سرویس تاریخ انتخاب: اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران در آستانه انقلاب مشروطیت که در فاصله سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۶ به ایران سفر کرده و در هنگام انتقال قدرت به محمدعلیشاه قاجار در ایران بوده است
به گزارش انتخاب، او در سفرنامه خود به نام «ایران امروز» تصویر جالب توجهی از وضعیت جشن و شادی در تهران آن دوران ارائه میکند:
نقارهخانه یکی از نهادهایی است که ریشه آن با تاریخ ایران پیوند نزدیک دارد. در نقارهخانه پایتخت یکصد ساززن عضویت دارند و آنها با سر و صدای ناموزون و وحشتانگیز هر صبح و شام به طلوع و غروب آفتاب درود میفرستند. ضمناّ اعضای نقارهخانه لباسهای سرخرنگ بلندی پوشیده و در مراسم سلام و جلسات «تعزیه» نیز برنامهای اجرا میکنند. افراد نقارهخانه به چهار جوخه تقسیم میشوند و هر جوخه به ترتیب شیپور، نیلبک، طبلهای بزرگ و تنبور میزنند. جمع آنان دسته موزیک دربار را تشکیل می دهد و در رفتن شاه به جایی جزء ملتزمین رکاب به شمار میروند. در عدهی آنها جمعاً سی شیپورزن و تبیرهزن، بیستوشش طبلزن و چهارده فلوتزن وجود دارد. دوازده نفر رقاص نیز جمع موزیفانچیهای مزبور را تکمیل میکند. این عده سالیانه مبلغ شش هزار تومان برای دولت هزینه میتراشند.
رئیس نقارهخانه تهران «کاظمخان باشی» که پدرش هم همین سمت را داشت، ریاست محلی صنف رقاصان و ساززنها را که در تهران چهارده دسته نه تا دوازده نفری هستند به عهده دارد. چهار دسته از مطربان را یهودیان تشکیل میدهند. هر دستهای به نسبت درآمد خود چیزی به کاظمخان میدهد. دستهی مطربهای زن خیلی زیاد است شاید در حدود چهل دسته و حق و حساب ماهانه آنها نیز با شخص «احتشام خلوت» است. تنها این دستهی مطزبهای زنانه به «اندرون»ها راه ندارند بلکه دستههای مردانه نیز در مجالس زنانه شرکت میکنند البته ایشان جایشان پشت پرده یا در پستوی اتاق نشیمن است. سابق بر این یک دسته هنرمند کور وجود داشتند که به علت نابینا بودن، خانمهای ایران در حضورشان بدون شرم و حیا مینشستند.
رقص در مجالس جشن تفریح بسیار پرخرجی است و تنها یک رقص ساده در عرض یک شب اقلا بیست تا سی تومان و در مراسم عروسی که معمولا هفت روز طول میکشد پنجاه یا شصت تومان خرج برمیدارد.
افراد «نقارهخانه» به دستههای کوچکتری تفسیم شده و در رقابت با دستههای خصوصی در شهر پخش میشوند. جاذبه یا هنر پسران نوجوان در هر جمعی که باشند با موفقیت درخشانی همراه است. رقاصان عموماً بچههای بیپدری هستند که طبق قراردادی که در حضور «احتشام خلوت» به امضا میرسد به سردستهی یکی از این گروه سازضربیها سپرده میشوند. بچهها از هشت یا ده سالگی کار خود را آغاز میکنند. آنها زیردست رقاصان کهنهکار با قرار خاصی مدت دو سال تعلیم میبینند و میتوانند تا سن هفده یا هجده سالگی به حرفهی رقاصی ادامه دهند. با توجه به ملاحظات اخلاقی، رقص حرفهی پرسودی نیست. یک رقاص معمولی در سال بیش ز بیست تا چهل تومان درآمد ندارد. ولی مداخل یک پسر خوشگل که صدای خوش هم داشته باشد تا صد تومان هم ممکن است برسد. باید این نکته را هم اضافه کرد که هزینه خورد و خوراک و پول پوشاک در صورت بیماری هزینه مداوا و حتی خرج حمام این رقاصان به عهدهی سرپرست گروه است. هنگامی که تماشاگران میخواهند این جماعت را تحبیب یا تشویق کنند یک کلمه «جان» به آخر اسمشان اضافه میکنند و معمولا بیشتر پسربچههای خردسال را با این عبارت طرف خطاب قرار میدهند. اکنون دو نفر از این پسران، طرفداران بیشماری دارند. یکی از آنان «حیدرجان» و دیگری «اصغرجان» نامیده میشود. در میان زنان هم «تربیت» و «خانم ارگی» بسیار معروفاند.
دلقک مورد علاقهی مردم شخصی است به نام «حاجی لره» در هر گروه و دستهای یکی دو نفر از اینگونه آدمها وجود دارند که در فاصلهی برنامهها مردم را سرگرم میکنند و آنها را میخندانند.
در روزهای معین جشنها که از قبل وقت آن تعیین شده است ابتدا نوکران دستهی مطربها آلات و ادوات موسیقی و چمدانهایی پر از لباس و وسایل مورد نیاز را به جایگاه جشن میآورند. ساززنها در ته تالار و دم دیوار به ردیف مینشینند. رقاصان در جلو و دلقکها نیز با اطوار مسخرهآمیزی ادای آنها را درمیآورند. پسران نوجوان معمولا نیمتنه بلندی از ابریشم زردوزیشده به تن میکنند ولی مرتباً با توجه به آهنگ و نوع رقصها لباسهای خود را عوض میکنند. موی سر رقاصان بلند است و با کمترین حرکتی به روی صورتشان افشان میشود. آنان در هنگام رقص حرکات خاصی انجام میدهند. به چپ و راست خم و راست میشوند.
اما من به علت عادت نداشتن به حضور در اینگونه مجالس و تماشای اینگونه رقصها هیچگونه لطف و جاذبهای در حرکات عجیب و غریب آنان ندیدم. رقاصان در عین حال از هنر آوازخوانی و بندبازی نیز بیبهره نیستند. آنها نمایشهای کوچک سه یا چهارنفری و صحنههای زندهای از هنرنمایی خود را به تماشاگران عرضه میکنند.
در بعضی از جشنها باید از «لوطی»ها هم دعوت به عمل آورد. از جمله در مراسم ششمین روز تولد نوزاد که مطابق سنت جاری در این روز از «لوطیخانه»ها چند نفر لوطی خبر میکنند تا وسایل سرگرمی زائو را فراهم آورند. صنف «لوطی»ها هر هنری که برای سرگرم کردن مردم لازم باشد در خود جمع کردهاند. سردسته آنان «حسن خان» که از سوی شاه به لقب «لوطیباشی» ملقب شده است از هر تومان مداخل اعضای صنفش، سی شاهی برای خود برمیدارد. در لوطیخانه گروههای بااهمیتتری مانند کشتیگیر، بندباز و «پهلوان» هم وجود دارند که یا در میدانها و یا در بازار بساط خویش را پهن میکنند. این افراد ضمناً در زورخانهها ورزش میکنند تا دیگران برای ورود به آن محلها پولی پرداخت کنند. در تهران احتمالاً یکصد باب از اینگونه مؤسسات دایر است که هرکدام از آنها در حدود هشت یا ده کشتیگیر دارند. مارگیران، عنتریها، خرسبازان، از دسته لوطیانی هستند که تنها در سر کوچهها و خیابانها هنرشان را به مردم عرضه میکنند. اما طبقه اشراف این صنف شعبدهبازان و نمایشگران خیمهشببازی هستند که جمعاً از بیست نفر تجاوز نمیکنند و مشتری زیباترین خانههای تهران که پولدارترین آدمها در آنها سکونت دارند به شمار میروند.
منبع: ایران امروز؛ سفرنامه و خاطرات اوژن اوبن، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران: نشر علم، چاپ اول، ۱۳۹۱، صص ۲۹۴-۲۹۶.