خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نيم صبح به دفترم رفتم. تا ساعت ده و نيم كارهاى عقب مانده را انجام دادم. [آقاي عبدالله نوري]، وزير كشور آمد. دربارة استاندارها پيشنهادهايي داشت.
وزير كشور قطر به ملاقات آمد. مذاكرات تشريفاتى بود. وزير امورخارجه استراليا آمد. دربارة توسعه روابط صحبت كرديم. [آقاي محمدحسن قديري ابيانه]، سفيرمان در استراليا آمد و نظر داد كه بهتر است مهدى براى ادامه تحصيل به استراليا برگردد. ظهر فائزه آمد و خواست كه براى افتتاح كنفرانس فائو به سفر خراسان برگردم.
عصر احمدآقا آمد. دربارة نتايج سفرم صحبت شد. اظهار خوشنودى كرد از تأييد آقاى كروبى قبل از انتخابات كه به قول خودش، ديگر جايى براى گله آنها نماند. گفتم ضررش هم اين است كه مردم ببينند تأييد شما و آقاى [سيدعبدالكريم موسوي] اردبيلى و آقاى [شيخيوسف] صانعى، اثر چندانى در رأى نكند؛ از من خواست كه از آنها دلجويى كنم.
شوراى عالى امنيت ملى جلسه داشت. بررسى نتايج سفر من و مسأله افغانستان و سياست شيعه در مقابل جناحهاى مختلف مورد بحث بود. شب ميهمان رهبرى بودم. گزارش سفر و بررسى نتايج آن، مسايل افغانستان و انتخابات مورد مذاكره بود. رهبرى از نتايج انتخابات راضىاند؛ مهم اين است كه وزارت كشور در اختيار جناح شكستخورده است و ادعاي تقلب، جايي ندارد.
سال ۱۳۷۲
تا نزديك ساعت ده صبح كارها را انجام دادم. آقاى [محسن] قرائتى آمد و براى امر به معروف كمك خواست و گفت گروه دوازده نفره ستاد هدايت امر به معروف به رياست آقاى [احمد] جنتى تشكيل دادهاند و كمك خواست. اجازه خواست كه آقاى جنتى، وزيران را براى طرح و برنامه و استمداد از آنها دعوت كند. گفتم وزرا از دست آقاى جنتى ناراحتاند و جلسهشان اثر منفى خواهد داد. از افراطكارىهاى آنها انتقاد كردم؛ قول داد معتدل عمل كنند.
سفير زلاندنو براى تقديم استوارنامه آمد. مقدارى از اوضاع كشورش پرسيدم؛ منجمله مسأله فرماندارى خانم نماينده ملكه انگليس كه گفت موافق و مخالف دارد. ریيس پارلمان اوكراين آمد. براى كمك نفتى و معاملات تجارتى استمداد كرد و براى در اختيار گذاشتن امكانات صنعتى اظهار آمادگى نمود. گفت به خاطر كمى ارز و انرژى و مواد اوليه، بسيارى از صنايعشان خوابيده و خشكسالى از محصولات كشاورزى كاسته و مسأله منطقه كريمه و اختلاف با روسيه رنجشان مىدهد.
آقاى [عبدالحسين] وهاجى، [وزير بازرگاني] آمد. گزارش سفر به كشورهاى آسياى ميانه را داد. در اُزبكستان و قزاقستان، خوب تحويلش نگرفتهاند؛ دستاورد مهمى نداشت.
كميته توسعه صادرات جلسه داشت. گزارش كار دادند و دربارة تسهيلات به صادركنندگان، با ارايه وام و مقررات ساده و بيمه و حمل و نقل تصميم گرفتيم. عصر هيأت دولت جلسه داشت. تصميم گرفتيم كه شهر مسجدسليمان را نوسازى كنيم و مشكلات نشت گاز از مخازن، چاهها و لولهها را كم كنيم و در كنار شهر، شهر جديدى بنا كنيم.
شب را در دفترم ماندم و تا نزديك نيمه شب كار كردم.
سال ۱۳۷۳
صبح زود برای سفر به گیلان، به فرودگاه [مهرآباد] رفتیم. عفت و مهدی هم آمدند. ساعت هشت صبح با جمعی از وزرا، معاونان و نمایندگان استان و محافظان، پرواز کردیم و ساعت هشت و نیم وارد فرودگاه رشت شدیم. بعد از استقبال رسمی و مصاحبه کوتاه، به سوی شهر حرکت کردیم. از فرودگاه تا ورزشگاه شهید عضدی، تقریباً یازده کیلومتر، صفوف استقبالکنندگان در دو طرف خیابان و جاده، به هم پیوسته بود. مردم، بسیار پُرشور و مهربان و شاداب شرکت کرده بودند.
ابتدا به سالن ورزشی تختی، در جمع خانوادههای ایثارگران رفتیم. سرود و شعار و گزارش انجام شد و سپس من صحبت دلگرمکننده در مورد نقش مهم ایثارگران در حوادث مثبت تاریخ گفتم.سپس به اجتماع بسیارعظیم و پُرشکوه مردم در ورزشگاه رفتیم که تا ارتفاعات اطراف میدان، جمعیت متراکم بود و شور و هیجان آن، قابل توصیف نیست.
بعد از اجرای سرود توسط کودکان تالش و گالش، خیرمقدم کوتاه و خوبی توسط آقای [صادق] احسانبخش، [نماینده ولیفقیه در استان گیلان و امامجمعه رشت]، تحت تأثیر حضور و شور گسترده مردم داده شد. در ماشین چند بار گریه کرد؛ میگفت، این اجتماع در تاریخ گیلان بیسابقه است. من هم سخنرانی مبسوط و دلگرمکنندهای راجع به انقلاب اسلامی و گیلان و بازسازی و تفسیر دربارة این حضور گسترده داشتم.
ناهار را در منزل آقای احسانبخش خوردیم. در بیرونی منزل ایشان، همراهان و در اندرونی، من استراحت کردم. قبل از ناهار، برای افتتاح مرکز ده هزار شمارهای تلفن مرکز رشت و ۲۵ مرکز کوچک و بزرگ دیگر استان رفتیم که با گزارش مدیران و آقای غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] و صحبت تحسینانگیز من انجام شد.
عصر به دانشگاه گیلان رفتیم و دانشکده فنی را افتتاح کردیم. از بخشهای مختلف آن بازدید نمودیم. این دانشکده، در دویست هکتار زمین، با طرح دویست و پنجاه هزار متر مربعی، ساختمانی مدرن است که در فازهای متعدد ساخته میشود.
در اجتماع با شکوه دانشگاهیان و فرهنگیان شرکت کردیم. رییس دانشگاه گیلان و رییس دانشگاه علوم پزشکی و مدیرکل آموزش و پرورش، گزارشهایخوبی دادند. از پیشرفتها گفتند و خواستهها را مطرح کردند. من هم صحبت مفصلی دربارة بازسازی و سازندگی و طرحهای مهم زیربنایی کشور نمودم.
سپس با هلیکوپترها به آستانه اشرفیه رفتیم. در راه، آقایان [علیاکبرطاهایی]، استاندار و احسانبخش، [امامجمعه]، توضیحات خوبی میدادند؛ منجمله دربارة سفیدرود و ضرورت ساماندهی رودخانه در این منطقه که گاهی با طغیان مشکل درست میکند.
در کنار اجتماع عظیم مردم فرود آمدیم. بعد از شعارها و سرود خوب کودکان، امامجمعه و نماینده خیرمقدم گفتند. صحبتهای نماینده خوب نبود و حال اجتماع را گرفت. سپس من دربارة استعدادها و منابع استان و منطقه و وعدهها صحبت کردم. سپس با عبور از خیابان اصلی شهر، به زیارت مرقد امامزاده اشرف رفتیم که مرقد با حالی است. در خیابان، مردم اجتماع و شور زیادی داشتند.
به سوی شهر رشت حرکت کردیم. در مسیر از کوچصفهان، لولمان و چندین روستا گذشتیم. تقریباً در سراسر مسیر، با صفوف استقبال کنندگان پرشور و محبت مواجه بودیم. آقای ترکان، [وزیر راه و ترابری]، در مورد توسعه ساخت آزاد راه بین آستارا و گرگان توضیح داد؛ به خصوص همین قطعه در دست اجرای بین لاهیجان و رشت که نیاز جدی در استان گیلان و مازندران است و چهار خطه کردن این راه و مسیر رشت- قزوین.
یکسره به مصلای بزرگ رشت رفتیم که توسط آقای احسانبخش در دست ساختمان است؛ عظیم است. ۳۵ هزار متر زمین و ده هزار متر بنای خوب و نیمهکاره که از من هم کمک میخواهند. در شبستان مسجد، نماز جماعت به امامت آقای لاکانی خواندیم. اجتماع صدها روحانی گیلان بود. آقای احسانبخش صحبتهای خوبی در خدمات دولت و آثار انقلاب داشت. من هم برای طلاب، بحث مفصلی از انقلاب و آثار آن و مقتضیات و وظایف روحانیت و اهمیت سازندگی و خیلی چیزهای دیگر برای روشن کردن آنها نمودم.
شام خوردیم و به استانداری آمدیم. در مسیرها، همه جا مردم تا آخر شب اجتماع داشتند و خیلی گرم خوشامد میگویند؛ فوقالعاده خونگرم و مهربان هستند. عفت و خانمهای همراه، به زیباکنار رفتهاند. مهدی آمد و گزارش بازدید از کارخانه سیگار را داد. خاطرات امروز را نوشتم و ساعت دوازدهونیم شب خوابیدم.
سال ۱۳۷۴
در گزارشها شکست [بیل]کلینتون در سفر مسکو مهم شده و درکنگره آمریکا، جمهوریخواهان، برخلاف سنت معمول آمریکا، حمله به کلینتون را آغاز کردهاند که موجب گلة [وارن]کریستوفر، وزیر امورخارجه شده و گفته سنت خوب آمریکا این بوده که در شرایطی که رییسجمهور در سفر خارجه باشد، از او انتقاد نشده است.
مقداری با محسن و یاسر و بچهها، مسابقه دو و پرش گذاشتیم. در پرش، من جلو افتادم و در دو عقب ماندم؛ یاسر اول شد. بعد عضلاتم به خاطر حرکتهای شدید به درد آمد!
به جنگل در جاده جواهرده رفتیم. در راه و آنجا، آقای فلاح و آقای نوری از جهاد سازندگی گزارش میدادند. منطقه نشتارود و فسارود را به یک تعاونی جنگل دادهاند، تا مانع تخریب جنگل شوند. گفتند تقریباً یک میلیون و دویست هزار هکتار از جنگلهای شمال، مشمول این گونه طرحها شده است؛ با ایجاد جادهها در جنگلها و آموزش مردم آنجا و بهرهبرداری درست، قطع درختان سالخورده و رسیده که معمولاً بیش از پنجاه سال عمر دارند و تقویت نهالهای تازه و نظایر آن.
همانجا ناهار کباب و پُلو خوردیم. در یکی از ایستگاههای گاوسرا با کارکنان حافظ گلهها صحبت کردم و از ماستشان خوردم و عیدی دادم. به مقر برگشتیم. عصر به تهران برگشتیم. در مسیر، همه جا هواپیما در محاصره ابرها بود .
سال ۱۳۷۵
ساعت ده صبح، برای استقبال از آقای [نورسلطان] نظربایف، رئیس جمهور قزاقستان به کاخ سعدآباد رفتیم. عفت هم برای استقبال از همسرش آمد. دکتر حبیبی به فرودگاه مهرآباد رفته بود و با ایشان آمدند. مراسم استقبال انجام شد؛ این دومین استقبال در سعدآباد است. جای باصفایی شده است. مصاحبهای با صداوسیما در همانجا انجام شد.با هم به محل اقامت رفتیم.
قبل از شروع مذاکرات، با وزرای نفت و امورخارجه، درباره مسائل مورد بحث مشورت کردیم. سپس مذاکره خصوصی شروع شد. درخواست کرد که من برای تخفیف در نرخ انتقال نفتشان دخالت کنم. وزارت نفت ایران، برای هر تُن ۱۷ دلار خواسته و آنها تا هفت دلار پیشآمدهاند. در مذاکرات، وزیر نفت گفت اگر تا ۱۳ دلار بالا بیایند، خوب است؛ ولی آقای نظربایف با آسانی ۱۴ دلار را پذیرفت که نفت را در نکا تحویل بدهند و در خارک بگیرند. ما نفت را در پالایشگاه تهران برای مصرف در ایران، پالایش میکنیم.
در جلسه خصوصی، درباره انتخابات روسیه اظهار نگرانی کرد و گفت احتمال پیروزی آقای [گنادی] زیوگانف، رهبر حزب کمونیست بر آقای یلتسین زیاد است. در مذاکرات رسمی، مذاکرات درباره ترانزیت نفت، احداث خط لوله نفت از قزاقستان و ترکمنستان با شرکت سه جانبه و نیز ایجاد خط آهن در شرق خزر، با شرکت روسها و ترکمنها و ایران و شرکت در طرحهای عمرانی و ساخت پایتخت جدید و بندر آکتائو انجام و چون اسناد را آماده کرده بودیم، بلافاصله امضا شد.
سپس مراسم ناهار بود. بعد از ناهار خداحافظی کردیم. قرار شد آنها شب در تهران بمانند و من برای برنامههای میهمانان به مشهد بروم. ایشان برنامه بازدید از موزه جواهرات و ضرابخانه و بهخصوص سفر به اصفهان را داشت؛ قبلاً قرار بود به خارک و شمال هم بروند که منصرف شدند.
به دفترم رفتم و کارها را انجام دادم. عصر [آقای اشمیت باور]، فرستاده ویژه صدراعظم آلمان آمد. پیغام آقای [هلموت] کهل، [صدراعظم آلمان] را آورد، مبنی بر اینکه تصمیم دارد تلاش کند که مشکلات ما با آمریکا و اروپا را حل کنند و خواست که ما هم سختگیری نکنیم و از خواستههای ما پرسید. گفتم ما چیزی جز روابط حسنه متقابل نمیخواهیم و تهمتهای تروریسم و ساخت سلاح اتمی نارواست و روی مسئله رون آراید، خلبان [مفقود] اسرائیلی تکیه داشت که گفتم ما اطلاعی نداریم و حاضریم برای تحقیق کمک کنیم.
آقای مهندس [حسین] موسویان، سفیرمان در آلمان آمد و شرح مذاکرات سهساعتهاش با آقای دکتر [حسن] روحانی را داد. آقای ، معاون رئیس جمهور سوریه آمد. درباره مسائل مربوط به تجاوز اخیر اسراییل به لبنان و شکست اسرائیل و تبعات احتمالی آینده صحبت شد.
به فرودگاه مهرآباد رفتیم و بهسوی مشهد پرواز کردیم. عفت و همشیرهها – فاطمه و طیبه- مهدی، یاسر و جمعی از وزرا بودند. در فرودگاه مشهد، آقای [عباس واعظ] طبسی، [تولیت آستان قدس رضوی] و [آقای اسماعیل مفیدی]، استاندار [خراسان]، با مسئولان استان آمده بودند و استقبال رسمی بود.
به مرکز تازه تأسیس «هواشناسی و اقلیمشناسی» رفتیم. بعد از بازدید و گزارش آقای [علیمحمد] نوریان، [رئیس سازمان هواشناسی کشور]، صحبت کوتاهی کردم.سپس به هتل پنج ستاره نوبنیاد هما رفتیم. عظیم است؛ با ۳۰ هزار مترمربع ساختمان. بعد از بازدید، مراسم افتتاح با صحبت طولانی آقای [حسن] شفتی، [مدیرعامل شرکت هواپیمایی هما] و صحبت کوتاه من و پردهگیری از لوح، انجام شد.
برای افتتاح همزمان ۲۰۳ پروژه در استان خراسان، با ۱۱۸ هزار شماره جدید تلفن شهری و روستایی و بینشهری و تلفن سیار، به مرکز مخابرات رفتیم. با صحبتهای کوتاه مهندس [محمد] غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] و من افتتاح شد. دیروقت به حرم مقدس [امام رضا (ع)] رفتیم. بعد از شام و زیارت و تذکرات آقای طبسی درراه و آنجا، ساعت دوازده شب، خوابیدم.
سال ۱۳۷۶
صبحانه را با محسن و كاظم [مرعشی] خورديم. براى ملاقات با آقاى نيازاُف ، به كاخ جديد رياستجمهورى رفتيم. ابتدا از كاخ بازديد كرديم. فرانسوىها به مبلغ 73 ميليون دلار ساختهاندكه خيلى گران است. سپس مقدارى صحبتكرديم. گفت من اولين ریيس جمهورى هستم كه در اين كاخ پذيرایى مىشود. دربارة رژيم حقوقي درياى خزر كه قرار شد فعلاً به همان پيشنهاد چهل و پنج ميل سهم ساحلها مقيد باشيم. از او خواستم كه در قراردادها از اين تجاوز نشود.
سپس براى مراسم اعطاى شهروندى تركمنستان به من و تقديم جايزه مختومقلى به خاطر تلاشهايم براى توسعه روابط و امنيت منطقه با هم به مركز كاخ جوانان رفتيم.آقاى نيازاُف و من صحبت كرديم. من شرحى از پيشرفتهاى ايران دادم و از برنامه توسعه تركمنستان تعريف كردم. يك دانشجو هم به زبان فارسى صحبت كرد و يك استاد. جلسه پُرشورى بود.
از آنجا به فرودگاه رفتيم، براى سفر به بيرجند و رسيدگى به وضع زلزلهزدگان. آقايان [حمید] ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه]، محسن [هاشمی، رییس دفتر رییس جمهور] و [اکبر] تركان، [وزیر راه و ترابری] هم همراه بودند. در بيرجند استقبال رسمى بود. بلافاصله با هلىكوپترها به سوى مناطق زلزله زده اطراف قاین پرواز كرديم. آقاى [رسول] زرگر، ریيس ستاد حوادث گزارش داد. 157 روستا تخريب شده و 11 هزار خانوار جمعيت دارند. تاكنون هزار و 511 كشته شناسایى شده و احتمالاً 200 نفر ديگر هم اضافه خواهد شد.
در [روستای] حاجىآباد فرود آمديم. از قسمتهاى مختلف خرابىها بازديد كرديم. در سال 58 هم اين منطقه زلزله ديده و ساختمانهاى بازسازى شده هم در مواردى خراب شدهاند. از مردم احوالپرسى كرديم. در جمع آنها صحبت كردم. وعده بازسازى دادم و از صبر و آرامش مردم قدردانى نمودم. با ماشين به روستاى دولتآباد رفتیم. احوالپرسى و بازديد کردم. سپس به روستاى اسفدن رفتیم. در چادرى نشستيم. در كوچهها و خرابهها از مردم احوالپرسى نمودم. در جمع پُرشور مردم، پس از توضيحات آقاى [موسی] قربانى، نماينده قاین، صحبت كردم.
سپس با هلىكوپتر پرواز كرديم. از بالا تعداد زيادى از روستاهاى تخريب شده را ديديم. مسجد اردکول و در بعضى جاها، يك ساختمان هم نمانده. خرابى در اطراف بيرجند كمتر است. در بيرجند از گرمك كه نزديك مرز افغانستان است. در روستاى آواز كه بزرگ است و مردمش اهل سنت فرود آمديم. از خرابىها و چادرها بازديد كرديم. بعد از مصاحبه با صداوسيما در جمع مردم، پس از استماع خيرمقدم روحانى روستا، صحبت تسليتآميز كردم.
به فرودگاه بيرجند پرواز كرديم. در پاويون فرودگاه، آقاى [عبدالله] كوپایى، استاندار [خراسان] و [رسول] زرگر، معاون وزير [عمرانی] كشور، گزارش دادند و خواستهها را مطرح كردند. من هم از كارهاى خوبى كه انجام شده و از اينكه به سرعت اقدامات كمكرسانى انجام شده، قدردانى كردم. چادر اسكان موقت و غذا و درمان مجروحان و دفن اجساد و تعليف دامها تكميل شده است. وعده داديم كه به زودى اعتبارات بازسازى تأمين شود و خواستم كه بناهاى جديد را ضدزلزله بسازند.
ساعت شش ونیم به عشقآباد مراجعت كرديم. ساعت هشت شب به سفارتمان رسيديم. پس از نماز و شام و احوالپرسى از كاركنان و خانوادهها به اقامتگاه رفتيم. در راه سفيرمان دربارة طرحهاى در دست اجراى ايرانيان در تركمنستان توضيحات داد و خواست كه از نيازاُف بخواهم، كار بيشترى به پيمانكاران ايرانى بدهند و گفت اينجا همه چيز با رشوه و توصيه پيشرفت مىكند.
سپس دكتر ولايتى و معاونان آمدند. راجع به اجلاس اكو، موضوعات در دستور، منجمله خطوط لوله گاز و نفت و نيز رژيم حقوقى درياى خزر پيشنهادهایی داشت. سپس به سخنرانى تبليغاتى آقاى [محمدمحمدی] رىشهرى، [کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری] كه از سيماى ايران پخش مىشد و با ماهواره قابل استفاده است، گوش دادم. مطلب جاذبهدارى نداشت.
تلويزيون تركمنستان، ديشب و ديروز عمده برنامهاش برنامههاى من بود و امشب برنامه آقاى [سلیمان] دميرل، ریيس جمهور تركيه است. زلزله قاینات ايران، در رسانههاى غربى بازتاب گستردهاى دارد و بعضى از كشورهاى غربى كه فعلاً روابط تيرهاى با ما دارند هم كمك مىفرستند. ديروز در منطقه، حضور پزشكان بدون مرز را هم ديديم.