روزهایی که زندگی ما پرتنش میشود، فروپاشی عصبی بحرانی میشود که همه زندگیمان را دربرمیگیرد.
نشانههای فروپاشی عصبی عبارت است از حملات اضطراب، افسردگی یا وحشت. این وقفههای هیجانی شما را به مسیر اشتباه میکشاند و بعد از اینکه خیلی دیر شد از اینکه به چنین مسیری افتادهاید پشیمانتان میکند. حداقل قضیه این است که این وقفههای هیجانی بدترین لحظات زندگی شما هستند.
قسمت خوب ماجرا این است که شما میتوانید جلوی این سقوط را بگیرید. ما امروز در اینجا راههایی به شما نشان میدهیم که به کمک آنها میتوانید خودتان را در چنین لحظاتی بازیابی کنید.
صحبت با خود واقعاً میتواند آدم را از چاه دربیاورد، البته اگر بداند که روش صحیح این کار چیست. چرا ما داخل چاه میافتیم؟ برای اینکه با خودمان «دیالوگ ذهنی» کنترلنشده برقرار میکنیم. دیالوگ ذهنی همان حرفزدن با خود است که میتواند مثبت باشد و میتواند هم منفی باشد.
وقتی با حملهای عصبی مواجه شدید، لحظهای را به این اختصاص دهید که بفهمید صحبت با خودتان از چه نوعی است. اگر بینظم و آشفته است، باید کاری کنید وگرنه این آشفتگی ادامه پیدا خواهد کرد. هرموقع با بحرانی مواجه شدید، به دیالوگ ذهنی خودتان دقت کنید و آنجاهایی که نظمی وجود ندارد نظم برقرار کنید
بهجای اینکه به ذهنتان اجازه دهید تا هرکجا که خواست برود و به جاهای وحشتناک برسد و در چرخه نابودکننده «اگه فلانطور میشد» گیر کند، کنترل را در دست بگیرید و خودتان را به مکانی بهتر هدایت کنید. اگر لازم است با خودتان بلند حرف بزنید. با خودتان دوستانه رفتار کنید و همه احتمالات را بسنجید.
درباره چیزهایی که آزارتان میدهد حرف بزنید، و بعد، همچون یک دوست دلسوز پیشنهادی بدهید که یاریتان کند. از نظر بعضی افراد این کار غیرعادی است. اما این روشی است که میان آدمهای خلاق است. فقط به یاد داشته باشید: باید دوست خودتان باشید؛ اگر کمکی نیاز دارید دست یاری به سوی خودتان دراز کنید.
نفس عمیقی بکشید و هیجانات خود را از معادله کنار بگذارید. بپذیرید که فردا هیجاناتتان هر چقدر بخواهند میتوانند بروز پیدا کنند، اما امروز فقط به فکر نیاز دارید. این روش بهخصوص وقتی که ناتوان و غرق در مشکلاتاید کارایی فراوانی دارد.
در چنین زمانهایی، کارهای زیادی باید انجام دهید، اما با فوران هیجانات هم مواجه هستید. چه کار باید بکنید؟ بپذیرید که الان نیازی به طرف هیجانی خود ندارید و با حمله عصبی فقط از جنبه منطقی مواجه شوید. با دقت به مسائل خود نگاهی بیندازید، و دانهبهدانه حلشان کنید تا اینکه سرانجام از بحران خارج شوید.
معنی این کار این نیست که بیاحساس باشید. نه، فقط یک زمان مشخص را به تعامل با طرف دیگر سکه، یعنی هیجاناتتان، اختصاص دادهاید. کل قضیه درباره اولویتبندی است. تفکر به این روش ذهن شما را به سمت نگرشی پرحاصل و موثر متمایل میکند.
در بیشتر موارد، این روش همانطوری که انتظار دارید عمل میکند و شما همه تنشها را بعداً حس خواهید کرد، وقتی که توانستهاید مشکلات را حل کنید و چیز چندانی از تنش باقی نمانده است.
فروپاشی عصبی معمولا محصول تفکر ناموفق است. فروپاشی عصبی میتواند محصول رویدادی پرتنش باشد که تبدیل به بحران شده، یا یک صحنه غمافزا باشد که مدام در سر ما تکرار میشود.
هر چه باشد، باید حواستان را جمع اکنون کنید. اندیشیدن به گذشته را در همان گذشته رها کنید. اندیشیدن به ترسهای آینده را هم بگذارید برای آینده. پس، از تکرار مکررات دست بردارید و به «اگر»ها فکر نکنید.
به خودتان یادآوری کنید که تنها لحظهای که میتوانید در آن کاری انجام دهید لحظه اکنون است. از خودتان بپرسید: «چه کاری هست که من بتوانم الان انجام بدهم تا اوضاع را بهتر کند؟»لازم نیست که حتماً به راهحل نهایی برای تمام مشکلاتتان دست پیدا کرده باشید.
اما ذرهای بهبود در شرایط فعلی میتواند به شما کمک کند تا بحران را پشت سر بگذارید. گذشته خود را بپذیرید. قبول کنید که درباره گذشته کاری نمیتوانید انجام دهید. هرچقدر بیشتر طول بکشد تا این واقعیت را بپذیرید که نمیتوانید گذشته را تغییر دهید، گذشته زمان بیشتری در اختیار دارد که بر شما اثر بگذارد.
اگر بیاطمینانی به آینده آزارتان میدهد، بدانید که خوشبختانه قدرت این را دارید که با کنترل کارهای امروز بر عواقب آینده اثر بگذارید. درباره آینده فکر نکنید. درباره این فکر کنید که چطور هماکنون در بهترین حالت خود باشید. اگر این کار را بکنید، آینده خودش همانطوری خواهد شد که شما خواستهاید.
از نظر خیلی از افراد، تلقین نوعی توهم است. اما اگر قبلاً از این روش استفاده کرده باشید خوب میدانید که تلقین روش کارآمدی است. میدانید چیست؟ تلقینات را با خودتان تکرار کنید، فرقی نمیکند بلندبلند یا فقط در ذهن، اما نکته مهم این است که حواستان به آنچه موقع تکرار این تلقینات حس میکنید باشد.
توجه داشته باشید که من گفتم آنچه حس میکنید، نه آنچه باور میکنید. فقط این حس را بپذیرید. در لحظاتی که دارید تلقینات را تکرار میکنید. نفس عمیقی بکشید و این را تکرار کنید:«من بر تمام مشکلات غلبه میکنم.»حالا لطفاً آن را دوباره بخوانید.
چشمهایتان را ببندید و به احساساتتان عمیقاً توجه کنید.حواستان نه به ذهنتان باشد، نه به فکرتان، نه به تردیدهایتان... حواستان به حستان باشد. همین.چه حسی داشت؟ با توجه به وضع فعلیتان برای خودتان تلقین بسازید و وقتی احساس دلمردگی دارید برای خودتان تکرارش کنید.
شاید دوره سختی را دارید پشت سر میگذارید و هر لحظه ممکن است دچار فروپاشی عصبی شوید، اما این به این معنا نیست که هیچ کاری نمیتوانید درباره این کار انجام دهید. در واقع، برای شکستدادن این وضعیت همهچیزی در اختیار دارید.
ولی اگر فقط روی چیزهایی تمرکز کنید که به شما حس دلمردگی میدهند نمیتوانید این مسائل را حل کنید. هر که بگوید «نمیتونم از پسش بربیایم» صددردرصد شکست خواهد خورد، فرقی هم نمیکند که چقدر قوی و پرتوان باشد. این کوچه بنبست است، پس عاقلانه نیست که در این بنبست باقی بمانید.
بنابراین باید بر کارهایی که میتوانید تمرکز کنید، نه بر چیزهایی که نمیتوانید تغییر دهید. حداقل به 10 چیزی که میتواند موقعیتتان را بهتر کنید فکر کنید. 10 ممکن است عدد بزرگی بهنظر برسد، اما واقعیت این است که شما خیلی بیش از 10 چیز را میتوانید پیدا کنید. 10 برآورد محافظهکارانهای است.
تواناییهای شما فراوان است، نگذارید این تواناییها بهخاطر وضعیت فعلیتان به محاق برود، چون مقایسه هیچ فایدهای ندارد.دیگر براساس کمبودهایتان فکر نکنید، براساس تواناییهایتان فکر کنید.
به خودتان یادآوری کنید که این احساس موقتی است. این اصل در بسیار از حملههای اضطراب به من کمک کرده است. دلیلش هم این است که صددرصد حقیقت دارد. مواقعی که ما غرق در فروپاشی احساسی هستیم، دیدگاهمان از آینده تیره و مبهم و دردناک میشود و سنگینی بار احساسی باعث میشود فکر کنیم که «این آخرش است.»
اما این واقعیت نیست که ما را به زانو درمیآورد، بلکه محصول جانبی احساساتمان است. بنابراین، دفعه بعد که اضطراب داشت تصویری از آینده را برایتان ترسیم میکرد، نپذیرید که این آینده واقعی است. حواستان باشد که این تصویر تحریفشده است.
حواستان باشد که فروپاشی عصبی وضعیتی موقتی است. و مثل همه چیزهای دیگر این هم رد خواهد شد. به این روش «انتظار برای گذر طوفان» هم میگویند، چون این تنها کاری است که از دستتان برمیآید. هر فکر و احساسی که دارید ساختگی و جعلی در نظر بگیرید.
اوقات ناخوشایندی را دارید طی میکنید، اما خیلی زود بسر جای خود برمیگردید، و تا آن موقع ذهنتان وضعیت بهتری پیدا میکند. این نیز بگذرد. پس محکم باشید و بدانید که اینها همه موقتی است.
تصور فقط اندیشیدن به آرزوها نیست، بلکه داشتن دیدگاهی شفاف نسبت به هدف مورد نظرتان است؛ همین جا است که تصورکردن به دادتان میرسد. در تصورکردن هیچ چیز مانع شما نمیشود. اول اینکه، وقتی میگویم تصور منظورم این نیست که باید در ذهن خودتان دیدگاهی صاف و روشن و بیخدشه داشته باشید.
همین که به چیزی که میخواهید فکر کنید کافی است. بعضی از آدمها نسبت به دیگران ذهن تصویرسازتری دارند، ولی این موضوع خیلی هم مهم نیست. چیزی که مهم است این است که اثرات این مثبتاندیشی را احساس کنید.
روزنامه آرمان