سرویس تاریخ «انتخاب» / فهیمه نظری: روز پنجشنبه 21 مرداد 1350 یوسف شراوی رئیس اداره عمران و خدمات مهندسی بحرین به تهران آمد و طی ملاقاتی با اردشیر زاهدی، وزیر وقت امور خارجه، پیامی را که از طرف شیخ عیسی بن سلمان آل خلیفه، حاکم وقت بحرین، برای شاه آورده بود، به زاهدی رساند.
این پیام بعدازظهر همان روز در نوشهر به عرض شاه رسید. پیام حاوی درخواست حمایت محمدرضا پهلوی از تدابیری بود که حاکم بحرین برای اعلام استقلال و همچنین عضویت بحرین در سازمان ملل به عمل آورده بود.
نماینده بحرین روز جمعه 22 مرداد ماه در حالی که جوابیه شاه را برای امیر بحرین در جیب خود داشت، به منامه بازگشت.
اما محتوای جوابیه شاه به پیام امیر بحرین چه بود؟ آن هم در جواب درخواستی برای اعلام استقلال استان چهاردهم ایران!
خبرنگار کیهان از قول محافل مطلع جواب شاه را به این درخواست مثبت اعلام کرد: «شاه در پیام جوابیه برای امیر بحرین پشتیبانی و حمایت ایران را در مورد اعلام استقلال و عضویت این امارتنشین در سازمان ملل متحد و همچنین پشتیبانی از همه درخواستهای مردم این امارتنشین اعلام داشتهاند.»
امیر بحرین اما به همین هم بسنده نکرد و برای محکمکاری همزمان با سفر یوسف شراوی به تهران نمایندگان دیگری را از جانب خود به چند کشور دیگر اسلامی ازجمله عربستان سعودی، کویت، جمهوری متحده عربی، سوریه و لبنان اعزام کرد. در این دیدارها انورسادات نیز حمایت خود را از اقدامات امیر بحرین جهت اعلام استقلال این کشور اعلام داشت.
در پیامهای حاکم بحرین برای رهبران ممالک اسلامی به تدابیری که برای پایان دادن به قرارداد بحرین و انگلستان که در قرن نوزدهم منعقد شده، اشاره شده بود.
همچنین کیهان به نقل از منابع مطلع خاطرنشان کرد: «دولت انگلیس نیز آمادگی خود را برای لغو قراردادهای خود با بحرین اعلام داشته است. در نامهای که سر جفری آرتور، نماینده سیاسی انگلیس در خلیجفارس، به حاکم بحرین نوشته عملا لغو قراردادهایی که در قرن نوزدهم منعقد شده اعلام گردیده است. دولت انگلیس نیز حاضر شده است که از عضویت بحرین در سازمان ملل متحد حمایت کند.»
در واقع ماجرای جدایی بحرین از ایران را انگلستان علم کرده بود. داستان از این قرار بود که انگلستان در پی دستاندازیهای خود در خلیج فارس در قرن نوزدهم به صورت خودخوانده بحرین را تحتالحمایه خود ساخته بود، در حالی که این منطقه جزئی از خاک ایران به شمار میرفت. اما انگلستان هر بار به بهانه مقابله با دزدان دریایی و برقراری امنیت خلیج فارس مانع از اعتراض جدی ایران میشد. در ژانويه 1968 دولت بريتانيا تصمیم خود مبنی بر خروج از خليجفارس را در پايان 1971 اعلام نمود. اما پیش از خروج از خلیجفارس باید خیال خود را از بابت بحرین راحت میکرد. ايران از يك قرن پيش بر سر حاكميت بحرين با این کشور اختلاف داشت. سفیر انگلیس به دربار ایران فشار میآورد که استقلال بحرین را به رسمیت بشناسند. اما به گفته علم (یادداشتهای روزانه 22 مرداد 47) شاه نگران بود، چشمپوشی از ادعاهای ايران بر بحرين خيانت به منافع ملي تعبير شود. در نهایت اینطور به توافق رسیدند که در صورت حل ماجرای بحرین، حق مالکیت ایران بر سه جزیره تنبها و ابوموسی به رسمیت شناخته شود. بعد هم قرارشان بر این شد که حل موضوع بحرین به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل، ارجاع شود.
اردشیر زاهدی، وزیر وقت امور خارجه، در جلسه روز یکشنبه ۹ فروردین ماه ۱۳۴۹ مجلس هنگام تحویل گزارشی درباره بحرین، خطاب به نمایندگان مجلس ملی درباره موافقت شاه با موضوع استقلال این شیخنشین آنها را به نطق شاه در دیماه دو سال قبل (1347) در دهلی نو ارجاع داد که گفته بود: «ایران پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتیازات ارضی علیرغم تمایل مردم آن سامان به زور متوسل نشود. من میخواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ماست که برای گرفتن این سرزمین به زور متوسل شود... گرفتن و حفظ کردن سرزمینی که مردم آن با شما ضدیت داشته باشند چه فایدهای خواهد داشت. قبل از هر چیز این عمل اشغال محسوب میشود. در هر اشغالی شما باید مراقب سلامت و امنیت نیروهای اشغالگر خود باشید و در تمام اوقات سربازان شما باید در خیابانها پاس بدهند و پیوسته در معرض خطر گلوله ـ نارنجک و این قبیل مخاطرات باشند. سیاست و فلسفه ما این است که با اشغال و گرفتن سرزمینهای دیگر از طریق زور مخالف باشیم... هر کاری که بتواند اراده مردم بحرین را به نحوی که نزد ما و شما و همه جهان به رسمیت شناخته شود نشان دهد خوب است.»
در همین روز (9 فروردین 49) ویتوریا سی یاردی، نماینده سازمان ملل، به بحرین رفت و برای مدت 20 روز نظرخواهی خود از مردم بحرین را آغاز کرد. نتیجه این «نظرخواهی» و نه همهپرسی، در گزارشی به دبیرکل اعلام شد. در این گزارش آمده بود که «جمعیت ایرانی بسیار ناچیزی که از سطح فرهنگ بالاتری برخوردارند خواهان پیوستن به ایران هستند، اما قاطبهِ قریب به اتفاق سکنه بحرین جویای تشکیل دولتی کاملا مستقل و عربی در آن جزیره میباشند.» (بحرین چرا و چگونه از ایران جدا شد، عباس پرتوی مقدم، مطالعات تاریخی، زمستان 1385، شماره 15)
شورای امنیت با صحه گذاشتن بر گزارش نماینده دبیرکل سازمان ملل در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ قطعنامه ۲۷۸ را بر اساس خواسته مردم بحرین صادر و به دو کشور ایران و انگلستان ابلاغ کرد.
خسرو معتضد، تاریخپژوه درباره این رفراندوم میگوید: «هیچگونه همهپرسی صورت نگرفت و فقط از ۴۰ خانواده شیخ از جمله آلخلیفه پرسیدند و آنها هم گفتند میخواهیم مستقل باشیم.» وی جدا شدن بحرین از خاک ایران را یکی از اقدامات بدون مطالعه شاه قلمداد میکند که «به خاطر قولی احمقانه که به سفیر و وزیر خارجه انگلیس داده بود» صورت گرفت. این پژوهشگر تاریخ همچنین معتقد است «جدا شدن بحرین در مجلس ایران تصویب نشد و به صورت یک اعلامیه دولت بود که هویدا آمد و اعلام کرد.»
با این حال گزارش دولت ایران توسط امیرعباس هویدا نخستوزیر و دکتر عباسعلی خلعتبری قائممقام وزارت امور خارجه از نتیجه مراجعه ایران به سازمان ملل برای حل مسئله بحرین در 24 اردیبهشت 1349 در صحن پارلمان ایران قرائت شد. و پس از قرائت این گزارش چند تن از نمایندگان در موافقت و مخالفت با آن نطق کردند:
خواجه نوری، نماینده مجلس، به عنوان موافق این گزارش گفت: بنده از مسئله بحرین و موضوع بحرین یک خاطره بسیار تلخی دارم، برای اولین مرتبه به طور حاد چه موقع در ایران بیان شده در روزنامهها منعکس شد در آن موقع موضوع بحرین را عدهای به صورت وطنپرستی ولیکن در باطن برای اینکه پوست خربزهای زیر پای ملت ایران بگذارند مطرح کردند. حقایق را باید گفت (آفرین) و امروز هم که صحبت از ترک نیروی استعماری بریتانیا در خلیج فارس است (مصطفوی: مطلب همین است) و صحبت از این است که بین برادران مسلمان ساکن خلیج فارس وحدت عقیده و اتحاد به وجود بیاید در این موقع باز با هر اقدام برادرانه و مشفقانه و بشردوستانه عدهای به عنوان وطنپرستی مخالفت میکنند (صحیح است) من این دو موضوع را پهلوی هم میگذارم که شما و ملت ایران قضاوت کند که وطنپرست کیست و حقیقتبین کیست و سیاست صحیح مملکت ما در کجاست (عباس میرزائی: چقدر فرق است بین حقیقت گفتن و تظاهر به حقیقت کردن) آقای پزشکپور شما صحبت از جدایی بحرین کردید من فکر میکنم این اقدام نه تنها موجب جدایی نخواهد شد بلکه ارتباطهای معنوی ما روز به روز بیشتر خواهد شد، نه تنها با این شیخنشین بلکه با تمام شیخنشینهای خلیجفارس.
محسن پزشکپور از اعضای حزب پانایرانیست که پیشتر اردشیر زاهدی را به خاطر مسئله بحرین به استیضاح کشیده بود در مخالفت با جدایی بحرین نطق تندی در مجلس ایراد کرد: ما حاکمیت ملی را بر مصوبات سازمان ملل مرجح میشماریم. در قسمت دیگری از گزارش ذکر میکند متأسفانه آنجایی است که این آقا برخلاف واقع چنین بررسیهایی میکند که اکثریت ساکنین بحرین غیرایرانی هستند ولی در قسمت دیگر گزارش میگوید تقریباً همه ساکنین بحرین با داشتن سنت فرهنگی ایرانی، البته بعد اظهارنظر خودش را میگوید که این مسئله مهم است. این قسمت از گزارش نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین پیوند خود را با سنت فرهنگ ایرانی حفظ کردهاند و کسی که سنت خود را با پیوند فرهنگ ایرانی حفظ بکند یعنی روح و روان ایرانی را دارد و چنین کسانی هرگز چنین تمایلی را ابراز نخواهند کرد که از مادر وطن جدا بشوند و زندگی جداگانهای داشته باشند (دکتر حکیم شوشتری: دکان بحرین نباید بسته شود؟) جنابعالی مسئله بحرین را دکان میدانید؟ (دکتر حکیم شوشتری: عرض کردم به یک نوع حرفش نباید تمام شود؟ یک قدری واقعبین باشید) عرض کردم فقط متأسفم شما واقعبین هستید که بحرین را دکان میدانید ما اینطور فکر نمیکنیم و سایر همکاران هم فکر نمیکنم اینطور فکر کنند (دکتر حکیم شوشتری: دکان هست برای عدهای معدود نه برای اکثریت) بنابراین قسمت اعظم گزارش نماینده اوتانت که در شورای امنیت مورد بررسی قرار گرفت و متکا و پایه و اساس این قطعنامه شد به کیفیتی بود که عرض کردم. گذشته از آن دلایل دیگری که قبلا معروض داشتم با توجه به همین گزارش و با توجه به نحوهای که در این گزارش بیان و عنوان شده، هرگز این گزارش نمیتواند از نظر هیچ مرجعی که واقعاً به عدل و انصاف بینالمللی توجه داشته باشد از نظر آثار حقوقی احتمالی آینده سالب حقوق ملت ایران نسبت به قسمتی از خاک وطن و سالب حق مسلم مردم بحرین برای زندگی کردن با مادر بزرگ میهن ایران باشد... ما به هیچ وجه مخالف با این مسئله نبودیم چرا چون ایمان داریم که در هر گوشهای از وطن بزرگ ما در شرایط آزاد و دور از نفوذ استعمار اگر اخذ رأی کنند، اخذ نظر کنند، استخبار کنند، جز این نظر نخواهند داد که با ملت ایران و در زیر درفش شاهنشاهی ایران زندگی خواهند کرد (چند تن از نمایندگان ـ صحیح است) به خصوص در سرزمین و در یک منطقهای که جزء محدوده ما بوده است. به دلالت گزارش دولت میفرمائید آقای مهندس ارفع چه میکردند؟ عرضم این بود ما به هیچ وجه مخالف این نبودیم، این سمتی بود که این سمت را در مصاحبه دهلی نو شاهنشاه کاملاً با بیان مشخص روشن فرمودند که نظرات مردم بحرین کسب شود ولی نظرات مردم بحرین در چه شرایطی؟
فضائلی، نماینده دیگر مجلس نیز در موافقت با گزارش جدایی بحرین گفت: نماینده محترم آقای پزشکپور در ضمن بیاناتشان صحبت از استان چهاردهم کردند و این چون در قانون ما نیست نتوانستم به نام یک ایرانی تحمل کنم که کسی فکر کند که ایرانی زنده است و یکی از استانهای ایران را بتواند جدا کنند، خواستم تذکر بدهم اولا به موجب قانون اختیارات استانداران مصوب ۱۳۳۹ مادۀ ۱۳ ما شمارهای برای استانها نداریم، قانون گذشته است که استانها باید به نامهای تاریخیشان ذکر شود، نه استان اول داریم نه دو و نه استان سوم چه برسد استان چهاردهم داشته باشیم (صحیح است) چه قبلاً چه بعداً استان بحرین از تصویب هیات وزیران نگذشته است و ما هم مردمان ابلهی نبودیم که در یک جایی که قلمرو ما نیست و اداره نمیکنیم و تشکیلات استانی نداریم... (دکتر فریور: آقای فضائلی پس دستور بدهید مطلبی که در صفحه ۱۲ جغرافیای دوم دبیرستان نوشتهاند پاک کنند)
در نهایت گزارش سازمان ملل در مورد بحرین به رای گذاشته شد و با ۱۸۷ رأی موافق و ۴ رأی مخالف از ۱۹۱ نماینده حاضر تصویب شد.
با همه اینها اما هنوز امیر بحرین به چراغ سبز قاطع ایران احتیاج داشت؛ بنابراین به محض اجابت درخواست امیر بحرین در 22 مرداد 50 از سوی شاه، فردای آن روز یعنی 23 مرداد منابع مطلع در بحرین اعلام کردند که روز 16 سپتامبر (25 شهریور) که مصادف با سالروز حکمرانی شیخ عیسی بن سلمان الخلیفه است به عنوان روز استقلال تعیین خواهد شد.