رضا رسالت، کارشناس حقوقی: ماده 28 اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود نظم بینالمللی و اجتماعی که حافظ و تضمین کننده حقوق بشر باشد را در زمره حقوق فردی قرار داده است. کارشناسان بینالمللی و اسناد متعدد بینالمللی از جمله منشور ملل متحد و اعلامیه نهایی کنفرانس جهانی حقوق بشر وین 1993 نظم بینالمللی را مبتنی بر عدم تبعیض و شمول، عدالت، تساوی و انصاف، کرامت انسانی، احترام و فهم متقابل، احترام به تنوع فرهنگی و نفی تبعیض نژادی و نژادپرستی تعریف کردهاند. در بخش دیگری از حقوق بشر و اسناد بینالمللی اکیدا مقرر شده است که ارزیابی حقوق بشر در جهان میباید بر مبنای بیطرفی، انصاف و عدالت و نفی معیارهای دوگانه صورت گیرد؛ چرا که اینگونه ارزیابیها پیگیری منافع فردی کشورهای ارزیابی کننده را نفی کرده و تحقق منافع جمعی جامعه بینالمللی را در دستور کار خود قرار میدهد.
با همین هدف شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد سازوکار «بررسی دورهای جهانی» (UPR) را به عنوان ابزار مشروع و همگانی ارزیابی حقوق بشر در جهان قرار داده است. ولی تاریخ و فهرست ارزیابیهای گزینشی کمیسیون و شورای حقوق بشر نشان میدهد، برخی کشورهای غربی از جمله ایالات متحده و اقمار و متحدان آنان ارزیابی حقوق بشر در کشورها را به مثابه ابزاری برای فشار سیاسی و تحقق اهداف سیاست خارجی خود علیه کشورهایی که با آنان همسو نیستند، قرار دادهاند. به بیان دیگر نقض حقوق بشر برای آنان مهم نیست. بلکه این مهم است که سازوکارهای بینالمللی حقوق بشر میباید مبتنی بر استاندارد دوگانه علیه کشورهای مخالف آمریکا و غرب به کار برده شود.
به همین لحاظ در فهرست کشورهای ارزیابی شونده در دستور کار گزینشی شورا صرفا کشورهایی نظیر ایران، کوبا، چین، بلاروس، ونزوئلا و کشورهای مشابه دیده میشوند. حال آنکه با وجود ارتکاب بیشترین جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی که در یمن رخ داده، غربی ها به دلیل فروش تسلیحات مرگبار خود به متحدانشان در خاورمیانه، اثری از اقدام موثر و ارزیابی حقوق بشری دیده نمیشود. همچنین نقض حقوق بشر اتباع عراقی در قضیه کشتار و شکنجه در ابوغریب و بصره توسط نیروهای آمریکایی و انگلیسی، کشتار هدفمند افراد توسط نیروهای آمریکایی و اسرائیلی با استفاده از رباتهای آدمکش در چند کشور خاورمیانه، فروش تسلیحات مرگبار به برخی کشورهای خلیج فارس برای کشتن مردم غیرنظامی یمن و حمایت و سازماندهی گروههای تروریستی توسط آمریکا در عراق و سوریه را نیز میباید نقض حقوق بشر در مقیاس فراسرزمینی تلقی کرده و دولتهای مرتکب این نقض باید به جامعه جهانی و سازمان ملل پاسخگو باشند.
تحولات دهههای اخیر در سطح بینالمللی نشان میدهد که برخی کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده با بی توجهی کامل به تغییرات ماهوی در روابط بینالملل از یک سو و ماهیت مفهومی و اهداف اصلی حقوق بشر مندرج در منشور ملل متحد از سوی دیگر از حقوق بشر به عنوان ابزار فشار سیاسی علیه کشورهای دیگر و پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود استفاده میکنند. مشکل این است که قدرتهای غربی بویژه امریکا با مساله ی حقوق بشر با معیارهای دوگانه برخورد کرده و ملاک حقوق بشر را منافع خویش می دانند و رعایت و نقض آن را با منافع سیاسی و اقتصادی خویش مورد سنجش قرار می دهند و از حقوق بشر بعنوان اهرم فشار بر کشورهای رقیب خود سوء استفاده میکنند.
کشورهای همسو، یعنی کشورهایی که در راستای تأمین منافع سیاسی و اقتصادی امریکا حرکت میکنند و جهان را با عینک امریکایی می بینند و خط مشی خود را همسو با منافع این کشور تنظیم می نمایند. در این کشورها حقوق بشر معنا ندارد، حتی اگر بسته ترین رژیم های دنیا بر آنها حکومت کنند و انسداد سیاسی و فرهنگی و نفی آزادی های مدنی و حقوق شهروندی به بدترین شکل ممکن به وقوع بپیوندد و هیچ انتخاباتی هم در آن کشورها برگزار نشود و مخالفان سیاسی و اقلیت ها در آنجا با مشت آهنین سرکوب شوند، از نظر آنها هیچیک از این موارد نقض حقوق بشر به حساب نمی آیند. به عنوان مثال حکومتهای بحرین و رژیم سعودی با وجود سالها سرکوب خونین مخالفین و معترضان داخلی و تجاوز به کشور یمن و جنایات جنگی که در آنجا مرتکب شده اند، نه تنها مورد ملامت قرار نگرفته، بلکه تشویق نیز گردیده اند. کشورهای نا همسو، یعنی کشورهایی که دنیا را با عینک امریکایی نمی نگرند و سیاست های خویش را با منافع ملی خودشان تنظیم میکنند و در سیاست خارجی تابع واشنگتن به حساب نمی آیند و خط مشی مستقل خودشان را دنبال میکنند و بعضا در تقابل با سیاست ها و منافع واشنگتن قرار میگیرند، علیرغم داشتن نهادهای انتخابی، آزادی احزاب، آزادی مذاهب، همیشه مورد بازخواست و سرزنش مقام های امریکایی قرار گرفته و پرونده ی آنها به شورای امنیت سازمان ملل برده شده و با قطعنامههای متعدد، محدودیتها، تحریمها و تهدیدهای تازه برای آنها وضع می شود. این بدان جهت است که حقوق بشر نه با معیارهای حقوقی و انسانی بلکه با منافع سیاسی و اقتصادی واشنگتن ارزیابی می شود.
تفسیر پایبندی آمریکا به حقوق بشر را می توان در سخنان تیلرسون وزیر سابق امور خارجه رژیم ترامپ در مطلبی از وی در سایت پولیتیکو دید. تیلرسون در یادداشتی می آورد: «آمریکا باید از حقوق بشر بعنوان ابزار فشار علیه مخالفان خود چون ایران، چین و کره شمالی استفاده کرده و مسایل حقوق بشری دوستانی چون فیلیپین، مصر و عربستان سعودی را نادیده بگیرد.»
افشاگری مامور سابق سیا تفسیر دیگری از پایبندی آمریکا به حقوق بشر است که نشان می دهد جان افراد برای آمریکا چقدر بی ارزش است. وی می گوید: «تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه عراق نظام آموزشی عراق را نابود کرد. آنها به معنی واقعی کلمه یک نسل را نابود کردند. آنها بیمارستانها و نظام مراقبتهای پزشکی عراق را از میان بردند. عراق [در آن زمان] دومین تعداد جراحی پیوند قلب را در جهان انجام می داد، و ما آن را نیز از میان بردیم. [از آغاز تحریم ها] ۱۱ هزار نفر از مردم هر ماه می مُردند. تا سال ۱۹۹۶ تعداد ۵۰۰ هزار کودک ۵ ساله و یا جوانتر جان خودرا از دست داده بودند و این آمار حتی شامل ۶ سالهها [که مرده بودند] نمیشد [وگرنه تعداد واقعی تلفات خیلی بیشتر بود]. از سال ۱۹۹۶ سازمان ملل انتشار آمار را متوقف کرد و دیگر آماری را هرگز منتشر نکرد. به همین دلیل شما همیشه می شنوید که ۵۰۰ هزار کودک جان خودرا از دست داده بودند، در حالی که تا پایان دهه ۱۹۹۰ حدود یک میلیون نفر مرده بودند. اینها در زمان جنگ [در ۱۹۹۱] حتی متولد هم نشده بودند. این یک نسل کشی بود.»
آمریکا با سیاست فشار حداکثری یا همان تروریسم اقتصادی، دنبال همین سناریو در ایران است و جای بسی تاسف است که کشورهای دیگر با سکوت و بی عملی خود، آمریکا را در این راه همراهی می کنند. بلاتردید این کشورها در تمامی درد و رنج مردم ایران بویژه بیماران صعب العلاج، شریک جرمند.