arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۹۱۱۸
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۱۷ - ۰۳ آبان ۱۳۹۸
روزنامه گردی در «انتخاب»؛

شامگاه دوم آبان ۵۷ زندان قصر تهران؛ شبی که قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جهان از زندان قصر آزاد شد

قهرمانیان که افسر فرقه دموکرات آذربایجان بود پس از شکست این فرقه، به عراق گریخت. در نیمه دوم فروردین ۱۳۲۶ در عراق بازداشت شد و تا اواخر ۱۳۲۷ در زندان‌های عراق زندانی بود. پس از آزادی به ایران بازگشت و در اسفند همان سال در یکی از روستاهای ارومیه بازداشت شد. دادگاه نظامی نخست او را به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم کرد. صفر قهرمانیان شامگاه سه‌شنبه، دوم آبان ۵۷، پس از ۳۰ سال تحمل زندان از زندان قصر آزاد شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شبی که قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جهان از زندان قصر آزاد شد!

سرویس تاریخ «انتخاب»: چهارشنبه سوم آبان ۵۷، روزنامه کیهان در صفحه نخست خود با فونت درشت تیتر زد که: «۱۱۲۶ زندانی سیاسی آزاد شدند» این روزنامه در صفحه چهارم اسامی همه زندانیان آزادشده را درج کرد. برخی از چهره‌های معروف در این فهرست عبارت بودند از: ویدا حاجبی، ناصر کاخساز، علی‌اشرف درویشیان، محمدعلی عمویی و سوسن سرخوش.

اما نکته جالب توجه در این خبر، آزادی قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جهان تا آن روز، یعنی صفر قهرمانیان، بود. قهرمانیان که افسر فرقه دموکرات آذربایجان بود پس از شکست این فرقه، به عراق گریخت. در نیمه دوم فروردین ۱۳۲۶ در عراق بازداشت شد و تا اواخر ۱۳۲۷ در زندان‌های عراق زندانی بود. پس از آزادی به ایران بازگشت و در اسفند همان سال در یکی از روستاهای ارومیه بازداشت شد. دادگاه نظامی نخست او را به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم کرد. صفر قهرمانیان شامگاه سه‌شنبه، دوم آبان ۵۷، پس از ۳۰ سال از زندان قصر آزاد شد.

وی پس از آزادی در مصاحبه‌ای که در کیهان مورخ سوم آبان ۵۷ منتشر شد گفت:

بعد از ۳۰ سال این آزادی غیرمترقبه است. من مدیون مردم هستم. اگر مردم و مبارزات برحق‌شان نبود تا آخر عمر باید در زندان به سر می‌بردم. من این آزادی را که به کوشش مردم به دست آمده گرامی می‌دارم چراکه برای به دست آوردن آن‌ چه خون‌ها که ریخته نشده و چه سینه‌ها که به گلوله سپرده نشده است.

من ۳۰ سال پیش پس از پنج سال فعالیت و مبارزه در میان دموکرات‌های آذربایجان که شکست‌ها و پیروزی‌هایی در بر داشت دستگیر شدم و به زندان افتادم. مبارزه من بر علیه حکومت فئودال‌ها بود ولی با آن‌که این را می‌دانستند به حبس ابد محکومم کردند.

سال ۵۵ یک بار مرا با ۶۰ نفر برای نوشتن تقاضای عفو به زندان اوین بردند. من به این خواست تن ندادم و به خاطر همین تن ندادن مدت‌ها در بدترین شرایط در زندان اوین ماندم. زندان‌بان گفت: «آن‌قدر این‌جا می‌مانی تا بپوسی.» من خندیدم و گفتم: «من پوسیدنی نیستم. مردم پشت دیوارهای زندان‌اند.»

اعتراض‌های پیاپی من به زندان‌بان‌ها باعث شد تا به سلول سبز در زندان اوین تبعید شوم. و این زندانی است که در آن هرگز نمی‌توان شب و روز را تشخیص داد. هوایش را با پمپ عوض می‌کنند. مدت‌ها در این زندان بودم. و توجه داشته باشید که این ماجرا فقط مربوط است به سال ۵۵. از گذشته‌های تلخ و پرمشقت نمی‌خواهم چیزی بگویم. درباره زندان مخوف برازجان که ۱۵ سال زندگی مرا بلعید نمی‌خواهم هنوز حرفی بزنم.

سال‌ها بدون ملاقات بوده‌ام. اگر شهر را نمی‌شناسم، اگر هیچ خیابانی را بلد نیستم و اگر هر لحظه تمام وجودم هوای کسانی را دارد که هنوز در زندان‌های سیاسی هستند، تعجب نکنید. همه زندگی من پشت سر من است. زندگی من در زندان است. بچه‌ها هنوز در زندان‌اند.

من نوجوان‌هایی را دیده‌ام که هوز موی صورت‌شان درنیامده بود. آن‌ها را به جرم خواندن یک کتاب به زندان آورده بودند. من چه می‌توانم بگویم. همه وجود من خاطره است. من کسانی را ترک کرده‌ام که ۲۵ سال با آن‌ها به سر برده‌ام. من از آزادی خودم چه می‌توانم بگویم؟

برای من درک کلام زیبای آزادی هنوز امکان‌پذیر نیست. در روزنامه‌ها می‌نویسند، سانسور نیست. شما را به خون همه شهدای راه آزادی قسم می‌دهم که این پیام مرا خطاب به مردم ایران بنویسید؛ ما برای تحقق بخشیدن به خواست مردم بود که از زندان بیرون آمدیم. عفو نه برای من و نه فکر می‌کنم برای همه آن‌ها که آزاد شده‌اند کلامی جایز باشد. ملت ما را آزاد کرد. ملت بقیه زندانیان سیاسی را هم آزاد خواهد کرد. ما به این نیرو ایمان داشتیم و همچنان داریم. حتی در هولناک‌ترین لحظات که دوستان‌مان را برای شکنجه می‌بردند و ما فقط فریاد و نعره آن‌ها را می‌شنیدیم، امید به مردم را هرگز از دست ندادیم.

سینه من دفتریست که با مرکب خون همه خاطرات ۳۰ سال اخیر را در آن نوشته‌اند. از من شما می‌پرسید چه آرزویی دارم؟ من به صراحت می‌گویم، خواست من آزادی تمام احزاب است و آزادی تمام زندانیان سیاسی.

دولتی‌ها و امنیتی‌ها می‌گویند چریک‌ها باید در زندان بمانند. من امروز بر همان دفتری که در سینه دارم می‌گویم کسی به نام چریک که اتهام قتلی را همراه داشته باشد، زنده نیست که در زندان باشد.

از سیاست‌های اخیر دولت از من می‌پرسید. من بسیار بدبینم. تقصیری هم ندارم. من معتقدم حکومت ایران از اتحاد مردم بیش از هر چیز بیم دارد. دستگیری به‌آذین که خبر آن را در آخرین لحظات زندان ۳۰ ساله‌ام شنیدم دلیل من است.

نظرات بینندگان