بیستم اردیبهشت ماه امسال، ۴۰ سال از صدور دستور امام(ره) مبنی بر انتصاب مدیریت و سرپرستی حجتالاسلام محمود دعایی به عنوان مدیرمسوول روزنامه «اطلاعات» گذشت.
به همین بهانه ایسنا گفتوگویی داشته است با محمدجواد مظفر؛ از فعالان سیاسی و روزنامهنگارانی که به همراه چند تن دیگر به عنوان همراهان حجتالاسلام دعایی در آن سالها تلاش کردند به روزنامه «اطلاعات» جانی دوباره بخشیده و یکپارچگی و اتحاد را میان کارکنانش دوباره برقرار کنند. او اگرچه مدت کوتاهی در روزنامه اطلاعات ماند اما اطلاعات و خاطراتی از آن روزها دارد که شنیدنش جالب است.
محمدجواد مظفر، مدیر انتشارات کویر و خودش نویسنده است. او پس از ۴۰ سال با یادآوری خاطرات انتخاب مدیرمسوول جدید برای روزنامه «اطلاعات» در سال ۵۹ از سوی امام خمینی(ره) سخنانش را چنین آغاز کرد:
«از ۱۹ آبان ۱۳۵۸ و بعد از ماجرای اشغال سفارت آمریکا و واگذاری اداره کشور به شورای انقلاب، من به همراه چند نفر از دوستان، دبیرخانه شورای انقلاب را راهاندازی کردیم. من مسوول روابط عمومی شورا شدم. اوایل زمستان جمعیتی از روزنامه «اطلاعات» به ساختمان دبیرخانه میآمدند که در آن زمان در ساختمان مجلس سابق بود. حدود ۸۰ نفر از کارکنان روزنامه «اطلاعات» با مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی که در آن زمان مسوولیت بنیاد مستضعفان را بر عهده داشتند، ملاقات میکردند. ماجرا این بود که اعتراضها و دوگانگیهایی در روزنامه «اطلاعات» پیش آمده بود و به دودستگی جدی بین کارکنان اطلاعات تبدیل شده بود. از طرف بنیاد مستضعفان شخصی به نام بنکدار سرپرستی موسسه را بر عهده داشت. ظاهرا درگیریها به گونهای بود که حتی یکبار تهدید کرده بودند او را از طبقه هفتم به پایین پرتاب میکنند. تا اینکه بنکدار از موسسه رفت و شخصی به نام کاشف توسط بنیاد مستضعفان به صورت موقت به سرپرستی اطلاعات منصوب شد و البته این درگیریها تا منصوب شدن آیتالله دعایی ادامه داشت.»
مظفر افزود: حجتالاسلام دعایی سفیر ایران در عراق بود و اختلافهای ایران و عراق به تدریج افزایش پیدا میکرد. روزی حجتالاسلام دعایی برای دیدار با مرحوم بهشتی از عراق آمده بود. من ایشان را از زمانی که قبل از انقلاب در رادیو عراق برنامه نهضت روحانیون را با صدایی رسا اجرا میکرد، میشناختم. آن روز برای اولین بار از نزدیک ملاقاتش کردم. برای ارائه گزارش وضعیت رابطه ایران و عراق به شهید بهشتی و شورای انقلاب آمده بود. پس از مدتی رابطه ایران و عراق کاملا تیره شد و دعایی ناگزیر به ترک عراق شد و از سفارت آمد. به دلیل مشکلات روزنامه «اطلاعات» به دعایی گفتند شما سرپرست اطلاعات شوید. آقای دعایی به دلیل اینکه سالها بود از ایران دور بود، گفته بود:«من تیمی ندارم، با چه کسانی باید به آنجا بروم؟» مرحوم بهشتی گفته بود ما گروهی را همراه با شما میفرستیم. در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ دکتر بهشتی از ما خواست تا همراه حجتالاسلام دعایی به روزنامه اطلاعات برویم. با وجود اکراهی که ایشان داشت بالاخره در روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ حکم سرپرستی موسسه اطلاعات توسط امام(ره) برای او صادر شد.
مظفر سپس خاطره حضور در منزل حضرت آیتالله خامنهای و گفتوگو با ایشان را درباره مسائل مهم کشور، اینگونه بیان کرد: «روز بعد یعنی (۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹) ما دیداری با حجتالاسلام دعایی داشتیم. با توجه به تشنجهایی که در روزنامه وجود داشت، باید بررسی میشد چگونه وارد شویم. حجتالاسلام دعایی با توجه به اینکه تازه به ایران آمده بود و جای مشخصی نداشت، به ما گفت شب به منزل حضرت آیتالله خامنهای برویم. منزل ایشان در آن زمان در خیابان ایران کنار مدرسه علوی بود. حدودا ساعت هشت شب با دوستانی که قرار بود با آنان همراه محمود دعایی به «اطلاعات» برویم، به منزل آیتالله خامنهای رفتیم. سید همایون امیر خلیلی و حسین عباسینژاد و بنده از جمله افرادی بودیم که به منزل ایشان رفتیم. در یک خانه کاملا قدیمی و در یک اتاق بزرگ نشستیم. آیتالله خامنهای نبودند و در جلسه شورای انقلاب حضور داشتند. بحث و گفتوگو داشتیم که فردا صبح نحوه ورودمان به اطلاعات چگونه باشد. در آنجا تصمیم گرفتیم که ما اول وارد موسسه شویم، سپس مدتی بعد آقای دعایی بیاید، یعنی وقتی حجت الاسلام دعایی وارد شد ما حضور داشته باشیم. حوالی ساعت ۱۰ آیتالله خامنهای وارد شدند و به محض ورود به ما اشاره کردند و به آقای دعایی گفتند درست انتخاب کردهای. این باعث دلگرمی ما بود. آن شب در منزل آیتالله خامنهای نیمرو خوردیم. بحثهای مهمی مطرح بود؛ از جمله بحث انتخاب نخست وزیر توسط بنیصدر. آیتالله خامنهای گفتند بنیصدر میگوید اگر حرف دلم را میخواهید، علیرضا نوبری انتخاب من است و اگر نمیگذارید، مهندس عزتالله سحابی را انتخاب میکنم. این اختلاف به نتیجه نرسید و سرانجام رجایی نخست وزیر شد و بنیصدر هم با اکراه پذیرفت.»
مظفر در ادامه صحبتهایش روز (۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹) و ورودش به موسسه «اطلاعات» همراه با حجتالاسلام دعایی را چنین شرح داد: «صبح روز بعد ما به «اطلاعات» وارد شدیم و یک ساعت بعد حجتالاسلام دعایی وارد شد. آن زمان اطلاعات در خیابان خیام کنار پارک شهر بود و شامل دو بخش شرکت ایران چاپ و موسسه اطلاعات بود. شرکت ایران چاپ تشکیلات وسیع چاپخانه بود و موسسه اطلاعات شامل بخشهای مختلف تحریریه روزنامه و مجلات مختلف از جمله اطلاعات بانوان و جوانان بود. حجتالاسلام دعایی در طبقه چهارم رو به روی اتاق سناتور مسعودی صاحب سابق اطلاعات مستقر شدند و من به عنوان مدیر کل اداری و مالی موسسه اطلاعات و شرکت ایران چاپ در طبقه هفتم مستقر شدم. کار را به این طریق شروع کردیم و به تدریج موسسه اطلاعات در اختیار ما قرار گرفت. وقتی ما رفتیم همه نیروهای قبلی بودند اما ناگزیر به واسطه حضور ما و اتفاقهایی که داخل روزنامه افتاده بود، تغییراتی صورت گرفت. به عنوان مثال دکتر حاتم قادری استاد دانشگاه تربیت مدرس را به جای ر.اعتمادی به عنوان سردبیر مجله جوانان منسوب کردیم و ابراهیم رحیم پور سردبیر دنیای ورزش شد که بعدا سفیر ایران در هند، اتریش و ایرلند شد. مجموعا حدود ۱۰۰۰ نفر در تشکیلات شرکت ایران چاپ و تحریههای مختلف و سازمان امور شهرستانها کار میکردند. علیرضا شیرانی را به عنوان رییس واحد شهرستانها منسوب کردیم، ایشان بعدها مسوولیتهای مهمی را در بخشهای بانکی کشور بر عهده داشت. روابط عمومی سعید پورعزیزی و مصطفی ایمانی بودند.»
او در ادامه درباره نحوه فعالیت در «اطلاعات» چنین گفت: ما یک نشریه داخلی از وقایع خود موسسه به صورت هفتگی ایجاد کردیم. در پای صفحههای روزنامه نوشتیم پیش به سوی تشکیل شورای واقعی و به این طریق شعاری را که آنها برای درگیری و برخورد مطرح کرده بودند، به یک شعار دوستانه و صمیمانه تبدیل کردیم. بعد از اینکه ما مستقر شدیم و قدیمیها متوجه شدند میشود با ما کار کنند و ما را قبول کنند، یک روز در دفتر من گفتند ما شورا نمیخواهیم، ما میخواهیم حقوقمان زیاد شود.
مظفر با بیان اینکه حجتالاسلام دعایی بیتردید یکی از پایدارترین مدیران در جمهوری اسلامی است، عنوان کرد: حجتالاسلام دعایی توانسته در تمام این سالها در یک خط صحیح و آزادمنشانه حرکت کرده، مدافع حقوق مردم باشد. همکاری من با آقای دعایی کوتاه بود و من به وزارت امور خارجه رفتم اما در مدتی که با هم بودیم، پایههای مدیریت آنجا به خوبی مستقر شد و ادامه پیدا کرد.
او افزود: محمود دعایی سالیان سال در کنار امام(ره) زندگی کرده بود و از معدود اشخاصی است که توانست در تمام این چهل سال مسیر درست را برود و به چپ و راست نزند؛ ضمن اینکه حافظ اهداف جمهوری اسلامی باشد و از حقوق جریانات دیگری که در جای دیگری تریبون ندارند دفاع کند. برای مثال تمام اعلانات فوتها و جریانات نیروهای ملی مذهبی و نهضت آزادی فقط و فقط پناهگاهش روزنامه اطلاعات بوده است. در مجموع این شرایط، میتوان گفت که اطلاعات به لحاظ محتوا پربار است. مطالبش خواندنی و قابل استفاده است. اگر اطلاعات با دقت خوانده شود، معلوم میشود که رسالت مطبوعاتی خودش را درست انجام میدهد. من سالها جزو بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات بودهام و ما چند سال قبل قلم طلایی انجمن را به حجتالاسلام محمود دعایی اهدا کردیم.