عادی نداشت. او به ما حمله کرد و ما مجبور به دفاع از خودمان شدیم. ضمن این که او زنده بود. خودش راه میرفت من هم ضرباتی زدم و فرار کردم. ما میخواستیم از خودمان دفاع کنیم چون هر دو نفر آنها نمیچه و چاقو داشتند.
بعد از گفتههای متهمان، وکلای آنها در جایگاه حاضر شدند. وکیل متهم ردیف اول گفت: موکل من از سوی مقتول مورد حمله قرار گرفته و به گفته خودش یک ضربه چاقو هم بیشتر نزده است بنابراین درخواست دارم تحقیقات بیشتری دراینباره انجام گیرد تا میزان قصور موکل مشخص شود.
سپس وکیل متهم ردیف دوم در جایگاه قرار گرفت و او نیز دفاعیات خود را مطرح کرد.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی دراینباره وارد شور شدند.
منبع:روزنامه شرق
تنها زندگی کردن می تواند بسیار سخت یا آسان باشد. درواقع برای تنها زندگی کردن پیش از هر چیز باید به این فکر کنید که اصلا آمادگی این نوع زندگی را دارید یا نه.