هموطنانش از روی قدرشناسی او را "ادیسون هند" میخوانند که برگرفته از نام توماس ادیسون، مخترع مشهورآمریکایی است.
به گزارش بی بی سی، بسیاری معتقدند که اختراعات او میتوانست در صنعت جهانی چاپ انقلابی ایجاد کند، ملیگرایان برجسته هند هم از او با احترام یاد میکنند.
با این وجود، شانکار آباجی بیسی، که یکی از مخترعان پیشگام هند در قرن نوزدهم بود، اکنون به کلی فراموش شده. دلیل این فراموشی چیست؟
زمانی که آباجی بیسی، شهرت یافت، در هند که اکنون کانون استعدادهای ابتکاری و علمی است، هیچ موسسه یا سازمانی برای پرورش متخصصان علوم، مخترعان و مهندسان وجود نداشت.
در چنین شرایطی بیسی که کاملا خودآموز بود، توانست به سرعت شهرت پیدا کند ولی متاسفانه پس از مرگش فراموش شد.
در ایامی که هند مستعمره بود، بیسی در خیابانهای شلوغ مومبای (بمبئی) بزرگ شد، و روزهای خود را با ورق زدن مجلههای علمی آمریکایی در خیابانها میگذراند.
دهها سال بعد او به یک روزنامه چاپ بروکلین گفت: "من همه چیز را مدیون اطلاعات مکانیکی هستم که از آن مجله آمریکایی گرفته بودم"
او یک باشگاه علمی در مومبای (بمبئی) تاسیس کرد و در اوایل دهه بیست سالگی طراحی یک رشته از ابزارهای کوچک مکانیکی و ماشین را شروع کرد از جمله بطریهایی که درهایش غیرقابل دستکاری بود، دوچرخه برقی و اندیکاتور ایستگاه ترن برای شبکه راه آهن حومه بمبئی.
در اواخر دهه ۱۸۹۰ بود که بیسی به موفقیت دست یافت و آن موقعی بود که از مسابقهای که یک نشریه ویژه مخترعان بریتانیایی برای طراحی ماشینی جهت توزین میوه و سبزی ترتیب داده بود، باخبر شد.
نقل مکان به لندن
در فاصله ساعات سه بعد از نیمه شب تا هفت صبح او موفق شد طرح اولیه این ماشین را ترسیم کند- و با شکست دادن تمام رقبای بریتانیایی، برنده مسابقه شود.
مقامات مومبای که در آن موقع متوجه این مخترع جوان هندی شده بودند، به این امید که وی مخترعان را به سمت هند خواهد کشاند، آرزویش را برای رفتن به لندن برآورده کردند. بیسی به دوستانش در بمبئی گفته بود "تا هنگامی که به موفقیت دست نیافته و یا آخرین پوندش را خرج نکرده، به هند باز نخواهد گشت."
وقتی که این مخترع جوان در قلب امپراطوری بریتانیا به محافل ضد استعماری کشانده شد، یکی از مراحل قابل توجه زندگی حرفهای او شروع شد.
بیسی با معرفی نامهای از دیشا واچا، دبیر کنگره ملی هند که در بمبئی مستقر بود، وارد لندن شد.
دیشا واجا، علاوه بر رهبری اولین سازمان سیاسی هند، یک صاحب صنعت زیرکی بود که به مهارتهای فنی توجه داشت.
به همین دلیل بود که بیسی یک روز صبح نامه دیشا واچا را به دادابهای نائوروجی، همفکر ملیگرایش که سابقه طولانی فعالیتهای بازرگانی را در انگلیس داشت، تحویل داد.
نائوروجی، که تحت تاثیر فهرست طولانی جوازهای حقوق انحصاری بینالمللی بیسی قرار گرفته بود، با تشکیل یک سندیکای بازرگانی موافقت کرد. پس از امضای این توافق، نائوروجی برنامه کار ناسیونالیستی هند را به بهیسی داد.
بیسی در یک کارگاه نمناک و سرد در شمال لندن مشغول کار شد.
اختراعات اعجاب آور
او یک تابلوی راهنمای الکترونیک طراحی کرد که در کریستال پالاس، در لندن به نمایش گذاشته شد. بعدا این تابلو مورد استفاده فروشگاههای مرکز لندن و ویلز و احتمالا پاریس قرار گرفت.
بیسی همچنین نائوروجی، را با یک رشته اختراعات خیره کنندهاش از جمله وسایل برقی آشپزخانه، یک تلفن، دستگاهی برای مداوی سردرد و یک سیفون اتوماتیک توالت، آشنا کرد.
ولی مهمترین اختراع بیسی در ارتباط با صنعت چاپ بود: اختراع بیسوتایپ، که حروفچینی سربی بود که موجب انقلابی در صنعت چاپ میشد.
با استفاده از این دستگاه تهیه حروف چاپی فلزی به قیمت ارزان -برای چاپ کتاب و روزنامه- در اسرع وقت امکان پذیر شد، روشی که سریعتر و کارآمدتر از روش پیشگامان صنعت چاپ آن زمان بود.
در آن موقع بود که نائوروجی به بهیسی گفت لازم است با سرمایه گذارانی که امکانات مالی بیشتری داشته باشند تماس بگیرد و به این منظور بهیسی را با دوستش هنری هایندمن "پدر سوسیالیسم بریتانیا" آشنا کرد.
هایندمن، که بریتانیایی و یکی از پیروان کارل مارکس بود، از سیاست استعماری بریتانیا در هند به شدت انتقاد کرده و به طبقهای در لندن که به دنبال سودجویی بودند، حمله میکرد. جالب این است که خود هایندمن که ضد کاپیتالیسم بود از بازرگانان سرشناسی بود که با صنعت چاپ سر و کار زیادی داشت. هایندمن قول داد که مبلغ ۱۵ هزار پوند برای دستگاه بیسوتایپ، جمع آوری کند.
از اینجا به بعد، همه چیز از هم پاشید.
پس از آن که شرکت لینوتایپ، یک غول صنعت چاپ، پیشنهاد خرید بیسوتایپ را داد، بیسی وقت زیادی را صرف تکمیل بیسوتایپ کرد با این اطمینان که هایندمن قول تامین هزینه را داده بود.
در سال ۱۹۰۷ هایندمن به این نتیجه رسید که نمی تواند پولی را که قولش را داده بود فراهم کند. یک سال بعد پول نائوروجی هم تمام شد. در دسامبر ۱۹۰۸، بیسی دل شکسته ناچار شد کارش را متوقف کند و در حالی که "تا آخرین پوندش" را خرج کرده بود، با کشتی به بمبئی بازگردد.
یکی از مسافران این کشتی گُپال گُخال، یک رهبر سرشناس کنگره ملی هند بود. او که ماشین بیسوتایپ توجهش را جلب کرده بود، در بمبئی بیسی را با راتان جی تاتا، از گروه تاتا آشنا کرد و بیسی توانست با دستور این خانواده که از نظر فعالیتهای صنعتی شهرت داشتند، یک سندیکای بازرگانی بزرگتر تاسیس کند.
سندیکای تاتا در سال۱۹۱۷ منحل شد ولی سبب شد که بیسی کار تازهای را در آمریکا شروع کند.
جالب این جاست که او هیچ وقت نتوانست در عرضه بیسوتایپ به بازار موفق شود. ولی در نیویورک از راه ساختن یک محلول ید، ثروتمند شد.
گر چه در ثمربخشی این دارو از لحاظ سلامت جای سئوال بود ادگار کیس، یک آمریکایی که دارای توانایی فراحسی (سایکیک) و پیرو مسلک اسرارآمیزی بود، آن را تایید کرد. طرفداران ادگار کیس، تا امروز به عرضه این محلول به بازار و مصرف آن ادامه میدهند.
بیسی در سالهای آخر زندگی به مسائلی که ورای درک انسانی بود علاقمند شد: یکی از اختراعاتش یک "ماشین تحریر روح" بود. این عوامل و عدم موفقیت بیسوتایپ، سبب شد که فعالیتهای کاری"ادیسون هند" با ابهام و شک و تردید پایان یابد. و شاید همین موضوع توجیه کند که چرا اکنون او فراموش شده.
ولی یک جنبه میراث او ارزش به یاد ماندن را دارد.
بیسی تا هنگام مرگ روحیه ضد استعماریاش را حفظ کرده بود. این حس را که کسانی که در گذشته از نظر مالی او را تامین میکردند، در او زنده کرده بودند.
در لندن او در تظاهرات نائوروجی و هایندمن و جلسههای آنان شرکت میکرد؛ در نیویورک از ایدههای گاندی دفاع میکرد و میزبان ناسیونالیستهای هندی که به آمریکا سفر میکردند، بود.
میتوان گفت بیسی از هند تا بریتانیا و آمریکا، سیاستهای پیشرو را با علوم در هم آمیخت. برای فوقالعاده دانستن یک چنین میراثی امروزه به "ماشین تحریر روح" نیازی نیست.