خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نيم صبح آقاى نيازف آمد. با هم به فروشگاه زنجيرهاى ايرانى شاهد رفتيم كه به تازگى تأسيس شده است. افتتاح كرديم و از كالاهاى موجود بازديد نموديم؛ عمدتاً از مشهد آوردهاند. گفتند از كالاهاى مشابه عشقآباد هم مرغوبتر و هم ارزانتر است؛ بنا شد تسهيلات بدهند كه توسعه داده شود. همچنين بانكها هم روبل را به ريال و ريال را به روبل تبديل كنند. سپس رفتيم و شعبه بانك ايرانى را افتتاح كرديم. حسابى بهنام آقاي نيازُف و حسابى بهنام آقاي آتاچاريُف باز شد.
به فرودگاه رفتيم و با هواپيما عازم شهر مرو شديم. مردم استقبال با شكوه و گرمى از ما كردند. در فرودگاه كه يك پايگاه هوايى است، به احترام ما مراسم چوب بازى و رقص سنتى تركمنى و بلوچى انجام دادند.
از نيروگاه هزار و ششصد مگاواتى بازديد كرديم. قرار شد برق از آنها بخريم. از يك روستاى كالخوز بازديد كرديم. در اجتماع مردم شركت كرديم. لباس تركمنى و يك اسب تركمنى هديه دادند. خيرمقدم گرمى گفتند و مردم با حرارت و محبت استقبال كردند. صحبت كردم.
در يك آلاچيق با منظره جالب ناهار خورديم. غذاهاى لذيد و متنوع تركمنى درست كرده بودند. بعد از نماز جماعت، از يك خانه روستايى كه خيلى وسيع و خوب بود، بازديد كرديم. سپس در ساحل كانال عظيم «قرهقوم»، سوار قايق شديم و توضيحات دربارة كانال را شنيديم؛ از رود جيحون منشعب كردهاند و حدود 12 ميليارد متر آب در سراسر كشور كشيدهاند. تاكنون هزار و صد كيلومتر مورد بهرهبردارى قرار گرفته است و سيصد كيلومتر ديگر ادامه مىيابد و به رود اترك در مازندران مىرسد.
كانال قابل كشتىرانى است و فعلاً هفتصد هزار هكتار زمين را مشروب مىكند؛ مهندسى قابل توجهى دارد. مهندس آتاچاريف، وزير نيرو كه مجرى آن است، نحوة احداث آن را برايمان توضيح داد. ساعتى روى آب بوديم.
سپس به آثار باستانى مرو قديم رفتيم. مسجد همدانى و مقبره سلطان سنجر را ديديم. به مرو برگشتيم؛ باز استقبال مردم و استراحت و صرف عصرانه مفصل و سپس بدرقه و حركت به عشقآباد و مصاحبه و امضاى موافقت نامهها و حركت به سوى تهران.
توضيح آقاي نيازُف و مسئولان خيلى زياد بود. سفرهاى ما را مايه افتخار و تقويت خود مىگفتند. در مسير حركت، برق به هواپيما زد. بعضىها ترسيدند، اما بهخير گذشت.
سال ۱۳۷۲
ديشب عفت تا ساعت دو بامداد مشغول تهيه مقدمات سفر بود و پس از اينكه براى خواب آمد، من بيدار شدم و ديگر خوابم نبرد. بعد از نماز و صبحانه او را بدرقه كردم. با محسن براى معالجه رفتند.
ساعت هشت و نیم به دفترم رسيدم. ساعت نُه و نیم صبح شركتكنندگان در مسابقات بينالمللى حفظ و قرائت قرآن دانشآموزان آمدند. دكتر [محمدعلي] نجفى، [وزير آموزش و پرورش] گزارش داد كه ده كشور اسلامى در اين دوره از مسابقات قرآن شركت كردهاند. ابتكار از ايران است. شركتكنندگان سودان، اول و ايران دوم شدهاند. دانشآموزان نوجوان مالزى و اندونزى قرآن خواندند و از سودان و ليبى امتحان حفظ دادند. دانشآموز يازده ساله سودانى، كل قرآن را و يك دانشآموز ليبيایى 17 ساله، نصف قرآن را حفظ داشتند و خوب امتحان دادند. پسربچه تاجيكستان هم سخنان كوتاه مهيجى گفت. لذت بردم، تشويقشان كردم و سخنرانى نمودم. نوجواني از سوريه سرودى خواند.
دكتر [حسن] حبيبى براى امور جارى آمد. آقاى [محسن] دعاگو، [رييس شوراي سياستگذاري صداو سيما] آمد. نظراتى دربارة مسايل اقتصادى مطرح كرد و به خاطر مسايل جلسه شوراى عالى سياستگذارى صداوسيما گله داشت و از ضعف و تشتّت آراي اعضاى شورا و از مشكل تصميمگيرى در آن جمع مختلفالاهواء والاراء گفت؛ درست مىگويد.
آقاى [محسن] رفيقدوست، [رييس بنياد مستضعفان و جانبازان] آمد. گزارش كار داد و از خدمات چشمگير بنياد مستضعفان گفت و براى بعضى از امور استمداد كرد. از كمكاش به جامعه روحانيت مبارز خبر داد.
آقاي [محمدجواد] اقبالى آمد و براى نيازمندان انتظامات كمك گرفت. آقاجلال آمد و براى هزينههاى جارى خانه پول گرفت. عصر عفت و محسن از لندن تلفن كردند و از راحتى سفر و برخورد خوب مأموران انگليسى اظهار رضايت كردند. آنها را شناختهاند و از پاويون بردهاند. داشتند آماده رفتن به پزشك مىشدند.
شوراى عالى ادارى جلسه داشت. تسهيل اجازه صنعت را تصويب كرديم. شب در دفترم ماندم.
سال ۱۳۷۳
جنگ داخلی یمن، متأسفانه ادامه دارد. چمدان را برای سفر فردا بستم. [آقایان دیوردیگر و سودا سونورو]، سفیران فرانسه و اندونزی، در پایان مأموریت خود، برای خداحافظی آمدند. به سفیر فرانسه، تذکراتی در مورد اعمال غیردوستانه کشور متبوعش دادم.
مدیران دانشگاه آزاد اسلامی آمدند. دکتر [عبدالله] جاسبی، [رییس دانشگاه آزاد اسلامی] گزارش داد. من صحبتهای دلگرمکنندهای برای آنها نمودم و وعده کمک بیشتر و تأمین خواستهها، برای توسعه، تعمیق و ارتقای سطح دانشگاه دادم.
آقای [سیدمحمد] میرمحمدی، [دبیرکل سازمان امور اداری و استخدامی کشور]، برای طرح اصلاح ساختار سازمانی آمد. دکتر منوچهر فرهنگ، همراه آقای [ابوطالب] شالچیان، [مشاور اقتصادی رییسجمهور] آمدند. با عجله، برای ارائه طرح اقتصادی که درآمد زیادی داشته باشد، وقت خواسته بود. از اساتید استخواندار اقتصاد دانشگاه است. پیشنهاد داشت، برای بالا بردن قیمت نفت، به طور یکجانبه و قاطعانه اعلام کنیم که بنا داریم صدور نفت را به خاطر ارزان بودن قطع کنیم؛ مدعی بود نفس این اعلان، یکی دو دلار قیمت را بالا میبرد. وقتی عوارض احتمالی آن را در خصوص نگرانی مراکز داخلی از قطع ارز و احتکار کالاها و کم کردن مصرف مواد اولیه در کارخانهها و از دست دادن مشتریان خوب نفت در خارج و... را تذکر دادم؛ جواب درستی نداشت.
عصر دکتر ولایتی آمد. گزارش سفر به بوسنی را داد و برای همکاری با ترکیه در مورد مسائل جدید کردستان عراق اجازه گرفت. خبر داد که طراحان فدراسیون برای بوسنی و کرواسی، در صدد حذف آقای عزت بگوویچ هستند.
در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. سپس برای مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات، به تالار وحدت رفتم. مهندس [مصطفی] میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، خیرمقدم گفت و دکتر [سیدکمال] حاجسیدجوادی گزارش داد. من هم سخنرانی کردم و به مطبوعات، در مورد تضعیف روحیه مردم در دلسردکردن مردم و خوشحال نمودن دشمنان، با بزرگنمایی کمبودها و نادیدهگرفتن پیشرفتها، تذکرات جدی دادم و نیز در مورد سطحی بودن تفسیر مطالب و وجود تناقض در مواضع گفتم.
کارهای دفتر را برای سفر تکمیل کردم. در راه خانه، در منزل همشیرهزاده، احوالی از آقای محمد شریفیان، دامادمان، به خاطر سکته ناقص پرسیدم؛ پدر شهید است.
سال ۱۳۷۴
با بچهها با ماشینها و به صورت ناشناس، برای تماشای جنّت رودبار رفتیم؛ دره بسیار باصفایی است. با طول حدود چهل کیلومتر که اکثر مسیر، جاده خاکی است. در محل پیچ شهدا که هفت پاسدار به دست منافقین شهید شدهاند و عکسشان را در آنجا نصب کردهاند، توقف کردیم و فاتحه خواندیم. در انتهای دره به روستای جنّت رودبار رسیدیم. رودخانه پُرآب و دایمی دارد.
جهاد سازندگی در آنجا یک نیروگاه کوچک آبی به قدرت یک مگاوات ساخته و از لب جاده تا پایین دره، لوله کشیدهاند که آب را به نیروگاه میبرد. از حدود پانصد پله پایین رفتیم. همه بچهها هم آمدند. نیروگاه خاموش بود و کسی آنجا نبود. پاسداران از پنجره داخل رفتند و در را باز کردند. دو توربین آبی پانصد کیلوواتی ساخت چین نصب شده است. با اینکه عید فطر افتتاح شده، به خاطر کمی انشعاب، به سقف لازم نرسیده است. گفتم پول انشعاب را قسطی بگیرند تا به دویست انشعاب برسد.
چند نفر از مردم و بچهها جمع شدند و خواستههایی مطرح کردند. اُپراتور نیروگاه رسید. توضیحاتی گرفتیم. عیدی به او دادم. منطقه ییلاقی جالبی است و جهاد مشغول احداث تا اشکور است. در مسیر برگشت، مسئول جنگلهای استان در ماشین من سوار شد و توضیحات خوبی دربارة جنگلها و نوسازی تخریبشدهها و باغات مرکبات مسیر و ... داد.
در اقامتگاه اطلاع دادند که آقای [معمر] قذافی، [رهبر لیبی]، میخواهند تلفنی صحبت کنند؛ پذیرفتم. تبریک عید گفت و از پذیرایی خوب از فرزندش تشکر کرد و اعلام حمایت از ایران در مقابل آمریکا نمود.
گزارشها را آوردند، خواندم. در اثر صحبتهای من و انتشار مصوبه مجمع تشخیص مصلحت، افزایش قیمت ارزهای خارجی، امروز ۳۰ درصد سقوط کرده است. با محسن دربارة برنامهای که برای کنترل نرخ ارز دارم، مشورت کردم؛ به نتایجی رسیدیم. سر شب یاسر هم رسید. تأخیر داشت. مادرش نگران شده بود.
سال ۱۳۷۵
پیش از ظهر در منزل برای خطبههای جمعه مطالعه میکردم. برای اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. ظهر جمعی از بستگان، میهمانمان بودند. عصر برنامههای مربوط به مراسم افتتاح خط آهن مشهد- سرخس- تجن و برنامههای اجلاس سران [سازمان همکاری اقتصادی] اکو را بررسی کردم. در گزارشها، محکومیت رژیم اسراییل به خاطر حمله به اردوگاه سازمان ملل در قانای لبنان و مخالفت آمریکا با این محکومیت موردتوجه است. من هم در نماز جمعه روی این مسئله بحث کردم.
سال ۱۳۷۶
بعد از نماز صبح، در ايوان اقامتگاه، خاطرات دو روز گذشته را نوشتم. صداى دلنشين مرغان و هواى بسيار خوب و منظره باغ و گلها، بسيار دلانگيز و شاعرانه است. ساعت هشت و نیم صبح، آقاى رحماناُف آمد. با هم به فرودگاه رفتيم. در مسير، جمع زيادى از مردم براى بدرقه جمع بودند. ساعت نُه صبح با بدرقه رسمى. به سوى تركمنستان پرواز كرديم. براى استقبال و بدرقه، همه وزرا و سفراى مقيم را به فرودگاه آورده بودند.
ساعت ده صبح به فرودگاه چارچو رسيديم. آقاى نيازاُف و جمع زيادى از مردم و مسئولان در فرودگاه بودند. دختران و كودكان، براى عرض خيرمقدم به صف بودند. در پاويون از وضع منطقه توجيه شديم. سپس به سوى مزرعهاى حركت كرديم. جمعيت فوقالعادهاي در مسير براى استقبال جمع بودند. دهها هزار نفر در بيش از 30 كيلومتر در شهر و خارج شهر با شور و لبخند و فرياد استقبال كردند. از اين همه جمعيت و لباسهاى خوب و قيافههاى جالب تركمنى و روسى و ازبك و بيشتر زنان تعجب كردم. تا ساعت دو بعد از ظهر كه رفت و آمد داشتيم، در همه مسيرها مواجه با اين اجتماع بوديم.
در مزرعه، مراسم خوبى از تقديم نان و نمك توسط ريش سفيدان و دكلمه جالب كودكان و تقديم اسبى بنام نوروز - كه سوار هم شدم- و نمايش محصول زراعى و دستى و تقديم قالى، ريختن گل جلو پاى من و نيازاُف توسط دختران و شروع بهرهبردارى از پيله ابريشم با كسيلكردن آن توسط من و نيازاُف و پرداخت بهاى آن و بريدن نخهاى تك دار قالي كه نماد شده بود، انجام شد.
در مزرعه هم از ميان انبوه گندمها، دو كودك با دكلمه خيرمقدم گفتند و با داس، درو را شروع كرديم. اسمم روى داس حك شده بود. سپس دو نفری سوار كُمباين شديم و من با كمباين مقدارى درو كردم. آقاى نيازاُف و حاضران خيلى تعجب كردند.
از آنجا به كارخانه تبديل پيلههاى كرم ابريشم به الياف رفتيم. كارخانه بزرگى با شصت سال سابقه است؛ توسط روسها ساخته شده. همانجا بافندگى پارچههاى ابريشمى جالب و قالىهاى ابريشمى را هم ديديم. 22 هزار و 500 كاركن دارد. نمايشگاه خوبى داشتند. پارچه و لباس و قالى هديه دادند. برنامه خيرمقدم و دكلمه اطفال و گلپاشي توسط دختران هم بود.
از آنجا به ساحل رودخانه عظيم آمودريا - جيحون - رفتيم. سوار كشتى كوچكى شديم. مقدارى روى رودخانه گشت زديم. خيلى عظيم است؛ حدود سه هزار مترمكعب آب در ثانيه عبور مىكند. معدل سالانه دبى آب دو هزار مترمكعب است كه نيمى را تركمنستان و نيمى را اُزبكستان مصرف مىكند.
از زير پل عظيمى كه صد سال پيش، روسها براى راه چين ساختهاند، عبور كرديم. مىخواستيم به محل پمپاژ 500 مترمكعب آب در ثانيه به سوى اُزبكستان برويم؛ به خاطر كمى وقت نرفتيم. ناهار و نماز در استاندارى بود. تنوع غذاها جالب و چشمگير بود.
به فرودگاه رفتيم و با هواپيماى اختصاصى آقاى نيازاُف ، به سوى مرو پرواز كرديم. هواپيماى بوئينگ 757، مدرن و تشريفاتى است. در مسير، توضيحاتى دربارة نحوه تقسيم زمين و بهرهبردارى داد. حدود يك و نيم ميليون هكتار زمين كشت آبى دارند و معمولاً به هر خانواده كشاورز دو هكتار ميدهند. براى آب و زمين چيزى نمىگيرند، ولى محصول را ارزان مىخرند.
در فرودگاه مرو هم همان برنامهها بود و استقبال مردم. به سوى روستاى رفسنجانی حركت كرديم. در مسير هم همان استقبال بود. مردم روستا اجتماع كرده بودند. مسجدى را كه به هزينه ايران ساخته شده، با 35 هزار مترمربع زمين و 400 مترمربع بنا، و كاشىكارى ايرانى و فرش ايرانى، به نام امام خمينى افتتاح كرديم. پذيرایى شديم و امام مسجد را معرفى كردم. قرار شد حكم و حقوق به او بدهند. جمع زيادى از مردم روستا، ايرانى و شيعهاند.
براى كلنگزنى ساخت سيلوها كه توسط جهاد سازندگى ايران اجرا مىشود، به شهر بايرامعلي رفتيم. توضيح دادند، شش سيلوى 30 هزار تُنى كه مجموعاً 16 ميليون دلار هزينه مىشود. باران هم مىباريد. مردم زيادى جمع بودند. مقدارى سيمان در محل شناژ بندى پايهها ريختيم.
به فرودگاه مرو رفتيم و به سوى عشقآباد حركت كرديم. [آقای نیازُف]، در راه اجازه خواست كه در جلسه اكو مطرح كنند كه بحثها سياسى نباشد و فقط اقتصادي باشد؛ موافقت نكردم. دربارة تقسيم درياى خزر و مسایل تركيه و روسيه صحبت كرديم.
در عشقآباد، استقبال باشكوهى بود؛ با رژه و حضور جمع مسئولان و سفیران و براى اولين بار اسكورت موتورسواران را به كار گرفتند، ولى خيلى زياد آورده بودند. به هتل رفتيم. تمام هتل را در اختيار هيأت ما گذاشتهاند. آقايان [اکبر] تُركان، [وزیر راه و ترابری] و سفيرمان آمدند. مواردى از اشكالتراشي و عدم همكارى مسئولان تركمنى در مورد طرحهاى اجرايى با ايران و پيشنهاد طرحهاى جديد را گفتند.
براى شام به هتل ديگرى رفتيم. اشتها نداشتم، ولى ناچار از هر نوع غذاهاى جالب و رنگارنگ و بومى، نمونهاى چشيدم. با اصرار آقاى نيازاُف ، خيلى از عادات انواع غذا شبيه ايران است. آقاى نيازاُف قبل از هر غذا، چند نوع قرص و كپسول مصرف مىكند.
بعد از شام آقای [غلامرضا] آقازاده، [وزیر نفت] آمد و گزارش كنفرانس موفق گاز و نفت در اصفهان و توافق با توتال فرانسه براى دو فاز پارس جنوبى و توافق با قزاقستان و تركمنستان و تركيه براى عبور لولههاى نفت و گاز خزر از ايران را داد. آقاى نوازشريف، نخست وزير پاكستان، تلفنى صحبت كرد. گزارش زلزله قاین را داد. در مالديو است.