arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۸۵۴۲
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۰۰ - ۳۰ مهر ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۹ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵

عفت و فرخ [مرعشی] آمدند. عازم قم بودند. برای کمک به معلولان کهریزک پول گرفت. عصر [آقای داگون ساکو]، وزیر منابع طبیعی و انرژی گینه آمد. پیام رییس‌جمهور و متن مصوبه پارلمان در مورد قرارداد همکاری در معدن بوکسیت را آورد. بر عزم ایران برای همکاری تأکید کردم. در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. آیین‌نامه آموزش حرفه و فن در دستور بود. به دفترم برگشتم. کمی تب داشتم. حمام گرفتم و برای آمادگی جهت سفر به سمنان، کارها را انجام دادم. ساعت هشت و نیم شب به خانه رسیدیم. کسی در خانه نبود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۸ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود


به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز 29 مهر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

سال ۱۳۷۱

معاونان عمرانی استانداری‌ها آمدند. برایشان سیاست سازندگی و اقدامات مهم و نکات مهم برنامه دوم توسعه را گفتم.[1] آقای [علی‌محمد] نوریان، رئیس سازمان هواپیمایی کشوری آمد؛ خدمات خود را گفت و دربارة کناره‌گیری مشورت کرد. با آقای [محمد] سعیدی‌کیا، [وزیر راه و ترابری] و آقای [حسن] شفتی، [مدیرعامل شرکت هواپیمایی هما] اختلاف نظر دارند.
آقای [ابراهیم] رییسی، دادستان انقلاب [تهران] آمد. گزارش عملکرد دربارة تمام کردن پرونده‌های توقیفی و تحت سرپرستی را داد؛ امیدوارند تا آخر سال تمام شود. در مورد مبارزه با مواد مخدر و اشرار نظراتی ابراز کرد. برای هرگونه حمایت از سیاست‌های اقتصادی دولت اظهار آمادگی کرد و حُسن اثر این سیاست‌ها را در کم کردن تخلفات و انحرافات اقتصادی ستود.
عفت و فرخ [مرعشی] آمدند. عازم قم بودند. برای کمک به معلولان کهریزک پول گرفت. عصر [آقای داگون ساکو]، وزیر منابع طبیعی و انرژی گینه آمد. پیام رییس‌جمهور و متن مصوبه پارلمان در مورد قرارداد همکاری در معدن بوکسیت را آورد. بر عزم ایران برای همکاری تأکید کردم.
در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. آیین‌نامه آموزش حرفه و فن در دستور بود. به دفترم برگشتم. کمی تب داشتم. حمام گرفتم و برای آمادگی جهت سفر به سمنان، کارها را انجام دادم. ساعت هشت و نیم شب به خانه رسیدیم. کسی در خانه نبود.

سال ۱۳۷۲

در اخبار صدای فارسی و انگلیسی و آمریکا و ایران مطالب مهم تازه‌ای نبود. بعد از صبحانه به محل دفتر رئیس ‌جمهور رفتیم. ابتدا مذاکرات خصوصی بود و سپس در جلسه رسمی، مذاکرات انجام شد و نکات مورد نظر گفته شد. مقرر شد کارشناسان مذاکرات را تکمیل و تفاهم نامه‌های را برای امضا آماده کنند.
از آنجا به دانشگاه ملی قرقیزستان رفتیم. رییس دانشگاه خوشامد گفت و گزارش وضع دانشگاه را با چهارده هزار دانشجو و سه هزار استاد و پروفسور و نود کرسی داد. سپس از سالن کتاب‌های ایرانی و فارسی که عمدتاً از طرف ایران اهدا شده بود، بازدید کردیم. یک نسخه کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار»[1] را امضا کردم و به رئیس ‌جمهور که همراهم بود، دادم.
 سپس از موزه تاریخ طبیعی دانشگاه و کارهای هنری‌شان بازدید کردم. چیز مهمی ندارند و در تلاش‌اند که چیزی برای اثبات سوابق تاریخی پیدا کنند. در خیمه‌ای که به سبک بیابانگردها درست کرده بودند، روی زمین نشستیم و بر میزگردی پذیرایی کردند و برنامه هنری اجرا نمودند؛ شبیه بساط نقالی‌های قهوه‌خانه‌های خودمان که داستان حسین‌کرد‌شبستری و رستم‌نامه اجرا می‌کنند، رزم‌نامه ماناس می‌خوانند و سازی هم با حرکاتی شبیه خودمان می‌نوازند.
سپس برای مراسم اعطای دکترای افتخاری دانشگاه به من، به سالن آمفی تئاتر رفتیم. رییس دانشگاه صحبت‌های احترام‌آمیزی کرد و از خدمات فرهنگی، سیاسی، دینی و انقلابی و ضداستعماری من گفت و اسم بعضی از نوشته‌هایم را بُرد. سپس متن رأی هیأت داوران دانشگاه، مبنی بر ادله استحقاق من برای مناسب‌ترین درجه پروفسوری را خواند و حضار با کف‌زدن‌های ممتد تشویق می‌کردند. من هم سخنرانی تشکرآمیز و تعریف از دانش و نظر اسلام به علم و ضرورت کسب دانش برای امت اسلامی ایراد کردم[2] و لباس استادی را پوشیدم.
از آنجا برای افتتاح سفارتخانه خودمان رفتیم. رئیس ‌جمهور قرقیزستان هم آمده بود. خانه‌ای است که در اختیارمان گذاشته‌اند. بازسازی کرده‌ایم و خانه‌های اطراف را برای توسعه خریده‌ایم. شهردار بیشکک، سفیر ایران، رئیس ‌جمهور و من صحبت کردیم.
برای ناهار و استراحت به اقامتگاه برگشتیم. رییس مجلس و نخست‌وزیر برای ملاقات آمدند. رییس‌مجلس از طرفداران ایران است. با هر دو صحبت گرمی داشتیم. رییس مجلس پیشنهاد داشت که سازمان اکو، مثل جامعه اروپا، یک پارلمان هم داشته باشد. رییس‌مجلس اُزبکستان هم این پیشنهاد را داشت.
به کاخ ریاست‌جمهوری رفتیم؛ ساختمانی که سه قوه در آن است. مذاکراتی دربارة تاجیکستان داشتیم. این‌ها هم مثل اُزبک‌ها از ما می‌خواهند برای حل مشکل دخالت کنیم. قول دادند که براساس دموکراسی و آزادی باشد، با این تفاوت که اسلام کریم‌اُف معتقد است روسیه تحریک‌کننده دو طرف است و [عسکر] آقایف این را قبول ندارد.
سپس در مراسم امضای تفاهم‌نامه‌ها شرکت کردیم. پانزده توافق‌نامه در همه زمینه‌های همکاری ممکن امضا شد. سپس مصاحبه مطبوعاتی مشترک داشتیم که آقایف بیشتر از من حرف زد. خبرنگاران قرقیزی، سئوالاتشان بیشتر سیاسی بود.
از آنجا برای دیدن روحانیت با هم به مسجد جامع رفتیم. استقبال گرمی کردند. حدود سیصد طلبه مرد و زن جمع شده بودند. مفتی قرقیز خیرمقدم گرمی گفت. من صحبت کوتاهی کردم[3] و آقایف هم در تمجید از نقش مذهب و روحانیت، صحبت‌های خوبی کرد و قول کمک داد. آن‌ها هم از حمایت‌های ایشان تمجید کردند. من ده هزار دلار به طلبه‌ها کمک کردم؛ قاعدتاً اگر خوب پخش شود، باعث خشم کمونیست‌ها و لائیک‌ها می‌شود.
ضیافت شام مفصل و طولانی هم در میهمانسرای دولت برپا کردند. آخر شب دکتر ولایتی و [محمود] واعظی و سفیر آمدند، وضع کارکنان سفارت را گفتند و برای رفع مشکلات استمداد کردند. در مجموع، رئیس ‌جمهور و مسئولان دیگر، خیلی دوستانه عمل کردند. تواضع بیش از حد، همیشه همراهی کردن، اظهارات دوستانه و سرعت در قبول خواسته ما که آخرین آن سر میز شام بود که خواستم خلبان‌ها را در بیشکک برای انواع میگ‌ها آموزش بدهند و اینجا مرکز آموزش مهمی است که روس‌ها درست کرده‌اند؛ فوراً قبول کرد و به نخست‌وزیر دستور داد. ما برای عملیاتی کردن بعضی میگ‌های عراقی نیاز داریم. تیمسار ستاری، [فرمانده نیروی هوایی] خواسته بود.
آقای آقایف به سئوالات من به خوبی جواب داد. اعتراضاتی به اسلام کریم‌اُف دارد و با احتیاط مطرح می‌کند و از اظهارات کریم‌اُف در مورد مسأله تاجیکستان، با توجه به اینکه روس‌ها را تشویق به حضور نظامی می‌کند، اظهار تعجب کرد.
وضع اقتصادی‏شان به خاطر اُفت تولید و تورم زیاد، بد است. از چاپ پول ملی خودشان ابراز رضایت می‌کند. یک دلار، معادل هفت و نیم سُوم [پول ملی قرقیزستان] شد که روزهای اول، پنج سوم بود. می‌گوید روسیه برای دادن روبل خیلی اذیت می‌کرد و مجبور بودم هر ماه به مسکو بروم و ذلت تقاضا را تحمل کنم. می‌گوید اکنون هم روسیه برای دادن روبل برای مصارف محدودشان اذیت می‌کند و سوم را قبول نمی‌کند و روبل جدید را که هزار و چهار روبل، مقابل یک دلار است، در مقابل هر دلار، فقط پانصد روبل می‌دهد. روبل قدیم، حدود چهار تا پنج هزار مقابل یک دلار بود. قیمت روبل آن چنان به سرعت کم می‌شود که روزانه همه قیمت‌ها در همه کشورهای مشترک المنافع عوض می‌شود.

 

سال ۱۳۷۳

امروز در منزل بودم. به اندازه کافی بولتن‌های هفته گذشته را داشتم که تمام وقتم را پُرکند. ظهر بچه‌ها جمع بودند. عصر آقای [حسین] مهدیان، برای [دعوت] دیدار از دانشگاه امام صادق (ع) آمد. در گزارش‌ها مسأله مهمی نداریم.

سال ۱۳۷۴

اول وقت به فرودگاه [مهرآباد] رفتیم و ساعت هفت و بیست‏وپنج دقیقه به سوی دزفول پرواز کردیم. آقای [محسن] رضایی، [فرمانده‏کل سپاه] و مهدی و حسین [مرعشی] و [حمید] میرزاده و [بیژن نامدار] زنگنه و [مرتضی] محمدخان و [محسن] نوربخش و جمعی از نمایندگان و تیمسار [حبیب] بقایی همراه بودند. در پایگاه دزفول، مراسم استقبال نظامی بود. با ماشین‌ها به سوی سد کرخه، برای مراسم افتتاح انحراف مسیرکرخه رفتیم.
آقایان زنگنه، حجتی و محسن رضایی توضیحات دادند؛ پیشرفت خوبی دارند. کالورت[1]  عظیم ساخته شده و با انحراف آب، ساخت بدنه سد و فرازبند با سرعت شروع می‌شود. هفت میلیارد و هشتصد میلیون مترمکعب گنجایش دریاچه، 38 برابر سدکرج، با هزینه صد و بیست میلیارد تومان و تولید چهارصد مگاوات برق است. من هم صحبت‏مفصلی دربارة اهمیت آثار سد و اهمیت ساخت سد به دست نیروهای داخلی و هزینه‌‌ای کمتر از یک چهارم پیشنهاد خارجی‌ها و سرعت عمل خوب سپاه که با پانصد ماشین‏سنگین کار می‌کنند
 و رکورد سرعت عمل را در تاریخ سدسازی شکسته‌اند، داشتم[2].
همراه با پرده‌برداری، صدای غرش توپ‌ها و انفجار منورها، حالت جالبی به‏وجود آورده بود. منطقه عملیات فتح المبین است که با رمز یازهرا (س) انجام شده بود و مراسم امروز و فرمان انحراف‏آب را با رمز فاطمه‏الزهرا (س) اعلان نمودم. از بخش‌های مختلف بازدید کردم.
به سوی منطقه کشت و صنعت کارون حرکت کردیم. در مسیر، کنار یک مزرعه خیار توقف کردیم و از صاحب مزرعه توضیحات خواستم. زمین و آب را اجاره کرده است و در عین حال از هر هکتار، حدود سیصد هزار تومان سود می‌برد. ساعت دو بعد از ظهر رسیدیم. بعد از ناهار و نماز و استراحت، در جلسه توجیهی، توسط [آقای مجید پارسایی]، مدیرعامل توضیحات شنیدیم. با حدود چهل هزار هکتار زمین و حدود هفتاد مترمکعب آب در ثانیه از کارون و با هدف صدو هشتاد هزار تن تولید سالانه شکر و تولید نئوپان و کاغذ و خوراک دام و ماهی و ...
در اثر شش بار بمباران در سال 65 از برنامه عقب افتاده‌اند و هنوز هم نرسیده‌ایم و طبق برنامه، سه سال دیگر به اهداف می‌رسند. از پارسال سودبخش شده است. از مزارع و نحوه بُریدن و جمع‏کردن نیشکر بازدیدکردیم و با کارگران صحبت کردم و از طرح جدید نحوه کشت نهال که امکان جمع‏آوری با ماشین را می‌دهد. از کارخانه شکر بازدید کردیم.
به سوی پایگاه حرکت کردیم. غروب بود و در هنگام عبور از شهر دزفول در رفت و برگشت مردم اجتماع داشتند و ابراز احساسات می‌کردند. با مراسم رسمی نظامی، به سوی تهران پرواز کردیم. ساعت هفت و بیست‏وپنج دقیقه در فرودگاه مهرآباد فرود آمدیم؛ مجموعاً دوازده ساعت طول کشید

 

سال ۱۳۷۵

استقبال رسمی و سپس استقبال کم نظیر مردمی در مسیر راه داشتیم. در ورزشگاه بزرگ شهر، اجتماع عظیمی بود. ابتدا در جمع خانواده‌های ایثارگران و سپس در جمع عموم مردم برنامه داشتیم.‌ در یکی از شعارهای جالب، آن‌ها من را به عنوان بانی استان اردبیل مورد ستایش قرار می‌دادند و از این جهت خیلی ممنون‌اند. در سفر قبلی، با استان شدن اردبیل موافقت کردم و انجام شد. پس از این، به سرعت استان رشد کرده و مردم آثار آن را حس میکنن.
من هم سخنرانی مفصلی درباره سوابق و استعدادهای استان و از نقش خاندان صفوی -که اردبیلی‌اند- در شیعه شدن نظام ایران داشتم. وعده اتصال استان به شبکه راه‌آهن و بزرگراه‌ها و وصل آن به راه‌آهن آذربایجان و احیای جاده ابریشم در این شاخه را دادم که بیش از حد انتظارشان بود.
برای افتتاح کارخانه بزرگ سیمان رفتیم. از خط تولید بازدید و در مراسم افتتاح شرکت کردیم.
به محل سد قوری‌چای، در جنوب شرقی اردبیل پروازکردیم. سدکوچکی است، با ظرفیت تنظیم حدود ۳۰ میلیون مترمکعب‌آب، به‌اضافه یک مخزن دیگر در جوارش که آب‌های اضافی را نگه می‌دارد.
بیمارستان ۱۶۰ تختخوابی سازمان تأمین اجتماعی را افتتاح کردیم.
به مقبره شیخ صفی الدین‌اردبیلی رفتیم. توضیحات کافی از مدیر میراث فرهنگی شنیدیم و از موزه آثار بازدید کردیم. برنامه بافت قالی مشابه قالی تاریخی این منطقه که اکنون در موزه ویکتوریای لندن است و چند قالی مهم تاریخی دیگر را توضیح دادند و برای شروع کار، اولین گره را من زدم.
 مطابق معمول همه سفرها، مبلغی برای هدیه به روحانیون حواله کردم؛ برای متأهل‌ها مبلغ ۱۰ هزار تومان و مجردها پنج هزار تومان و شام را با آنها صرف کردم.

نظرات بینندگان