پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
فریدون صدیقی در یادداشتی نوشت: مصاحبه غیرخبری با آقای فراستی، برای شناخت شخصیت و رمزگشایی از شخصیت ویژه او بود. درونکاوی این شخصیت یا مصاحبهشوندگان شبیه او، در هر گروه شغلی یا حرفهای بهمنظور تحلیل و نقد او نیازمند دو ویژگی است؛ یکی شناخت شخصیت حقیقی و نیز حقوقی مصاحبهشونده و دیگری شناخت و تسلط بر موضوع مصاحبه برای آنکه مصاحبهکننده بتواند کنترل و هدایت مصاحبه را بهدست گیرد تا مصاحبه به هدف یا پیام مدنظر برسد؛ مثلا چرا آقای فراستی با همه فیلمها مخالف است.
اگر مصاحبهکننده فاقد دانش، تجربه، خلاقیت، مهارت و شناخت چندسویه از آقای فراستی باشد، مصاحبه به شکست میانجامد؛ حتی اگر مصاحبهشونده صحنه را ترک نکند، مثل دهها و صدها مصاحبهای که در روزنامهها، رادیو و تلویزیون انجام میشود که با شکست مطلق همراه است. چرا؟ چون نه خوانده میشود و نه دیده و شنیده میشود. دلایل میتواند جذابیتنداشتن موضوع یا مصاحبهشونده یا زاویه دید نسبت به موضوع مصاحبه باشد. مثل بیشتر مصاحبههای جانبدارانه رادیو و تلویزیون با آدمهای خاص که نه کشش موضوعی، نه محتوایی و نه ساختاری دارند.
نکته اول؛ مصاحبه موفق، مصاحبهای است که به نفع مصاحبهکننده تمام میشود؛ یعنی موضوع مصاحبه به نتیجه رسیده باشد. وقتی آقای فراستی صحنه مصاحبه را ترک میکند؛ یعنی مصاحبه شکست خورده است؛ یعنی مصاحبهکننده محترم چنان غافلگیر شده که حتی از بدرقه میهمانش باز میماند چون خشکش زده است. چرا؟ چون برای او معلوم شد مصاحبهشونده را از نظر شخصیتی نشناخته است. اگر میشناخت، آنوقت تندترین پرسشها را میتوانست در ترتیب و توالی منطقی با ادبیات مناسب و مؤدبانه عنوان کند و مصاحبه را پیش ببرد. مصاحبهکننده باید میدانست او بازجو نیست و اگر هم باشد، در برابر دوربین باید قواعد بازی را رعایت میکرد؛ مثلا رعایت احترام و ادب حتی در برابر یک مجرم و نه متهم.
فراموش نکنیم بازجو صاحب قدرت قانونی است و میتواند هر پرسشی را مطرح و هر لحظه که میخواهد بازجویی را ادامه دهد یا قطع کند، اما مصاحبهکننده باید بداند هیچ قانونی برای ملزمکردن شخص برای انجام مصاحبه و هر پرسشی وجود ندارد؛ چون چنین قانونی نداریم. حتی اگر خدای نکرده هواپیما به کوه بخورد، رئیس سازمان هواپیمایی کشوری میتواند مصاحبه کند یا نکند؛ پاسخگویی او به پرسشها یک رفتار عرفی است نه قانونی؛ یعنی ملزم به پاسخگویی به مصاحبهکننده نیست.
نکته دوم؛ مصاحبهکننده باید میدانست مخالفت با جهانبینی و نگاه و نظر آقای فراستی وقتی میتواند در چارچوب یک مباحثه و حتی مجادله که از گونههای مصاحبه است، به فرجام برسد که مصاحبهکننده نکات پیشگفته را رعایت کرده و نیز تا حدودی هموزن فهمی، ادراکی، موضوعی و معنایی آقای فراستی باشد که چنین نبود و نیست.
رودررویی هوشنگ گلمکانی، سردبیر ماهنامه فیلم، به اعتبار تجربه، دانش و شخصیت او میتواند با آقای فراستی تبدیل به یک مباحثه عمقی و چالشی برای رازگشایی از شخصیت هزارتوی آقای فراستی شود.
نکته پایانی؛ مصاحبه یا انجام مصاحبه بهمثابه اجرای یک نمایش است؛ یعنی مصاحبهکننده و مصاحبهشونده موضوع یا موضوعاتی را در زمان، مدت و مکان و شرایط مشخصی اجرا میکنند تا موضوع مانند یک متن نمایشی اجرا شود؛ اجرائی که با اقبال تماشاگران روبهرو شود، اما و قطعا و حتما اگر قرار است مصاحبه به نتیجه برسد؛ یعنی به هدف برسد؛ یعنی به نفع مصاحبهکننده تمام شود، مصاحبهکننده در واقع تنها بازیگر اجرای موضوع مصاحبه نیست. او بازیگر-کارگردان است؛ یعنی مصاحبهشونده را باید کارگردانی کند (درباره مصاحبه بهمثابه نمایش، مقاله مفصلی را پیشترها منتشر کردهام).
در مصاحبه با آقای فراستی این آقای فراستی بود که با هوشمندی و تجربه بسیار منحنی رفتاری، پاسخ به سؤالها را طوری پیش برد که مصاحبهکننده عصبی و پرخاشجو شود و با ادبیات غیرمحترمانه ناچار تن به شکست در مصاحبه دهد. در واقع وقتی آقای فراستی با آرامش و طمأنینه صحنه را ترک کرد، در واقع مصاحبههای بعدی این مصاحبهکننده را آسیبپذیر کرد؛ چون اعتمادبهنفس او را زیر سؤال برد.
نکته افزوده؛ اینجا و آنجا خواندم که برخی گفته بودند آقای ظلیپور، مجری است نه کارشناس؛ این گفته بیمعناست. او مجری انجام یک مصاحبه است؛ یعنی مصاحبهکننده است، اما و البته او مجری ناتوانی برای انجام یک مصاحبه عمقی و چالشی با افرادی با ظرفیتهای آقای فراستی و نظایر ایشان است.
منبع : شرق