یک کارشناس ارشد روانشناسی گفت: برخی از کودکان در معرض آسیبهای جدی در کودک آزاری جسمی و جنسی قرار دارند که باید نسبت به این کودکان مراقبت های بیشتری اتخاذ شود.
مرجان انصاری، با اشاره به ضرورت پیشگیری های قانونی و اجتماعی در حوزه کودک آزاری های جسمی و جنسی عنوان کرد:کودک آزاری یک آسیب خطرناک اجتماعی است که به جسم و روان کودک لطمات جبران ناپذیری وارد می کند.
این کارشناس ارشد روانشناسی افزود: این آسیب جدی مانند هر معضل اجتماعی و آسیب های جبران ناپذیر در شرایط خاص پیش می آید و با آگاهی بخشی و فرهنگ سازی قابل کنترل و پیشگیری است.
وی اظهار کرد: برخی از کودکان در معرض آسیب های جدی در کودک آزاری جسمی و جنسی قرار دارند که باید نسبت به این کودکان مراقبت های بیشتری اتخاذ شود.
موسس گروه سلامت روان والایش با اشاره به برخی از شرایط و بسترهای اجتماعی در ایجاد کودک آزاری خاطرنشان کرد: کودکان رها شده از جمله افرادی هستند که بیش از دیگران در معرض کودک آزاری های جسمی و جنسی قرار می گیرند.
وی بیان کرد: کودکان ممکن است به واسطه مرگ و یا طلاق والدین رها شوند و مورد بی توجهی قرار گیرند، این کودکان به دلیل خلاءهایی که در سرپرستی و نگهداری آن ها وجود دارد، ممکن است افکار شومی را در فرصتطلبان در جهت کودک آزاری فراهم کند.
این کارشناس ارشد بالینی گفت: البته این بدان معنا نیست که همه کودکانی که پدر و مادر را به دلیل مرگ و یا جدایی از دست داده اند، رها شده به شمار بروند، بلکه کودکانی که دچار بدسرپرستی و یا بی سرپرستی شده اند و بیشتر مورد غفلت از سوی اطرافیان قرار میگیرند، در معرض آسیب اند.
وی افزود: کودکان خیابانی و کودکان کار نیز از جمله کودکان رها شده هستند که نیاز به مراقبت های ویژه ای دارند چرا که تنهایی و بی مراقبتی این کودکان برای افراد بیمار از نظر فکری و روحی شرایط بهتری را در وسوسه انگیزی برای کودک آزاری به دنبال دارد.
انصاری عنوان کرد: کودکانی که در زندگی در محیط های آسیب زا زندگی می کنند نیز بیش از سایرین در معرض کودک آزاری قرار دارند. محیط هایی که ورود افراد متخلف و هنجارشکن به حریم زندگی آن ها به آسانی اتفاق می افتد می تواند فرصت مناسب تری را برای آزار کودکان فراهم کند.
وی اظهار کرد: همچنین تنها رها کردن فرزندان با افرادی که نمی توانند تعادل روحی و روانی خود را کنترل کنند زمینه را برای کودک آزاری های جدی و جبران ناپذیر فراهم می کند، بعضا افراد معتاد و یا بیماران روحی و روانی وقتی شرایط را برای کودک آزاری مناسب ببینند؛ می توانند لطمات جدی به کودک وارد کنند.
این پژوهشگر اجتماعی و روانشناسی بیان کرد: سپردن کودکان به افرادی که شناخت کافی از روحیات و خلقیات آن ها نداریم نیز یکی از بسترهای مهم در کودک آزاری به شمار می رود، نباید والدین و یا افراد سرپرست جهت نگهداری کودکان به راحتی به دیگران اعتماد کنند.
وی افزود: غفلت های طولانی مدت از وضعیت کودک نیز یکی از زمینه های شایع و مهم در بروز کودک آزاری محسوب می شود .گاهی والدین چندین ساعت در طول روز از وضعیت کودک غفلت می کنند و به دلیل مشغله سراغی از وی نمی گیرند.
انصاری تصریح کرد: متاسفانه کودک آزاری توسط نزدیکان و افراد آشنا و اقوام که در برخی از پرونده ها موجود است به دلیل غفلت های طولانی مدت از وضعیت کودک است.
وی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از دلایل مهم در کودک آزاری عدم آگاهی و فقدان آموزش فرزندان است کودکان باید از سنین پایین آموزش های لازم را ببینند تا بدون اجازه والدین و سرپرست از دیگران حرف شنوی نداشته باشند و زود اعتماد نکنند؛ به ویژه در مورد همراه شدن با افراد برای رفتن به محیط های ناشناخته و یا حتی منزل افراد بدون اجازه هشدارهای لازم به کودک ارائه شود.
این پژوهشگر اجتماعی و روانشناسی عنوان کرد: مهارت نه گفتن یکی از مولفه های مهم در پیشگیری از کودک آزاری است. افراد کودک آزار غالبا به سمت و سوی کودکانی خجالتی و ترسو و زودباور میروند، از این رو مهارت نه گفتن حتی برای مراقبان کودک در مواقعی که خواسته ای غیر منطقی در میان بوده؛ لازم و ضروری است.
وی اظهار کرد: متاسفانه کودکان بیمار مثلا کودک دارای اوتیسم و یا دچار معلولیت ذهنی یا جسمی در معرض کودک آزاری قرار دارند و باید مراقبت های ویژه ای از آن ها صورت پذیرد.
انصاری متذکر شد: علاوه بر کودکان بدسرپرست دارای اطرافیان درگیر اعتیاد یا جرایم قضایی که گاهی قربانی بدرفتاری می شود؛ کودکان با سرپرست و والدین سهل گیر و بی مسئولیت در حراست از فرزند نیز در معرض آسیب کودک آزاری قرار دارند.
وی تصریح کرد: کودکانی که اطرافیان نزدیک آن ها دچار اختلالات هستند نیز به مراقبت های خاص نیاز دارند.
این پژوهشگر در پایان یادآور شد: کودک غیر مجهز به مهارت های رفتاری به واسطه تربیت ناصحیح و یا کودکی با اعتماد نفس پایین و عزت نفس فرو ریخته نیز می توانند قربانی کودک آزاری شود.
در دهه 1950 در ایالات متحده، یک مدرسه دولتی در نیویورک که به عنوان مرکز نگهداری از کودکان با معلولیت ذهنی فعالیت می کرد، یک رسوایی بزرگ به بار آورد.