arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۲۹۲۳۹
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۵ - ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
نیویورک تایمز:

چگونه وحشت از ویروس کرونا افکار ما را تحریف می کند؟ / تمرکز روی مرگ قدرت تفکر منطقی را نابود می کند

وقتی در موقعیتی قرار می گیریم که باید در شرایط اضطراب اور و خطرناک تصمیم بگیریم، هر یک از ما انسانها واکنشی متفاوت خواهیم داشت. واکنش هایی که می توانند منظم و منطقی یا به شدت مشوش و بی نظم باشند. این؛ همان واقعیتی است که روانشناسان آمریکایی؛ اموس تورسکی و دنیل کانمن، نلاش کردند بررسی کنند. آنها یک وضعیت فرضی و خطرناک شبیه به وضعیت اپیدمی ویروس کرونا را مورد آزمایش قرار دادند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

وقتی در موقعیتی قرار می گیریم که باید در شرایط اضطراب اور و خطرناک تصمیم بگیریم، هر یک از ما انسانها واکنشی متفاوت خواهیم داشت. واکنش هایی که می توانند منظم و منطقی یا به شدت مشوش و بی نظم باشند. این؛ همان واقعیتی است که روانشناسان آمریکایی؛ اموس تورسکی و دنیل کانمن، نلاش کردند بررسی کنند. آنها یک وضعیت فرضی و خطرناک شبیه به وضعیت اپیدمی ویروس کرونا را مورد آزمایش قرار دادند.

به گزارش سرویس خواندنی های انتخاب به نقل از نیویورک تایمز، این دو روانشناس از مردم خواستند تصور كنند كه آمریكا در حال آماده سازی برای شیوع یک بیماری غیرمعمول آسیایی است كه انتظار می رود 600 شهروند را كشته باشد. برای مقابله با این بیماری ، مردم می توانند از بین دو گزینه انتخاب کنند: درمانی که موجب می شود 200 نفر نجات یابند یا درمانی که 33 درصد شانس موفقیت و 67 درصد احتمال شکست دارد. پاسخ غالب افراد به این سوال گزینه یک بود. درواقع  هفتاد و دو درصد از افراد، گزینه اول را انتخاب کردند.

اما هنگامی که تورسکی و کانمن سوال را به شیوه ای متفاوت روایت کردند، پاسخ ها کاملا به هم ریخت. آنها گفتند که اکنون دو گزینه دیگر وجود دارد؛ در گزینه اول تضمین خواهد شد که 400 نفر از بین بروند و گزینه دوم فرصتی 33 درصدی برای زندگی و و 67 درصد شانس مرگ را به همراه خواهد داشت که با محاسبات ریاضی رقم کشته های گزینه دوم بالاتر بود. جالب است بدانید که این بار پاسخها معکوس شد و هفتاد و هشت درصد  مردم طرفدار گزینه دوم شدند.

این تغییر نگرش واقعا غیر منطقی است زیرا دو سؤال از نظر ریاضی با یکدیگر تفاوت ندارند. در هر دو مورد ، انتخاب گزینه اول به معنای پذیرش قطعی زندگی 200 نفر است و انتخاب  گزینه دوم به معنای در آغوش گرفتن یک شانس یک سومی است که می تواند درنهایت  همه آنها را با یک فرصت دو سومی همراهی کند(همه از بین بروند.).

اما چرا این اتفاق افتاد؟  تورسکی و کانمن معتقدند در ذهن ما همیشه تلاش می شود راههایی پیدا شود که ضررها از سودها کمتر باشند. بنابراین وقتی ذهن ما با واژه مرگ رو به رو می ود ناخودآگاه روی کلمه مرگ تمرکز کرده و از آمار و ارقام دور می شود. درواقع وقتی گزینه ها از نظر مرگ و میر به جای درمان تنظیم می شوند ، خطرات بیشتری را می پذیریم تا سعی كنیم از مرگ جلوگیری كنیم.

اما این آزمایش در حالت فرضی است. وقتی بیماری به حالت واقعی در می آید و مشکلی مثل ویروس کرونا در جامعه منتشر می شود که در واقعیت جان صدها نفر را می گیرد، قضاوت ما نیز متاثر از یک حالت جدید می شود. درواقع افزون بر حساسیت ما به مرگ و میر با یک حس دیگر درگیر می شویم که قضاوتمان را تحت تاثیر خود می گیرد و این حالت چیزی نیست به جز هراس و وحشت.

چگونه وحشت از ویروس کرونا افکار ما را تحریف می کند؟ / تمرکز روی مرگ قدرت تفکر منطقی را نابود می کند

به طور کلی مغز ما به احساسات درونی واکنش نشان می دهد و علت این موضوع را می توان کمک به ما در تصمیم گیری های بعدی دانست. بررسی احساسات ما حتی می تواند پیش بینی کننده آنچه بعدها انجام خواهیم داد باشد. اما وقتی احساسات ما درگیر موضوعاتی می شوند که اطلاعات چندانی در موردشان نداریم، ممکن است درگیر خطاهای بیشتری در تصمیم گیری شویم یا ادراک ما با اختلال همراه باشد.

وقتی احساسات مردم بر اندیشه های آنان غالب می شود نرخ و شدت یک حادثه را قوی تر ارزیابی می کنند. وقتی افراد عصبانی هستند، شدت وخامت یک اوضاع مشخص را بیش از حدی که درواقعیت رخ داده در نظر می گیرند. وقتی افراد مضطربند با کوچکترین عامل محرک، به شدت احساس هراس می کنند. این موضوع را می توان به بسیاری از احساسات منفی تعمیم داد.

ترس به روشی مشابه کار می کند. برای مثال در ماه های بعد از 11 سپتامبر 2001 (حملات به برج های دوقلوی تجارت جهانی)، یک روانشناس؛ جنیفر لرنر نشان داد که احساس ترس باعث می شود مردم به این باور برسند که هر لحظه ممکن است یک اقدام تروریستی دیگر جان آنها را تهدید کند. درواقع با وجود این که در شرایط ایمن بودند اما ترسی مزمن و فزاینده را حس می کردند که مصداق بیرونی نداشت.

چنین یافته هایی نشان می دهد که احساسات ما می توانند تصمیمات ما را بدون آن که پایه و اساس منطقی داشته باشد، درگیر سوگیری کند. از روز دوشنبه تا کنون فقط 12 نفر در ایالات متحده تأیید كرده اند كه مبتلا به ویروس کرونا هستند و همگی تحت نظارت پزشكی بوده اند. با این حال ترس از ویروس بسیار شایع است. در سرتاسر ایالات متحده ، افراد زیادی از ماسک استفاده می کنند، ان هم ماسک های ساده ای که تقریبا هیچ کمکی به پیشگیری از ویروس نمی کنند. حتی برخی دیگر از افراد از رفتن به مکان های شلوغ و حتی مکان هایی که آسیایی ها حضور دارند، خودداری می کنند. چرا که تصور می کنند ممکن است ویروس منتظرشان باشد.

البته درست است که برخی از سیاست های قرنطینه یا نظارت می توانند از شیوع پیشگیری کنند و خط مشی های علمی در این زمینه وجود دارد اما اما واقعیت های موجود در زمین، چنین اقداماتی را تضمین نمی کنند. برای اکثر ما ، آنفولانزای فصلی عبارتی کاملا آشنا است و حتی به نظرمان ترسناک نمی رسد. جالب است بدانید همین ویروس تنها  در چند ماه در ایالات متحده منجر به کشته شدن 25،000 نفر شده است. یعنی تهدیدی بسیار بزرگتر از آن که کرونا رقم زده است.

ممکن است فکر کنید که بهترین راه برای حل مسئله این است که مردم با دقت بیشتری درمورد مسائل فکر کنند. متأسفانه ، وقتی نوبت به این نوع تعصب ناشی از احساسات می رسد ، این استراتژی می تواند مسائل را بدتر کند. وقتی افراد وقت بیشتری را برای در نظر گرفتن یک مسئله می گذرانند اما حقایق مربوط را برای تصمیم گیری آگاهانه در اختیار ندارند ، فرصت های بیشتری برای پر کردن شکاف های هراس وجود دارد.

*رویا پاک سرشت

برچسب ها: خواندنی ها ، کرونا
نظرات بینندگان