خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نيم صبح به دفترم رفتم. براى انجام كارها و آمادگى سفر به خراسان، ملاقاتها را كم كرديم. وزيركشور و استانداران و فرمانداران آمدند. گزارش برگزارى انتخابات را دادند. من هم با موضوع تشويق و تذكر براى آينده صحبت كردم.
آقاى [علي] ماجدى، سفير جديدمان در برزيل آمد. وضع برزيل را توضيح داد و براى سياست كار نظرم را گرفت. دكتر [حسن]حبيبى، [معاون اول رييسجمهور] براى گزارش امور و مشورت در مورد سفر به برزيل آمد.
ظهر عفت و فاطى آمدند. فاطى دربارة مكاتبات دفتر زنان سئوالاتى داشت. تا عصر كارها را تمام كردم و به جلسه هيأت دولت رفتم. ساعت پنج و نيم بعد از ظهر به فرودگاه [مهرآباد] رفتم. به مشهد پرواز كرديم. ساعت هفت و نيم رسيديم. مراسم و مصاحبه در فرودگاه انجام شد. مردم استقبال گرمى نمودند. معمولاً در سفرهاى مشهد، استقبال مردمى نداشتيم.
اعضاى خانواده هم همراه بودند. آنها به باغ مصطفىخانى رفتند و من در جوار حرم ساكن شدم. شام را با علما و روحانيت شهر و ميهمانان صرف كرديم. مداحان مولودخوانى نمودند.
تا ساعت يازده شب مطالعه كردم. سپس به زيارت حرم شريف رفتم. ساعت دوازده شب، اخبار را گرفتم و خوابيدم.
سال ۱۳۷۲
بعد از نماز صبح كارها را انجام دادم. شوراى تبصره 55 [قانون بودجه] جلسه داشت. كارشناسان نتوانسته بودند در جلسه خود، براى تصميم اعتبارات به توافق برسند. بار ديگر همه صحبت كردند و اعتبارات خود را كم دانستند؛ با پيشنهاد متعادل من، بريده شد و هم قبول كردند.
دكتر [حسن]روحانى، [دبير شوراي عالي امنيت ملي] آمد. دربارة مسايل خارجى و مجلس و كابينه و مركز تحقيقات استراتژيك صحبت كرديم. دكتر [عبدالله] جاسبى آمد و براى محتوا و برنامه و شيوه تبليغاتياش مشورت كرد. امروز از استخر استفاده كردم.
عصر براى بازديد بيمارستان جهادسازندگي، [واقع در خيابان پاستور]، جنب نهاد [رياستجمهوري] رفتم. از بخش سنگشكن بازديد كردم. در بخش دندانپزشكى براى نايتگارد [= محافظ دندان] كه اخيراً گم شده است، قالب گرفتند و كمى هم اصلاح دندانها و معاينه شد. بازديدي كردم از لحاظ ايمنى منطقه و مركز رهبرى كه به خاطر مراجعات زياد، مورد صحبت است.
در جلسه شوراى اقتصاد، خط مشىهاى صنعت و معدن و ارزى و فرهنگي تصويب شد. آقاى [هلموت]كهل، صدر اعظم آلمان تماس تلفنى گرفت. مذاكرات، دوستانه و تعارفآميز بود. گفت كه نامهاى با پيك مخصوص مىفرستند. از اوضاع اعتصابات كارگرى آلمان شرقى پرسيدم؛ گفت مشكلى هست، ولى قابل حل است و با اهميتى كه وحدت دو آلمان دارد، تحمل اين گونه مشكلات قابل پذيرش است.
دكتر عادلى، [رييسكل بانك مركزي]، خبر داد كه دلالهاى ارز كمكم دارند از مقاومت دست برمىدارند و سير نزولى قيمت ارز ادامه دارد و خريدار كمتر شده است. شب به خانه آمدم. فاطى هم آمده بود. با هم شام خورديم.
سه روز خاطرات مانده را نوشتم و خوابيدم. باران مىبارد. در استان آذربايجانغربى باران و خرابى سيل ، زياد داشتهايم. اين همه باران در اين فصل از سال عجيب است.
سال ۱۳۷۳
بعد از نماز و استماع اخبار، گزارشها را خواندم. کارها را که از تهران آورده بودند، انجام دادم. برای پرواز هلیکوپترها به سوی رودبار، به مرکز نیروی انتظامی استان رفتیم. نیروی انتظامی، به خاطر اینکه نیروی دریایی، هنگام ورود من به فرودگاه رشت، مانع از تصدی مراسم استقبال نظامی شده و خودش انجام داده بود، باز مراسم نظامی برگزار کرد.
هوا ابری بود. هلیکوپترها پرواز کردند، ولی پس از خروج از شهر رشت، به خاطر باران و مه برگشتند؛ اقدامی احتیاطی که به نظرم بیمورد بود، ولی اعتراض نکردم. با ماشینها حرکت کردیم و با یک ساعت تأخیر رسیدیم. در راه، آقایان احسانبخش و طاهایی، توضیحات خوبی دربارة جنگلهای مصنوعی و رودخانه و... دادند.
شهر رودبار و رستمآباد خلوت بود؛ چون مردم برای مراسم در نقطهای جمع شده بودند: در بلوار شهر که راه تهران را هم بسته بودند. در همان قطعهای که در سفر [سال ۱۳۶۹]، هنگام وقوع زلزله، خانمی به خاطر عدم نجات بستگانش، داد و فریاد و انتقاد کرد. همین خانم، جلوی ماشین را گرفت و به عنوان تشکر، شاخهگلی تقدیم کرد. حادثه جالب تاریخی بود که این نکته را در سخنرانی برای مردم تعریف کردم.
به شهر منجیل رفتیم. مردم در خیابان اجتماع کرده بودند. گلهای زیادی روی ماشینهایمان ریختند. در منجیل، ساحل سد سفیدرود، ایجاد اولین نیروگاه بادی یکمگاواتی را با بتونریزی آغاز کردیم. آقایان احمدی و [رضا] امراللهی، [رییس سازمان انرژی اتمی] توضیح دادند. میگویند، در تونل باد منجیل، پتانسیل هزاران مگاوات برق وجود دارد. دره منجیل که دالانی بین دو طرف سلسله جبال البرز است، به خاطر تفاوت وضع هوای شمال و جنوب البرز، محل وزش بادهای دایمی و گاه بسیار قوی است. من هم تشویقشان کردم.
گشتی در شهر منجیل زدیم؛ [بعد از زلزله]، خیلی تمیز و زیبا و با ساختمانهای ضدزلزله و بلوار پُرگل و چمن ساخته شده است. مردم شاداب در خیابان از ما استقبال کردند. توقع داشتند مثل رودبار با آنها هم مراسم سخنرانی داشته باشیم؛ رقابت دارند.
به محل سد سفیدرود رفتیم. از روی ماکت سد و کوهها و دشتهای استان گیلان، توضیحات خوبی در مورد سد و آبها و کانالها و نیازها و امکانات و سدهای در دست مطالعه و کانالهای در دست اجرا و ساماندهی رودخانه سفیدرود و تالاب انزلی و سد استور و سپس نحوه آسیبدیدن سد در زلزله و نحوه ترمیم و تقویت و دوخت آن دادند که همگی برایم جالب و مفید بود.
سپس گشتی در شهر رودبار زدیم و بازسازیها را دیدیم. در اجتماع بسیار باشکوه مردم شرکت کردیم. مردم خیلی شاداب و متشکر بودند؛ انصافاً هم در این چهارسال کار عظیمی شده است. سرود خوبی اجرا شد. بعد از خیرمقدم [آقای نصرتالله واحدی دامغانی]، امامجمعه و [آقای فرامرز گلشنی]، نماینده و طرح نیازها و تشکر فراوان آنها، من هم با ستایش از شیوه همکاری بازسازی که با حمایت دولت و تصدی مردم اجرا شد، صحبت کردم.
با ماشین به سوی مرکز تحقیقات کرم ابریشم در اطراف رشت حرکت کردیم. با یک ساعت تأخیر رسیدیم. در راه، همه جا مواجه با اجتماع مردم در مسیر و ابراز احساسات پُرشورشان بودیم. باران هم نم نم میبارید که همینها هم باعث تأخیر شد.
در مرکز تحقیقات کرم ابریشم، بعد از نماز و ناهار و کمی استراحت، از مزرعه جالب توت برای غذای کرم ابریشم، بازدید کردیم. مسئول آنجا برای کیفیت پرورش کرم و تخم نوغان توضیحاتی داد که برایم جالب و دیدنی بود. چینیها و کرهایها، در صنعت کرم ابریشم خیلی جلو هستند و ما در ابتدای راهیم؛ قول حمایت دادم.
مردم روستاهای اطراف، زیر باران جمع شده بودند. به میان آنها رفتم و از احساسات گرم آنها تشکر کردم. هلیکوپترها آمده بودند. به خاطر وضع هوا، باز هم نتوانستند پرواز کنند. با ماشینها به سوی فومن رفتیم. باران تندی هم میبارید. اجتماع و احساسات مردم فومن، در میدان بزرگ شهر، خیلی عظیم بود. صحبتهای امامجمعه و [آقای محمدرضا شفیعی]، نماینده شهر، خیلی گرم و صمیمی بود. سرود جالبی از نونهالان در وصف من اجرا شد. در سخنرانی دلگرمکننده و تشکرآمیزی، وعده احداث راه مازولان- ماسوله و شفت- سراوان برای بیرون آوردن فومن از بنبست را دادم. باران هم میبارید و مردم خم به ابرو نمیآوردند.
به سوی صومعهسرا حرکت کردیم. فقط هفت کیلومتر فاصله داشت. استقبال و حضور مردم در مراسم، فوق حد انتظار بود. شادابی مردم بیش از همه جا بود. گروه سرود، اجرای جالبی داشتند. یکی از بچهها، آواز خیلیخوبی، شبیه یکی از خوانندهها خواند و من تحسین کردم. مردم کف میزدند و من هم زدم. [آقای قاسم رمضانپور نرگسی]، نماینده و [آقای عبدالعظیم یکتا]، امامجمعه، خوب صحبت کردند؛ من هم گرم گرفتم.
ورزشگاه عظیمی بود که وزارت کار برای کارگران ساخته است؛ آن را افتتاح کردیم. نمنم باران هم بود. به سوی رشت حرکت کردیم. تا خود رشت، همه جا روستاییان در مسیر اجتماع داشتند و به گرمی فوقالعادهای، ابراز محبت میکردند. به کارخانه جدید تولید سیگار رفتیم. مهندس [محمدرضا] نعمتزاده، [وزیر صنایع] و مهندس نظری، توضیحات خوبی دادند. این کارخانه، به میزان بیست میلیارد نخ سیگار ظرفیت دارد و مدرن است؛ افتتاح کردیم. بسیاری از اطبا، به خاطر اینکه مدعی بودند تبلیغ سیگار است، مخالف حضور من در آنجا بودند. بیش از یکصد میلیون دلار سرمایهگذاری است. هنوز کاملاً راه نیافتاده. با این کارخانه، در تولید سیگار خودکفا میشویم و امکان صادرات هم خواهیم داشت. اطراف کارخانه، جمعیت زیادی برای دیدار جمع شده بودند.
به سوی مقبره میرزاکوچکخان رفتیم. در طول بیش از ده کیلومتر، صفوف پیوستة مردم مهربان و پُرشور مردم، یکسره فریاد دوستی میکشیدند و مرتب گلها را بر روی ماشین میریختند که خیلیها به سرو صورتم میخورد. با لبخند، تحمل میکردم. عجیب است که خانمهای بدحجاب بیشتر ابراز احساسات میکردند؛ همراهان فوقالعاده تعجب کرده بودند.
در مقبره فاتحه خواندم. قبور شهدای جنگ را هم زیارت کردیم. چند دقیقه از ماشین پیاده شدم و به میان مردم رفتم. پاسداران اظهارنگرانی میکردند، ولی چارهای نیست. در استانداری نماز خواندم. به جلسه شورای اداری استان، اجتماع مدیران و وزرا و معاونان و ائمه جمعه و نمایندگان رفتم. استاندار صحبت خوبی کرد و خدمات و خواستهها را گفت. من هم توضیحات خدماتی را که باعث رضایت مردم شده که این جور مهرباناند، دادم و از انتظارات دستنیافتنی مجلسیان انتقاد کردم. وعدههایی مطرح کردم و راه حل نهایی را دادم. سپس شام خوردیم. خاطرات را تا ساعت یک بامداد نوشتم و خوابیدم.
سال ۱۳۷۴
[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. توضیحاتی در مورد فروش نفت داد، با توجه به تحریم آمریکا و جایگزینی شرکت توتال فرانسه، به جای کونوکو آمریکا که قراردادش لغو شده و توتال، اکنون در تهران مشغول مذاکره است. جواب پاکستان را در خصوص عبور لوله گاز قطر از ایران مشخص کردیم که بپرسد، آیا با مشارکت با ایران است یا مخصوص قطر است و نیز مسیر دقیق مورد نظر، ضمن بررسی اصل کار که به صورت مستقل برای قطر موافقت بشود یا نه؟
آقای فلاحیان، [وزیر اطلاعات] آمد. برای عدم تصویب پیشنهادهای آقای [محمد] یزدی، [رییس قوه قضاییه]، در مورد استفاده از شنود در شورای عالی امنیت ملی استمداد کرد. رؤسای دانشگاههای آزاد اسلامی آمدند. دکتر [عبدالله] جاسبی، ]رییس دانشگاه آزاد اسلامی]، گزارش کار داد و برنامه دوم را گفت. به ایشان نشان درجه دو مدیریت را دادم
سال ۱۳۷۵
تا ساعت نُه صبح در مقر بودم. صداوسیما برنامههای تبلیغی خوبی برای طرح راهآهن مشهد- سرخس دارد. پس از زیارت، ساعت نُه برای استقبال میهمانان به فرودگاه رفتم. تا ظهر [آقایان صفرمراد نیازاُف، نورسلطان نظربایف و امامعلی رحماناُف]، رؤسای جمهور ترکمنستان و قزاقستان و تاجیکستان آمدند.
ظهر در مسیر بازگشت به حرم، به مرکز تحقیقات کشاورزی رفتیم و ده طرح آبیاری قطرهای و بارانی را افتتاح کردیم. پس از ناهار و استراحت، به فرودگاه برگشتیم. [آقایان حیدر علیاف، لئون ترپطروسیان، ادوارد شواردنادزه، برهانالدین ربانی، فاروق لغاری و سلیمان دمیرل، اسلام کریماُف و عسگر آقایف]، رؤسای جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، افغانستان، پاکستان، ترکیه، اُزبکستان و قرقیزستان رسیدند؛ همگی با هواپیماهای اختصاصی و با فاصله حدود نیم ساعت. برای همه استقبال رسمی و نشست کوتاه در پاویون و مصاحبه مختصر با آنان داشتیم، به جز در نشست با آقای نیازاُف که من هم مصاحبهای کردم. پیشنهاد شده بود که آقای نیازاُف هم با من، در همه مراسم استقبالها باشد، ولی به خاطر مشکلات فنی منصرف شدیم. انصافاً آقای نیازاُف برای مراسم، ازخودگذشتگی نشان داد و سنگینیکار را به ایران داده و این نشان صداقت در دوستی آنها است. با تمام آنها، مذاکرات کوتاهی در مورد مسائل موردتوجهمان هم بود.
در فاصله پیش از ظهر و عصر هم سایر میهمانان که پایینتر از رؤسای کشورها هستند، رسیدند که دکتر حبیبی و دکتر ولایتی، یا وزرای دیگر استقبال میکردند. ساعت هفت به هتل رفتیم. [آقای آلکسی بالشاکُف]، معاون نخستوزیر روسیه به ملاقات آمد. نامه آقای [بوریس] یلتسین، [رئیسجمهور روسیه] را آورد که احیای جاده ابریشم با طرح راهآهن مشهد- سرخس- تجن را به من و آقای نیازاُف تبریک گفته بود. درباره توسعه روابط، مذاکره کردیم. گفت روسیه اهتمام بیشتری برای توسعه حمل و نقل در دریای خزر میدهد.
ساعت نُه شب برای مراسم شام در سالن بزرگ هتل رفتیم. همه رؤسای جمهور به اضافه آقای [عباس واعظ] طبسی، [تولیت آستان قدس رضوی]، سر یک میز بودیم و دیگران هم به تناسب دور میزهای دیگر. سرشام با آنان و نیازاُف و دمیرل که دو طرف من بودند، مذاکره کردیم. آقای نیازاُف هم به خاطر احتمال پیروزی کمونیستها، نگران انتخابات روسیه است. آقای دمیرل، قبول کرد که دولت ترکیه به خاطر ائتلافی بودن و وضع خانم [تانسو] چیللر، [نخستوزیر ترکیه]، در اثر اتهامات، ثبات ندارد. بعد از شام، با میهمانان سرپایی مصافحه و خوشامدگویی داشتیم.
در هتل ماندم و تا ساعت دوازده شب، ملاقاتهای متعددی داشتم. [آقای فاروق لغاری]، رئیس جمهور پاکستان و همراهان آمدند. درباره فعالیت مان و توسعه روابط گفتیم. [آقای لئون ترپطروسیان]، رئیس جمهور ارمنستان آمد. صحبتها دوستانه بود؛ او هم نگران شکست یلتسین در انتخابات روسیه است. برای آزادی اُسرای بیشتری از [جمهوری] آذربایجان [در جنگ قره باغ]، اظهار آمادگی کرد.
[آقای ادوارد شوارد نادزه]، رئیس جمهور گرجستان آمد و از توسعه همکاریها بعد از سفر من به گرجستان، اظهار قدردانی کرد. [آقای علی فهد الزمیع]، فرستاده ویژه امیرکویت آمد. نامه تبریک [آقای صباح احمد جابر صباح]، امیر کویت و اعتذار از عدم حضور خودش را آورد. وزیر حمل و نقل کنیا آمد و نامه رئیس جمهورشان را آورد. [آقای امامعلی رحمانُف]، رئیس جمهور تاجیکستان آمد و برای سفرم به آنجا و کمک بیشتر به آنها برای صلح داخلی و کمک به نوسازی و طرحهایشان، اصرار داشت. ساعت دوازده شب به استراحت پرداختم
سال ۱۳۷۶
پيش از ظهر به دانشگاه مختومقلى رفتيم. دانشجويان پسر و دختر، دو طرف مسير صف بسته بودند و به گرمى استقبال كردند. در مراسم، ریيس دانشگاه و ریيس بخش شرقشناسى و دو دانشجوى زبان فارسى دختر و پسر صحبت كردند. من هم دربارة همكاري دانشگاههاى دو كشور صحبت كردم. هديهاى دادند و من هم هديهاى به دانشگاه دادم؛ يك ساعت ديوارى. بدرقه هم مثل استقبال گرم بود و تعجب از اينكه در تمام مدت مراسم، دانشجويان در بيرون تالار، به انتظار بيرون آمدن ما بودند.
نزديك ظهر آقاى [حیدر] علياُف، ریيس جمهور آذربايجان به ملاقات آمد. بعد از مذاكرات عمومى و تشريفاتى، تقاضاى جلسه خصوصى كرد. فقط محسن و مترجم ماندند. پس از ابراز علاقه به ايران و توضيح خطر روسيه و ارمنستان، از ارتباط اقتصادى ما با ارمنستان شكايت كرد. به او اطمينان دادم كه ارتباط با ارمنستان، مانع حمايت ما از حقوق آذربايجان نخواهد شد. تقاضا كرد كه وزارت نفت به سهم 10 درصد، در شركت جديد نفتى قانع باشد.
بعد از نماز و ناهار، به كاخ جديد نيازاُف رفتيم. همه سران جمع بودند. در تالار جمع شديم و از همديگر احوالپرسى كرديم و آقاى نيازاُف صحبت كوتاهى كرد. با يك اتوبوس به محل اجلاس اكو رفتيم. در راه با آقاى [سلیمان] دميرل، [رییس جمهور ترکیه] كه كنار هم بوديم، قرار ملاقات بعد از جلسه را گذاشتيم. در اجلاس، پس از آقاى نيازاُف به عنوان ریيس اجلاس، همه سران سخنرانى كردند؛ معمولاً كم محتوا و تكرارى. دو ساعت طول كشيد.
پس از جلسه، با آقاى دميرل ملاقات داشتيم. در مورد روابط دو جانبه كه با اخراج سفرا راكد شده، صحبت کردیم و قرار شد پس از مدتى عادى كنيم. دربارة اختلاف دولت و ارتش تركيه، احتمال خطر كودتا را بعيد دانست، ولى نفى نكرد. دربارة همكاريشان با اسرایيل، مدعى شد كه خطرى براى همسايگان ندارد، ولى از سوريه گله كرد. دربارة احتمال سقوط دولت اربكان و تجديد انتخابات، گفت به نفع كشور است كه تجديد انتخابات شود، ولي اين در اختيار او نيست و مجلس بايد تصويب كند.
نخست وزير قرقيرستان آمد. دربارة توسعه روابط صحبت كرديم. براى شام به محل رستوران دولتى رفتيم. من با آقاى نيازاُف و نوازشريف بودم. آقاى نواز شريف، [نخست وزیر پاکستان] از ملاقاتش با نخستوزير هند در مالديو راضى است. امروز در زاهدان توقف كرده و سوخت گرفته است.
با آقاي نيازاُف دربارة نحوه امضاى توافقنامه ايجاد خط لوله گاز از تركمنستان از طريق ايران به تركيه صحبت كرديم. براى نجات از ايذاء روسيه، پيشنهاد خريد همه گازهاى اضافى آنها را دادم؛ خوشحال شد، چون مىتواند از اين به عنوان اهرمى در مقابل روسيه استفاده كند.
بعد از شام در همانجا با آقاى [اسلام] كريم اُف، ریيسجمهور اُزبكستان ملاقات كرديم. تعريف و تمجيد زيادى از سخنرانى من در جلسه، به خاطر محتواى خوب كرد و از بى محتوایى ساير نطقها گفت. براى توسعه همكارى با ايران، اظهار تمايل كرد. من هم استقبال كردم و دعوتش كردم كه بيايد و سواحل ايران و درياى خزر را ببيند. در مسير به آقاى شرجايف كه در غياب نيازاُف، همراه من است، مشكلات ايرانىها و كارهايمان در تركمنستان را گفتم؛ قرار شد رفع كند.