سرویس تاریخ «انتخاب»: شامگاه جمعه ششم اردیبهشت ۱۳۳۰ حسین علاء نخستوزیر وقت استعفای خود را تقدیم شاه کرد. خبرنگار باختر امروز [مورخ ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰] درباره علت استعفای علاء نوشت: «از طرف محافل خارجی به آقای علاء در این دو روز اخیر فشار آورده شده بود که مجلس را منحل کند، ولی آقای علاء قبول نکرده است، اما گویا این شرط را قبول کرده است که در استعفانامه نوشته شود به مناسبت اینکه کمیسیون نفت تصمیم خود را بدون مشورت دولت اتخاذ کرده است کابینه استعفا میدهد.» منظور از تصمیم کمیسیون نفت تقدیم طرح ۹ مادهای «طرز اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت» بود. به هر روی فردای آن روز یعنی شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ جلسه خصوصی مجلس شورای ملی (دوره شانزدهم) تشکیل شد و رئیس مجلس ضمن اعلام این خبر گفت که شاه نسبت به نخستوزیر آینده نظر مجلس را خواستار شده. در این جلسه جمال امامی پیشنهاد داد که دکتر مصدق نخستوزیری را بپذیرد و نمایندگان به اتفاق آرا به نخستوزیر ایشان رای مثبت دادند، جالب است که طرح طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت که توسط کمیسیون نفت مجلس تقدیم شده بود نیز درست فردای آن روز در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
روزنامه باختر امروز ارگان غیررسمی جبهه ملی به سردبیری دکتر فاطمی، در روز شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰، جزیئات جلسه مجلس شورای ملی را که در آن به نخستوزیری دکتر مصدق رای مثبت داده شد، چنین گزارش کرد:
ساعت ۹ و نیم صبح امروز [شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰] جلسه خصوصی مجلس شورای ملی تشکیل گردید. ابتدا آقای رئیس [رضا حکمت ملقب به سردار فاخر - انتخاب] مجلس اظهار داشت که از طرف اعلیحضرت احضار شده و به ایشان گفته شده است که دولت آقای علاء دیشب استعفای خود را تقدیم داشته است و اعلیحضرت نسبت به زمامدار آینده نظر مجلس را خواستار شدهاند.
آقای دکتر مصدق اظهار داشتند که: «پریشب جناب آقای علاء به ملاقات من آمده بودند در خصوص نفت مشکلات خود را اظهار نمودند، ولی قرار نبود استعفا بفرمایند؛ و مخصوصا وعده دادند که اقدام فرموده و رفع مشکلات را بنمایند و به هیچ وجه نظری برای استعفا نداشته اکنون معلوم میشود که یک فشار خارجی ایشان را وادار به استعفا کرده است» بعد درباره کابینه صدر و دوره چهاردهم و اظهاراتی که به اعلیحضرت کرده بودند که دولت با رای سفید مجلس میآید و با رای کبود مجلس باید برود، توضیحاتی دادند.
آقای جمال امامی عقیده داشت که «فشار خارجی در کار نبوده است و خود آقای علاء به مناسبت مشکلات مملکت مستعفی شدند.» سپس اضافه کرد که «خود جناب آقای دکتر مصدق بیایند و زمامداری را قبول کنند. مجلس به اتفاق آرا به ایشان رای خواهد داد.»
قسمت اخیر اظهارات آقای جمال امامی مورد تایید قرار گرفت و پس از مختصر مذاکرات، دیگر نمایندگان برای اظهار رای تمایل به جلسه دعوت شدند. عدهای از نمایندگان معتقد بودند که، چون به زمامداری آقای دکتر مصدق اتفاق نظر است محتاج به رای نخواهد بود، ولی خود آقای دکتر مصدق و چند نفر دیگر از نمایندگان عقیده داشتند که سنت قدیم مجلس درباره اظهار تمایل باید حتما به پارلمان مسترد شود و باید رای مخفی با ورقه نسبت به زمامدار آینده گرفته شود و در نتیجه از ۹۰ نفر عده حاضر، ۷۹ رای به آقای دکتر مصدق یک رای به نام آقای قوامالسلطنه یک رای به نام آقای سید ضیاءالدین طباطبایی و یک رای به نام آقای عبدالقدیر آزاد بود؛ و بقیه سفید بود.
آقای دکتر مصدق که قبلا در جلسه ضمن کف زدن نمایندگان قبولی خود را اعلام داشته بودند، مجددا اظهار داشتند: «خوب است آقایان نمایندگان اول تکلیف طرح نفت را معین کنند بعد اینجانب برای اجرای آن حاضر به قبول خواهم بود.»
ابراز تمایل مجلس سنا به نخستوزیری دکتر مصدق
به دنبال رای مثبت نمایندگان مجلس شورای ملی به نخستوزیری دکتر مصدق، ساعت ۹ و نیم بامداد روز یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۳۰، نیز جلسه خصوصی مجلس سنا برای اخذ رای تمایل نسبت به نخستوزیر دکتر مصدق تشکیل شد. در این جلسه از ۳۴ نفر عده حاضر ۲۹ نفر به زمامداری دکتر مصدق ابراز تمایل کردند. سرلشکر زاهدی دو رای، آقای حکیمی دو رای، و سپهبد احمدی یک رای داشتند.
پس از اعلام رای مجلس سنا، بلافاصله تقیزاده رئیس مجلس سنا در دربار حضور یافت و رای تمایل این مجلس را به عرض شاه رساند.
اگر روز سیام تیر این آخوندها با ما نبودند، کاشانی نبود ما سیام تیر از شاه شکست خورده قوامالسلطنه شده نخستوزیر پدر ما را درمیآوردند... ما روز آخر غروب ۳۰ تیر ما تمام اینها را جبهه ملی به نفع خودش جمع کرد اما ۲۸ مرداد هیچکس نبود. نه ملت حاضر در صحنهای بود، نه آخوندی بود نه کسی، ما شکست خوردیم. اما اگر ۲۸ مرداد آخوندها با ما بودند، کاشانی هم با ما بود شکست ما نمیخوردیم.../ کاشانی هم پول میخواست از پدر من که پدر من به او نداد. یعنی پول گندهای هم نبود؛ حواله بده به فلان آخوند، مثلا پانصد تومان بدهید به فلانکس، ده هزار تومان بدهید. پدرم گفت: «پول به کی بدهم من، پول دولت را که نمیتوانم به این و آن بدهم. بیتالمال مردم است، این پول را به کسی نمیتوانم بدهم.»