arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۷۶۱۲
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۴ بهمن ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵

سفیران جدیدمان در کشورهای مالی و چین آمدند. ضمن گزارش وضع کشور محل مأموریت خود، برای کار خودشان کسب نظر کردند. سفیرمان در چین، پخته‌تر از دیگران است. جمعی از محافظانم آمدند و نقش خود را در دستگیری سوءقصدکننده توضیح دادند آقای سید محمدحسین فضل‌الله آمد. فوق‌العاده تحت تأثیر خونسردی من در حادثه تیراندازی مرقد بود و کلی از این روحیه تعریف کرد. در مورد مسأله فلسطین و در فرض تحقق صلح، از من نظر خواست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۴ بهمن ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵:خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
 
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۴ بهمن 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

مدیران تعاونی بسیج رزمندگان آمدند. گزارشی از معاملات پُرسود با عراق، با خرید خرما، سیمان و نفت و فروش نفت به افغانستان دادند و استمداد کردند. اساس‌نامه را ارائه دادند.

آقای [شیخ محمد] مؤمنی شهمیرزادی، [رئیس سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی تهران بزرگ] آمد. ضمن ستایش فوق‌العاده از مصاحبه من و اخبار دعاهایش در سفر عمره، گفت به خاطر انتقال ستاد نیروهای انتظامی به کرج، نمی‌تواند به کارش ادامه دهد و کار خواست. یک عبای نایینی که اخیراً در نایین به من هدیه شده بود، به او هدیه دادم. او هم یک عمامه از عمره سوغات آورده بود. گفت در خانقاه، برای مجالس ختم از وعاظ انقلابی دعوت نمی‌شود. خواهان همراهی در سفر به مازندران شد.

آقای [مسیح] مهاجری، [مشاور اجتماعی رییس‌جمهور] آمد. برای سفر به امارات مشورت کرد. از مصاحبه‌ام تمجید نمود. برای روزنامه کمک خواست و در مورد وضع در خلیج‌فارس و جزایر پرسید.

آقای [محمد] امامی کاشانی، تلفنی از مصاحبه‌ام تمجید کرد و برای مصاحبه‌اش درخصوص نظر شورای نگهبان در مورد بودجه مشورت کرد. آن‌ها تسهیلات بانکی را کم کرده‌اند.

محسن خبر داد که والده آمده‌اند. قرار شد، شب ایشان را به منزل ببرند. تیم جراحی پیوند قلب دانشگاه شیراز آمدند. گزارش کار دادند و خواستار ترتیبی برای برداشتن قلب بعضی از افراد شدندکه در تصادف‌ها فوت می‌کنند. قرار شد روی راهکار بررسی شود. خواستند که من ریاست انجمن حمایت از بیماران قلبی را بپذیرم که قول کمک دادم؛ کار مهمی کرده‌اند.

آقای [رضا] ملک‌زاده، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] آمد و گزارش برنامه ساخت مراکز بهداشت در سراسر کشور با وام بانک جهانی را داد؛ کار مهم و خوبی است. حدود صد وپنجاه میلیون دلار، برای حدود ششصد مرکز هزینه شده است.

آقای دکتر [مجید] عباسپور، [مشاور فنی رییس‌جمهور]، همراه یک مخترع به‌نام آقای محمدی آمدند. مبتکر، از تشکیلات و مزاحمت‌ها شکایت کرد و پس از رفتن او، آقای عباسپور، گزارش پیشرفت کار پدافندش. م. ر [= شیمیایی، میکروبی و رادیواکتیو] و ساخت فیلتر و مسأله انفجار یک وسیله ما در آلمان را داد. عصر هیأت دولت جلسه داشت. شب به خانه رفتم.

 

سال ۱۳۷۲

دیشب و امروز تا ساعت نُه و نیم صبح، کارهای مانده دیروز را انجام دادم. خانواده‌های چند شهیدداده و خانواده‌های شهدای نهاد ریاست‌جمهوری آمدند. به خاطر حادثه پریروز، خیلی بامحبت برخورد کردند. برخلاف ملاقات‌های دیگر که معمولاً ده‌ها نامه و تقاضای کمک می‌دادند، در این ملاقات تقاضایی مطرح نکردند. همه شعارها، شکر و سپاس و خوشحالی از سلامت من بود. آقای رحیمیان هم در همین زمینه حرف زد. من هم سخنان تشکرآمیز و ستایش از ایثارگران ایراد کردم.[۱]

سفیران جدیدمان در کشورهای مالی و چین آمدند. ضمن گزارش وضع کشور محل مأموریت خود، برای کار خودشان کسب نظر کردند. سفیرمان در چین، پخته‌تر از دیگران است. جمعی از محافظانم آمدند و نقش خود را در دستگیری سوءقصدکننده توضیح دادند آقای سید محمدحسین فضل‌الله آمد. فوق‌العاده تحت تأثیر خونسردی من در حادثه تیراندازی مرقد بود و کلی از این روحیه تعریف کرد. در مورد مسأله فلسطین و در فرض تحقق صلح، از من نظر خواست.

[آقای علی‌محمد بشارتی]، وزیر کشور آمد. گزارش ادامه بازجویی از متهم ترور را داد. مطمئن شده‌اند که برنامه‌ریزی برای ترور بوده و چند نفر هم در توطئه هم‌دست بوده‌اند. بر ضرورت جلوگیری از تبلیغات و انتقادات منفی تأکید داشت.

ساعت سه‌ونیم بعد از ظهر برای استقبال از [آقای حاجی حسن بولکیاه]، سلطان برونئی به فرودگاه [مهرآباد] رفتم. مراسم رسمی استقبال و مصاحبه کوتاه در پاویون انجام شد و با هم به اقامتگاه سعدآباد رفتیم. در راه بیشتر من می‌پرسیدم و او خیلی کم حرف می‌زد. مصاحبه‌اش هم خیلی کوتاه بود. اصولاً حرف مهمی برای زدن نداریم. من بیشتر برای شکستن سکوت، سئوالات معمولی مطرح می‌کردم.

شب هم در ساختمان همراهان، مذاکره رسمی داشتیم، ولی مطابق معمول دیگران، دور میز نبودند. مذاکرات کوتاهی داشتیم و بیشتر باز هم با سئوالات ما و جواب آنها گذشت. سر میز شام هم چنین بود؛ دربارة مقدار تولید نفت و گاز و تولیدات دیگر، آب و باران و سطح درآمد مردم و هزینه‌ها و ارتش و پلیس و خلاصه اطلاعات عمومی.[۲] پیشنهاد دادیم که از امکانات ایران، برای توسعه استفاده کنند. مردم خوب و نجیب و مسلمانی هستند. به خاطر جمعیت کم- ۲۷۰ هزار نفر- و تولید نفت و گاز و داشتن جنگل و دریا، وضع درآمدشان خوب است. گفتند دو سوم مردم کارکن دولت هستند و بخش خصوصی ناچیز است. مهدی و یاسر و کاظم هم آمده بودند.

 

سال ۱۳۷۳

امروز در خانه بودم و وقت بیشتر به مطالعه گذشت. افطار هم بچه‌ها جمع شده بودند. شب فاطی از سفر برگشت و عفت به فرودگاه رفت؛ به خاطر نگرانی از کسالتش.

 

سال ۱۳۷۴

دیشب برف داشتیم. از خانه به مرکزجدیدالاحداث خوابگاه دختران [فاطمه‏زهرا (س)] دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در خیابان ولی‌عصر رفتیم. چهار بلوک، برای هزار و دویست دانشجو، با اتاق‌های سه نفره و نیازهای جنبی ساخته‏اند. بعد از پرده‌برداری از لوح یادبود و بازدید از چند اتاق و حضور در مراسم، با استماع گزارش دکتر مرندی، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] و دکتر طباطبایی، [رییس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی]، دربارة کل بخش بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، وضع خاص دانشگاه و بیمارستان‌های تابعه، و من در توضیح دستاورد‌های برنامه اول و ارتقای ایران به مرتبه مناسب در این بخش، سخنرانی کردم و نوید به آینده بهتر دادم.[۱] سپس از ساختمان در دست احداث چهار دانشکده بازدید کردیم. زمین را هلال‌احمر داده است؛ گرچه آستان قدس رضوی، کل این منطقه - از میدان آزادی تا میدان ونک- را وقف می‌داند و برای گرفتنش، پیگیری می‌کند.

[آقای محمدجواد محمدی‏زاده]، استاندار لرستان و آقای [محمدصالح] طاهری، نماینده
[خرم‏آباد] آمدند و برای تأسیس پتروشیمی در خرم‌آباد و نیز احداث آزاد راه بین خرم‌آباد و اندیمشک و شروع پرداخت اقساط آخرین پروژه‏هایی که در سفرم به استان با کمک من شروع شده، استمداد کردند. آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد. از رهبری و وزارت ارشاد، به خاطر عدم همکاری با کارهای بنیاد تاریخ و رویکردش،گله داشت و نیز برای تأمین کاغذ استمداد کرد.

عصر پس از انجام کارها، به خانه آمدم. افطار را با بخشی از بچه‌ها صرف‏کردیم. به خاطر مطرح بودن سفر رییس‏جمهور اوگاندا و برگشت از چین، برنامه شورای عالی امنیت‏ملی را لغوکرده بودیم. در گزارش‌‌ها، تشنج در تاجیکستان و کودتا در گینه‏کوناکری موردتوجه است.

 

سال ۱۳۷۵

[آقای عبدالرحیم نوربخش]، نماینده مهاباد آمد. از خدمات عمده هیأت دولت به عمران کشور و به خصوص کردستان و به ویژه در روستاها، قدردانی کرد و برای چند مسجد و راه، استمداد کرد. [آقای موسی قربانی]، نماینده قائن آمد و برای روستاهای محروم و مهار آب‌های محدود منطقه استمداد کرد. آقای [جلیل] بشارتی، [رئیس دفتر امور] مناطق محروم آمد. از تلخی‌های دیروز [آقای حسین کمالی]، وزیرکار، در هیأت دولت گله کرد.

[آقای علی‌محمد بشارتی]، وزیر کشور آمد. گزارش مرزها و وضع پ.ک.ک [= حزب کارگران کردستان] و انتخابات را داد. [آقای بابکن آراکتسیان]، رییس مجلس ارمنستان و همراهان آمدند؛ مذاکرات تشریفاتی بود. چند سئوال از وضع‌شان کردم.

عصر برای بازدید نمایشگاه قرآن رفتم. بخش‌های مختلف را دیدم و در جمع حضار، پس از استماع گزارش آقای [علیرضا] برازش، [معاون فرهنگی وزیر ارشاد] و اعطای جوایز، در اهمیت خدمت به قرآن صحبت کردم.[۱] افطار جمعی از نیروهای بسیجی ادارات میهمانم بودند. شب شورای اقتصاد جلسه داشت، با مصوبات زیاد. ساعت ده و نیم شب به منزل آمدم.

نظرات بینندگان