خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۸ آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نیم صبح به دفترم رسیدم. آقای [مرتضی] میرباقری، [دبیر شورای عالی جوانان] آمد. گزارش تشکیل کمیسیونهای شورای عالی جوانان را داد و برای بودجه و جایگاه استمداد کرد.
آقای [حسین] فولادی از نهضت آزادی آمد. اظهار اخلاص و مخالفت با ملیگراها کرد و از سیاستهای افراطی و سختگیرانه اظهار نگرانی نمود. با توضیحاتی راه صحیح اسلام را مطرح کردم. برای فرزندش شغل خواست.
آقایان [محسن] نوربخش، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] و [مسعود روغنی] زنجانی، [رئیس سازمان برنامه و بودجه]، برای تکمیل بودجه سال ۱۳۷۲ آمدند. قرار شد بدون کسر بودجه و با تغییراتی در منابع به مجلس برود.
آقای [محمود] محمدی عراقی آمد. برای افزایش بودجه سازمان تبلیغات اسلامی کمک خواست. آقای [سید هادی] خسروشاهی آمد. مطابق معمول، مقداری از نشریات عربی که دربارة من مطالبی نوشتهاند، آورد و خواست که مأموریتی در خارج به او محول شود. آقای [محمود] بروجردی، داماد امام آمد. قبلاً برای دائرهالمعارف بزرگ وقت خواسته بود، ولی اخیراً کنارهگیری کرده است. صحبتهای متفرقه انجام شد.
عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. دربارة حذف سوبسیدهای بخش کشاورزی و دادن وام ارزان و تسهیلات به جای آن و خرید تضمینی محصولات آن با قیمت مناسب تصمیمگیری شد. در گزارشها، درگیری حزب وحدت اسلامی شیعه در افغانستان با نظامیان حکومت و حمایت ژنرال [عبدالرشید] دوستم از شیعه قابل اهتمام است.
سال ۱۳۷۲
آقای کمالی از وزارت اطلاعات آمد و توضیحاتی دربارة کارهای تجاری و اقتصادی در داخل و خارج برای پوشش اطلاعاتی داد. دکتر عادلی، [رئیس بانک مرکزی] آمد. توضیحاتی دربارة مسائل ارزی و توافق با آقای [مرتضی] محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] داد و اجازه برای تغییر بعضی از مدیران خواست. آقای موحدی، فرمانده حفاظت آمد. دربارة مسائل حفاظتی توضیحات داد و برای واحد حفاظت امکانات بیشتر خواست.
مدیران استان گیلان آمدند. [آقای سیدعلی اکبر طاهایی]، استاندار دربارة استان و بازسازی مخروبههای زلزله گزارش داد. برای بقایای کار کمک خواستند و من هم تشویقشان کردم.[۱] ظهر مهدی آمد و دربارة طرحهای گاز و نفت صحبت کرد.
عصر در جلسه هیأت دولت، کار بررسی تبصرههای بودجه سال ۷۳ را تکمیل کردیم. خبر آمد که آیت الله گلپایگانی فوت کردهاند. یک هفته عزای عمومی اعلام کردیم و پیام تسلیتی به رهبری ارسال کردم.[۲] شام را همراه خانواده، عفت و فاطی و فائزه و محسن و مهدی و اعظم و فرشته و کاظم، به اقامتگاه خانم بوتو رفتیم. بوتو و [آقای آصفعلی زرداری]، شوهرش و دو نفر از بستگانش بودند. جلسه گرم و خودمانی و صحبتها متفرقه و دوستانه بود. فائزه هم عصر با او ملاقات داشت. امروز مشهد بودهاند و از سفر راضی بود. عصر برای خرید لوستر و مبل ایرانی رفته بودند و خیلی راضی بودند و از فراوانی اجناس در فروشگاههای ایران تعجب کرده بودند.
سال ۱۳۷۳
در منزل بودم. بیشتر وقت به مطالعه شرح زندگی شیخ مرتضی انصاری و آن قطعه
تاریخ ایران گذشت؛ برای آمادگی جهت صحبت در کنگره شیخ. نکات جالبی در وضع روحانیت در آن مقطع و وضع حوزههای علمیه نجف، اصفهان، کاشان، تهران، مشهد، سبزوار، بروجرد، دزفول، کربلا و سامرا خواندم و چیزهای مهمی که قبلاً از زمان امیرکبیر خوانده بودم، مثل جنگهای روسیه با ایران و مسائل هرات و بوشهر و تحرکات انگلستان و وضع قاجار یادم آمد.
از ظهر گاز خانه قطع و هوای خانه سرد شد. بخاریهای برقی را روشن کردیم، ولی کافی نیست. قسمت عمده شمال تهران، گاز قطع است. با آقای صالحی فروز، مدیر بخش صنایع گاز صحبت کردیم؛ معلول رشد سریع مصرف در اثر سردی هوا و بعضی اشکالات فنی میداند، ولی قابل قبول نیست؛ باید پیگیری کنیم.
آقای [حسین] محلوجی، [وزیر معادن و فلزات]، سرشب آمد. گزارشی از سفر آلمان و چکسلواکی و مذاکره برای ساخت نیروگاه زغال سنگ در طبس و کارخانه کریستال سازی داد. از عواقب استیضاح مجلس نگران است. از برخوردها گله دارد.
سال ۱۳۷۴
کارهای مانده روزهای سفر را تا ساعت نُه و نیم انجام دادم. اعضای شورای مشورتی اقتصادی آمدند. بیشتر بحثها دربارة نقدینگی بود. مسایل زیادی مطرحکردیم که قرار شد بررسی و اظهارنظر کنند. آقای [ابوالفضل]توکلیبینا، [مشاور رئیس جمهور در امور اصناف] آمد. دربارة صاردات فرش و مسایل میدان ترهبار صحبت داشت.
جلسهای برای مشکل پیشروی آب دریای خزر داشتیم. اعتبارات لازم برای دیوارههای ایمنسازی و حفاظت بندر انزلی در نظر گرفته شد. به آقای زنگنه، [وزیر نیرو]، در مورد ساحلسازی و سازماندهی رودخانه سفیدرود تأکید شد.
عصر سلمانی برای اصلاح آمد. شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. قرار شد هیأت پیشنهادی عراق را که از طریق َلیبیاییها دادهاند، بپذیریم و بخش دیگری از پیشنهاد کنترل شود. اصلاح و تصویب شد.
سال ۱۳۷۵
برای مراسم عید به دفتر رهبری رفتیم. ابتدا من تبریک گفتم. سپس آیتالله خامنهای صحبت مفصلی نمودند. به دفترم رفتم. به پاسداران و دفتریها عیدی دادم: به هر نفر هزار تومان. سپس برای شروع کار اجرایی بزرگراه تهران – شمال، بالای دهکده المپیک [واقع در شمالغرب تهران] رفتیم. مردم محل در دو نقطه جمع شده بودند. به گرمی استقبال کردند و گوسفندهای زیادی قربانی نمودند.
در جلسه توجیهی، [آقای اکبر تُرکان]، وزیر راه [و ترابری] و آقای [محسن] رفیقدوست، [رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان] صحبت کردند. سپس من بعد از توجیه روی ماکت منطقه، صحبت کردم.[۱] ۱۲۱ کیلومتر اتوبان با ۲۷ کیلومتر تونل دوطرفه، جمعاً ۵۴ کیلومتر تونل و تعداد زیادی پل است. بنیاد با سرمایه خودش، طرح را اجرا میکند و از دولت زمین موات در دو طرف راه برای شهرکسازی و نیز عوارض اتومبیلها را در چند سال با احتساب هزینه و سود پول میگیرد.
سپس با انفجاری کار را شروع کردیم. سوار بولدوز شدم و مقداری راندم. همزمان از طرف مازندران، در مرزنآباد هم کار شروع شد. تلفنی با استاندار [مازندران] که جمع زیادی از مردم و علما و مسئولان در مراسم بودند، صحبت کردم و اجازه شروع کار دادم و گفتم، پنج سال دیگر از همین جاده به مازندران خواهیم آمد؛ انشاءالله.
به خانه آمدیم. بچهها جمع بودند. عصر و شب، وقتم صرف اصلاح اسناد کتاب خاطرات قبل از انقلابم شد.