arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۳۰۹۹
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۰۰ - ۰۳ مهر ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۵۴: به رئیس سیا گفتم جای تاسف است که چنین وضعی دارید

عرض کردم: «رئیس جدید سیا در ایران پیش غلام آمد و استدعای شرفیابی دارد.» فرمودند: «وقت بدهید.» عرض کردم: «از من پرسید چه عرضی حضور شاهنشاه بکنم؟ من گفتم باید عرض بکنید بدون شائبه سرویس شما در اختیار شاهنشاه است، زیرا دو کشور ما به هم احتیاج فوق‌العاده دارند. برای ما که یک رژیم سلطنتی هستیم از طرف شمال راهی نیست و برای شما هم باستیون [دژ]ایران یک امر حیاتی است. پس ما هر دو به هم احتیاج داریم. ولی متاسفانه وضع شما بسیار خراب است و جای تاسف است که شما که باید متکای غرب و کشور‌های آزاد باشید، چنین وضعی دارید و برای او شعر مسخره [ای]خواندم و ترجمه کردم که: پیشنماز ده که مرغابی بود/ اندر آن ده بین چه رسوایی بود» شاهنشاه فرمودند: «چطور این را ترجمه کردی؟» عرض کردم: «با شاهد مثال!» خیلی خیلی خندیدند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

به رئیس سیا گفتم جای تاسف است که چنین وضعی دارید

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح شرفیاب شدم، شاهنشاه فرمودند: «باید علیاحضرت شهبانو و والاحضرت همایونی بیایند پیش من و تو هم بیایی که طرز کار وزارت دربار و تشکیلات آن و رابطه دربار را با مردم و ... برای ایشان تشریح بکنی. همچنین طرز کار کردن مرا به آن‌ها بگویی.» فرمودند: «کم‌کم به دولت و نظامی‌ها هم دستور خواهم داد که بیایند وظایف خودشان را برای شهبانو و ولیعهد تشریح بکنند.» من عرض کردم: «خوشبختانه والاحضرت همایونی کاملا استعداد جذب این مسائل را دارند، منتها باید کار به ترتیبی باشد که ایشان را خسته نکند، با مسائل تاریخی و حکایات و امثال و ... توام باشد. غلام خواستم در آذربایجان قدری راجع به جنگ چالدران و سلطنت صفویه و ... صحبت کنم و شروع هم کردم، ولی در این ضمن صحبت شروع بازی‌ها و ... پیش آمد و ممکن نشد، ولی دیدم که انترسه هستند.» عرض کردم: «آن‌چه مسلم است، ولیعهد قبل از هر چیز باید به سنن ایران و تاریخ ایران و زبان فارسی و شعر فارسی خو بگیرند، یعنی جدا علاقه‌مند شوند و این کار با این وضع امروز ترتیبی والاحضرت همایونی امکان ندارد و خیلی خیلی حیف است. یعنی نه تنها حیف است، بلکه یک فقد اساسی در پایه‌های تربیتی والاحضرت همایونی است. زبان فارسی و مذهب شیعه و رژیم سلطنت چهارچوب اساسی یا سه پایه اصلی امپراتوری ایران است. اساس کار این است که ولیعهد این مسائل را بدانند و در آن غور کنند و به آن عشق بورزند.» عرض کردم: «شاهنشاه که الان امپراتور هستید، در حقیقت امپراتور شیعه هستید، نه تنها شاهنشاه ایران.» فرمودند: «آخر این بیچاره شیعه‌ها که همه جا در بدبختی و اقلیت هستند و از آخوند‌های آن‌ها که هرگز جز ضرر چیزی ندیده‌ایم.» عرض کردم: «این درست است، ولی باید از این عامل بزرگ استفاده کرد.» فرمودند: «فقط با بودن قدرت این کار میسر است.» عرض کردم: «این مطلب را صد درصد تصدیق می‌کنم و خوشبختانه این عامل موجود است. چون این عامل موجود است، باید عامل دیگر را مورد استفاده قرار داد که باید عرض کنم کاملا تاخیر هم شده است.»
نامه [ای]از صدراعظم آلمان رسیده بود که باز التماس در بالا نرفتن قیمت نفت کرده بود. دیشب با تلفن عرض کرده بودم. جوابی دیکته فرموده بودند. تقدیم کردم، توشیح فرمایند. باز هم اصلاحاتی فرمودند که درباره کشور‌های جهان سوم ما بیش‌تر از شما علاقه‌مندیم.
بعد در مورد یادداشت فورد که چه جوابی به آن مرحمت فرمودند، قدری صحبت کردیم. فرمودند: «مردکه می‌گوید من جواب ملت آمریکا را چه بدهم؟ و هیچ نمی‌اندیشد به این‌که آخر من جواب ملت ایران را چه باید بدهم؟» عرض کردم: «کاش روزی برسد که بتوانیم این مسائل را به ملت ایران بگوییم.» فرمودند: «یک روزی تاریخ خواهد گفت.» عرض کردم: «آن روز بعد از ماست، چطور است حالا این مطلب از طریق غیررسمی نشست کند؟» فرمودند: «آن وقت دستگاه‌های ما هم شبیه دستگاه‌های آن‌ها می‌شود.»
سفیر آمریکا تبریک بسیار گرمی برای ۳۵ سال سلطنت شاهنشاه تقدیم کرده بود. فرمودند: «جواب گرمی بدهید، لابد این مردکه جواب دندان‌شکن ما را به فورد دیده و باز هم این تبریک را می‌دهد.» عرض کردم: «همین‌طور است. چون علاوه بر اردشیر، سفیر شاهنشاه در واشنگتن، ما به او هم یک نسخه جواب همایونی را دادیم» و عرض کردم: «البته خارجی هرچه سخت‌تر جواب بشنود، بیش‌تر تملق می‌گوید.» فرمودند: «همین‌طور است.»
عرض کردم: «رئیس جدید سیا در ایران پیش غلام آمد و استدعای شرفیابی دارد.» فرمودند: «وقت بدهید.» عرض کردم: «از من پرسید چه عرضی حضور شاهنشاه بکنم؟ من گفتم باید عرض بکنید بدون شائبه سرویس شما در اختیار شاهنشاه است، زیرا دو کشور ما به هم احتیاج فوق‌العاده دارند. برای ما که یک رژیم سلطنتی هستیم از طرف شمال راهی نیست و برای شما هم باستیون [دژ]ایران یک امر حیاتی است. پس ما هر دو به هم احتیاج داریم. ولی متاسفانه وضع شما بسیار خراب است و جای تاسف است که شما که باید متکای غرب و کشور‌های آزاد باشید، چنین وضعی دارید و برای او شعر مسخره [ای]خواندم و ترجمه کردم که: پیشنماز ده که مرغابی بود/ اندر آن ده بین چه رسوایی بود» شاهنشاه فرمودند: «چطور این را ترجمه کردی؟» عرض کردم: «با شاهد مثال!» خیلی خیلی خندیدند.
عرض کردم: «زکی یمانی گفته است ترقی قیمت نفت فقط اسمی خواهد بود.» فرمودند: «همیشه این مزخرفات را می‌گوید.» عرض کردم: «معلوم نیست.» بعد مرخص شدم.
سفیر اسرائیل را پذیرفتم. از پیامی که شاهنشاه چندی پیش در مورد توافق مصر و اسرائیل فرموده و تبریکی به اسحاق رابین داده بودند، تشکر می‌کرد. بعد می‌گفت: «ما گفته بودیم تا کنگره آمریکا اجازه حضور متخصصین غیرنظامی آمریکا را در صحرای سینا ندهد، ما قرارداد را امضا نمی‌کنیم. ولی بعد به امید قول فورد و کیسینجر در این مطلب سخت‌گیری نکردیم و یقین داریم که کنگره این مطلب را تایید خواهد کرد. مسئله عبور کشتی‌های باری اسرائیل را هم فعلا از کانال سوئز موقوف کردیم، چون سادات این تقاضا را کرد که زیاد در زحمت نباشد، ما هم قبول کردیم. تبلیغات علیه سادات را تا آن‌جا که خیلی زننده نباشد، موقوف کردیم. آن‌ها هم نسبت به ما همین کار را کردند. ولی راجع به سوریه نمی‌دانیم چه بکنیم، چون در آن‌جا سیاست گام‌به‌گام فایده ندارد. این قدر وسعت مساحت مورد اختلاف محدود است که مکان قدم به قدم نیست؛ بنابراین فکر کردیم روی توافق کلی برویم صحبت کنیم.» گفتم: «اگر کار نکرد و عملی نشد چی؟» گفت: «نمی‌دانم، ولی به هر حال همکاری ملک حسین با سوریه برای ما مغتنم است. شاید کار از پیش ببرد، به این جهت ما نسبت به دادن موشک هاک به ملک حسین مخالفتی نداشته و نداریم.» گفتم: «مسئله موشک‌های پرشینگ که این هم سر و صدا راه انداخته و حتی مصری‌ها هم اظهار عدم رضایت در تحویل آن از طرف آمریکا به شما کرده‌اند، چه مسئله‌ایست؟ مرا روشن کنید.» گفت: «ما که می‌دانیم به این زودی آمریکایی‌ها آن را تحویل نخواهند داد. این ژست برای ترساندن روس‌هاست که اگر آن‌ها به سوریه این نوع موشک می‌دهند، بدانند که ما هم داریم. بعد هم ما باید جواب ملت را می‌دادیم که اگر به مرز‌های قدیمی عقب‌نشینی می‌کنیم، قدرت دفاع از ما سلب نمی‌شود و با این موشک‌ها دشمنان را می‌توانیم سر جای خود بنشانیم. ولی بدیهی است که کلاهک اتمی هرگز نخواهیم داشت.» گفتم: «خودتان نمی‌سازید.» چیزی نگفت. بعد راجع به همکاری دو کشور که سابقا بیش‌تر بود و حالا خیلی کم شده صحبت کرد. می‌گفت: «می‌دانم که یک امر سیاسی است. ولی چرا باید این‌طور باشد؟ ما که به همکاری هرگز تظاهر نکرده بودیم و حالا هم در امور کشاورزی، اتمی، ساختن اسلحه، استفاده از انرژی آفتاب و ... حاضر به همکاری هستیم.» می‌گفت: «در مورد همکاری مطبوعات یهودی آمریکا با ایران که تاکنون شاهنشاه این همه ناراحت بود گله فرموده‌اند، نخست‌وزیر به من امر داده که نقشه وسیعی جهت این همکاری در اختیار شما بگذارم.» خلاصه یک ساعت و نیم حرف زد و خسته‌ام کرد.
بعد من به کار‌های جاری رسیدم... بعد تمام کار کردم. من‌جمله یک ساعت و نیم با پرفسور ایوری [استاد زبان فارسی دانشگاه کمبریج]در خصوص کتابی که می‌خواهد راجع به انقلاب سفید بنویسد، صحبت کردیم.
از اخبار مهم جهان خبر کنفرانس اوپک در وین است که بین اعضای آن اختلاف بر سر اضافه قیمت افتاده. عربستان سعودی مخالف ترقی قیمت، عراق و الجزیره موافق ترقی فوق‌العاده قیمت و ایران و شیخ‌نشین‌ها معتدل هستند.
در لبنان هم آتش‌بسی به وساطت سوریه و با نظارت روسای اغلب احزاب و دولت اعلام شد، تا ببینیم چه نتیجه بدهد.
بعدازظهر عریضه حضور شاهنشاه تقدیم کردم.

نظرات بینندگان