arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۸۵۰۳
تاریخ انتشار: ۰۲ : ۰۰ - ۳۰ مهر ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، شنبه ۲۹ مهر ۱۳۵۱ / شاه: سفر به مسکو بسیار خوب بود، همه چیز گرفتیم

فرمودند: «بسیار خوب بود، همه چیز گرفتیم و هیچ ندادیم. اعلامیه آخر مسافرت را دیدی؟» عرض کردم: «شنیدم – از رادیو.» فرمودند: « به دقت بخوان! ما حتی در این اعلامیه هم به نامه روتشتین در مورد قرارداد ۱۹۲۱ که حق مداخله نظامی به شوروی داده بود، و روتشتین می‌گوید منظور این است که اگر از طرف روس‌های سفید از راه ایران، اتحاد شوروی مورد تجاوز قرار بگیرد، آن‌ها حق مداخله نظامی در ایران دارند، تلویحا اشاره کردیم؛ یعنی که در هیچ موقع دیگر به هیچ وجه چنین حقی برای آن‌ها نیست...»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شاه در مورد سفر به مسکو گفت: «بسیار خوب بود، همه چیز گرفتیم و هیچ ندادیم.»پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح به کارهای جاری گذشت. شاهنشاه یک و نیم بعدازظهر وارد شدند. مستقیما از سوشی تشریف آوردند. خیلی خوشحال نبودند، تعجب کردم. قدری در فرودگاه با نخست‌وزیر صحبت فرمودند. به من فرمودند بعدازظهر شرفیاب شوم. عرض کردم: «سفیر آمریکا پیام فوری از نیکسون دارد که می‌خواهد به عرض برساند.» فرمودند: «پس اول او بیاید، بعد تو بیا.» عرض کردم: «وقتی سفیر آمریکا وقت خواست، خیال کردم به این وسیله می‌خواهد اخبار دست اول و فوری از مسافرت اعلیحضرت همایونی به مسکو بگیرد، به این جهت از او پرسیدم چه عرضی دارید، گفت پیام فوری، نیکسون راجع به ویتنام داده است.» فرمودند: «خوب کردی پرسیدی، ولی دیگر آمریکایی‌ها با ما از این حرف‌ها که حرف بکشند یا حقه‌بازی کنند ندارند.»

باری بعدازظهر بعد از رفتن سفیر آمریکا شرفیاب شدم... راجع به مسافرت پرسیدم، فرمودند: «بسیار خوب بود، همه چیز گرفتیم و هیچ ندادیم. اعلامیه آخر مسافرت را دیدی؟» عرض کردم: «شنیدم – از رادیو.» فرمودند: « به دقت بخوان! ما حتی در این اعلامیه هم به نامه روتشتین در مورد قرارداد ۱۹۲۱ که حق مداخله نظامی به شوروی داده بود، و روتشتین می‌گوید منظور این است که اگر از طرف روس‌های سفید از راه ایران، اتحاد شوروی مورد تجاوز قرار بگیرد، آن‌ها حق مداخله نظامی در ایران دارند، تلویحا اشاره کردیم؛ یعنی که در هیچ موقع دیگر به هیچ وجه چنین حقی برای آن‌ها نیست. به علاوه ما قبل از رفتن به شوروی کاملا وضع خودمان را در آن نطق دانشکده پدافند ملی روشن کرده بودیم و خیلی بهتر بود که چنین کردیم، چون فهمیدند با که طرف هستند. در مورد خلیج‌فارس هم گفتم که مداخله در امور این دریا باید مطلقا مربوط به کشورهای اطراف دریا باشد. حتی آن‌ها از من خواستند که صریحا بگویم با تاسیس پایگاه آمریکایی مخالف هستیم. من گفتم چنین تصریحی نمی‌کنم، چون شما هم‌اکنون در ام‌القصر عراق همه چیز دارید، پس ما باید در این اعلامیه به این مطلب هم اشاره کنیم و شما هم از آن‌جا فوری بروید. دیگر روس‌ها نتوانستند حرف بزنند.»

فرمودند: «از این مسافرت راضی هستم.» پرسیدم: «گاز بیش‌تری هم فروختید؟» فرمودند: «نه. آن‌ها صریحا چیزی نخواستند، ولی از من پرسیدند اگر تولیدات نفتی شما به سالی ۴۰۰ میلیون تن برسد، این همه گاز تولیدشده از این استخراج را چه خواهید کرد، گفتم البته آن را خواهیم فروخت؛ شاید هم در آن وقت به شما بفروشیم.»

عرض کردم: «[آیا] راجع به عراق مذاکره شد؟» فرمودند: «ما چیزی نگفتیم. فقط من گفتم عراق میراث خود امپریالیست‌هاست. چطور شما می‌خواهید شرایطی که امپراتوری انگلیس بعد از جنگ اول جهانی به ما تحمیل کرده است – در مورد شط‌العرب – ما همان را بپذیریم؟ ما که حرفی نمی‌زنیم؛ می‌گوییم رودخانه سرحد مشترک باید مشترکا به طور تساوی بین دو کشور مورد استفاده باشد. مگر شما که کشور بسیار قوی‌تر از ما هستید، در مورد رودخانه‌های مرزی همین مطلب را قبول نکرده‌اید؟ دیگر روس‌ها چیزی نگفتند.»

من عرض کردم: «فحش عراقی‌ها نسبت به ما در رادیو فارسی بغداد تمام شده است. قطعا روس‌ها اشاره کرده‌اند.» فرمودند: «باید همین‌طور باشد.» عرض کردم: «در روز تولد علیاحضرت شهبانو کاردار شوروی به دیدنم آمد و تولد علیاحضرت را تبریک گفت – ۲۲ مهر. من راجع به وضع عراق پرسیدم. او گفت ما می‌خواهیم بین شما اصلاح بشود، اگر شما بخواهید. گفتم ما که می‌خواهیم، ولی در عین حال از عراق وحشتی نداریم. گفت منظورم این است اگر هر دو طرف بخواهید.»

پرسیدم: «دیگر معاملات تجارتی چطور شد؟» فرمودند: «گویا توربین‌های بزرگ برق خوب ساخته‌اند و [اگر] سایر ماشین‌هایی [هم که می‌سازند]... واقعا خوب باشد، از آن‌ها البته می‌خریم؛ به نفع ماست.» فرمودند: «متن مذاکرات ما را از وزیر خارجه بگیر و به دقت بخوان و تجزیه و تحلیل کن و نظر خودت را به من بگو.» بعد هم فرمودند: «روز آخر در فرودگاه، کاسیگین سر در گوش من کرد و گفت خیال شما از طرف ما از هر حیث راحت باشد. ما هرگز به شما حمله نخواهیم کرد. این به نفع ما نیست و نمی‌خواهیم هم چنین کاری بکنیم. این مطلب خیلی جالب است.»

بعد من پرسیدم: «شاهنشاه را با وصف این قدری عصبانی می‌بینم.» فرمودند: «از پدرسوختگی انگلیسی‌هاست.» عرض کردم: «شاید مقاله تایمز را که راجع به انتخابات شهر و انجمن‌های ولایتی نوشته بود، می‌فرمایید.» گفتند: «بلی، این‌ها دست از سر ما برنمی‌دارند. این پدرسوخته نوشته، امید من برای تشکیل دو حزب در ایران نقش بر آب شده است... این‌ها نمی‌توانند و نمی‌خواهند پیشرفت‌های ما را ببینند. بعد هم دستجاتی در وزارت خارجه انگلیس هستند که طرفدار اعراب‌اند. آن‌ها این پدرسوختگی‌ها را می‌کنند.» من علم هرچه فکر می‌کنم، رابطه این دو موضوع را نمی‌فهمم.

مدتی هم به فکر فرو رفتند. مثل این‌که می‌خواهند چیزی بفرمایند و چیزی نفرمودند – شاید حدود دو سه دقیقه. من خیلی ناراحت شدم چون این [مقاله] راجع به دکتر کنی، دوست من و دبیرکل سابق حزب مردم، [هم] حرف می‌زند. تمام این اندیشه بودم که مبادا شاهنشاه خیال می‌کنند بیچاره کنی، یا احیانا خود من، این راهنمایی‌ها را کرده‌ایم. دیگر صحبتی نکردم تا بعد ببینم چه می‌شود... باری بعد از دو ساعت شرفیابی مرخص شدم.

سر شام پیش علیاحضرت ملکه پهلوی رفتم. صحبت سر شام موضوع رابطه اعراب با روس‌ها بود. علیاحضرت شهبانو فرمودند: «از بس روس‌ها عرب عرب زدند، من که خفقان می‌گرفتم.» شاهنشاه خیلی پرمعنی لبخندی زدند، فرمودند: «شما تمام به ظاهر قضایا نگاه می‌کنید، از کنه مطالب خبر ندارید.» دیگر صحبتی نشد.

نظرات بینندگان