علی مطهری در گفت و گو با روزنامه شرق گفت فکر نمی کرده است روزی ردصلاحیت شوید، آن هم به دلیل عدم التزام و اعتقاد به اسلام !
وی همچنین به خبرآنلاین گفت: از منابع موثق شنیدم که رهبر معظم انقلاب پس از رد صلاحیت من به برخی افراد مرتبط با این موضوع گفتهاند که "چرا آقای مطهری را رد صلاحیت کردید، ایشان به تکلیفش عمل میکند، مثل پدرش استبه گزارش بازتاب ، بخشهایی از مصاحبه وی با شرق چنین است:
وقتی به شما به عنوان «فرزند شهید مطهری» گفتند که به دلیل عدم اعتقاد به اسلام ردصلاحیت شدید چه حسی داشتید؟
به طور طبیعی انسان احساس میکند که کافر شده و دیگر مسلمان نیست. البته
چون هیات اجرایی این اتهام را زده بود خیلی جدی نگرفتم اما با خودم فکر
کردم مثلا یک شخصی مثل من که پدری مثل شهید مطهری داشته و خانوادهاش به
تدین شناخته شده و سابقهاش معلوم است نباید خیلی برایش مهم باشد و این
اتهام را به تمسخر گرفتم ولی وقتی کسی که شناخته شده نیست در یک شهر کوچک
مشهور میشود که به دلیل عدم اعتقاد و التزام عملی به اسلام و عدم وفاداری
به قانون اساسی و ولایت فقیه ردصلاحیت شده بالاخره در آنجا معذب میشود. به
نظر من باید این آقایانی که صلاحیتها را بررسی میکنند وقتی میخواهند
نتیجه را به کاندیدا اعلام کنند به مفهوم حرفهایی که میزنند توجه داشته
باشند. وقتی میگویند به استناد بند یک و سه ماده 28 قانون انتخابات
ردصلاحیت شدهاید این یعنی اینکه شما به اسلام نه اعتقاد دارید و نه التزام
عملی. به قانون اساسی و ولایتفقیه هم پایبند نیستید. این خیلی اتهام و
ادعای بزرگی است اما آنها خیلی راحت این اتهام را میزنند؛ دستکم باید
نحوه اعلام مستندها و دلایلشان برای ردصلاحیت افراد را تغییر دهند.
یعنی چه تغییر دهند؛ به هر حال باید اعلام کنند.
مثلا بگویند که قراینی از عدم التزام عملی شما به اسلام و عدم وفاداری به
قانون اساسی و ولایتفقیه وجود دارد. من فکر میکنم هیچکس نمیتواند راجع
به اعتقاد مردم اظهارنظر کند مگر اینکه آن کسی به صراحت یک ضروری دین مثلا
نبوت پیامبر اسلام را انکار کرده باشد. باید این بخش از قانون انتخابات که
راجع به اعتقاد افراد حکم میدهد، حذف شود. ما میگوییم آقایان شما
نمیتوانید به راحتی اعتقاد یا عدم اعتقاد کسی را تشخیص دهید.
زمانی که شما کاندیدای مجلس هشتم شدید یکی از هدفهایتان را ایستادگی در
مقابل اصلاحطلبانی که ممکن است وارد مجلس شوند، اعلام کردید. بعد هم که
شورای نگهبان برخی اصلاحطلبان را ردصلاحیت کرد عملا شما با افراد جدی از
اصلاحطلبان مواجه نبودید. ولی الان میبینیم که شما اعتراضی را که
اصلاحطلبان در مجلس ششم و خصوصا در زمان ثبتنام برای مجلس هفتم به دلایل
ردصلاحیتهایشان داشتند ـ که میگفتند نمیشود اعتقاد را سنجید و اگر شورای
نگهبان میگوید که به اسلام اعتقاد نداریم ما میگوییم
اشهدانلاالهالاالله ـ را مطرح میکنید؛ گویا تغییر زیادی در شما صورت
گرفته است.
تغییری صورت نگرفته؛ آن زمان ما به این مواضع اصلاحطلبان انتقادی نداشتیم.
این، حرف درستی است که نمیشود به آسانی اعتقاد افراد را سنجید؛ یعنی
اینها اساسا نباید درباره اعتقاد افراد اظهارنظر کنند مگر اینکه خود آن فرد
به صراحت انکار ضروری دین کرده باشد. تنها ممکن است در مورد عدم التزام
عملی به صورت موردی قراینی در دست داشته باشند که البته اثبات همین هم خیلی
مشکل است. چون اینکه میگویند شما التزام عملی به اسلام ندارید یعنی اینکه
مثلا یا نماز نمیخوانید یا روزه نمیگیرد یا اهل مشروبخواری هستید.
اما اتفاقی که میافتد، این است که هیاتهای اجرایی هم به این بندها که راجع به اعتقاد افراد است برای ردصلاحیت استناد میکنند.
اساسا اینگونه حکم دادن راجع به اعتقاد مردم در حیطه اختیار آنها نیست.
مایلم حس مشخص فرزند «شهید علامه مطهری» را در لحظه اعلام خبر ردصلاحیتش به دلیل بیاعتقادی به اسلام بدانم.
حس کافری و یک چیزی شبیه مورد تکفیر واقع شدن.
و برایتان سخت نبود بین مردم راه بروید و بگویند فرزند «شهید مطهری» به دلیل عدم اعتقاد به اسلام ردصلاحیت شده.
به نظرم بیشتر برای آنها که این اتهام را به من زدند سخت بود که بین مردم راه بروند؛ وضعیت ما که مشخص است.
آیا در آستانه انتخابات مجلس در حال متولد کردن جریان سومی هستید،
منظورم جریان «منتقدان دولت» است که به فهرست انتخاباتی «صدای ملت» معروف
شده است؟
بله، میشود گفت عملا جریان سوم یا حتی چهارمی در حال تولد است.
و از کی به این نتیجه رسیدید که این جریان را ایجاد کنید؟
البته اینطور نیست که یک شبه یک چنین مولودی بخواهد متولد شود؛ این جریان
طی چند سال اخیر تکامل پیدا کرده و شکل گرفته. در دل جریان اصولگرایی چهار
جریان نهفته است؛ یکی تیپ تفکر «جبهه پایداری»، دیگری تفکر «جبهه پیروان
امام و رهبری»، سوم جریان «جمعیت ایثارگران» و چهارم تیپ افرادی مانند من.
و این تیپها چه خصوصیاتی دارند؟
از ویژگیهای آنها برداشت دگم و جامد از اصل ولایت فقیه است، به آزادی بیان
اعتقاد زیادی ندارند و نسبت به دفاع از حقوق مردم بیتفاوت هستند و در
مجموع احترام زیادی برای آزادیها در چارچوب قانون اساسی قایل نیستند. در
واقع نسبت به پایمال شدن حقوق مردم در قبال حفظ نظام بیتفاوت هستند. من
این تفکر را برای انقلاب اسلامی، کشور و مردم خطرناک میدانم. جمعیت
ایثارگران هم از نظر نوع نگاه به ولایتفقیه و بیتوجهی به مساله آزادی
بیان و حقوق مردم به جبهه پایداری شباهت دارند اما مقداری معتدلتر و
عاقلتر. پیروان امام و رهبری اما یک درجه بهتر هستند. جریان چهارم یا همان
صدای ملت جریانی است که یک برداشت درستی از ولایتفقیه و آزادی بیان و
سایر مبانی اصولگرایی دارد؛ جریانی است معتدل و عقلگرا که در طول چند سال
اخیر با قانونگریزیها و حرمتشکنیها مقابله کرده، پای دفاع از حقوق مردم
ایستاده، به آزادیها احترام گذاشته و دفاع از حقوق و آزادیهای مردم در
چارچوب قانون اساسی را منافی و متضاد با حفظ نظام نمیداند، بلکه مقوم آن
هم میداند.
و چرایی ایجاد این جریان چهارم چیست؟
دولت نهم و بیشتر دولت دهم؛ اتفاقاتی در دولتهای نهم و دهم افتاد و
قانونگریزیهایی شد که ما مجبور به موضعگیری شدیم. از سوی دیگر حوادثی
بعد از انتخابات 88 اتفاق افتاد که در آن حقوق معترضان نادیده گرفته شد و
برخوردهای خشنی با معترضان شد. تنها گروهی از اصولگرایان که نسبت به این
نوع برخوردها اعتراض کرد همین جریان چهارم است که امروز متولد شده. افرادی
مثل بنده بارها نسبت به تضییع حقوق مردم و معترضان تذکر دادیم. این تذکرها و
ایستادگیها مقابل تضییع حقوق ملت و مواجهه با قانونگریزی دولت خود به
خود یکچنین جریانی را متولد کرد؛ یعنی شرایط اجتماعی و حوادث روز باعث شد
از دل جریان اصولگرایی جریان چهارمی ظهور کند.
دقیقا از چه موقع به این نتیجه رسیدید که این جریان را ایجاد کنید؛ با توجه به اینکه میگویید یکشبه ایجاد نشده؟
ما وقتی واکنش دوستان اصولگرای خودمان را در مقابل رفتارهای غیرقانونی دولت
و همینطور در مورد نحوه مواجهه با حوادث بعد از انتخابات دیدیم، احساس
کردیم که اینها گاهی اصول، حق، عدالت و انصاف را زیر پا میگذارند و
بهدلیل تعصب گروهی برخی حقایق را نادیده میگیرند. بنابراین به این نتیجه
رسیدیم که اینها اصولگرای واقعی نیستند؛ شاید هم اصولگرایی را تملق و
چاپلوسی تلقی میکنند.
یعنی اصولگرایی را به حفظ حاکمیت محدود کردند و بس؟
بله، اصولگرایی را به حفظ نظام به هر قیمتی و مساوی قراردادن آن با تملق و چاپلوسی تنزل دادند.
به گفته شما جریان منتقدان دولت در چند مرحله ایجاد شده است؛ مقاومتهای کم
و بیش دولت نهم در مقابل برخی از قانونها، وقایع پس از انتخابات
ریاستجمهوری سال 88 و بعد هم ایستادگی بیشتر دولت دهم در مقابل برخی از
قانونگذاریها و مصوبههای مجلس.
بله! موضعگیریهای مختلف اصولگرایان در آن موقعیتها خودبهخود خط
اصولگرایان را از هم جدا کرد و معلوم شد که مدعیان اصولگرایی همه از یک سنخ
نیستند.
همه اصولگرا نیستند یا همه از یک سنخ نیستند؟
در واقع مشخص شد که برخی از اینها واقعا اصولگرا نیستند؛ البته قبول دارم
که برداشتها از اصولگرایی متفاوت است اما حادثههای مختلف، برداشتها و
نگاههای دور از هم را خیلی واضحتر کرد.
یکی، دو نمونه از این موقعیتها که مرزبندی اصولگرایان را روشنتر کرد، توضیح دهید.
شاید اولین حادثه قضیه مرحوم آقای کردان بود. یک شخصی به مجلس آمد و در
جلسه رای اعتماد ادعا کرد که مدرک دکتری از دانشگاه آکسفورد انگلستان دارد و
برگهای را از دور نشان داد که این مدرک است. بعدا معلوم شد این اشتباه
بوده؛ اینجا بود که برخوردهای متفاوت اصولگرایان خودش را نشان داد. ما خیلی
سریع و صریح اعلام کردیم این مطلب قابل تحمل نیست و نمیشود مجلس سکوت
کند. گفتیم اصلا برای نظام موجب وهن است که یک نفر خلاف واقع بگوید و بعد
وزیر کشور بماند. ولی عدهای از اصولگرایان گفتند که مساله مهمی نیست؛
دروغی گفته شده و اشکال ندارد؛ گفتند مگر ما افراد با مدرک قلابی کم داریم.
این همه مدرک قلابی وجود دارد، پس لزومی ندارد که اقدام کنیم.
اما دستکم دروغ در اسلام گناه کبیره است؟
بله! نگاه خود دولت هم همین بود که اشکالی در این دروغ نمیدید. آقای
احمدینژاد هم در ملاقات خصوصی که من با ایشان داشتم و هم در جاهای دیگر
میگفت ما مدرک قلابی زیاد داریم، چرا به این یکیگیر میدهید.
شما همان زمان که ماجرای مدرک تقلبی لو رفت ملاقات خصوصی با ایشان داشتید؟
بله، قبل از استیضاح آقای کردان یک ملاقات طولانی داشتم.
و به آقای احمدینژاد چه گفتید.
از ایشان خواستم که قضیه آقای کردان را با مسالمت حل کند؛ یعنی یا عزلش کند
یا کاری کند که خودش استعفا دهد تا موضوع به استیضاح نکشد. حتی گفتم ایشان
را به عنوان معاون وزیر معرفی کند تا هم آبروی کردان حفظ شود، هم جلسه
استیضاحی تشکیل نشود که مسایل و ناگفتهها گفته شود.
آقای احمدینژاد چه گفت؟
ما هر چه گفتیم ایشان قبول نکرد و زیر بار نرفت.
یعنی قبول نداشتند که مدرک جعلی است؟
چرا، شاید جعل مدرک را قبول داشتند ولی میگفتند مساله مهمی نیست. اما آقای
احمدینژاد مساله را سیاسی میدید و میگفت این کار توطئه آقایان هاشمی و
توکلی علیه دولت است و معتقد بود که میخواهند دولت را زمین بزنند.
به نظر شما اینطور بود؟
نه، اصلا! میخواهم عرض کنم آنجا معلوم شد که اصولگرایان اختلافهای جدی
با هم دارند. حوادث بعدی هم که پیش آمد این اختلافها بیشتر به چشم آمد.
مثلا دولت در اجرای برخی از قانونها مقاومت کرد. مثلا دولت اعلام کرد
قانون مترو را اجرا نمیکند. آقای احمدینژاد صریحا گفت من این قانون را
قانون نمیدانم و اجرا نمیکنم.
و تا الان هم اجرا نکرده و سر حرفش ایستاده.
بله! و خب مدافعان دولت انتظار دارند ما چه کار کنیم. چشم و دهانمان را
ببندیم؟! با این حال یک عده میگویند چون دولت، دولت اصولگراست نباید ایراد
بگیریم و نقد جدیای مطرح کنیم. در واقع میگویند قانونگریزی هست اما چون
قانونگریز از اصولگرایان است نباید مزاحمش شویم؛ اما اصلا این معنی
ندارد. وقتی شما به عنوان اصولگرا اینجا سکوت میکنید؛ یعنی راه استبداد را
باز و هموار میکنید. با این مقاومتها در مقابل قانون، زاویه استبداد باز
میشود و اگر ادامه پیدا کند ممکن است در آینده، نظام را به سمت استبداد
پیش ببرد. حتی به آنها گفتم اگر در آینده یک دولت اصلاحطلب نیز قانونی را
اجرا نکند، شما باید سکوت کنید چون امروز سکوت کردید. ما گفتیم مجلس باید
وارد شود اما این نگاههای متفاوت وجود داشت. در این موقعیتها معلوم شد
گرایشهای مختلف و حتی متضادی بین اصولگراها وجود دارد.
به قول شما یک گرایش، گرایشی است که بین حقوق اساسی مردم و حفظ نظام تعادل
برقرار میکند و یک گرایش بهدنبال حفظ نظام به هر قیمتی است.
تقریبا.
یعنی شما به دنبال حفظ نظام به هر قیمتی نیستید؟
تعبیر بهتر این است که بگوییم گرایش مقابل ما حقوق مردم را فدای حفظ نظام
میکند؛ یعنی اینطور فکر میکند که برای حفظ نظام مجاز به انجام هر کاری
هستیم و ما این را قبول نداریم؛ چراکه ما و نه هیچکس دیگر مجاز به ظلم
نیست. آنچه بالاتر از هر چیز دیگر است حفظ نظام اسلامی است نه هر نظامی.
اولین جلسههای رسمی برای تشکیل جبهه منتقدان دولت چه زمانی تشکیل شد؟
مدتی قبل از آنکه فهرست جبهه متحد اصولگرایان اعلام شود. باید بگویم ابتدا
خیلی در اعلام موجودیت منتقدان دولت مصمم نبودیم و در حال بررسی شرایط
بودیم؛ اما وقتی صریحا اعلام شد که ما را از آنجا کنار گذاشتند دیگر در
ضرورت تشکیل این جبهه به یقین رسیدیم.
آیا تشکیل جبهه منتقدان دولت یک واکنش صرف به بیرون ماندن نامهای
برجسته جریان شما؛ یعنی علی مطهری، حمیدرضا کاتوزیان و علی عباسپور از
فهرست جبهه متحد اصولگرایان است؟
نه، اینطور نیست. ما قبل از اعلام فهرست جبهه متحد اصولگرایان تصمیم
داشتیم فهرست «صدای ملت» را اعلام کنیم؛ هرچند بنا نبود که من متولی اصلی
کار شوم.
پس بنا بر چه بود؟
اینکه دیگران متولی فهرست باشند.
چه کسانی تصمیم گرفتند؟
عدهای از نمایندگان و غیرنمایندگان که شاید من نتوانم اسمشان را بگویم.
برای این میپرسم که واقعا معلوم شود ریشه و نسب و سبب این جریان منتقدان دولت چیست؟
از دو، سه ماه پیش چند نفر از نمایندگان میگفتند زمینه پذیرش برای تفکر و
گفتمان منتقدان دولت در جامعه وجود دارد و پیشنهاد میکردند که یک فهرست
انتخاباتی اعلام کنیم.
خب سوالم این است که این جمع اولیه برای تشکیل این فهرست چه کسانی بودند؟
برخی نمایندگان فعلی و چند نفر از نمایندگان ادوار گذشته.
همه اصولگرا بودند؟
اصولگرا و البته چند نفر هم با گرایش اصلاحطلبی حضور داشتند.
وجه بارز همه شما این بود که منتقد دولت هستید؟
خیر، گفتمان جدید و برداشت درستی از اصولگرایی داشتیم که طبعا منجر به انتقاد از دولت میشد.
یعنی ابتدا فقط میخواستید یک فهرست مکملی باشد؟
بله، میخواستیم فهرست مکمل بدهیم اما زمانی که اسم ما در فهرست جبهه متحد
نبود، احساس کردم لازم است به عنوان متولی فهرست وارد عمل شوم.
آیا بیرون ماندن شما از فهرست جبهه متحد برایتان مهم است؟
نه! اتفاقا به نظرم بهتر شد که نام من و چند نفر دیگر را در فهرستشان قرار ندادند.
چرا؟
چون باعث شد رقابت جدیتری پدید بیاید. البته من برای بسیاری از افرادی که
در آن فهرست حضور دارند احترام قایلم و آنها را آدمهای موجهی میدانم.
واقعا چه شد که نام علی مطهری در فهرست 30 نفره اصولگرایان جایی پیدا نکرد؟
این حذف براساس یک برنامهریزی از پیش تعیین شده بود. من در نشست کمیته 8+7
اصولگرایان برای حضور در فهرست انتخاباتی رای آوردم ولی برخی از آقایان
ناراحت شدند و تاب حضور من را نداشتند. سروصدا کردند و زیر بار نرفتند. به
همین خاطر موضوع را به هیات داوری کشاندند در حالی که اصلا مجاز به انجام
این کار نبودند.
چرا؟
چون ارجاع به داوری در جایی است که کسی رای نیاورد یا اینکه رایها مساوی
باشد در صورتی که من رای آوردم. بعد هم که به هیاتداوری رفت اینطور که ما
شنیدیم اصلا رایگیری نشد. این نشان میداد اساسا تصمیمها از قبل گرفته
شده بود و بنا بر این بود که بنده و چند نفر دیگر در این فهرست نباشیم؛
حالا به هر قیمت و روشی.
برخی از افرادی که در فهرست جبهه متحد اصولگرایان قرار دارند جزو
منتقدان دولت هستند. اینها وقتی میبینند که این اتفاق افتاده چرا واکنش
خاصی نشان ندادند و اساسا از فهرست انصراف نمیدهند.
بعضی از اینها به طور خصوصی اظهار تاسف کردند ولی نخواستند این اتحاد را به هم بزنند.
مگر الان که از زمین و زمان فهرست اصولگرایان برای انتخابات منتشر میشود «اتحاد» ی هم وجود دارد.
اتحادی که البته وجود ندارد و در واقع جبهه متحد باید کلمه «متحد»ش را
بردارد. این فهرست در واقع فهرست جمعیت ایثارگران و رهپویان انقلاب اسلامی
است و بقیه گروههای اصولگرا از آن راضی نیستند.
اگر شما در آن جلسه رای آوردید پس چرا اسم شما در فهرست نیست؟
آنچه من متوجه شدم، این بود که آقایان حداد عادل، علیرضا زاکانی، حسین فدایی و خاموشی تلاش زیادی کردند که اسم بنده در آنجا نباشد.
یعنی حتی خاموشی که نماینده قالیباف در جبهه متحد است هم مخالف حضور شما بود.
بله، البته نماینده آقای قالیباف در این زمینه معرف نظرات آقای قالیباف
نبود؛ ایشان نظرات خودش را میداد و این چهار نفری که اسم بردم از یک محفل
خاصی ماموریت داشتند و دستور میگرفتند. البته استدلال آنها این بوده که
وجود نام ما در این فهرست موجب کاهش اقبال قشر حزباللهی به این فهرست
خواهد شد، در حالی که این طور نیست و اکثریت این قشر مواضع ما را قبول
دارند و میپسندند؛ این موضوع در مجامع حزبالله نمودار است. متاسفانه
گروهی برخلاف مصالح مردم به جای اینکه دنبال تشکیل یک مجلس قوی باشند بیشتر
دغدغه این را دارند که رییس مجلس آینده چه کسی باشد.
چرا؟
چون بعد دنبال این میروند که رییسجمهور بعدی چه کسی باشد؛ یعنی فکر دولت
بعدی هستند. میگویند از حالا مجلس را به گونهای بچینیم که رییس مجلس مثلا
آقای الف باشد و بعد هم سیر قضایا به شکلی پیش برود که مثلا رییسجمهور
بعدی فلانی باشد. به نظرم این خیانت به مردم است.
چه چیزی خیانت است؟
اینکه افرادی بخواهند آرای مردم را مهندسی کنند برای تصاحب قدرت، خیانت است.
آیا کار علی مطهری و دوستانش رسما به انشعاب از اصولگرایان کشیده است؟
انشعابی در کار نیست، اختلاف برداشت از برخی مبانی اصولگرایی است. ما
خودمان را اصولگرای واقعی میدانیم، برخی از آنها اصولگرای واقعی نیستند.
منظور من افراد فهرست نیست، من برای بسیاری از اینها احترام قایل هستم و
بعضی از آنها را آدمهای منصف و خوبی میدانم، منتقد میدانم؛ اهل حق و
انصاف میدانم.
این افرادی را که منصف و محترم و... میدانید چرا در حمایت از شما که خودتان را اصولگرای واقعی معرفی میکنید، دست به کاری نمیزنند.
بالاخره چون در آنجا بحث جبهه متحد و اتحاد بود و در رأس این جبهه نیز
آیتالله مهدویکنی حضور داشتند؛ شاید نمیخواستند رودررویی ایجاد شود.
اگر تشکیل «صدای ملت» صرفا یک واکنش به عمل جبهه متحد اصولگرایان
باشد، شاید نتوانید چندان امیدی به بقای جریانی که ایجاد کردهاید، داشته
باشید.
عرض کردم «صدای ملت» یک واکنش صرف به بیرون ماندن نام افرادی چون من یا
آقایان کاتوزیان و عباسپور از فهرست معروف به جبهه متحد اصولگرایان نیست.
چرا نیست؟ به زمانبندی اتفاقها، بیرون ماندن شما از فهرست، اعلام تشکیل جبهه و بعد هم ترکیب عضوها نگاه کنید.
اصلا خوب است بدانید که قبل از اینکه فهرستی مطرح شود ما اساسا دنبال تشکیل
یک فراکسیون جدید در مجلس تحت عنوان اصولگرایان معتدل یا مستقل یا پیشرو
بودیم. ما در مورد اسم فراکسیون هم بحث داشتیم، حتی اساسنامه این فراکسیون
را هم نوشتیم و 15 اصل و مبنا را در آنجا توضیح دادیم.
پس چرا این فراکسیون تشکیل نشد. اعلامش که کاری نداشت.
چون دیدیم اواخر مجلس است تشکیل فراکسیون را اعلام نکردیم. مبانی فکری ما
مشخص و تا حدودی تبیین شده است. معلوم است که حرف ما چیست؛ برداشتمان از
ولایت فقیه و آزادی تفکر و بیان و حقوق مردم چیست.
خب، مثلا بگویید برداشت شما از ولایت فقیه چیست؟
برداشت ما این است که ولایت فقیه ولایت مکتب و ایدئولوژی است، ولایت اسلام و
فقه است و التزام به ولایت فقیه به معنای تعطیل عقل نیست؛ ما این را بارها
گفتهایم. مرز التزام به ولایت فقیه همانطور که رهبر انقلاب فرمودند
احکام حکومتی است والا ما در بسیاری از مسایل اجتماعی و سیاسی که رهبری
نظری را اعلام میکنند، حق داریم نظر مخالف داشته باشیم و آن را اعلام
کنیم.
اینطور که شما میگویید مجلس ششم مورد انتقاد اصولگرایان هم تا حدودی پایبند بود.
پایبند نبود؛ آنجا آقای کروبی با زور این کار را انجام داد. آنها زیر بار
حکم حکومتی درباره قانون مطبوعات نمیرفتند ولی ما میگوییم در احکام
حکومتی باید اطاعت محض داشته باشیم. آنجا دیگر جای مجادله و بحث و گفتوگو
نیست، ولی در بقیه مسایل ممکن است ما نظر مخالفی داشته باشیم که میتوانیم
مطرح کنیم. ما معتقدیم حتی مجلس میتواند مصوبهای برخلاف نظر رهبری داشته
باشد و به طور کلی مجلس محل بحث آزاد است. اگر مصوبهای اشکال شرعی داشته
باشد شورای نگهبان اعلام میکند و اگر مصلحت بزرگی نادیده گرفته شده باشد
رهبری اعلام میکنند و ما تمکین و اصلاح میکنیم. البته وقتی ما احساس کنیم
نظر رهبری یک مطلب خاصی است، چون قلبا ایشان را دوست داریم و به حکمت و
علم و تدبیر میشناسیم روی نظر خودمان اصرار نمیکنیم. وقتی فهمیدیم نظر
ایشان درباره فلان مساله اجتماعی چیست روی نظر خودمان پافشاری نمیکنیم؛
میخواهم بگویم اعلام نظر مخالف هیچ اشکالی ندارد و نباید داشته باشد.
در زمینه آزادیها چطور؟
ما به آزادی تفکر و بیان احترام میگذاریم. ما آن آزادی بیان و آزادی تفکری را قبول داریم که مورد نظر شهید مطهری بود.
از این جهت راجع به چند مورد از اصول پانزدهگانهای که اعلام
کردید تبیین شده میپرسم که خصوصیات، مشخصات و مختصات این گروه جدید
روشنتر شود.
شهید مطهری معتقد بود اگر کسی از روی حقیقتجویی و بدون هرگونه عنادی به
عقیدهای رسیده باشد باید آزاد باشد فکر خود را بیان کند و در مقابل، علما،
روشنفکران، نخبگان و متفکران پاسخ دهند؛ فضای بحث آزاد باید در جامعه
برقرار باشد. شهید مطهری میگوید در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی هم
مجاز به فعالیت هستند به شرط اینکه با تابلوی خودشان فعالیت کنند و از نام
اسلام استفاده نکنند. متاسفانه این نگاه در کشور ما نیست و من خیلی ناراحتم
که ایشان خیلی زود شهید شدند. ایکاش شهید مطهری در زمان تدوین قانون
اساسی حضور داشتند تا ما قانون اساسی غنیتری میداشتیم.
از بعد آزادیهای مدنی؟
از همه ابعاد.
اساسا شما خودتان را اصولگرا میدانید؟ با توجه به اینکه در طیفی که
بالاخره مهر آیتالله یزدی و آیتالله مهدویکنی پای فهرست انتخاباتیاش
میخورد، نیستید؛ آیا کسی حق دارد به این دلیل شما را اصولگرا نداند؟
خود این آقایان که اساسا وارد مصادیق نشدند.
به هر حال این دو نفر در راس این جریان هستند. مگر میشود کسی در راس یک
جریان باشد و بعد وارد موضوع به این مهمی؛ یعنی فهرست انتخاباتی نشود؟
بله میشود، شأن آنها ورود به جزییات نیست مگر در حد توصیه. من شنیدم که
جناب آقای مهدویکنی راجع به من و آقای نواب توصیه کرده بودند که اسم ما در
فهرست باشد.
و زور آن محفل بر این توصیه چربیده؟
بله! چربیده و به توصیه ایشان گوش نکردند.
انتظار نداشتید که آیتالله یزدی و آیتالله مهدویکنی جدیتر جلوی آن به قول شما محفل بایستند؟
اینها خواستند که این آقایان را آزاد بگذارند و روششان این نبوده که تا این حد دخالت کنند.
و دود غلبه آن گروه به چشم چه کسی میرود؟
به چشم کل اصولگرایان میرود. الان میبینید که 8+7 یک فهرست منتشر کرده
اما چند فهرست دیگر هم منتشر شده و در واقع اتحادی در کار نیست. البته چون
رقیب سرسختی در مقابل نیست، اشکالی ندارد و دست مردم برای انتخاب بازتر
است.
شما از اصولگرایان عبور کردید یا اصولگرایان از شما؟
ما سر جای خودمان هستیم، سایر اصولگرایان هم سر جای خودشان هستند. چند گرایش در اصولگرایی وجود دارد.
یادم هست همان زمان، شما گفتید اگر شورای نگهبان هم ردصلاحیتتان کند، اعتراضی نمیکنید؟
بله! بنایم این بود که اگر ردم کنند، دیگر اعتراضی نکنم.
به حالت گله؟
بله.
چقدر وجود شما به دولت وابسته است؟ منظورم از وابستگی، وابستگی منفی است.
یعنی جریان شما همانگونه که از نامش، یعنی جبهه منتقدان دولت، پیداست،
وجود دارد چون از احمدینژاد انتقاد میکند در حالی که خودتان تاکید کردید
که رفتارهای دولت نهم و خصوصا دهم، شما را به سمت تشکیل این گروه برده است.
من به عنوان خبرنگار پارلمانی، خودم هم این را در مجلس دیدهام که کمکم
نمایندگان منتقد در مواجهه با دولت راهشان را جدا میکردند؛ منتها الان
نمود پیدا کرده است.
من این را قبول ندارم که ما هستیم چون از دولت انتقاد میکنیم. ما اصول و
مبانی ثابتی داریم که رفتارها را با اینها میسنجیم و تصمیم میگیریم.
اساسا بحث دولت احمدینژاد یا دولت دیگر مطرح نیست. من در متن استعفای خودم
- که در اعتراض به عدم طرح سوال از رییسجمهوری قرائت کردم –گفتم حتی اگر
آقای لاریجانی که داماد ما هستند، رییسجمهور بود و همینگونه رفتار
میکرد، من همینطور عمل میکردم. یعنی واقعا هیچ کینه شخصیای با آقای
احمدینژاد نداریم.
چرا هرجا صحبت انتقاد از دولت است، اسم علی مطهری میدرخشد؟
شاید چون من در مواقع حساسی وارد شدم که مساله حیاتی بوده، بیشتر مشهور به
منتقد دولت شدم. مثلا بحث سوال از رییسجمهور بالاخره یک موضوع مهمی بود؛
وگرنه شاید آقای توکلی بیشتر از من انتقاد کرده است.
به گونهای سوال از رییسجمهوری، فرزند شما محسوب میشود؟
بله! در این 33 سال هم سابقه نداشته این اتفاق بیفتد اما با پیگیریای که انجام شد، به جای خوبی رسیده است.
از این درخشش راضی هستید؟
بله! طبیعی است خیلی خوشحال هستم که سوال از رییسجمهور را از حالت تابو بیرون آوردیم.
جریان انحرافی را چقدر واقعی میدانید؟ جریانی که میگویند رمال و جنگیر است و...
رمالی و جنگیریاش برای من روشن نیست اما هیچ شکی نیست که انحرافهایی وجود دارد.
و برای کسب و تداوم قدرت تلاش میکنند؟
اینها همه با آقای احمدینژاد یکی هستند؛ اینها هم گروهی در کشور هستند و تفکری دارند.
هرچند الان زمان انتخابات مجلس است اما مایلم بدانم آیا شما کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری آینده میشوید؟
فعلا فکر میکنم که افراد صالحتر از من وجود دارند.