arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۶۴۵۵
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۲۰ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۸
جزئیات کودتای ۲۸ مرداد به روایت کیهان مورخ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۳۲

۲۷ تانک اطراف منزل دکتر مصدق را گرفته بود / صدای مسلسل لحظه‌ای قطع نمی‌شد / جنگی بین افراد ارتش درگرفته بود؛ جنگ آن‌قدر ادامه یافت تا فشنگ‌های گارد منزل نخست وزیر تمام شد / اطراف منزل مصدق، سیل خون به راه افتاده بود / اثاثیه منزل مصدق را بیرون ریختند و آتش زدند / رادیو تا قبل از تصرف آن در ساعت ۳ بعدازظهر، هیچ خبری از کودتا پخش نکرد / زاهدی در استودیوی رادیو گفت: حسب امر شاه، نخست‌وزیری را پذیرفته‌ام

۲۷ تانک اطراف منزل دکتر مصدق را گرفته بود. جمعیتی نیز به دنبال این تانک‌ها در حرکت و مشغول تظاهر بودند. عده‌ای از افسران و سربازان نیز در جلو و اطراف این تانک‌ها بودند. وقتی تانک‌ها به نزدیکی منزل دکتر مصدق رسیدند از ساختمان روبه‌رو شلیک مسلسل شروع شد و معلوم شد در آن‌جا نیز سنگربندی شده است. جنگ و گریز مدتی نیز در این‌جا ادامه داشت و عده زیادی زخمی شدند/ بعد از خلع سلاح گارد منزل دکتر مصدق شروع به خارج کردن و بردن اثاثیه منزل ایشان شد. هرکس هرچه به دستش می‌آمد می‌برد و خلاصه بعد از چند دقیقه این خانه به کل ویران و با خاک یکسان شد و دیگر کوچک‌ترین چیزی که در آن قابل استفاده باشد وجود نداشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

۲۷ تانک اطراف منزل دکتر مصدق را گرفته بود / صدای مسلسل لحظه‌ای قطع نمی‌شد / جنگی بین افراد ارتش درگرفته بود؛ آنقدر ادامه یافت تا جنگ آن‌قدر ادامه یافت تا فشنگ‌های گارد منزل مصدق تمام شد / اطراف منزل مصدق، سیل خون به راه افتاده بود / اثاثیه منزل مصدق را بیرون ریختند و آتش زدند / رادیو تا قبل از تصرف آن در ساعت ۳ بعدازظهر، هیچ خبری از کودتا پخش نکرد / زاهدی در استودیوی رادیو گفت: حسب امر شاه، نخست‌وزیری را پذیرفته‌ام

سرویس تاریخ «انتخاب»: روزنامه کیهان در روز پنجشنبه ۲۹ مرداد ۳۲ جزئیات کودتای ۲۸ مرداد را شرح داده است.

به گزارش «انتخاب»، روایت روزنامه کیهان بدین شرح است:  مورخ مقارن ساعت ۹ صبح [چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]عده‌ای ابتدا از طرف نقاط جنوبی شهر در میدان سپه اجتماع کرده و با دادن شعار «زنده باد شاه، مرگ بر توده» دست به تظاهرات زدند. در این موقع عده‌ای دیگر که اکثرا با چوبدستی‌های بزرگ مجهز بودند به جمعیت مزبور اضافه شده و از طرف خیابان فردوسی به استانبول و خیابان شاه‌آباد و میدان بهارستان حرکت کردند.

در بین راه شعار‌های «زنده باد شاه» را مرتبا تکرار می‌کردند و به مخالفین خود حملات شدیدی می‌نمودند.

چهار کامیون حامل سرباز و پاسبان نیز که در جلوی هریک مسلسلی قرار داشت از جلو و عقب تظاهرکنندگان حرکت می‌کردند؛ و گاهی نیز شعار‌های تظاهرکنندگان را تایید می‌کردند.

به دنبال تظاهرکنندگان عده‌ای نیز در حرکت بودند و می‌خواستند ببینند بالاخره سرانجام این تظاهرات به کجا خواهد کشید.

حمله به حزب ایران
مقارن ساعت ۱۰ در حالی که تظاهرکنندگان چوبدست‌های خود را بلند کرده و فریاد «زنده باد شاه»، «مرگ بر توده و جمهوری‌خواهان» می‌کشیدند نزدیک به حزب ایران شدند و از دیوار بالا رفته و تابلوی حزب مزبور را پایین آورده و وارد حیاط حزب شدند.

در داخل حزب کلیه میز و صندلی‌ها و در و پنجره‌های حزب را شکسته و اوراقی را هم که در آن‌جا بود پاره کرده و معدوم ساختند.

چند نفری هم که در داخل حزب بودند مضروب و مجروح ساختند.

تظاهرکنندگان بعدا از حزب ایران خارج شده و شروع به تظاهر و دادن شعار کردند و به طرف میدان بهارستان به حرکت درآمدند.

حمله به حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیست
در میدان بهارستان ابتدا متوجه حزب ملت ایران بر بنیاد پان‌ایرانیسم گشته و حمله خود را متوجه آن حزب کردند.

پان‌ایرانیست‌ها که قبلا خود را آماده دفاع کرده بودند به بالای بام رفته و شروع به انداختن پاره آجر به طرف آن‌ها کردند. تظاهرکنندگان که این وضع را دیدند فقط شروع به دادن شعار کردند و آن‌قدر این وضع را ادامه دادند تا سنگ‌هایی که روی بام جمع شده بود تمام شد و بعدا چند تن از سردسته‌های تظاهرکنندگان از تیر چراغ‌برق بالا رفته و تابلو و پرچم پان‌ایرانیست‌ها را از بالای حزب آن‌ها پایین آوردند.

عده‌ای از آن‌ها نیز از طرف کوچه وارد محوطه حزب شده و بقیه نیز به دنبال آن‌ها رفتند.

در داخل حزب زد و خورد شدیدی بین دو دسته درگیر شد. چند تن از جلوداران تظاهرکنندگان به شدت مجروح شدند و عده‌ای از پان‌ایرانیست‌ها نیز که موفق به خروج از حزب نشده بودند زخمی شدند از جمله آقای فروهر که از رهبران این حزب است سخت مجروح شد.

تظاهرکنندگان بعد از شکستن در و پنجره و میز و صندلی‌های این حزب و خراب کردن دیوار آن مقداری کاغذ و چوب روی هم انبار کرده و آن‌ها را آتش زده و به این طریق ساختمان حزب پان ایرانیست‌ها را مشتعل ساختند.

حمله به روزنامه باختر امروز
طولی نکشید که تظاهرات آن‌ها مجددا به داخل میدان بهارستان کشیده شد و به اداره روزنامه باختر امروز حمله کردند. در آن‌جا نیز هرچه بود شکستند و آتش زدند و به طرف خیابان اکباتان حرکت کردند.

چند تیر هوایی خالی شد
در جلوی وزارت فرهنگ مجددا تظاهرات آن‌ها شدت یافت و به عنوان این‌که کارمندان فرهنگ توده‌ای هستند قصد حمله به وزارت فرهنگ را کردند، ولی در این‌جا مجددا مامورین انتظامی مداخله کرده و با خالی کردن چند تیر هوایی مانع از انجام مقصود آن‌ها شدند.

در جلوی وزارت فرهنگ تظاهرات چند دقیقه به طول انجامید و جمعیت مجددا در حالی که چوب‌ها را به دور سر خود می‌گرداندند به حرکت درآمدند.

غارت روزنامه شورش
تظاهرکنندگان سپس به طرف اداره روزنامه شورش در خیابان اکباتان رهسپار شدند و آن‌جا را طعمه حریق ساختند.

عده‌ای از اهالی خیابان اکباتان بعدا مانع از دامنه‌ار شدند حریق گشته و آن را خاموش ساختند.

غارت حزب نیروی سوم
تظاهرکنندگان که عده‌ای از افراد نیروی هوایی به آن‌ها افزوده گشته بودند از خیابان اکباتان وارد خیابان سعدی شده و به طرف چهارراه مخبرالدوله مجددا تظاهرات آن‌ها شدت یافت و عده‌ای از افراد ارتش نیز با آن‌ها هم‌صدا شده بودند و بعد از طی خیابان سعدی شمالی وارد شاهرضا شدند و از آن‌جا به حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) رفتند و آن‌جا را هم خراب کردند و مجددا از طریق خیابان لاله‌زار بازگشتند و وارد میدان سپه سدند.

تظاهرات در مقابل بازار
جمعیت بعدا به طرف گلوبندگ رفته و از آن‌جا به سمت بازار حرکت کردند. عابرین و مغازه‌داران اطراف به این وضع و تظاهرات غیرعادی با حالت تعجب و نگرانی شدید تماشا می‌کردند. تظاهرکنندگان بدون این‌که کوچک‌ترین مخالفت یا مقاومت سربازان و پاسبانانی که در مسیر خود برخورد می‌کردند مواجه شوند به راه خود ادامه می‌دادند و حتی گاه و بی‌گاه بعضی از آنان نیز در تظاهرات شرکت می‌نمودند در مقابل بازار که عده تظاهرکنندگان خیلی بیش‌تر شده بود عده‌ای از مامورین کلانتری‌های اطراف برای متفرق کردن آن‌ها فرستاده شدند، ولی آن‌ها از مقابل بازار به سوی خیابان ناصرخسرو روان شده و به حال اجتماع به سمت توپخانه به حرکت درآمدند.

تظاهرکنندگانی که به نفع شاه از خیابان ناصرخسرو به سمت شمال حرکت می‌کردند در بعضی نقاط متوقف شده و ناطقین برای آن‌ها سخنرانی می‌کردند. در میان ناطقین و مشوقین آن‌ها نیز گاه‌گاه اشخاصی که لباس افسری در تن داشتند و یا به لباس مبدل درآمده بودند دیده می‌شدند.

حمله به ستاد ارتش و شهربانی
مقارن ظهر شایع شد که عده‌ای قصد دارند به شهربانی و ستاد ارتش حمله کنند از این جهت فورا چند کامیون حامل سرباز در خیابان‌های سوم اسفند ثبت گمارده شدند و مانع از عبور و مرور در این خانه گردیدند.

ساعت ۱۲ عده‌ای مجددا در میدان سپه اجتماع کرده و چند عکس بزرگ شاه را بالای مجسمه شاه سابق نصب کردند. در این وقت بر کثرت جمعیت و شدت تظاهرات افزوده شده و مامورین ناچار به تیراندازی شدند مدتی تیر‌های هوایی شلیک می‌شد تا این‌که جمعیت پا به فرار گذاشته و به کوچه‌های اطراف پناهنده شدند.

شلیک تیر در خیابان‌های ثبت و سوم اسفند از طرف مامورین انتظامی شروع شد و دقیقه‌ای صدای رگبار مسلسل و سلاح‌های دستی قطع نمی‌شد، ولی وضع طوری بود که هیچ‌کس نمی‌توانست بفهمد در این مدت کسی هدف گلوله قرار گرفته است یا نه. مامورین مصمم بودند که به هر طریق شده در این دو خیابان مانع از تظاهرات بشوند.

قبل از این‌که تظاهرات در خیابان ثبت و سوم اسفند شروع شود چند تن از دسته مخالفین وارد ستاد ارتش شده و قصد داشتند که مجسمه شاه را پایین بیاورند، ولی بی‌درنگ از طرف مامورین دستگیر شدند.

در برابر شهربانی
مقارن ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه جمعیت زیادی از طرفداران شاه از جلوی شهربانی در حالی که عکس‌های شاه را در دست داشتند با فریاد‌های «زنده باد» عبور کرده و خود را به وزارت خارجه رساندند.

بلافاصله عده‌ای به وزارت خارجه هجوم آورده و فریاد «مرده باد» و «زنده باد» آن‌ها در فضای خیابان ثبت طنین‌انداز شد. در همان حال جمع زیادی به باشگاه افسران هجوم بردند. این عده قصد داشتند باشگاه افسران و ستاد ارتش و وزارت امور خارجه را تصرف کنند.

قبلا از طرف ستاد ارتش تعداد زیادی سرباز مسلح در اطراف باشگاه افسران و ستاد ارتش گمارده شده بودند و در محل پاس می‌دادند. همین که جمعیت جلوی باشگاه رسید سربازان شروع به تیراندازی کردند. نکته جالب توجه این‌که در بین مردم عده زیادی سرباز در حالی که تفنگ و مسلسل در دست داشتند تظاهر می‌کردند. متعاقب تیراندازی سربازان محافظ باشگاه، سربازانی که با تظاهرکنندگان بودند شروع به تیراندازی کردند. قریب ۱۵ دقیقه این وضع ادامه داشت و در این مدت چند نفر هدف گلوله قرار گرفتند. موقعی که خون در خیابان جاری شد و بر شدت تیراندازی افزوده گردید، کم‌کم تظاهرکنندگان عقب‌نشینی کردند.

در حالی که نعش چند نفر در وسط خیابان افتاده بود جمعیت عقب نشست و سربازان عکس‌های شاه و نعش‌ها را برداشتند و موقتا نظم برقرار گردید و افراد مضروب به بیمارستان منتقل شدند.

در همین حال قوای شهربانی مسلسل‌های دستی را به کار انداختند و مرتبا شلیک می‌کردند از طرفی عده‌ای با مسلسل در اطراف ستاد ارتش و باشگاه افسران شروع به مانور کردند و تانک‌ها مرتبا اطراف ستاد دور می‌زد.

به هر حال تا ساعت یک بعدازظهر وضع به این ترتیب ادامه داشت.

از ساعت ۱۲ و ۳۰ مجددا شلیک تیر در میدان سپه، خیابان فردوسی و ثبت اسناد و سوم اسفند شروع شد و مدت زیادی ادامه داشت.

چند تن از عابرین نیز هدف گلوله قرار گرفتند.

حفاظت از خانه دکتر مصدق
مقارن ساعت ۱۲ تظاهرکنندگان قصد حمله به خانه آقای دکتر مصدق را داشتند و از این رو دو تانک و زره‌پوش در اطراف منزل ایشان به حرکت درآمدند و مانع از عبور و مرور اشخاص شدند.

از ساعت یک به کلی عبور و مرور دسته‌جمعی از خیابان‌های پهلوی و کاخ و سه‌راه شاه ممنوع شد.

بازار تعطیل و مضطرب
از دیروز صبح [چهارشنبه ۲۸ مرداد ۳۲]که تظاهرات در شهر شروع شد، بازار وضع مضطربی به خود گرفته بود و همه در آستانه مغازه خود بدون آن‌که به کسب و کار مشغول باشند در انتظار حوادثی بودند و گاه‌گاه که سر و صدایی از نزدیکی‌ها شنیده می‌شد بازرگانان و کسبه نزدیک به محل هیاهو برای جلوگیری از اتلاف مال و سرمایه خود محل کسب خود را می‌بستند، ولی همچنان در پشت در مغازه‌ها و حجره خود برای حفاظت و حراست باقی می‌ماندند.

مقارن ساعت یازده تظاهرات افزایش یافت و با ورود مامورین انتظامی، چون احتمال زد و خورد‌هایی می‌رفتن تقریبا بازار به کلی تعطیل شد.

سکوت رادیو
معمولا رادیو تهران در ساعت ۱۲ و ۳۰ خلاصه اخبار کشور و جهان را پخش می‌کند، ولی دیروز ظهر [چهارشنبه ۲۸ مرداد ۳۲]بر خلاف معمول رادیو تهران فقط به پخش خلاصه اخبار خارجه مبادرت کرد.

حمله به روزنامه‌های کشور و حاجی‌بابا
ساعت ۱۰ هنگامی که تظاهرکنندگان از خیابان سعدی می‌گذشتند وارد بازار مهران شده و به روزنامه‌ «حاجی بابا» حمله برده و آن‌جا را با خاک یکسان کردند و لی در این جریان تلفاتی وارد نیامد فقط هنگام حمله به حزب زحمتکشان نیروی سوم چند تن از مستحفظین به شدت مجروح شدند.

تظاهرکنندگان ضمنا دیروز [چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]روزنامه کشور را هم مورد حمله قرار داده و آن‌جا را ویران و اثاث آن را هم بردند.

محل اداره روزنامه شهباز آتش زده شد
در حدود ساعت یک و سه ربع بعد از ظهر عده‌ای از تظاهرکنندگان به محل روزنامه شهباز، ارگان جمعی ضداستعمار که در خیابان فردوسی مقابل بانک ملی ایران واقع است، حمله کرده و پس از شکستن در و پنجره آن و بیرون ریختن و پاره کردن اوراق محل آن اداره را نیز طعمه حریق ساختند. حمله‌کنندگان پس از انجام عمل خود با فریاد‌های موفقیت‌آمیز از شعله‌های آتش دور شدند.

محاصره شهربانی و ستاد ارتش
ساعت دو بعدازظهر شهربانی و ستاد ارتش از طرف شش تانک و چند کامیون حامل سرباز محاصره شد و تظاهرکنندگان نیز اطراف آن‌ها را گرفته و قصد اشغال ستاد ارتش و شهربانی را داشتند، ولی بعد از چند دقیقه این محاصره شکسته شد و چهار تانک و چند کامیون حامل سرباز و سه چهار اتوبوس به طرف میدان سپه حرکت کردند و در آن‌جا توقف کرده و تظاهرات شدیدی مجددا آغاز شد.

فرماندهی نیرو‌های مزبور با سرهنگ صمصام بود.

در پست و تلگراف
بعد از چند دقیقه نیروی مزبرو وارد پست و تلگراف شده و عکس‌های شاه را بالای در آن وزارتخانه نصب کردند. بعدا جمعیت در معین تانک‌ها و زره‌پوش‌ها به اداره انتشارات و تبلیغات رفته و آن‌جا را نیز متصرف شدند.

جمعیت به داخل اداره تبلیغات رفته تمام اوراق و مطبوعات را بیرون ریخته و عکس شاه را در بالای این اداره نصب کردند.

جمعیت بعدا سوار تانک‌ها شده و به طرف بی‌سیم رفتند تا آن‌جا را هم اشغال کنند.

سربازان و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خیابان بوذرجمهری شروع به دادن مانور کردند و مرتبا به نفع شاه و علیه دولت تظاهر می‌کردند.

دیروز [چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]هنگام تیراندازی رئیس گارد منزل دکتر مصدق زخمی شد. ساعت دو بعدازظهر به طور کلی تیراندازی قطع شد، وضع آرام‌تر گردید، ولی تمام مغازه‌ها تعطیل بودند و مردم عادی هم جرات رفت و آمد نداشتند.

ادامه تظاهرات
مقارن ساعت یک و نیم بعدازظهر چندین کامیون حامل سربازان مسلح و عده‌ای پاسبان و همچنین تعداد زیادی اتومبیل‌های زره‌پوش مجهز به تمام وسایل به علاوه چند کامیون و اتومبیل بارکش که همگی چندین عکس شاه و شاه سابق را در جلو و عقب خود حمل می‌کردند و کسانی که در کامیون‌های مزبور سوار شده بودند فریاد «زنده باد شاه»، «ما ملت ایرانیم، ما شاه می‌خواهیم» و نظایر این‌ها را می‌کشیدند. ابتدا در خیابان‌های فردوسی و میدان توپخانه چندین بار به تظاهرات بزرگی دست زدند و سپس به سوی خیابان‌های دیگر شهر روان گردیدند.

نکته قابل توجه این بود که در این موقع تقریبا کلیه تظاهرات توسط قوای انتظامی انجام می‌شد، ولی جمع کثیری هم همراه این عده در حرکت بودند و اغلب از عابرین و صاحبان منازل اطراف هم که بر اثر هیاهو و سر و صدای تظاهرکنندگان سرا از در و پنجره بیرون کرده بودند به فریاد‌های سربازان و تظاهرکنندگان با سر و دست پاسخ می‌گفتند.

اطراف منزل دکتر مصدق
تا حدود ظهر با این‌که در غالب نقاط شهر تشنج و آشوب زیادی برپا شده بود، ولی در اطراف منزل آقای دکتر مصدق به علت وجود قوای محافظ انتظامی کافی که به دقت مراقب اوضاع بودند و راه تمام خیابان‌هایی را که به منزل آقای دکتر مصدق ختم می‌شد مسدود نموده بودند حادثه‌ای روی نداد، ولی مقارن نیم ساعت بعدازظهر ناگهان کسانی که در آن حدود بودند مشاهده کردند که در وضع تغییراتی داده شد و مقداری به قوای انتظامی آن‌جا افزوده شد. به علاوه در سر هریک از خیابان‌ها دو تانک مجهز به حالت آماده‌باش قرار گرفتند. این وضع نشان می‌داد که به زودی حوادثی به وقوع خواهد پیوست.

ساعت ۳ بعدازظهر عده‌ای از مردم تظاهرکننده از خیابان نادری و شاه به سوی منزل آقای دکتر مصدق حرکت کردند. در عقب این عده چند کامیون نیز از افراد نظامی و پاسبان دیده می‌شد. سربازان محافظ آقای دکتر مصدق در ابتدای چهاراره شاه (سه‌راه شاه سابق) به صفوف مرتبی ایستاده بودند ابتدا برای جلوگیری از جمعیت چندین تیر هوایی شلیک گردید، ولی بی‌اعتنایی تظاهرکنندگان به صدای گلوله و جلو آمدن آن‌ها سبب شد که به سربازان دستور شلیک به روی آن‌ها داده شود. در این هنگام ناگهان به سوی جمعیتی که فریادکنان پیش می‌آمدند چندین تیر شلیک گردید که گلوله به عده‌ای اصابت کرد. تیراندازی برای مدت چند دقیقه ادامه یافت و در این موقع بیش‌تر جمعیت به خیابان رازی (آقا شیخ هادی) منحرف شدند و سربازان محافظ منزل آقای دکتر مصدق هم مقداری عقب نشستند. با این‌که جریان در آن موقع ظاهرا خاتمه یافت، ولی متفرق نشدن کامل جمعیت و تظاهراتی که در سایر خیابان هر لحظه رو به تزاید می‌گذاشت احتمال تکرار حوادث و زد و خورد دیگری می‌داد.

رئیس شهربانی کیست؟
صبح دیروز [چهارشنبه ۲۸ مرداد ۳۲]آقای سرتیپ مدبر، رئیس سابق شهربانی کل کشور کماکان در محل کار خود حاضر و مشغول گردید. پس از آن‌که خبر بروز حوادث در شهر شیوع یافت از شهربانی خارج شد. ساعت یک بعدازظهر که طرفداران شاه تقریبا در شهر پیروزی حاثل کرده و مراکز مختلف را اشغال می‌کردند آقای سرتیپ دفتری نیز به همراهی چند جیپ سرباز گارد مسلح گمرک به شهربانی کل کشور آمده و آن‌جا را اشغال کرد. سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی کل کشور منصوب گردید.

اشغال ایستگاه رادیو
مقارن ساعت ۲ بعدازظهر مردم به طرف بی‌سیم پهلوی حرکت کردند و ایستگاه رادیو را متصرف شدند.

آقای هوشنگ اعتضادی یکی از کسانی که قبل از دیگران به ایستگاه رادیو رسید جریان اشغال آن موسسه را چنین شرح می‌دهد:
«بعد از اشغال اداه انتشارات و تبلیغات به اتفاق چند نفر دیگر سوار جیپی شدیم و به طرف استاسیون رفتیم. در آن‌جا عده‌ای سرباز بودند که از ورود ما جلوگیری کردند. به آن‌ها دستور داده شده بود که از تیراندازی به طرف مردم خودداری کنند، ولی مانع از ورود اشخاص نیز به داخل ایستگاه گردند. مدتی با نظامی‌ها صحبت کردیم، ولی آن‌ها مانع از حرکت ما بودند. بالاخره بر کثرت جمعیت افزوده گشت، ۲ تانک نیز از دور رسید در این موقع ما وارد محوطه شدیم و در‌ها را باز کردیم. یکی از تانک‌ها نیز به داخل باغ ایستگاه رادیو آمد. بلافاصله به طرف اتاقی که در آن دستگاه فرستنده قرار داشت رفتیم.

در ابتدای امر هیچ‌کس در ایستگاه نبود و معلوم نشد چگونه برق ایستگاه فرستنده قطع شده است. بعد از چند دقیقه دو سه نفر از کارمندان اداره رادیو آمدند و با هزاران زحمت دستگاه فرستنده را به کار انداختند. قبل از آن‌که این امر عملی شود مجددا سوار جیپی که حامل بلندگو بود شده و به شهر آمدیم و به مردم خبر دادیم که ایستگاه رادیو را به تصرف درآوردیم. به دنبال این خبر گروه دیگری به طرف ایستگاه رادیو آمدند، به طوری که ساعت ۳ و ۳۰ بعدازظهر محوطه ایستگاه رادیو پر از جمعیت و کنترل نظم خیلی مشکل بود در این وقت دیگر دستگاه فرستنده به کار افتاده بود.

رادیو بعد از اشغال چه پخش کرد؟
ساعت ۳ بعدازظهر رادیو تهران سکوت را شکست.
آقای میراشرافی، مدیر روزنامه آتش که گوینده رادیو بود، چنین اعلام کرد: «هم‌میهنان عزیز! تهران به وسیله قوای مردم تسخیر شده است. یک ساعت است که رادیو تهران کار می‌کند و احساسات مردم اجازه نمی‌دهد از استودیو با شما صحبت کنند. همه می‌خواهند آن‌چه در دل دارند بیرون بریزند. مردم پایتخت همه در انتظار بازگشت شاهنشاه هستند. مملکت را حفظ کنید مردم! به همت زنان و مردان شاه‌دوست و پشتیبانی ارتش شاه‌دوست تهران تصرف شد و حکومت مصدق السلطنه ساقط گردید.»

بعد آقایان پیراسته و احمد فرامرزی نطق‌هایی ایراد کرده و ضمن اعلام نخست‌وزیری سرلشکر زاهدی و قرائت فرمان نخست‌وزیری ایشان به زمامداری دکتر مصدق حمله کردند.

در این موقع گوینده رادیو اعلام کرد: «ستاد ارتش به دست مردم افتاده و افسران و سربازان دوشادوش مردم هستند. شاهنشاه به وسیله تلگراف از جریان مطلع شده‌اند. مردم نگذارید مصدق و طرفداران او از دست شما فرار کنند. شعار شما زنده و پاینده شاه باشد.»

بعد گوینده رادیو اطلاع داد: «آقای سرلشکر زاهدی نخست‌وزیر برای ابلاغ پیام اعلیحضرت به مردم به استودیو آمده‌اند و اکنون در برابر میکروفون رادیو تهران با مردم صحبت می‌کنند.»

سرلشکر زاهدی در میان مردمی که در اتاق استودیوی رادیو اجتماع کرده بودند چنین گفت:

«به نام خداوند قادر متعال، ملت رشید و هموطنان عزیزم بر حسب امر اعلیحضرت همایون شاهنشاهی سمت نخست‌وزیری را پذیرفته‌ام و در قبول این خدمت بعد از امید به خداوند به نیروی شما متکی هستم. دولت‌های گذشته خیلی به شما عده دادند، ولی امیدوارم این خدمتگزار بر خلاف آن‌ها به وعده‌های خود وفا نمایم. برنامه اینجانب به طور اجمال از این قرار است:
۱- حکومت قانون؛
۲- بالا بردن سطح زندگی مردم؛
۳- موتوریزه کردن کشاورزی؛
۴- پایین آوردن هزینه زندگی؛
۵- بالا بردن مزد کارگران؛
۶- بهداشت عمومی و مجانی برای همه؛
۷- تقویت بنیه مالی کشاورزان؛
۸- تعمیم و حفظ امنیت عمومی؛
۹- تامین آزادی‌های فردی و اجتماعی.
این بود خلاصه‌ای از برنامه اینجانب و بعد برنامه خود را به تفصیل بیان خواهم داشت. درود بی‌پایان من به شما مردم ایران. هموطنان! نخست‌وزیر قانونی به امر اعلیحضرت تا مجلس روی کار نیاید اینجانب هستم.»

زاهدی در میان هلهله و شادی کسانی که در حیاط ایستگاه رادیو تهران اجتماع کرده بودند، ایستگاه رادیو تهران را ترک کرد. سپس والاحضرت شاهپور حمیدرضا نطقی در تشکر به این مضمون ایراد کرد:
«از احساسات پاک و وطن‌پرستانه شما تشکر می‌کنم. امروز شما تمامیت و استقلال مملکت را حفظ کردید. خدا حافظ و نگاهدار شما باشد. زنده باد اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی.»

گوینده رادیو شرحی به این مضمون قرائت کرد و گفت: به وسیله سرهنگ امیرتیمور از منزل دکتر مصدق رسیده است:
«آقای دکتر مصدق با وجودی که خود را نخست‌وزیر قانونی می‌دانند، چون قوای انتظامی و مردم از ایشان تمکین نمی‌کنند مانند یک فرد بلادفاع در منزل خود هستند. مهندس رضوی، دکتر شایگان، مهندس حسیبی و ۱۲ نفر اعضای دیگر.»

بعد افرادی از شهرستان‌ها خطاب به مردم ولایات پیام‌هایی فرستادند و از آن‌ها خواستند که از سرلشکر زاهدی حمایت کنند.

در تمام مدت رادیو اخباری راجع به وضع شهر، اشغال منزل آقای دکتر مصدق، آتش زدن ادارات جراید، قتل بعضی از اعضای جبهه ملی منتشر می‌ساخت. قسمت اعظم این اخبار از این جهت داده می‌شد که کنترلی بر دستگاه نبود و هرکس هر شایعه‌ای را که شنیده بود در پشت میکروفون به عنوان خبر مهمی منتشر می‌ساخت.

یک ربع به ساعت شش، رادیو برای مدت یک ساعت و ربع خاموش شد و اعلام گردید که امروز استثنائا برنامه سوم رادیو ساعت هفت شروع می‌گردد.

منع عبور و مرور
ساعت هفت بعدازظهر رادیو اعلامیه فرمانداری نظامی را درباره منع عبور و مرور اشخاص از ساعت ۸ تا ۵ صبح منتشر ساخت.

در اطراف منزل دکتر مصدق چه گذشت
به طوری که اشاره شد شلیک تیر در خیابان‌های اطراف منزل دکتر مصدق از ساعت ۱۲ شروع شد.
هر چند دقیقه یک بار که جمعیت قصد یورش به طرف خیابان کاخ را می‌کرد چند تیر به طرف هوا و گاهی نیز به طرف مردم خالی می‌شد و جمعیت موقتا متفرق می‌گردید.
این وضع تقریبا تا مقارن ساعت ۴ و ۳۰ بعدازظهر ادامه داشت. در این وقت چند تانک دیگر نیز به کمک تظاهرکنندگان رسید و جمعیت از سه‌راه شاه خود را به اول خیابان کاخ رساندند.
در سر خیابان کاخ که خیابان شاه را قطع می‌کند ساختمان نوسازی قرار دارد و در طبقه چهارم این ساختمان از طرف گارد منزل دکتر مصدق سنگربندی شده بود و سرهنگ ممتاز خود فرماندهی حفاظت خیابان کاخ را از این محل به عهده داشت.
در اولین یورش جمعیت شلیک تیر شروع شد و عده‌ای نقش بر زمین شدند. جمعیت پا به فرار گذارد.
تانک‌هایی که آماده حمله به خانه دکتر مصدق بودند با شلیک رگبار‌های مسلسل خود به طرف ساختمان مزبور به تیراندازی اول جواب دادند و با شلیک‌های پی‌در‌پی قسمتی از سنگر بالا را خراب کردند. این جریان مدت زیادی ادامه داشت. در این مدت عده زیادی سرباز و شخصی و یکی دو نفر از کسانی که روی تانک‌ها قرار گرفته بودند هدف گلوله شدند.
سیل خون در این محل جاری شده بود و لحظه‌ای صدای شلیک تیر خاموش نمی‌شد.
تا مقارن ساعت شش دو گلوله سنگین از تانک‌ها خالی شد و قسمتی از بالای ساختمان ویران گردید. خانه‌های اطراف از شدت این زد و خورد و شلیک رگبار‌های مسلسل به لرزش درآمده بود. تا این‌که بالاخره صدای شلیک از این ساختمان قطع شد و تانک‌ها به طرف منزل آقای دکتر مصدق به حرکت درآمدند.

۲۷ تانک تیراندازی کردند
در این موقع ۲۷ تانک اطراف منزل دکتر مصدق را گرفته بود. جمعیتی نیز به دنبال این تانک‌ها در حرکت و مشغول تظاهر بودند. عده‌ای از افسران و سربازان نیز در جلو و اطراف این تانک‌ها بودند. وقتی تانک‌ها به نزدیکی منزل دکتر مصدق رسیدند از ساختمان روبه‌رو شلیک مسلسل شروع شد و معلوم شد در آن‌جا نیز سنگربندی شده است. جنگ و گریز مدتی نیز در این‌جا ادامه داشت و عده زیادی زخمی شدند.

مسلسل‌های تانک‌ها نیز مرتبا کار می‌کرد و ثانیه‌ای صدای آن‌ها قطع نمی‌شد. در این‌جا تقریبا جنگ بین افراد ارتش بود. هر دو طرف شدیدا مقاوت می‌کردند.

سیل خون
این جنگ آن‌قدر ادامه یافت تا ظاهرا فشنگ‌های گارد منزل دکتر مصدق که در آن طرف قرار داشتند تمام شد و از طرف تانک‌ها یک بار دیگر شلیک شد.

بعد از آن‌که صدای مسلسل‌ها از آن طرف قطع شد یکی از تانک‌های سنگین به طرف در منزل آقای دکتر مصدق رفت و در را شکسته و وارد حیاظ شد. شلیک از منزل آقای دکتر مصدق همچنان ادامه داشت و تانک‌ها نیز با شلیک تیر به دسته مقابل جواب می‌دادند.

قطع صدای شلیک تیر
مقارن ساعت ۷ و ۳۰ صدای تیراندازی از طرف منزل دکتر مصدق قطع شد و یک تانک دیگر وارد محوطه باغ شد. در این موقع تانک‌ها شروع به شلیک هوایی کردند و جمعیت به مقدار زیادی عقب نشست، ولی دوباره برگشتند. کامیون‌های حامل سرباز و تانک‌ها نیز نزدیک خانه دکتر مصدق گشته و وارد حیاط شدند. جمعیت نیز بعد از یکی دو دقیقه به دنبال آن‌ها وارد ساختمان شد. در آن‌جا کسی را نیافتند و سرباز‌ها ابتدا تسلیم شدند و معلوم شد که فرمانده آن‌ها نیز با پارابلوم در آخرین لحظه خودکشی کرده است. سرهنگ ممتاز نیز هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسیده بود.
بعد از خلع سلاح گارد منزل دکتر مصدق شروع به خارج کردن و بردن اثاثیه منزل ایشان شد. هرکس هرچه به دستش می‌آمد می‌برد و خلاصه بعد از چند دقیقه این خانه به کل ویران و با خاک یکسان شد و دیگر کوچک‌ترین چیزی که در آن قابل استفاده باشد وجود نداشت.
هنگامی که تانک‌ها وارد خانه مزبور شدند فقط شخص بلندقدی در آن‌جا دیده شد که آن هم قصد خارج شدن از خانه را داشت به طرف وی شلیک شد و از پا درآمد.

جنازه شخصی پیدا شد
در یکی از زیرزمین‌ها نیز شخصی که پیژامه بر تن داشت هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسیده بود. گلوله مغز وی را متلاشی کرده بود.
حمله بعدا متوجه خانه‌های اطراف منزل آقای دکتر مصدق یعنی خانه فرزندان ایشان شد. در آن‌جا نیز هیچ‌کس وجود نداشت و اثاثیه آن‌ها در یک چشم به هم زدن از میان رفت و خانه‌ها نیز با خاک یکسان گردید.
از طرف خیابان پهلوی به اداره اصل ۴ ترومن که محل آن متعلق به آقای دکتر مصدق است حمله گردید و محل مزبور غارت شد.
مقارن ساعت ۸ تقریبان صدای شلیک تیر قطع شد و جمعیت به تدریج شروع به بازگشت کردند.
امروز [پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۳۲]اطلاع یافتیم که هنوز منزل آقای دکتر مصدق می‌سوزد و دود از آن بلند است.

وضع خیابان‌های تهران
وضع خیابان‌های تهران تا ساعت ۸ بعدازظهر غیرعادی بود. مردم در کامیون‌ها، اتوبوس‌ها و روی تانک‌ها به اتفاق سربازان ابراز سرور و شادمانی می‌کردند و فریاد‌های «زنده باد شاه» برمی‌کشیدند و سرودی می‌خواندند که بیت اول آن این بود: «ز جنبش شاه ما توده فراری شده» تظاهرکنندگان مرتبا علیه حزب توده و آقای دکتر مصدق شعار می‌دادند.
تظاهرکنندگان به تدریج به مراکز دسته‌های چپ و جراید طرفدار دکتر مصدق حمله‌ور شدند و هرچه در آن‌ها اثاثیه بود بیرون ریختند و آتش زدند.
در گوشه و کنار مردم با قیافه‌هایی که آثار ناراحتی از آن‌ها هویدا بود دسته دسته ایستاده و درباره اوضاع مملکت بحث می‌کردند.

نظرات بینندگان