خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۷ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
امروز متناوب باران مىباريد.تا ساعت ده صبح براى پيام نوروزيام مواردي را يادداشت كردم. پيام ضبط شد. حدود 25 دقيقه شد. دكتر [حسن] حبيبى، [معاون اول رييسجمهور] آمد. قرار شد برنامه سخنگويى را در سال آينده مجدداً شروع كند. دربارة ساخت ويلاهايى در سعدآباد براى ميهمانان سران كشورها براى اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامى و ساخت مركز نهاد رياست جمهورى مذاكره شد. قرار شد ايام [نوروز] در تهران بماند.
تلفنى با رهبرى دربارة سهم ارزى ساصد [= سازمان صنايع دفاع] و مصاحبه تلويزيونى امروز ايشان صحبت كردم. آقاى [علياكبر] مسعودى از قم، تلفنى اصرار به شركت در كنگره شيخ مفيد را داشت. به آقاى [محمدحسن] رحيميان، [رييس بنياد شهيد] گفتم، منزل بزرگترى را به خانواده شهيد بهشتى بدهد.
تا ساعت پنج و نيم كارها را انجام دادم و به خانه آمد. كار زيادى كه بيشتر مطالعه گزارشها و بولتنها است، مانده بود، براى انجام در خانه آوردم. شب تلفنى از احمدآقا احوالپرسى كردم. از اسپانيا برگشته است. براى معالجه چشم رفته بود. در آنجا همان تشخيص ايران را تاييد كردهاند. با آشيخ حسن صانعى هم تلفنى صحبت كردم. برايساكت كردن مردمى كه در زادگاهش در جرقوميه اصفهان تظاهرات كردهاند، استمداد كرد.
سال ۱۳۷۲
بعد از نماز گزارشها را خواندم و كارهاى دفتر را كه آورده بودند، امضا كردم. پس از صبحانه به سوى درود پرواز كرديم. در كارخانه تانكسازى درود فرود آمديم. بعد از تشريفات نظامى، از سالن بزرگ چهل هزار مترى كه براى مونتاژ تانكهاى تي 72 روسى ساختهاند، بازديد کردیم. سپس كارخانه قديمى شنى تانكسازى را دیدیم كه علاوه بر ساخت شنى، فعلاً براى كارخانههاى ديگر هم قطعات مىسازد.
به شهر درود رفتيم. در راه و در خيابانها، مردم استقبال عظيمى نمودند. با هدايت امام جمعه كه شخص عاقلى است، منظمتر از شهرهاى ديگر بودند. در ورزشگاه تختى، انبوه جمعيت ورزشگاه را مملو كرده بود. بچهها سرود بسيار باحالى خواندند. امام جمعه و نماينده شهر صحبت کردند و من سخنرانى تشويقآميز و قبول خواسته آنان براى شهرستان شدن و تأسیس دانشگاه پيام نور نمودم.
سپس به محل كارخانه جديدالتأسيس فروسليسیم در كنار شهر ازنا رفتيم. بعد از پردهبردارى از لوح یادبود و استماع گزارش مديران، از كارخانه بازديد کردیم. خيلى مهم و جالب است. ظرفيت توليد بيست و پنج هزار تن سليس دارد كه در صنایع ذوبآهن و
ريختهگرىها مصرف دارد و الان هر تن به قیمت ششصد دلار از خارج وارد مىشود. این کارخانه با مواد كاملاً داخلى و با هزينه 23 ميليون دلار از سوى بانك صنعت و معدن ایجاد شده است.
مردم روستاهاى اطراف جمع شده بودند. با آنها ملاقات كردم. بعد از نماز و ناهار و صحبت در جمع مديران و توضيحات آقاى محلوجى،كمى استراحت نمودم. سپس به سوى منطقه صنعتى حركت کردیم و در همان نزديكى، نمايشگاه جهادسازندگی را هم دیدیم؛ نمايشگاه جالبى بود.
سپس به ازنا پرواز كرديم. در كنار ورزشگاه نشستيم. خيرمقدمها و سخنرانى من و قبول شهرستان شدن ازنا كه خواست مردم بود، انجام شد. مىخواستم از درياچه گُهر در ارتفاعات اشترانكوه بازديدكنيم كه خلبانان هلىكوپترها گفتند، پرواز به ارتفاع سيزده هزارپايى خطرناك است؛ منصرف شديم.
از آنجا به اليگودرز پرواز كرديم. اجتماعشان عظيمتر از جاهاى ديگر و خيلى پُرشور و با شادمانى زياد بود. سرود خواندند. امام جمعه خيرمقدم گفت. نماينده ندارند. من سخنرانى کردم و اتصال لوله گاز را كه خواسته مهم آنها بود، اعلان نمودم.
به سوى خرمآباد پرواز کردیم و در فرودگاه فرود آمديم. مصاحبه طولانى پايان سفر را انجام دادم. با بدرقه رسمى به سوى تهران پرواز كرديم. هنگام تِيكآف كمى تاريك شده بود و فرودگاه چراغ باند نداشت.
خبر دادندكه هواپيماى سي- 130 كه از روسيه مراجعت مىكرده، در منطقه قرهباغ سقوط كرده و 35 نفر كشته شدهاند. در هواپيما كه بودم، گزارشهاى جديدتر رسيد و ترديد در صحت خبر به وجود آمد، ولى وقتى ساعت هشت شب به خانه رسيدم، خبر سقوط تاييد شد. هنوز معلوم نيست كه حادثه بوده يا تيراندازى ارامنه.
آقاى حيدرعلىاف از [جمهوری] آذربايجان تلفن كرد و تسليت گفت. گفت قراین صحت دارد كه ارامنه با موشك استينگر زدهاند. گفتم فردا هيأت مىآيد، در تحقيق كمك كنند. خاطرات ديروز و امروز را نوشتم و خوابيدم. عفت و بچهها براى استراحت به شمال رفتهاند. تنها در خانه هستم. مهدى و فرشته و ياسر،آخر شب آمدند.
سال ۱۳۷۳
اول وقت، براى تسليت به خانواده امام، به منزل امام با عفت و فائزه رفتيم. همسر امام، گريه كرد و اظهار افسردگى شديد نمود؛ همشيرهها و همسرش گريه كردند؛ من هم بیاختيار گريه كردم. سپس تسليتشان دادم و توصيه به بردبارى كردم. حسن، فرزند احمدآقا را توصيه به تحصيل و توجه به امور خانواده نمودم. جمعى از اعضاى بيت امام هم آمده بودند.
از آنجا براى تشييع جنازه، به دانشگاه تهران رفتم. آیتالله خامنهاى هم آمدند. به امامت ايشان نماز ميت را خوانديم. به دفترم رفتم. تا ساعت چهار كارها را انجام دادم. عصر آقاى نوربخش و معاونان آمدند. با توضيح وضع نقدينگى و سياستهاى پولى، پيشنهاد بالا بردن نرخ سود بانكى را براى جذب نقدينگى را داشتند. گفتم در دولت مطرح كنند. دربارة تعهدات ارزى سال 1374 مذاكره شد؛ زياد نيست و ظاهراً مشكلى نداريم.
شب میهمان آیتالله خامنهاى بودم. دربارة خانواده شيخ على تهرانى صحبت شد. دربارة بودجه كل كشور، آقای خامنهاى گفتند، آقاى جنتى از شوراى نگهبان نظر داشته كه به دليل تورمزا بودن، آن را رد كنند كه ايشان منعشان كردهاند.
آیتالله خامنهاى از همسر امام نقل كردند كه ميخواستهاند در مورد محل دفن احمدآقا، بگذارند تصميم عوض شود. امروز معلوم شده كه نظرشان اين بوده، همان گونه كه خود احمدآقا بارها گفته بود، پايين پاى امام دفن شود، عمل کنند، ولى امروز معلوم شده كه ايشان را پشت سر امام دفن كردهاند و با اينكه آیتالله خامنهاى، توسط آقاى محمدى [گلپایگانی]، پيغام داده، گوش به حرف نكردهاند. گفتهاند وصيت نبوده. گزارشى از سفرم به پاكستان و اختلاف بين پاكستان و افغانستان بر سر طالبان و نيز برنامه افتتاح طرح بافق، بندرعباس دادم. ايشان از احساس خستگى گفتند.
ديروقت به خانه آمدم. آشيخ حسين هاشميان آمد. براى انتقال آب به رفسنجان استمداد كرد. مراسم تشيیع احمدآقا را از تلويزيون ديدم. فوقالعاده باشكوه است. اجتماع مردم، خيلى بيش از حد انتظار است.
سال ۱۳۷۴
آقای [محسن] نوربخش، [رئیس کل بانک مرکزی] آمد. گزارش وضع ارز و ریال را داد؛ وضع خوب است. اجازه خواست که طلاهای سپرده در سوییس را به خاطر احتیاط - در قبال احتمالات اقدامات غربیها علیه ایران در آینده - به ایران برگرداند. از برخوردهای نادرست با کارگزاران در مرحله دوم انتخابات اظهار نگرانیکرد؛ بیجهت هم نگران نیستند. زمزمههایی شروع شده است.
ستاد تنظیم بازار جلسه داشت. قرار شد مس و آلومینیوم هم آزاد شود. از آزادکردن فولاد راضی هستیم. باعث کاهش قیمت در بازار آزاد شد. عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتیم.
شب در دفترم ماندم. به خاطر سفر آیتالله خامنهای به مشهد، جلسه نداشتیم. وقت خوبی برای انجام بقیه کارها بود. برف و باران هم میبارید. در اخبار، مسایل چین و تایوان با آمریکا حساس شده است؛ آمریکا و چین، تهدید و خط و نشان علیه یکدیگر دارند.
سال ۱۳۷۵
دیشب باران داشتیم. امروز [آقای سیدرات سینگ]، سفیر هند برای خداحافظی آمد. اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیسجمهور]، برای امور جاری و بحث بر سر انتخابات آمد. دکتر [هادی] منافی و همسر و بچههایش آمدند؛ برای تشکر از محبتهای من در جریان مراسم پسر شهیدش و نیز تشکر برای دفاع من از دکتر منافی، در جریان ایراد اتهام به ایشان. سپس دربارة اظهارات یکی از مدیرانش در مورد مسأله محیطزیست بزرگراه تهران ـ شمال، توضیحات داد.
آقای [علیاکبر] اشعری، معاون [مطبوعاتی] وزارت ارشاد آمد و گزارش اقدامات فرهنگی در بخش مطبوعات را داد. عصر آقای ترکان، [وزیر راه و ترابری]، برای گرفتن اعتباراتش که داده نشده و مهلتگرفتن برای بدهیهایش به حساب ۲۱۰ آمد. شورای اقتصاد، جلسه با چند مصوبه داشتکه عمدتاً ترک تشریفات مناقصه و سرمایهگذاری شرکتهای دولتی بود.
حکم جدید آیتالله خامنهای، دربارة ترکیب و وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد که مورد تفسیر و توجه محافل سیاسی قرار گرفته است؛ به خاطر تعیین من در رأس آن و افراد جدید. ساعت نُه شب، به خانه آمدم.