طلاق در گذشته در فرهنگ ايراني ناپسند و قبيح بود و برخي افراد که مجبور به طلاق ميشدند تا مدتها اين مساله را از ديگران پنهان ميکردند و در اين آسيب خفته، فرزندان بودند که در جامعه و حتي از طريق دوستان خود، دچار آسيب ميشدند.
گويا قبح طلاق که امروزه از مهمترين آسيبهاي اجتماعي است، از بين رفته و افراد نهتنها اين موضوع را پنهان نميکنند بلکه از بيان آن شرمنده نيستند. در اين فضا باز هم فرزندان طلاق هستند که بيشترين آسيب را متحمل ميشوند. وقتي از هر يک از فرزندان طلاق بپرسي در اين شرايطي که قرار داري، بهتر است با کدام يک از والدين خود زندگي کني، به طور قطع خواهند گفت، هر دو.
يک کودک هويت خود را از والدينش به دست ميآورد اما وقتي اين هويت خدشهدار شود، در آينده و در جامعه اعتماد به نفسي نخواهد داشت تا در هر محفلي وارد شود و روي پاي خود بايستد زيرا انگ فرزند طلاق براي هميشه بر پيشاني او حک شده است. برخي روانشناسان و مشاوران خانواده بر اين باورند که فرزندان طلاق بعد از جدايي والدين دچار اختلالهاي روحي و رواني ميشوند اما برخي ديگر معتقدند در صورت تداوم اختلاف بين والدين، بهترين نسخه براي نجات فرزندان اين گونه خانواده ها طلاق است.
سوال اين است که با وجود آمارهاي ارائه شده از مقامات مسئول مبني بر اينکه به ازاي هر ۱۳.۳ ازدواج در کشور يک طلاق اتفاق ميافتد و اين ميزان در استان تهران به ۲.۹ درصد افزايش مييابد، آيا ميتوان گفت بهترين نسخه براي آسايش و امنيت فرزندان، طلاق است؟ اين اتفاق (طلاق والدين) که به سبب دشواريهاي اقتصادي و برخي آسيبهاي اجتماعي همچون فقر و بيکاري افزايش مييابد؛ به گفته کارشناسان با بهرهگيري از متخصصان روانشناسي و روانپزشکي کاهش مييابد و نبايد به سرعت به طلاق بينجامد؛ اگرچه گاه يگانه نسخه شفابخش يک زندگي بيمار است.
يک روانشناس و استاد دانشگاه در اين باره به ايرنا گفت: طلاق واقعي و کامل مراحل متعددي را پشت سر ميگذارد؛ به عبارت ديگر اختلاف، نزاع و کشمکش در خانواده منجر به سردي روابط طرفين و وقوع طلاق (واقعي) ميشود. حسين ابراهيميمقدم افزود: طلاق به اقسام متعددي نظير عاطفي، رواني، اقتصادي و واقعي طبقهبندي ميشود؛ که هر يک از اقسام اين طلاق آثار و تبعات مخربي را به همراه دارد.
وي ادامه داد: نخستين پيامد اين اتفاق (طلاق) براي والدين و فرزندان بروز يک احساس ناخوشايند است؛ که بيشک ذهنيت فرزندان را تحتتاثير قرار ميدهد. ابراهيميمقدم گفت: در حقيقت تاثيرپذيري از اين اتفاق تفکر فرزندان را در رابطه با جنس مخالف و همچنين ازدواج تخريب ميکند و اين امر يکي از مهمترين آثار و تبعات مخرب طلاق براي فرزندان محسوب ميشود.
وي تصريح کرد: انگ جامعه و ذکر عنوان فرزند طلاق نيز براي اين کودکان يکي ديگر از نتايج زيانبار اين اتفاق است؛ که در برخي مواقع ازدواج را نيز با دشواري مواجه ميکند. اين استاد دانشگاه همچنين به برخي پيشداوريهاي جامعه در رابطه با فرزندان طلاق اشاره کرد و گفت: به اعتقاد جامعه فرزندان طلاق با کمبود مهر و محبت مواجه ميشوند و اين امر سرنوشت آنها را تحتتاثير قرار ميدهد.
ابراهيميمقدم افزود: اين امر در حالي است که فرزندان طلاق گاه به جهت مشاهده برخي از صحنههاي زندگي والدين و همچنين تجارب تلخ پيشين همواره از اختلاف و نزاع دوري ميکنند. وي ادامه داد: در برخي مواقع فشارهاي روحي و رواني در خانواده براي فرزندان آسيبزا ميشود؛ اما بهطور حتم فرزندان طلاق با کمبود مهر و محبت و آسيبهاي رواني روبهرو نميشوند. به عقيده اين مشاور فرزندان طلاق هم بايد مورد بررسي قرار بگيرند و پيش داوري صددرصد در رابطه با سلامت روان و سرنوشت اين فرزندان بياعتبار و غيرقابل قبول است.
طلاق ايستگاه آخر است
ابراهيميمقدم در ادامه به يکي ديگر از تبعات مخرب طلاق اشاره کرد و افزود: فرزندان طلاق مانند کودکان عادي مورد حمايت واقع نميشوند. در حقيقت اين فرزندان به سبب جهتگيري والدين فرزند طرف مقابل قلمداد ميشوند و با ابراز نظر درباره واقعيتها از حمايتهاي اقتصادي، روحي-رواني، عاطفي و اجتماعي محروم ميشوند.
به گفته اين روانشناس کودک گاه از حقوق طرف مقابل دفاع ميکند و اين امر نيز وي را از برخورداريهاي اقتصادي و اجتماعي محروم ميسازد. وي تاکيد کرد: بر اين اساس بايد همواره به منظور رفع چالشها اهتمام ورزيد و با بهرهگيري از نظر متخصصان روانپزشکي به منظور حفظ و صيانت از خانواده اقدام کرد. به اعتقاد شماري از روانشناسان نيز اين اتفاق (طلاق والدين) سبب بروز آسيبهاي روحي-رواني همچون خشونت، پرخاشگري، اضطراب و افسردگي ميشود؛ آسيبي که گاه ادامه تحصيل، ازدواج و سرنوشت فرزندان را نيز تحتتاثير قرار ميدهد.
يک کارشناس روانشناسي در اين خصوص اظهار داشت: طلاق به عنوان يک آسيب اجتماعي به سبب بروز برخي آسيبهاي اقتصادي و اجتماعي نظير خيانت، فقر، اعتياد و بيکاري اتفاق ميافتد. اعظم امامي افزود: اين اتفاق که بهطور حتم براي والدين و فرزندان با آسيبهاي اجتماعي متعددي همراه ميشود؛ گاه برخي از اختلالات روحي-رواني همچون اضطراب و تنش، انزواطلبي، خشونت و پرخاشگري، زودرنجي، آزردگي و افسردگي و جامعه ستيزي را نيز سبب ميشود.
وي ادامه داد: انجام وظايف نقش والدين و افزايش مسئوليتها نيز يکي ديگر از نتايج اين اتفاق براي فرزندان طلاق محسوب ميشود؛ که گاه انجام وظايف نقش فرزند نظير ادامه تحصيل را با دشواري روبهرو ميسازد.
امامي تصريح کرد: برخي از آسيبهاي اجتماعي نظير ازدواج زودهنگام با هدف فرار از خانه و دستيابي به آرامش نيز از ديگر آثار و نتايج طلاق براي فرزندان به شمار ميرود. اين روانشناس همچنين به انگ جامعه تحتعنوان فرزند طلاق اشاره کرد و گفت: در جامعه سنتي ايران طلاق والدين با فشارهاي اجتماعي براي فرزندان همراه ميشود؛ نسبت عنوان فرزند طلاق اعتماد به نفس کودک را تخريب ميکند و اين امر به همراه برخي از قضاوتهاي جامعه گاه تحصيل، اشتغال و ازدواج فرزند را نيز تحتتاثير قرار ميدهد.
به گفته امامي محروميت از حمايتهاي مکرر اقتصادي و عاطفي والدين هم از مهمترين تبعات طلاق براي فرزندان محسوب ميشود که بر سلامت روان و سطح کيفي زندگي اثرگذار است. وي خاطرنشان کرد: اغلب آسيبهاي اجتماعي و رواني همچون اعتياد و ناسازگاريها (ناسازگاريهاي جنسيو...) با بهرهگيري از مشاوران و متخصصان علوم روانپزشکي قابلمعالجه و درمان است و بر اين اساس نبايد در کوتاهمدت سبب وقوع طلاق شود.
امامي افزود: در صورت عدمرفع آسيبها (با بهرهگيري از روانشناسان) و تداوم همسرآزاري، کودک آزاري، اعتياد و... طلاق و متارکه ميتواند به عنوان يک اقدام موثر جهت جلوگيري از مداومت آسيبها انجام پذيرد. اين مشاور يادآور شد: پرهيز از خشونت و پرخاشگري، تقويت ارتباطات اجتماعي، گفتوگو و شرح وقايع (واقعيتها) براي کودک، پرهيز از سرزنش طرف مقابل و گسترش حمايتهاي عاطفي، روحي - رواني و اجتماعي نيز بايد مورد توجه اين والدين قرار گيرد.
روزنامه آرمان ملی