arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۸۹۰۲
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۱۶ - ۱۰ شهريور ۱۳۹۸
نگاهی به سیر مقتل‌نگاری در تاریخ شیعه؛

نخستین گزارش مکتوب از واقعه کربلا را چه کسی نوشت؟

اولین گزارش مکتوب از واقعه کربلا را لوط بن یحیی بن سعید بن سالم اَزدیِ غامدی مشهور به ابی مِخنَف، حدود چهل سال پس از واقعه نوشته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

اولین گزارش مکتوب از واقعه کربلا را لوط بن یحیی بن سعید بن سالم اَزدیِ غامدی مشهور به ابی مِخنَف، حدود چهل سال پس از واقعه نوشته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مقتل‌نگاران مکتوب‌کنندگان گزارش‌های شاهدان از واقعه شهادت امام حسین و یارانش هستند.

نخستین گزارش مکتوب از واقعه کربلا را لوط بن یحیی بن سعید بن سالم اَزدیِ غامدی مشهور به ابی مِخنَف نوشته است. او در سال 80 هجری قمری،یعنی بیست سال پس از واقعه کربلا به دنیا آمده و در سال 157 هجری قمری درگذشته است. بر مبنای سال تولد ابی مِخنف می‌توان تخمین زد که نوشتن نخستين مقتل چیزی حدود چهل سال پس از واقعه عاشورا آغاز شده و مبنای آن نیز گزارش‌هایی که از کاروانیان کربلا و به‌ویژه حضرت زین‌العابدین (ع) سینه به سینه منتقل شده و نیز گزارش‌های لشکریان عمر سعد از واقعه بوده است.

آنچنان که یکی از محققان برجسته معاصر، در زمینه تاریخ تشیع، آیت‌الله محمدهادی یوسفی غروی گفته است، در دوران ابی مخنف اخبار مربوط به جریان شهادت امام حسین(ع) و یاران‌شان، در کوفه علاقه‌مندان فراوانی داشت و وجود افرادی که یا خود در واقعه کربلا حضور داشتند یا حوادث آن را با یک واسطه نقل می‌کردند، وی را بر آن داشت تا به جمع آوری روایت های این واقعه تاریخی بپردازد؛ کاری که در سال 100 هجری قمری آغاز شد.

به گفته غروی: ابی مِخنَف توانست در خلال جمع آوری اخبار مربوط به واقعه عاشورا، با 57 نفر از شاهدان این واقعه دیدار و خاطرات آن ها را ثبت و ضبط کند. او پس از آن، اخبار حرکت امام(ع) از مدینه، ورود آن حضرت به مکه و عزیمت ایشان به عراق را، همراه با اخبار پس از واقعه کربلا و ماجرای اسارت خاندان رسالت، جمع آوری کرد و در کتاب خود آورد.

مقتل ابی مخنف مستقیماً به دست شاگردش هشام بن محمد بن صائب کلبیِ کوفی (متوفی به سال 204 یا 206 هجری قمری) رسید و او که از معاصران حضرت امام رضا(ع) بود، اخباری را که از دیگران درباره واقعه عاشورا دریافت کرده بود را با امانتداری تمام به انتهای آن اضافه کرد.

حدود 100 سال بعد، یعنی اواخر قرن سوم، مقتل ابی‌مخنف مبنای گزارش ابوجعفر طبری در کتاب «تاریخ طبری» از واقعه کربلا و وقایع مربوط به سال‌های 60 و 61 هجری قرار گرفت. بر این پایه است که به گفته محققان، با این وجود که مقتل ابی‌مخنف امروز در دسترس ما نیست، اما می توانیم با نگاهی به تاریخ طبری، مفاد اصلی این مقتل کهن را در اختیار داشته باشیم.

حدود صد سال بعد از طبری، یعنی اواخر قرن 4 هجری قمری، کتاب ابی مِخنَف و مقتل دیگری که هشام کلبی آن را نوشته بود به دست شیخ مفید، عالم نامدار شیعه، رسید و او در قسمت دوم کتاب «الارشاد» خود، که درباره تاریخ زندگی معصومین(ع) نوشته شده است، مفصلا ً از «مقتل ابی مِخنَف» بهره برد. البته شیخ مفید در ابتدای کتاب خود تصریح می کند که اخبار مربوط به واقعه کربلا را از این مقتل و نیز کتاب مورخی به نام ابوالحسن بن محمد مدائنی(متوفای سال ۲۱۸ یا ۲۲۰ هجری قمری) آورده است، اما به گفته یوسفی غروی، انطباق محتوای این بخش از کتاب ارشاد با تاریخ طبری نشان می دهد که عمده نگاه شیخ مفید برای نگارش ارشاد، به «مقتل ابی مِخنَف» بوده و کمتر از کتاب مدائنی بهره برده است.

امروز کتابی با نام «مقتل ابی مخنف» چاپ و توزیع می‌شود که بر مبنای پژوهش‌های محققان، سند معتبری ندارد و مملو از روایات مجعول و غیر قابل اعتماد است. بنا بر ارزیابی غروی، به نظر می‌رسد کتابی که با نام مقتل ابی مخنف ارائه شده است، در حدود قرن 10 هجری قمری و کمی قبل از آغاز حکومت صفوی، در شهر شادگان، واقع در استان خوزستان، با حمایت حکومتی به رهبری سید صلاح مشعشعی، تدوین شده باشد. او همچنین می‌گوید: «هم اکنون نیز، در همان منطقه، تعدادی از افراد، ظاهراً بر اساس نذر، این کتاب را با قلم رونویسی می‌کنند و در اختیار مردم قرار می‌دهند.» غروی در ابتدای کتاب «وقعه الطّف» که بازسازی مقتل ابی مخنف است، به 25 غلط فاحش این کتاب دست نویس اشاره کرده است.

یکی دیگر از مقاتل مشهور و نسبتاً معتبر، کتاب «لهوف» سید بن طاووس، از علمای شیعه قرن 7 هجری قمری است؛ کتابی که عموماً با استفاده از مقتل خوارزمی نوشته شده و جزو مقتل های معتبر است. خوارزمی، که مقتل او مورد استفاده سید بن طاووس قرار گرفته، مقتل خود را با استفاده از «کتاب الفتوح» احمد بن اعصم کوفی، از معاصران طبری، به رشته تحریر درآورده است.

از مقاتل مهم دیگری که در دوران متأخر نوشته شده است، می‌توان به مقتل معتبر و نسبتاً مفصل معتمدالدوله، فرهادمیرزای قاجار اشاره کرد. او عموی ناصرالدین شاه و رئیس ایل قاجار بود و با مراجعه به بیش از 70 منبع تاریخی، مانند کتاب ارشاد شیخ مفید و حتی مراجعه به آثار مورخان اهل سنت، مقتلی نوشت و نامش را «قَمقام زَخار و صَمصام بتار» گذاشت. این مقتل، اثری مفید، قابل استفاده و نسبتاً جامع است.

چندی بعد شیخ عباس قمی نیز برای عمل به وعده استاد خود، مرحوم محدث نوری، کتاب «نَفَس المَهموم» را به زبان عربی نوشت که بعدها مرحوم آیت ا... شعرانی آن را به فارسی ترجمه کرد و سپس ترجمه های نسبتاً خوب دیگری نیز از آن ارائه شد. با این حال، محدث قمی بعد از نگارش کتاب مشهور «منتهی الآمال»، درباره زندگی معصومین، علیهم السلام، به اصلاح برخی روایات کتاب قبلی خود پرداخت و تصریح کرد که در صورت اختلاف در روایات نقل شده دو کتاب، اخبار و روایات «منتهی الآمال» ارجحیت دارد.

در دوره معاصر، مقتل «مُقَرَّم» اثر سیدعبدالرزاق موسوی نجفی را می توان از مقاتل معتبر دانست که توسط مرحوم استاد عزیزا... عطاردی به فارسی ترجمه شده است.

در دوره معاصر، مقتل «مُقَرَّم» اثر سیدعبدالرزاق موسوی نجفی را می توان از مقاتل معتبر دانست که توسط مرحوم استاد عزیزا... عطاردی به فارسی ترجمه شده است.

همچنین مهدی پیشوایی، با کمک 10 نفر از دانش آموختگان رشته تاریخ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، «مقتل جامع سیدالشهداء(ع)» را در دو جلد منتشر کردند که یکی از جامع‌ترین و محققانه‌ترین آثار در زمینه مقتل‌نگاری است که در این حوزه ارائه شده است و در آن می توان اخبار مربوط به تمامی روایت های نقل شده در مقاتل و استنادات مربوط به آن ها را مورد مداقه و بررسی قرار داد.

آیت‌الله محمدهادی یوسفی هروی که خود نیز کتابی با نام «مقتل سیدالشهدا» را در سال 1395 به بازار کتاب فرستاده است، در پیش‌گفتار آن اثر در باب آسیب‌شناسی مقتل‌نگاری و دیگر انواع تاریخ‌نگاری شیعی می‌گوید: بیشتر نگاشته‌ها درباره تاریخ اسلام و تشیع و شیعه و پیشوایان آنان، دچار این کاستی است که یا تراوش قلم غیر شیعیان است، یا مبتنی است بر منابع غیر شیعی. کاستی دیگر آنکه، نگاشته‌های کهن شیعیان نیز تاریخ خالص نیست و آمیخته است با نقل فضایل و ذکر مناقب و معجزات و دیگر امور غیبی، آن هم بدون تعیین تاریخ دقیق وقوع هر یک. سومین اشکال اینکه گزارش‌های ایشان بر حسب توالی سالیان مرتب نیست و از این رو، بیشتر از قبیل تراجم و شرح حال است تا ذکر تاریخ. ایراد چهارم اینکه نوشته‌های تاریخی متاخر و معاصر، اغلب از قبیل تحلیل تاریخی است و بیشتر مبتنی است بر متون فاقد تحقیق و گزینش مستند و مستدل، و جای یک متن تاریخی آن‌چنانی را گرفته است. حال آنکه تحلیل فرع بر تحقیق، و در واقع تعلیل متن تحقیقی است. نکته پنجم و پایانی آنکه در نوشته‌های متاخرات معاصر برای مراجعه به منابع، به جای عنایت به کهن‌ترین منابع شیعی و ترجیح آن، کوشش شده تا با انباشت و تکثیر کمی منابع هر چه بیشتر، حتی بدون تمییز دقیق میان سابق اصلی و لاحق فرعی و شیعی و جز آن، تایید مطلب کنند. و البته می‌دانیم که آمیخته‌شدن گزارش‌های تاریخی با اخبار و روایات فضایل و مناقب و امور غیبی، بدون التزام به ذکر وقوع هر یک، و سعی در استناد بیشتر به منابع غیر شیعی، ناشی از رویکرد دفاعی عقیدتی شیعه بوده است.

نظرات بینندگان