خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۶ آبان 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
جمعی از سران جهاد دانشگاهی آمدند. محسن هم به عنوان عضو هیأت امنا به آنها پیوسته است. گزارش مختصری دادند. برای ادامه کار تشویقشان کردم و وعدة تحقق خواستههایشان را دادم.
آقای [حمید] میرزاده، [معاون اجرایی رییسجمهور] آمد. جمعبندی تقاضاها و کمکها برای استان سمنان پس از سفر را آورد که تأیید کردم. حدود پانصد میلیون تومان ریالی و ششصد هزار دلار ارزی برای امور عمرانی است. فاطی و خانم دکتر [شفیقه رهیده] حبیبی و دکتر درخشانی آمدند. گزارشی از خرید تکنولوژی فیلتر دیالیز دادند؛ به مشکل برخورده است. راهکار ارائه کردند.
اعضای هیأت بازرسی و نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی آمدند و گزارش کار دادند؛ تشویقشان کردم.[۱] آقای دکتر [گودرز] افتخار [جهرمی، رئیس دفتر خدمات حقوقی بین المللی نهاد ریاستجمهوری]، آمد و گفت در دادگاه لاهه، آمریکاییها پیشنهادی برای پرداخت غرامت هواپیمای ایرباس سرنگون شده ما دادهاند: یک هواپیمای ایرباس مشابه، سیصدهزار دلار برای خدمه پرواز و صد و پنجاه هزار دلار برای هر یک از کشته شدهها توسط هلالاحمر. همچنین خواستهاند که رقمی برای مصالحه دربارة پرونده F.M.S بدهیم.[۲] قرار شد بررسی کنیم.
آقای [محمد] سعیدیکیا، [وزیر راه و ترابری]، برای مدیریت هواپیماییها آمد. عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. پس از نماز مغرب به دفترم رفتم و تا
ساعت هفت و نیم کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۲
با همراهی آقای علیاف به کارخانه کولرسازی رفتیم. خیلی وسیع است. سالیانه چهارصد هزار دستگاه کولر گازی تولید میکند. بیست سال کار کرده و گفتند ۹۰ درصد مواد آن از خارج وارد میشود. در ایران هم بازار فروش دارند، ولی ۷۵ درصد آن در جمهوریهای شوروی سابق مصرف میشود. این کارخانه را هم آقای علیاف با حمایت برژنف[۱] ساخته است.
از آنجا به آکادمی علوم آذربایجان رفتیم. رییس و مدیران استقبال کردند و توضیحات دادند. در سالن، مراسمی برای اعطای عضویت افتخاری من در آکادمی و تقدیم عالیترین درجه علمی آذربایجان، به دلیل خدمات علمی، سیاسی و انسانی من داشتند. رییس اکادمی، آقای علیاف، نماینده شعرا و نماینده موسیقیدانان صحبت کردند و ضمن ستایش از من و ایران، مطالب جالبی از انقلاب اسلامی و همکاری دو کشور گفتند. من هم صحبت مفصلی نمودم.[۲] احساسات و استقبال بسیار گرم بود. معاون آکادمی، یک خانم وزین بود که میگفتند درجات عالی در رشته پزشکی و فلسفه دارد.
به اقامتگاه برگشتیم و در جلسهای با حضور همراهان و خبرنگاران شرکت کردیم. چهارده سند همکاری امضا شد. سپس در یک مصاحبه مطبوعاتی مشترک، به سئوالات خبرنگاران پاسخ دادیم. سپس با هم برای ناهار رفتیم. بعد از ناهار من برای استراحت و نماز رفتم. قرار بود از کارخانه سکوسازی در دریای خزر بازدید کنیم که به خاطر ضیق وقت و بارش باران منصرف شدیم. مهدی و آقای آقازاده رفته بودند، بازدید کرده بودند و از عظمت آن بسیار گفتند. میتوانند سکوهای حفار و بهرهبرداری تا عمق سیصدمتری دریا بسازند که بسیار مهم است.
علی اف گفت کارخانه سکوسازی را در زمان قدیم، با حمایت برژنف، با چهارصد میلیون دلار از آمریکا خریدهاند. پیشنهاد کردیم که به نحوی با مشارکت و یا با پیمانکاری و یا کرایه، ما هم استفاده کنیم. در سر میز شام توافق کردیم که راه آهن آستاراخان را تا آستارای ایران برسانیم. آقای صورت حسیناُف، نخستوزیر هم آمد. احوالپرسی کردیم. با آقای علیاف اختلاف پیدا کردهاند. بنا دارد او را کنار بگذارد. با اینکه به کمک او به قدرت رسیده، اما اعتماد به او ندارد. در لحظات آخر اطلاع دادند که در زنگلان گلولهپرانی شروع شده که قرار شد پیگیری کنیم. حسابی بریدهاند و اصرار دارند، به هر قیمت جنگ متوقف شود.
تقریباً همه جا در حرکتها و بازدیدها، رئیس جمهور همراه من بود و فرصت زیادی داشتیم که در مسیرها، در اتومبیل صحبت کنیم و سفیرمان هم مترجم خوب و مطمئنی بود و همیشه همراهمان. از نکات جالب همین است که اعتمادشان به سفیر ما در این حد بالا بود که آن مسائل محرمانه را مطرح کردیم.
یکی از حرفهای مهم و تکراریاش این بود که ایران از این فرصت جنگ با ارامنه استفاده کند و حضور خودش را در آذربایجان بالا ببرد و گاهی تعبیر میکرد که اینجا از آن ایران بوده و حالا هم بیایید دفاع کنید و اداره کنید. در نخجوان هم که بود، شبیه این حرفها را میزد و تحلیل میکرد که اگر شما آذربایجان را تحت قدرت خود بگیرید، حاکمیت روسیه در کل قفقاز متزلزل میشود. گاهی میگفت، ایران و آذربایجان، با هم میتوانیم روسیه را تا روی سنگ مرز اصلیاش عقب برانیم؛ چون داغستان و تاتارستان و چچن اینگوش و اوستیا، همه از حاکمیت روسها ناراضیاند؛ البته چون به خاطر استیصال در جنگ و حمایت روسیه از ارامنه به این مواضع افتادهاند، نمیتوانیم اطمینان کنیم، به خصوص که براساس اظهارات آقای نیازُف، اینها در مشترک المنافع و بحث [رژیم حقوقی] دریای خزر با خواستههای روسها هماهنگ هستند.
ضمناً از آقای نیازُف هم انتقاد داشت. میگفت کمکم دارد حالت شاه سلطان را میگیرد و از ساخت مجسمه، نامگذاریهای به نام خود و تعریفهای زیاد در رسانهها و حذف مخالفان، برای اثبات حرف خود استدلال میکرد، شبیه اظهارات آقای نظربایف؛ البته خیلی هم خلاف نمیگویند. معتقد بود یهودیهای صهیونیست، پشت حوادث روسیهاند. روی هم رفته از سایر رؤسای جمهوریها، فهمیدهتر و کارکشتهتر است، ولی در اداره آذربایجان مشکل دارد و همه مشکلاتشان را به جبهه خلق نسبت میدهند.
با بدرقه رسمی به سوی تهران پرواز کردیم. غروب رسیدیم. استقبال رسمی و مصاحبه مفصل[۳] در فرودگاه در پاویون جمهوری انجام شد. به سوی خانه حرکت کردیم. باران هم میبارید. بارندگی از ظهر شروع شد. در آذربایجان هم از دیشب شروع شده بود.
سال ۱۳۷۳
در منزل بودم. خاطرات دو روز گذشته را نوشتم. خاطرات سفر ترکمنستان خیلی طولانی شد. ظهر بچهها جمع بودند. آقای [محمدحسن] رحیمیان، مدیر بنیاد شهید آمد. مقداری گز آورد. دربارة امور فرهنگی صحبت کردیم. کارها را از دفتر آوردند، انجام دادم. از امروز، قیمت تعدادی از کالاها برای برنامه کنترل قیمتها اعلام شد. شب عفت و بچهها برای مراسم عروسی قاسم همشیرهزاده رفتند.
سال ۱۳۷۴
آقای [غلامرضا] شافعی، [وزیر تعاون] آمد. ضمن استمداد برای تسهیلات بانکی تعاونیها، گزارش سفر به جمهوری آذربایجان و مذاکره با [حیدر] علیاف را داد. گفت از توسعه روابط با ارمنستان گله دارند و فقط روی فروش سوخت به آنها دست میگذارند و توجیهی برای تخلفات خودشان از قرارها ندارند. گفتم برای اصلاح روابط پیگیریکنند.
آقای [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو] آمد. گزارش برق و آب را داد و پیشنهاد تأسیس نهادی برای مرکزیت سیاستهای کشور- در شرایطی که نمیتوانیم حزب مؤثری داشته باشیم- داشتکه با سئوالات من، نتوانست از پیشنهادش دفاع کند. از وزارت اطلاعات و مجلس شکایت داشت و گزارش کارشناسی در مورد قابلکشتیرانیکردن رودخانه کارون را آورد؛ خوب است. دستور تأمین اعتبار اجرایی سازمان برنامه و بودجه را دادم.
آقای [محمدحسین] رضایی، [رییس سازمان حج و زیارت] آمد. گزارش وضع حج عُمره را داد؛ صدو سی هزار نفر جدید برای عُمره سال آینده ثبتنام کردهاندکه نیمی از آنها را میپذیریم. آقای [سیدهادی] خسروشاهی آمد. از کمکهای من برای فعال و پُررونق شدن مسجد و مدرسه شیخعبدالحسین تشکرکرد و برای رفع موانع از موضوع دیگری در همان رابطه و اجازه گرفتن برای سفر به مصر، به منظور ایجاد یک کُرسی فقه شیعه در الازهر استمداد نمود؛ با رییس جدید دانشگاه الازهر، سابقه آشنایی دارد.
دکتر [عباس] شیبانی، [نماینده تهران] آمد. گزارش داد که سازمان بهداشت جهانی، پذیرفتهکه ایران در عملجراحی مغزاستخوان، مقام دوم را در جهان دارد. برای باقیماندن بیمارستان روزبه، ویژه چشمپزشکی، استمداد کرد. آقای [مرتضی] محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی]، اطلاع داد که بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، اعلان کردهاند که ایران با اجرای برنامه اول توسعه، موفقیتهای بزرگ اقتصادی بهدست آورده است؛ برای پخش خبر، اجازه خواست.
شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. در مورد سیاستهای دریای خزر و کیفیت مذاکره با روسیه و نیز شیوههای همکاری با آذربایجان و ترکمنستان و نیز شیوه کار در افغانستان و حل مشکل اختلاف بین قوه قضاییه و نیروی انتظامی، بر سر حفاظت از زندانها و نیز مسأله توقیف لنجهای امارات و ایران بین دو طرف و حل آن صحبت شد. آقای [محمد] یزدی، [رییس قوهقضاییه] و آقای [علی] فلاحیان، [وزیر اطلاعات] هم بر سر شنود، مباحثه ناتمام داشتند.
سال ۱۳۷۵
صبح برای مراسم هفته کتاب، از منزل به تالار وحدت رفتیم. از نمایشگاه کتاب بازدید کردم. حدود شش هزار عنوان کتاب در سال جاری چاپ شده و رشد خوبی دارد. در مراسم خیرمقدم، آقای میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] و گزارش آقای [علیرضا] برازش، [رئیس ستاد برگزاری نمایشگاه کتاب] و صحبت مفصل من[۱] دربارة اهمیت کتاب و راه کارهای ترویج کتابخوانی در کشور انجام شد.
در دفتر کارها را انجام دادم. [آقای سید محمود ابطحی]، نماینده خمینی شهر آمد و ضمن انتقاد از خط راست از احتمال عدم اجرای انتخابات در اصفهان اظهارنگرانی کرد و برای عمران منطقه استمداد نمود. [آقای رضا عبداللهی]، نماینده ماهنشان زنجان آمد. گزارشی از توسعه صنعت روی در ماهنشان داد و از توجه من به سازندگی و توسعه زنجان تشکر کرد و طرحی برای اصلاح وضع آرد و نان داد.
آقای [غلامعباس] علیخانی، نماینده بویینزهرا، همراه آشیخ قدرت علیخانی آمد. از فرماندار و امام جمعه شکایت داشتند و برای عمران منطقه استمداد کردند. آقای [ابوالفضل] توکلیبینا آمد. اجازه ترجمه تفسیر راهنما به زبان اردو(۲) برای بنیاد پاکستان را خواست. عصر در هیأت دولت بحث بودجه سال ۷۶ را داشتیم. پنج تبصره را تصویب کردیم.