arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۸۸۰۳
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۲۳ - ۲۰ بهمن ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۴۸: علت کشته شدن مرحوم تیمورتاش را جویا شدم، شاهنشاه به طفره برگزار فرمودند!

علت کشته شدن مرحوم تیمورتاش وزیر دربار پهلوی را من جسارت کردم، جویا شدم. شاهنشاه به طفره برگزار فرمودند. تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه و وزیر دربار مقتدری بود که به نخست‌وزیر و وزرا دستور صادر می‌کرد و هیچ‌کس جرئت نفس کشیدن در قبال او نداشت. بعد مغضوب شد و در محبس هم به رحمت ایزدی پیوست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۴۸: علت کشته شدن مرحوم تیمورتاش را جویا شدم، شاهنشاه به طفره برگزار فرمودند!پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح به قدری اسکی و بطالت گذراندم. عصری شرفیاب شدم. فرمودند: «شام امشب را با من بخور، چون تنها هستم و از این احمق‌های اطرافی‌ام هم حوصله‌ام سر رفته است.» اطاعت کردم. سر شام مقداری از اوضاع سابق بیرجند، وضع پدرم، با اعلیحضرت فقید صحبت کردم. خیلی مطبوع واقع شد، به‌خصوص سیاست‌های امپریالیستی انگلیسی‌ها بعد از جنگ جهانی اول و فشار‌هایی که به پدرم وارد آوردند (چون گوش به حرف آن‌ها نداد و آلمان‌ها را که به افغانستان می‌رفتند توقیف نکرد، زیرا دولت ایران دستوری نداده بود و پدرم می‌گفت: باید دولت خودم در این زمینه به من دستور بدهد نه شما. پدرم حاکم قائنات و سیستان بود). به هر صورت خیلی صحبت‌ها داشتیم. علت کشته شدن مرحوم تیمورتاش وزیر دربار پهلوی را من جسارت کردم، جویا شدم. شاهنشاه به طفره برگزار فرمودند. تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه و وزیر دربار مقتدری بود که به نخست‌وزیر و وزرا دستور صادر می‌کرد و هیچ‌کس جرئت نفس کشیدن در قبال او نداشت. بعد مغضوب شد و در محبس هم به رحمت ایزدی پیوست. می‌گویند و معروف است که در مراجعت از سفر اروپا با روس‌ها قرارمداری راجع به دادن امتیاز نفت به آن‌ها گذاشته بود. انگلیسی‌ها متوجه شدند و زمینه‌ای فراهم کردند که شاه به او مظنون بشود. از آن جمله دائما در روزنامه‌های انگلیس از او تعریف نوشتند، تا آن‌جا که نوشتند: «تیمورتاش مغز وزرای ایران است.» و اطلاعاتی هم در اختیار شاه فقید گذاشتند. دنیای عجیبی است. این مرد مقتدر، هنگام محاکمه (به اتهام دزدی!) در محکمه گریه کرد و به قضات گفته بود: «به بچه‌های من رحم کنید.» وقتی اصل مقتدر بودن مطمح نظر انسان باشد، به محض کندن آن جامه اضغف مردم می‌شوید؛ و اگر اصل تقوی و تحصیل عظمت از این راه و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، هیچ قدرتی قادر به خرد کردن شما نیست...

نظرات بینندگان