پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بعد از انتشار تصویر عریان «گلشیفته فراهانی» افراد زیادی در مدح یا ذم رفتار این دختر خانم اظهار نظر کردند از جمله آقائی بنام «فرید صلواتی» نیز در صفحه فیس بوک شان بو ه همین مناسبت اظهار داشتند:
... می خواهم برعکس همه دوستانی که به رگ غیرتشان برخورد خودم را محکوم کنم . دوستانی که گلشیفته را محکوم کردید مگر چه کاری کردید که از او انتظار کار دیگری می خواستید؟ بزرگان و پیش کسوتان مان چه رفتار و آموزش صحیحی به این نسل داده بودند که انتظار چیز دیگری از گلشیفته داشتند؟ چرا نمی خواهیم قبول کنیم که این نسل را نابود کردیم؟ اگر امروز گلشیفته عریان شد . روزهای قبل این نسل به گونه ایی دیگر فریاد زدند و ما حرفشان را درک نکردیم و فقط همه چیز را از آنها گرفتیم و به جایش به آنها هیچ ندادیم ... نسل حال همه در مقابل نسل گذشته ایستاده است و کم کم در حال گرفتن مطالباتش است که واقعا چرا ما را به این روز انداختید؟
عطف به اظهارات آقای صلواتی مایلم به سهم خود یک بار و شاید برای همیشه تکلیف خود را با این نسل و مسائل مبتلابه اش روشن کنم!
دقیقاً در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 76 بود که «سید محمد خاتمی» در برنامه ای تلویزیونی و در کنار 3 نامزد دیگر، برنامه های خود برای نسل جوان را تشریح می کردند و این تنها خاتمی بود که برخلاف «آن سه» که مدام از «مشکل جوانان» صحبت می کردند ایشان سنت شکنی کرد و جوان و جوانی را «نعمت و موهبت» خواند و با چنین ادبیاتی نیز توانست در آن انتخابات بر تارک اقبال کسر متعینی از جوانان ایران وارد کاخ ریاست جمهوری شود.
فعلاً مایل نیستم به اصالت یا عدم اصالت گفتمان آقای خاتمی در بحث جوانان وارد شوم و فرض را همچون ایشان بر صالحیت و افضلیت و دُردانگی این قشر می گذارم. اما بلافاصله مایلم این پرسش را مطرح کنم:
چرا وقتی قصد تقسیم فضائل و محاسن و ارشدیت ها و افضلیت ها و اعتبارها و حُریت ها و دانش و آگاهی ها را داریم همه این امتیازات را آن چنان فله ای و به ثمن بخس به حساب جوانان واریز می کنیم کانه سقف آسمان شکافته شده و بهترین جوانان دنیا از حیث هوش و دانش و ارزش و سیرت و صورت و ظاهر و باطن به طرفة العینی و در تیراژی میلیونی در حد فاصل جغرافیای منحصربفرد ایران نزول اجلال کرده اند! اما بمجرد آنکه رفتاری نامتعارف و زننده و ناهنجار و کریه و مهوع از سوی همین جوانان بروز پیدا می کند ناگهان عوام و خواص و روحانی و جسمانی و دکتر و مهندس و وکیل و وزیر و صغیر و کبیر، زمین و زمان را به هم می ریزند که:
ایهالناس چه نشسته اید که مسبب و مقصر و محدث همه کژروی ها و کژ اندیشی ها و کژتابی ها و کژرفتاری های جوانان چیزی نیست یا کسی نیست الی حکومت و نظام و آمریت و عبوسیت و محدودیت! حُکام به این قشر معصوم و محبوب و ماجور و مظلوم!!!؟
این به معنای آن نیست که بتوان منکر آثار منفی سیاست های آمرانه و پارسا کیشانه حاکمیت در کردار و رفتار و اطوار بی معنای بخش معناداری از جوانان ایرانی شد. (عمو زنجیرباف و تفنگ های آبپاش) اما هم زمان این پرسش هم غیر قابل کتمان است که پس تکلیف مسئولیت فردی چه می شود؟
گیریم حکومت نابلدانه یا مغرضانه یا جاهلانه عرصه را بر تحقق مطالبات مقتضای سن کسری از جوانان متشبث به الگوهائی غیر بومی، تنگ یا مسدود کرده. اما این بمعنای فقدان مسئولیت فردی چنین جوانانی هم می شود تا ایشان به بهانه «سیاست های انقباضی حکومت» مجوز فرار از مسئولیت و دست زدن به هر رفتار و اطوار نامتعارفی را «احصا شده» فرض نمایند؟
مشارالیها طوری صحبت کرده و کیفرخواست صادر می کنند گوئی اینجانب و امثال اینجانب و هم نسلان اینجانب جملگی از «رحم مادر» پنجاه ساله متولد شده ایم!
مشارالیها توجه ندارند یا مایل نیستند توجه داشته باشند که اینجانب و امثال اینجانب وهم نسلان اینجانب نیز زمانی جوان بوده ایم و تمامی فراز و فرود ها و هیجان زدگی ها و احساس و شور و اشتیاق ها و عاشقی و شیدائی و شیطنت ها و شرورت های مقتضای چنین ایام و سنواتی را دیده و تجربه کرده ایم. علی رغم این، نسل جدید و ایضاً وکلای مدافع این نسل طوری حرف می زنند گوئی نسل قدیم پاستوریزه و هموژنیزه و گالوانیزه زیسته اند و این تنها ایشانند که عصاره تمامی فضیلت ها و فطانت ها و ایضاً شیطنت های مقتضای چنین سنینی هستند! اتفاقاً واقعیات و قرائن و شواهد موید آن است این نسل برخلاف نسل قدیم هر اندازه توان و ادعائی در پارساکیشی ندارند به همان اندازه و برخلاف همه ادعاهای شان فاقد استعدادهای لازم در بازیگوشی ها و جوان سری ها و دلبری ها و جلوه گری های متشخصانه یا زبردستانه و متمدنانه! بوده و با مشتی اطوار و ادا و شمای نامتعارف و «عین الله مآبانه» فکر می کنند در حال تخلیه و ابراز آلامُدانه و شیک و شهری و مدرن و گلوبالیزیشنانه!!! ظرفیت های جوانانه و مترقیانانه خوداند!
یکی از ایشان اخیراً و صادقانه ابراز می داشت:
((تقصیر قشر جوان و بخش عظیمی از جامعه نیست کهروشنفکران دینی، اصلاح طلبان، ملی مذهبیها و ایدئولوگها «محسن نامجو» گوش نمیدهند، آواتار تماشا نمیکنند، اسپرسو نمینوشند، دوستی ندارند که برایشان در پارکگیتار بنوازد، دوست دختر یا دوست پسر ندارند، به اینترنت پر سرعت نیازی ندارند،رقص را جلف میدانند، وقتشان را با آببازی تلف نمیکنند، ابرو برنمیدارند، بهرنگآمیزی درو دیوار شهرها اهمیت نمیدهند... نسل جوان میخواهد بشنود، بگوید،بخندد، بنوشد، برقصد، ببیند، زندگی کند. مساله ایران این نیست که کار نیست، آزادینیست، رفاه نیست... در وهله اول این است که زندگی نیست(!) و زندگی را همان چیزهایکوچک و پیش پا افتادهای تشکیل میدهند که نه در خبرها چندان ظاهر میشوند و نه درتحلیلهای سیاسی))
نکته اینجاست سیاهه مطالبات بالا علی رغم ظاهر شیک اش وقتی در عرصه عمل و توسط همین جوانان به منصه ظهور می رسد از دل آن و در عالی ترین سطح !!! تنها مشتی شکلک درآوردن و ابراز وجودهای مهوع و خنک از نوع «خز بازی اخیر در تهران» بیرون می افتد.
http://www.forum.98ia.com/t261799.html
شاید مناسب تر آن باشد تا این قشر از جوانان کمی مشق تواضع کرده و اگر جوانی و جوانی کردن هم بلد نیستند زانوی تلمذ نزد نسل پیش از خود بر زمین زنند تا چنانچه استعدادی در عیاری و اصلحیت و اخلاق ندارند لااقل بدون نیاز به آن لوس بازی ها و ناشی گری ها و نابلدی ها به ایشان شیوه شیک و صحیح جوانی و دلبری و جلوه گری و گفتمان معطوف به نتیجه با جنس مخالف!!! را با بهترین و کارآمد ترین اسلوب های تضمین شده و متمدنانه و در عین حال آبرومندانه آموزش دهند.
حال که بنا به هر دلیلی بخشی از جوانان نمی خواهند یا نمی توانند بستر جوانی خود را از بطنمعنویت و خودسازی و اخلاق گرائی و تجهد و تقوی ابتیاع نمایند لااقل نزد نسل قدیم مشق «جوانی آبرومندانه» را بگذرانند تا اکنون مبتلا به رفتارهای محیرالعقولی چون «پستان نمائی آن گل شیفته» نشوند تا نه آبروی برای خود و هم نسلانش باقی بگذارد و نه محلی برای کمک و مساعدت به ایشان باقی بماند.
حکایت عطای اعتبار به جوانان در فصل «جوان نوازی های سیاسی» و فرار از مسئولیت در «ابتلا به فضاحت های اخلاقی» حکایت «بیست» گرفتن ها و «صفر» گرفتن های کودکانه مان است که وقتی نمره مان بیست بود با افتخار و سربلندی خبر از آن می دادیم:
بیست «گرفتیم»!
و در مقابل تمامی صفرهای مکتسبه مان نیز همیشه یک پاسخ کلیشه ای داشتیم:
معلم به ما صفر «داد»!!!
آیا اول از همه نباید به اشتباهات خودتون در بوجود آوردن همچین محیطی که من از اون سر بر آوردم اعتراف کنی ؟
در ضمن ، دلیل این ادبیات نامتعارف که نتیجه ای جز نارسایی پیام شما داشت رو نمی فهمم !
چرا وقتی قصد تقسیم فضائل و محاسن و ارشدیت ها.....نزول اجلال کرده اند
و از طرف دیگری فرموده اید:
ین قشر از جوانان کمی مشق تواضع کرده و اگر جوانی و جوانی کردن هم بلد نیستند زانوی تلمذ...
و این دقیقا همان کاری است که حاکمیت میکند. ما باید بدانیم ( و قطعا میدانند) که ویژگی این سنین پرداختن به موضوعاتی که غالبا از جانب حاکمیت با همین عنوان "خز بازی" مورد خطاب قرار میگیرد.
اما سوال اینجاست که مگر جوانان دیگر نقاط جهان چگونه اند که ما تلاش داریم جوانان ما هرگونه باشند، اما متفاوت باشند.