خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
حرم خلوت شده بود. بعد از زيارت امام رضا(ع) و استماع اخبار و قرائت گزارش و صرف صبحانه، براى بازديد و افتتاح كارخانه سرم سازى ثامن رفتيم. ظرفيت توليد بيست ميليون سرم در سال را دارد؛ خيلى مدرن است. با هزينه 5/14 ميليون دلار و 900 ميليون تومان به ثمر رسيده است. با اين كارخانه و ساير كارخانهها به خودكفايى رسيدهايم و صادرات هم خواهيم داشت.
از آنجا با هلىكوپتر به ارتفاع قله كلات پرواز كرديم. فرستنده تلويزيون پرقدرت با چهار فرستنده 25 كيلو واتى براى دو كانال و دكل بسيار بلند افتتاح شد. [آقاي محمد هاشمي]، مديرعامل[سازمان صدا و سيما] توضيحات داد و من صحبت كردم. در كنار آن جمعى از روستاييان مجاور – خور- جمع شده بودند. تقاضاى برق و راه نمودند كه از محل اعتبارات مناطق محروم پذيرفتم.
به طرف روستاى نمونه «كنه بيس»، از مزارع آستان قدس رضوي پرواز كرديم.
آقاى [واعظ] طبسى و آقاى ناطق [نوري] هم آمده بودند. بعد از نماز و ناهار و استراحت، توضيحات مديرعامل دربارة توسعه گاودارى و فرشبافى و... سرمازدن هلوها و زردآلوها استماع شد.
براى افتتاح كارهاى اجرايى سد جعفرى مشهد، به سوى جنوب تربت حيدريه پرواز كرديم. روستايىهاى زيادى از منطقه و مسئولان شهر جمع شده بودند. بعد از توضيح مسئول، نماينده شهر و گله از نرفتن به تربت، من صحبت كردم. سد خاكى كوچكى براى مهار 72 ميليون متر مكعب آب و براى آبياري چهار هزار هكتار است. در آنجا براى مسئولان و روستاييان در دو نقطه صحبت كوتاهى كردم. خيلى پُرشور و صميمى بودند. با انجام انفجارى كار آغاز شد.
به طرف ايستگاه فريمان راه آهن مشهد- تهران پرواز كرديم. نقطه اتصال با راه آهن سرخس- مشهد در آينده براى افتتاح پروژه ساخت راه آهن سرخس ـ مشهد كه قرار است ما را به راهآهن تركمنستان متصل كنند كه در نتيجه اروپا و چين با راهآهن متصل مىشوند كه در اجلاس سران آسياى ميانه امضا كرديم.
آقايآتا چاريف معاون رييس جمهور تركمنستان هم آمده بود. بعد از گزارش وزير راه و ترابري، قائم مقام سپاه پاسداران و پيمانكار طرح، من صحبت كردم. مراسم با انفجار و صحبت براى روستاييان كه جمع شده بودند، انجام شد. در مراجعت به مشهد، در تمام مسيرهاى پرواز، شاهد بندهاى كوچك فراوان خاكى براى مهار آبهاى سطحى،مربوط به ابتكارات جهاد و مردم را ملاحظه مىكردم.
عصر براى طلاب مشهد سخنرانى كردم. 3 خيلى با حال و پرشور بودند. تقاضاهاى رفاهى و تحصيلى داشتند. شب با مديران آستان قدس براى پرداخت مطالبات آنها از دولت مذاكره شد؛ حدود چهار ميليارد تومان زمين دادهاند. عفت و همراهانش براى شام و زيارت امام رضا(ع) به اقامتگاه من آمدند. حرم براى شستن خلوت شده بود.
سال ۱۳۷۲
سرماخوردگى داشتم. تنها، صبحانهاى مختصر خوردم و به منزل در دستتعميرمان رفتم.
اصلاحات اصلى تمام شده و نازككارىها مانده است. تقريباً عمده خواستهها را تأمين كردهاند.
دكتر ملكزاده، [وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي] هم آمده بود. با هم به بيمارستان سرخهحصار، براى افتتاح بخش فوقتخصصى قلب و شركت در مراسم بسيج آموزش بهداشتى رفتيم؛ جاى باصفایى است و خوب بازسازى شده است. از بخشهاى مختلف بيمارستان بازديد كردم. به علامت اهميت بهداشت و پيشگيرى، قطره واكسن فلج اطفال را در دهان كودكى ريختم. مصاحبهاى كردم و بعد از استماع توضيحات و سخنرانى در جمع حضار، به دفتر برگشتم.
دكتر هاشمى گلپايگانى براى دستور كار شوراى عالى [انقلاب فرهنگي] آمد. از نوشتههاى نادرست و افراطى حزب الله قم شكايت داشت؛ قول رسيدگي دادم. محمدتقى، كارگرمان در نوق آمد. از حالات والده و بستگان و كارها جويا شدم. گفت به رضاآباد در جلگه كشكوييه رفته و ديده كه مزرعه بد اداره ميشده و بسيارى از درختان خشك شده و بايد هزينه زيادى كرد كه به وضع طبيعى برگردد؛ گفتم جدى بگيرد. هديهاى براى سفرش به سوريه دادم.
دكتر معين، [وزير فرهنگ و آموزش عالي] و مسئولان كنگره بينالمللى علوم و تكنولوژى پيشرفته آمدند. گزارش كار و مقالات رسيده و برنامههاى خود را دادند. تشويقشان كردم.
عصر دكتر [علي] لاريجانى آمد. براى تشكيل ستاد تبليغات انتخابات اصرار داشت؛ گفتم خودشان باشند و افراط در تبليغ نكنند و كارها هزينهبر نباشد. دكتر ولايتى، [وزير امور خارجه] آمد. گزارش سفر به كشورهاي مالزى، برونئي و اندونزى را داد. در مورد سفر به اسپانيا، گرجستان و كشورهاى جنوب خليج فارس مذاكره شد. كميسيون تبصره 29 در مورد سياستهاى ارزى و واردات و مشكلات ناشى از بخشنامة محدود كردن واردات بدون انتقال ارز، بررسى و رفع شد.
آقاى [هلموت] كهل، صدر اعظم آلمان با توافق قبلى تلفن كرد. مذاكرات تشريفاتى و دوستانه بود. گفت مطالب جدى در نامهاى با پيك مخصوص مىفرستند. خواست كه او را به حضور بپذيرم.
شب را در دفترم ماندم و با كسالت خوابيدم. پيش از ظهر مديران بانكها هم آمدند. دكتر عادلى، [رييسكل بانك مركزي]، گزارش عملكرد نظام بانكي كشور را داد و من هم تشويقشان كردم.
سال ۱۳۷۳
اول وقت، تیمسار قاسمی، فرمانده نیروی انتظامی گیلان آمد. اظهار وفاداری و تقاضای کمک برای ادامه معالجه آثار مجروحیت جنگ نمود. جمعی از نیروهای انتظامی و سپاه و اطلاعات آمدند. از زحماتشان تشکر کردم. [آقای ژاک دیوف]، مدیرکل فائو [= سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد]،همراه [آقای عیسی کلانتری]، وزیرکشاورزی آمد. قبلاً وزیر کشاورزی کشور سنگال بوده. در زمان سفر ما به آنجا، آشنا شدیم. دربارة امنیت
غذایی جهان صحبت کردیم. با ما به مرکز تحقیقات برنج آمدند. تحت تأثیر غنای طبیعت گیلان بود. در مرکز تحقیقات، اهداف مرکز تشریح شد. من هم تشویقشان کردم. از ماشینهای کشت نهال بازدید کردیم. هر ماشین میتواند کار پانزده کارگر را انجام دهد. تأکید کردم که ماشین را رواج دهند. کار خانمهای نهالکار در گلولای مشکل است و اخیراً زنان جوان استقبال نمیکنند. مردها هم کمتر به این کار میپردازند.
با هلیکوپترها به سوی هشتپر توالش رفتیم. اجتماع فوقالعادهای داشتند. سرودها و مراسم سنتی بسیار جالب اجرا کردند. [آقای محمدتقی ناطقی]، امام جمعه و [آقای سید مجتبی عرفانی]، نماینده، خیرمقدم گفتند و من صحبت مفصلی کردم؛خیلی با حال بودند. این منطقه در دامنه کوه بود و بسیاری از مردم، بیرون محل مانده بودند.
به سوی آستارا پرواز کردیم و با تأخیر رسیدیم. باران خفیفی هم میبارید. ابتدا برای بازدید از محل انجام پروژه بارانداز رفتیم. سپس ساختمان جدید دانشگاه آزاد اسلامی را افتتاح کردیم. این واحد، بیش از دو هزار دانشجو دارد. سپس در اجتماع مردم، مطابق معمول، قرآن و سرود دانشجویان دانشگاه آزاد و صحبت نماینده و امام جمعه بود. من هم در مورد سیاستها، اقدامات و وعدهها صحبت کردم.
بلافاصله به سوی بندر انزلی پرواز کردیم. همه جا روی ساحل، آثار پیشروی آب را دیدیم. با تأخیر به انزلی رسیدیم. با هلیکوپتر، گشتی در اطراف تالاب زدیم؛ خیلی وسیع و جالب است. در فضای بندر فرود آمدیم. نماز خواندیم و سوار کشتی میرزا کوچکخان شدیم. گشتی روی دریا زدیم. ضمناً ناهار هم صرف کردیم. کشتی لوکس و جالبی است. همراه صرف ناهار، توضیحات کاپیتان کشتی، در مورد سفرهای دریایی در دریای خزر و عبور از ولگا را شنیدیم.
به محل اجلاس رفتیم. در راه، مردم در خیابانها استقبال باشکوهی نمودند. اجتماع بسیار پُرشکوهی هم داشتند. خبر منطقه حراست شده [=آزاد تجاری] انزلی را در سخنرانی دادم؛ خیلی خوشحال شدند.
به منطقه حراست شده رفتیم و بندر را دیدیم. در ساختمانی که نود سال پیش برای بندر ساخته شده، توضیحات دادند. سوار قایقها شدیم و گشتی در تالاب انزلی زدیم. دربارة گیاه آزولا که به سرعت در تالاب در حال رشد است و نیز ساماندهی تالاب، با حضور مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت جهاد سازندگی مذاکره شد. قرار شد تا آخر سال، طرح جامع تکمیل شود. مردم اطراف تالاب که با پیشروی آب دریا، خانههایشان آسیب دیده است، جمع شده بودند و استمداد میکردند.
به فرودگاه رشت پرواز کردیم. نیروهای نظامی و انتظامی جمع بودند. برایشان صحبت
کردم و تشکر نمودم. نماز خواندیم و مصاحبه پایان سفر را انجام دادم. عفت و همراهان هم رسیدند؛ آنها این روزها در زیباکنار و بعضی شهرها، منجمله ماسوله بودهاند. به سوی تهران پرواز کردیم. ساعت دوازده شب به خانه رسیدیم. در هواپیما شام خورده بودیم و فوراً خوابیدیم.
سال ۱۳۷۴
از منزل برای افتتاح هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب رفتیم. عفت هم آمد. از چند غرفه خارجی و داخلی بازدید کردیم. شرکت ناشران داخلی و خارجی و عناوین جدید، بیشتر از سالهای قبل است. ناشران خارجی از دریافت پول کتابهای خود که در نمایشگاه قبل فروختهاند، راضیاند. دولت، سوبسید[=یارانه] زیادی به کتاب میدهد. اغلب ناشران از کمبود کاغذ در سال ۷۳ شکایت داشتند. در اجتماع ناشران، گزارش آقای [مصطفی] میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] و آقای [احمد] مسجد جامعی را شنیدیم و
لوحهای تقدیر را دادیم و صحبت کردم.
به دفترم رفتم. آقای [محمود] واعظی، [معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه] آمد. گزارش سفر به روسیه و آسیای میانه را داد. مصاحبهای با تلویزیون ABC آمریکا داشتم. به نظرم قصدش بد نبود و میخواست نظرات ما روشن شود. عصر شورای اقتصاد جلسه با چند مصوبه داشت.
آقای [علی] فلاحیان اطلاع داد، شیخ علی تهرانی که در یکی از مراکز اطلاعات در کرمانشاه بازداشت بوده، از دست مأمورین در رفته و خودش را به تهران رسانده و اینجا در خانه آقانظام الهی دستگیر و به کرمانشاه عودت داده شده است. پیشنهاد داشت که خبر تسلیمشدنش را بدهند؛ گفتم به رهبری مربوط است.
سال ۱۳۷۵
ساعت هشت و نیم صبح به دفتر رئیس جمهور ترکمنستان رفتیم. همه رؤسای جمهور کشورهای عضو [سازمان همکاری اقتصادی] اکو آمدند. در جلسه کوتاهی، به خاطر عجله بعضیها، برای مراجعت تصمیم گرفتیم، اجلاس را امروز تمام کنیم؛ قبلاً بنا بود دو روزه باشد. از آنجا به پارک ملی رفتیم و هر یک، درختی غرس کردیم. گفت ده هزار درخت هم توسط ایران با هماهنگی مهدی، به پارک ملی اهدا شده است.
به سالن محل برگزاری جلسات اکو که اخیراً ساختهاند، رفتیم. مطابق عُرف جاری، آقای [صفرمراد] نیازاُف به عنوان رئیس اجلاس انتخاب شد و جلسه آینده برای رؤسای دیگر، قرار شد در آلماتی [پایتخت قزاقستان] باشد. قبلاً با آقای [نورسلطان] نظربایف، توافق کرده بودیم. مطابق معمول تمام رؤسا سخنرانی داشتند؛ معمولاً مکرر و شبیه به هم که خسته کننده است. من در صحبتم، مسائل سیاسی جهان و منطقه را مطرح کردم و به آمریکا و اسرائیل هم حمله کردم که آقای [اسلام] کریم اُف، [رئیس جمهور اُزبکستان]، در صحبتش گفت، اگر اکو بخواهد به مسائل سیاسی بپردازد، اُزبکستان از عضویت آن استعفا میدهد. تا ظهر طول کشید. بعد از ناهار و نماز و استراحت و تجدید جلسه تا ساعت سه و نیم بعد از ظهر به خاطر تأخیر [سلیمان] دمیرل، [رئیس جمهور ترکیه] و [فاروق] لغاری، [رئیس جمهور پاکستان]، بیانیه و پیشنهادها تصویب شد.
در جلسه مصاحبه مطبوعاتی شرکت کردیم. بیشتر سئوالات از من بود و مسئله اعتراض صبح آقای کریم اُف، توسط خبرنگاران دامن زده و به بحث گذاشته شد. نتیجه به ضرر آقای کریماُف شد. جمعبندی این شد که اگر چه اکو سازمان اقتصادی است، ولی مواضع و نظرات سیاسی هم در اجلاسهای آن به بحث و تبادل نظر گذارده میشود؛ بدون تصمیمگیری.
در محل اجلاس اکو، با آقای دمیرل، ملاقات داشتیم. از علت قرارداد اخیرشان با اسرائیل معترضانه پرسیدم؛ جواب درستی نداشت. درباره مسئله کامیونهای حامل سلاح قاچاق در ترکیه که گفته شده از ایران به سوی سوریه میرفتهاند، مذاکره کردیم. به خاطر تبلیغات نادرست، طلبکاری نمودم؛ مجموعاً مذاکرات دوستانه بود.
به مقر برگشتیم. آقای حیدر علیاف، رئیس جمهور آذربایجان آمد. بیشتر درباره علل سردی روابط در ماههای اخیر صحبت شد. وقت تمام شد و مذاکرات را در اتومبیل، در مسیر و محل ضیافت شام ادامه دادیم و آنجا هم صندلی اش را عوض کرد و کنار من آمد. بالاخره قرار شد، بدون پرداخت به مسائل گذشته، در آینده جبران شود.
شام مجللی با غذاهای خوب و متنوع و دستههای موزیک داشتند. به مقر برگشتیم. آقای [برهانالدین] ربانی، [رئیس جمهور افغانستان] آمد. برای برق کابل و کمبود مواد غذایی استمداد کرد. قرار شد کمک کنیم؛ گرچه به خاطر امضای توافقنامه نمایشی بین اُزبکستان و ترکمنستان و پاکستان و افغانستان، در مورد عبور خط لوله گاز و جلسه مصاحبه مطبوعاتی، نمیخواستم زیاد گرم بگیرم. با خستگی خوابیدم.
سال ۱۳۷۶
عفت و بستگان، براى مراسم عزادارى [محرم] در علىآباد سادات، با اتومبيل عازم رفسنجان شدند. براى نتايج سفر به تاجيكستان و تركمنستان مصاحبه راديو تلويزيونى داشتم.
دكتر [محمدعلی] نجفى، [وزیر آموزش و پرورش] آمد. گزارشي از كمبودها و نيازهاى آموزش و پرورش را آورد. ضمناً خبر داد كه به حمايت از آقاى [سیدمحمد] خاتمى، براى نوار تبليغاتى كه بناست از صداوسيما پخش شود، صحبت كرده، ولى دفتر رهبرى به او گفته است كه بهتر است پس بگيرد و در مقابل استدلال او كه گفته چرا آقاى [علیاکبر] ولايتى كه وزير است، همين كار را براى آقاى ناطق [نوری] كرده؟ جواب دادهاند كه به خاطر وسعت و فراوانى نيروهاى انسانى موجود، آموزش و پرورش قابل مقايسه با وزارت امورخارجه نيست. در عين حال گفتهاند، اين دستور نيست، بلكه نظر است.
آقايان [مهدی] كروبى، [سیدمحمد موسوی] خویينىها، [غلامحسین] كرباسچى، [محسن] نوربخش و [محمدعلی] نجفى آمدند. به شدت از اظهارات رهبرى در ملاقات با كاركنان صداوسيما، راجع به انتخابات و تبليغات و نيز تفسيرهايي كه از آن مىشود و اقداماتى كه ائمهجمعه و بسيج و اطلاعات و سپاه و صداوسيما براساس آن دارند، اظهار نگرانى كردند. بعضىها پيشنهاد كنارهگيرى آقاى خاتمى را داشتند و بعضىها مخالف بودند.گفتند وضع آقاى رىشهرى هم چنين است. نصيحتشان كردم كه كنار نروند و به خاطر صريح نبودن اظهارات رهبرى،گفتم آنها هم مىتوانند به نفع خودشان تفسير كنند.
همان موقع از دفتر رهبرى خبر دادندكه ايشان با ملاقات آقاى كروبى و آقاى خویينىها موافقت كردهاند. گفتم مىتوانند در اين ملاقات از نظر رهبرى بهتر مطلع شوند. از اين خبر خوشحال شدند و اصرار دارند كه من براى رفع مشكل كمك كنم. عصركارهاى مانده را تكميل كردم و به خانه آمدم. شب، فاطى و ياسر و مهدى و بچهها اينجا بودند.