arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۹۰۹۱
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۰۰ - ۰۳ آبان ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲ آبان ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: آقای عباسی‌فرد،عضو شورای نگهبان آمد، توصیه کردم مراقبت کنند که شورای نگهبان در انتخابات آزادی را مراعات کنند

آقای [محمدرضا] عباسی‌فرد، [عضو شورای نگهبان] آمد. شرح مزاحمت [وزارت] اطلاعات را داد و از من به خاطر دفاع از او تشکر کرد؛ توصیه کردم، مراقبت کنند که شورای نگهبان در انتخابات آزادی را مراعات کنند. [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران آمد. قیمت‌گذاری حجره‌های میدان [میوه و تره‏بار] قدیم و جدید را گفت و خواست که مواظب باشم، میدانی‌ها طمع‏کاری نکنند. ارزش فضای‏کار میدان قدیم آنها را دو برابر ارزش حجره‌های میدان جدید دیده که امتیاز زیادی برای آنهاست. اعضای انجمن جدیدالتأسیس جغرافیایی ایران آمدند. تقاضای حمایت داشتند؛ منجمله اینکه به عنوان رشته فنی شناخته شوند. فعلاً به عنوان علوم انسانی شناخته می‌شوند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲ آبان ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: آقای عباسی‌فرد، [عضو شورای نگهبان] آمد، توصیه کردم مراقبت کنند که شورای نگهبان در انتخابات آزادی را مراعات کنندخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود


به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲ آبان 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

صبح بعد از نماز و استماع اخبار و صرف صبحانه، به سوی دامغان حرکت کردیم. در مسیر، آقای [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهاد سازندگی]، در هلی‌کوپتر برنامه‌های کویرزدایی را توضیح داد.

نزدیک ساعت هشت صبح، در جنوب دامغان در منطقه قهاب و ستاق، کنار روستای محمدآباد، قرارگاه جدید الاحداث کویرزدایی فرود آمدیم. روستاییان اطراف اجتماع کرده بودند. کلی گوسفند و شتر قربانی کردند و اسفند دود نمودند. مدیرکل منابع طبیعی توضیحات داد و گفت حدود ۵۰ میلیون هکتار کویر در کشور است که حدود ۲۷ میلیون هکتار آن قابل اصلاح است.

در اجتماع مردم شرکت کردم. آقای [سیدرضا] تقوی، نماینده تهران که اهل همین روستا است، خیرمقدم گفت و من صحبت‌های خودمانی و دوستانه‌ای برایشان کردم.[۱] خیلی بامحبت و پرشوراند. از قرارگاه دیدار کردیم. ماشین‌آلات زیادی آورده‌اند؛ از موجودی‌های دوران جنگ جهاد سازندگی است. قرار است هشت قرارگاه [کمربند سبز کویر] تأسیس شود. از کویرهای نهال‌کاری شده بازدید کردیم و نهال گلدانی بر تپه شنی کاشتم.

به سوی منطقه سد دامغان پرواز کردیم. نماینده دامغان و مدیرکل آب توضیحات دادند. از چشمه علی و چشمه‌های دیگر در آن دره سرسبز شمال دامغان گذشتیم. در محل مبدأ چشمه علی، ساختمانی قدیمی در وسط آب است که گفتند آن را فتحعلی‌شاه ساخته و بخشی از منطقه وقف آستان قدس رضوی است و قسمتی اردوگاه تربیتی و حدود هزار لیترآب در ثانیه می‌دهد. هم اکنون مشغول لوله‌کشی از آنجا برای شهر هستند؛ قبلاً هزینه ارزی آن را داده‌ایم.

در دامغان فرود آمدیم. مردم استقبال بسیار پرشوری نمودند. سپس در اجتماع بسیار عظیم‌شان سخنرانی کردم.[۲] آقای [سیدمحمود] ترابی، امام جمعه، خیرمقدم گفت. بعد از نماز ظهر و عصر و کمی استراحت در فرمانداری، در اجتماع روحانیت و خانواده‌های شهدا شرکت نمودم و برای آنها صحبت کردم.[۳] پس از صرف نهار با آنها، به سوی گرمسار پرواز کردیم. در بین راه، فرماندار گرمسار اطلاعات وسیعی داد.

آقای [سید رضا] اکرمی، نقطه‌ای در شمال شرقی سمنان را نشان داد که از طرف وزارت مسکن و شهرسازی، به عنوان یکی از چهار نقطه برای انتقال پایتخت معرفی شده است؛ به نظرم جالب نیست؛ نه آب دارد، نه منظره و نه مرتفع است. فقط زمین صاف خوبی دارد. باید از دوردست آب آورد.

به گرمسار رسیدیم. مناطق کشاورزی و اجرای تنظیم اراضی و کانال‌های آبیاری را از فضا دیدیم. مردم استقبال بسیار پرشکوهی نمودند. ساختمان جدید دانشگاه آزاد اسلامی را افتتاح کردم. از کلاس‌ها و آزمایشگاه‌ها بازدید نمودم و با دانشجویان صحبت کردم. هزار و پانصد دانشجو دارند که اکثراً اهل تهران‌اند. در جمع اساتید، کارکنان و دانشجویان صحبت کردم.[۴] به گزارش رئیس مرکز و گزارش دکتر [عبدالله] جاسبی، [رئیس دانشگاه آزاد اسلامی] گوش دادم. ساختمان هشت‌هزار متر است و در مدت یازده‌ماه خوب ساخته شده است.

به ورزشگاه شهر رفتیم. در اجتماع عظیم مردم سخنرانی کردم[۵] و وعدة انجام کارهای مهمی برای شهرستان از جمله مهار آب‌ها، اجازه تأسیس صنعت که به خاطر محدوده یکصد و بیست کیلومتری تهران، ممنوع شده و تقویت دانشگاه دادم. آقای [علی] شوشتری، امام جمعه جدید خیرمقدم گفت و خواسته‌های مردم را گفت. آقای [سیدعلی] موسوی شالی، امام‌جمعه قبلی، از کم‌توجهی به او، بعد از برکناری از امامت‌جمعه گله کرد. با هلی‌کوپترها به سوی تهران پرواز کردیم و غروب در سعدآباد فرود آمدیم. به خانه آمدم و شب را به استراحت گذراندم.

 

سال ۱۳۷۲

بعد از استماع اخبار و صرف صبحانه، آقای نیازُف آمد. با هم به محل تأسیس مدرسه ایرانی رفتیم. زمین را در چهارراه خوبی داده‌اند. بنای مدرسه با ریختن بتون توسط من و آقای نیازُف آغاز شد. جمعی زیاد از مردم و مسئولان ترکمنستان در مراسم شرکت کرده بودند.

از آنجا به نمایشگاه صنایع دستی‌شان رفتیم و از همه غرفه‌ها دیدن کردیم. در سطح پایین است و خودشان قبول دارند. می‌گویند در دوران شوروی، سیاست بر ضعف صنایع دستی‌شان بوده و پس از استقلال، زیر نظر رئیس ‌جمهور توجه زیادی به آن شده است و هنرمندان تشویق و حمایت می‌شوند. برنامه‌های هنری هم داشتند. مصاحبه کوتاهی هم انجام دادم.

به دفتر ریاست‌جمهوری رفتیم. به محض ورود، مذاکرات خصوصی برگزار شد. دربارة مسائل دریای خزر، ادامه کانال قره‌قوم، مسایل‌شان با همسایگان‌ و... مذاکره کردیم. مدعی است روسیه و آذربایجان و قزاقستان، نظر دارند که اول بین خودشان مسأله دریای خزر را مشخص کنند و سپس سهم ایران را جدا کنند، ولی ترکمنستان گفته است که باید از اول، با حضور ایران همه بحث‌های مربوط به خزر انجام شود.

برنامه مرسوم مذاکرات دو رئیس ‌جمهور و سپس دسته‌جمعی را اجرا نکردند و تقریباً تمام مذاکرات‌مان دو نفره، وزیران با همتایان خود و من با رئیس ‌جمهور بود. با اینکه توافقات زیادی هم داشتیم، برخلاف معمول است، ولی کار خوبی است، چون مذاکرات دسته جمعی، معمولاً تشریفاتی است.

از آنجا با هم به دانشگاه رفتیم. در سالن آمفی تئاتر بزرگی دانشگاهیان و مسئولان جمع شده بودند. تفاهمات بین من و رئیس ‌جمهور ترکمنستان، در حضور جمع امضا شد. آقای نیازُف و شهردار عشق‌آباد، صحبت‌های ستایش‌آمیزی از من و ایران ابراز داشتند. شاعرشان که گفته شد قبل از استقلال، دو سال در زندان بوده، شعر خوبی دربارة ایران و ترکمنستان و من و نیازُف سروده بود و خوب قرائت کرد. یک دانشجو هم متن خوبی را به تُرکمنی و فارسی خواند. من هم صحبت مفصلی کردم.[۱]

 در آنجا مرا به خاطر حمایت‌هایم از نزدیکی دو کشور، به عنوان عضو افتخاری اعلان کردند و یک قالی ترکمنی که عکسم را در آن بافته بودند، هدیه کردند. جلسه بسیار گرم و پرشوری بود.

 سپس مصاحبه مطبوعاتی مشترک داشتیم و به چند سؤال خبرنگاران جواب دادیم.[۲] به اقامتگاه برگشتیم. آقای نیازُف همان جا ماند و من رفتم، نماز خواندم و چمدان را بستم. ناهار مختصری خوردیم و آقای نیازُف هم ضمن ناهار خوردن به ما ملحق شد. همان جا با آقای محلوجی قرار گذاشتند که سنگ ساختمانی را از ایران بخرند. گفتند در حال حاضر از اوکراین و ایتالیا می‌خرند و گران تمام می‌شود. قرار شد کارخانه سنگ‌تراشی با مشارکت دو کشور در ترکمنستان ایجاد کنیم و دربارة کیفیت معادن سنگ آهن همکاری کنیم.

به فرودگاه رفتیم و با بدرقه بسیار گرمی به سوی آلماتی پرواز کردیم. جمع‌بندی همه این بود که در پذیرایی سنگ تمام گذاشتند و فوق حد انتظار، میهمان‌نوازی کردند.

دیشب در گزارش‌ها آمده بود که وزیر امور خارجه آمریکا در قزاقستان است و رادیو صدای آمریکا از منابع معمولی نقل کرده بود که سفارتخانه‌های ایران و آمریکا در آلماتی، تلاش‌هایی داشتند که ملاقات بین من و کریستوفر ترتیب یابد؛ به نظرم آمد این دروغ یک توطئه است، به خصوص که رادیو صدای آمریکا آن را منتشر کرده و به خواب صبح روز شنبه‌ام در بیشکک مربوط می‌شود.

گفتم با آلماتی در تماس باشند که بعد از رفتن کریستوفر ما وارد شویم و همان‌طور هم شد. او ساعت چهار بعد از ظهر قزاقستان را ترک کرد و ما ساعت پنج و نیم وارد شدیم. آقای نظربایف در مذاکراتش به من گفت که کریستوفر برای پیگیری موضوع سلاح‌های اتمی آمده و قزاقستان مطالبه پول آنها را دارد که هنوز حل نشده و گفت از بنیادگرایی ایران انتقاد کرده و او پاسخ داده و دفاع کرده است.

به هر حال ساعت دو ونیم بعد از ظهر پرواز کردیم. زنان را به عنوان دیدن عکس‌های مراسم، دیر رسانده بودند؛ کمی معطل شدیم و صبر کردیم. در مسیر پرواز از عشق‌آباد به آلماتی ساعتی خوابیدم و جزوه مربوط به اوضاع قزاقستان[۳] را خواندم. سپس آقای ترکان، [وزیر راه و ترابری]، دربارة ضرورت اعتبارات بیشتر برای راه‌ها استمداد کرد و اجازه خواست که در مذاکرات اجلاس وزیران راه کشورهای عضو اکو در آلماتی، چند جاده دیگر به ایران برای اکو مشخص شود. آقای محلوجی آمد و انتقاداتی از ورزش مطرح کرد؛ بیشتر به دلیل ضعف عملکرد تیم ملی فوتبال است.

نزدیک غروب در فرودگاه آلماتی فرود آمدیم. استقبال رسمی با سان و رژه بود. گروهی از دختر بچه‌های ایرانی هم سرود و شعار اجرا نمودند و جمعی از صاحبان کالای ایرانی که در نمایشگاه ایران شرکت داشتند، بیرون فرودگاه با پلاکارد و شعار اجتماع داشتند. با آقای نظربایف، رئیس ‌جمهور قزاقستان به سوی اقامتگاه حرکت کردیم. در راه مذاکراتمان دربارة سفرش به چین و مغولستان و نیازشان به راه‌های ایران برای رسیدن به دریاهای جنوب بود.

 خیابان‌ها وسیع و سرسبز و خلوت بود و میهمانخانه‌شان وسیع و پُرجا و در ارتفاعات سرسبزتر. معلوم شد که همسر رئیس ‌جمهور به خاطر کسالت به استقبال عفت نیامده و برنامه ضیافت شام را لغو کرده است. عفت خیلی ناراحت بود و همه را هم ناراحت کرد؛ چون معتقد است به خاطر بد عمل کردن تشریفات بوده و اینکه قبول نکرده‌ایم که همراه من از هواپیما پیاده شود. بررسی کردم؛ معلوم شد به خاطر کسالت بود که در سفر چین، به خاطر غذاهای آنجا ایجاد شده است.

بعد از نماز و استراحت، وزیر نفت آنها آمد و با هم به تالار محل ضیافت شام رفتیم. قبل از شام، مذاکرات مختصری با حضور وزیران امور خارجه داشتیم. همچنین سر میز شام، پیشنهاد فروش گندم و گوشت و فلزات و زغال سنگ و دادن نفت از شمال و گرفتن در جنوب و سرعت در اتصال راه‌ها و توسعه حمل و نقل دریایی داشتند. گفتند مشکل ارزی دارند؛ با اینکه پول ملی خود را چاپ کرده‌اند، به خاطر عدم ذخیره ارزی، انتشار را مصلحت نمی‌دانند و می‌ترسند به سرعت پول‌شان تضعیف شود. ضمناً از اینکه در حوزه روبل هستند، خیلی خسارت می‌بینند و استقلال ندارند. دو سه نفر هم خواننده مرد داشتندکه با صداهای نکره و زیاد بلند می‌خواندند. شام خوبی هم نداشتند و گفتند که همسرش مریض بوده و عذر خواست. ضمناً در برنامه، مراسم کنسرتی گذاشته بودند که ما حذف کردیم و ناراضی‌اند؛ اصرار داشت که بدون رقص باله، ولی با خوانندگان زن برگزار شود که نپذیرفتم.

 

سال ۱۳۷۳

مدیران نظام جدید آموزش متوسطه آمدند. دکتر نجفی، [وزیر آموزش و پرورش] گزارش داد. ۴۰ درصد شاگردان کلاس اول، امسال جذب نظام جدید شده‌اند. من صحبت کردم و وعده دادم که با تأمین ماشین‌آلات کارگاهی و راه‌انداختن دوره پیش‌دانشگاهی تقویت‌شان کنیم.[۱]

[آقایان عباس میرحسینی و سیدحسن‌آقا حسینی طباطبایی]، نمایندگان زابل آمدند و برای امور عمرانی شهرستان استمداد کردند. گفتند طرح‌های بزرگ عمرانی، به خوبی پیگیری نمی‌شود. ضمن اینکه از انجام امور زیربنایی تشکر کردند و خواستار تسریع در سفرم به استان شدند.

[آقای سیدفاضل امیرجهانی]، نماینده ابهر آمد. برای امور عمرانی و کمک به ساخت مصلی و سفرم به آنجا استمداد کرد. از اقدام‌هایی که بعد از سفرم به سلطانیه
انجام شده است، تشکر کرد و از فعال شدن میراث فرهنگی در آنجا گفت.

[آقای محمدرضا خباز] نماینده کاشمر با امام جمعه و فرماندار و مسئول جهاد آمدند. از کارهایی که بعد از سفرم به کمک من انجام شد، اظهار قدردانی کردند و موارد جدیدی برای عمران و فرهنگ خواستند.

آقای [محمدعلی] سبحان‌اللهی، نماینده تبریز آمد. گفت مشغول تحصیل در مقطع دکتری در رشته بهره‌وری به صورت مکاتبه‌ای در استرالیا است. خواست که مسأله بهره‌وری در کشور را جدی بگیریم و خواست که سفر به تبریز را زودتر انجام دهم. برای سد آغ‌چای و آزاد راه [تبریز-زنجان] استمداد کرد.

شب برای شرکت در جشن اعطای جوایز ورزشکاران، به ورزشگاه آزادی رفتیم. عفت و فاطی و فائزه و مهدی هم آمدند. مراسم خوبی بود. جوایز برندگان و صاحبان مدال‌ها داده شد. قرار است سالانه یک بار برای مجموع برندگان، چنین مراسمی باشد. آقایان [حسین] محلوجی، [رییس‌کمیته‌ملی المپیک ایران] و [مصطفی] هاشمی‌طبا، [رییس سازمان تربیت بدنی] گزارش دادند و من پس از دادن جوایز، صحبت دلگرم‌کننده‌ای نمودم.[۲] در مراجعت، فاطی با تلفن ماشین تماس گرفت و گفت شام به منزلش بروم. رفتم؛ همه جمع بودند، غیر از یاسر. شام خوبی بود. علی [پسر] فاطی، برای پذیرایی با لباس مرتب و تعارف‌های شیرین بچه‌گانه،سخت تلاش داشت.

 

سال ۱۳۷۴

بعد از نماز صبح به تماشای تلویزیون نشستیم؛ برای حادثه کسوف که کامل‌ترین در بیرجند بود. تلویزیون برنامه خوبی ارایه داد و قبل از انکشاف، نماز آیات خواندیم. دکتر حبیبی، [معاون اول رئیس‏ جمهور] آمد. گزارش تهیه مقدمات اعطای وام اشتغال ویژه را داد. بر سرعت اجرا تأکیدکردم که اعتبارات سال‏جاری کم نشود. در مورد مصرف اعتبارات دیگر و واگذاری کارخانجات و نیز نحوه استفاده از کاخ مرمر صحبت شد.

آقای [محمدرضا] عباسی‌فرد، [عضو شورای نگهبان] آمد. شرح مزاحمت [وزارت] اطلاعات را داد و از من به خاطر دفاع از او تشکر کرد؛ توصیه کردم، مراقبت کنند که شورای نگهبان در انتخابات آزادی را مراعات کنند. [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران آمد. قیمت‌گذاری حجره‌های میدان [میوه و تره‏بار] قدیم و جدید را گفت و خواست که مواظب باشم، میدانی‌ها طمع‏کاری نکنند. ارزش فضای‏کار میدان قدیم آنها را دو برابر ارزش حجره‌های میدان جدید دیده که امتیاز زیادی برای آنهاست. اعضای انجمن جدیدالتأسیس جغرافیایی ایران آمدند. تقاضای حمایت داشتند؛ منجمله اینکه به عنوان رشته فنی شناخته شوند. فعلاً به عنوان علوم انسانی شناخته می‌شوند.

آقای [حسن] کامران، نماینده اصفهان، خواهان حمایت از [آقای اسحاق جهانگیری] استاندار شد. آقای [حمید] میرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] آمد. توضیحاتی دربارة بودجه سال آینده و تعهدات سفر رهبری به مازندران داد. آقای [علی‏محمد] بشارتی، تلفنی گفت اعلان کمک‌های زیاد رهبری به استان مازندران، باعث شکایت استان‌های دیگر شده است. عصر شورای عالی اداری، مصوبه‌ای در مورد آموزش و پرورش و دستور ناتمام در مورد سازمان قند و شکر و قرائت کُنتورهای گاز و برق و آب داشتیم.

شب به ورزشگاه آزادی رفتیم. مراسمی برای تجلیل از ورزشکاران برنده مدال در همه رشته‌ها بود. گزارش آقای [مصطفی] هاشمی طبا، [رییس سازمان تربیت بدنی]، نمایش فیلم و صحبت من[۱] و اعطای جوایز به همه آنها و گرفتن عکس یادگاری انجام شد.

 

سال ۱۳۷۵

دانش‌آموزان بسیجی آمدند. سرودی توسط دختران دانش‌آموز و گزارش آقای [علیرضا] افشار، [فرمانده بسیج مستضعفین] و اهدای جوایز چند دانش‌آموز ممتاز و صحبت‌های تشویق‌آمیز من[۱] در برنامه بود. با وزیر و معاونان وزارت بهداشت و درمان و مدیران سازمان برنامه و بودجه جلسه داشتیم. کمبودهای اعتبارات سال‏جاری را توضیح دادند. سرانجام قرار شد نزدیک به ۴۰ میلیارد تومان به اعتبارات سال‏جاری اضافه کنیم و نیازهای سال آتی را در بودجه سال ۱۳۷۶ ببینیم.

آقای مجید عباسپور، [مشاور فنی رئیس‏جمهور] و آقایان [محسن] نوربخش، [رئیس‏کل بانک مرکزی] و [حمید] میرزاده، [رئیس سازمان برنامه و بودجه] آمدند. نیازهای صنایعش.م.ر [= پدافند شیمیایی، میکربی و رادیواکتیو] و نحوه پرداخت آن را مشخص کردیم؛ برای تسهیل در استفاده از بودجه، با توجه به سختگیری‌های جهانی. آقای نوربخش در مورد انتخابات ریاست‏جمهوری صحبت‌هایی داشت.

اصلاح سر و استفاده از استخر هم داشتم. عصر [آقای استانسکو]، وزیر صنایع رومانی آمد. گزارش توافقات را با آقای نعمت‌زاده، [وزیر صنایع] دادند. دو سالی است که سطح همکاری‌ها پایین آمده و برای توسعه همکاری، برنامه‌ریزی شده است. نزدیک غروب به خانه آمدم.

نظرات بینندگان