arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۵۳۱۰
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۲۴ خرداد ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، جمعه ۲۴ خرداد ۱۲۶۸ / برگ‌پارک آلمان در ۱۳۱ سال پیش به روایت شاه قاجار

در جلوی عمارت در قله بلندی بنایی کرده‌اند. در همان تاریخ بنای عمارت بالای آن مجسمه بزرگی است از هرکول، از آن‌جا آب می‌ریزد. آبشار بزرگی مرتبه به مرتبه در پایین آن است. آبشارهای دیگر به طرزهای مختلف و وضع‌های طبیعی در سایر جاهای جنگل ساخته‌اند، همه را آب انداخته‌اند مخصوصا که ما تماشا کنیم. در بالای عمارت و زیر آبشار هرکول دریاچه‌ایست فواره دارد، آب زیادی از آن بیرون می‌آید و خیلی بالا می‌رود. می‌گفتند پنجاه ذرع آب می‌جهد، اما به نظر من به قدر شمس‌العماره آب می‌جست که تقریبا بیست‌وچهار ذرع بود. ارتفاع شمس‌العماره بیست‌و‌چهار ذرع است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

برگ‌پارک آلمان در ۱۳۱ سال پیش به روایت شاه قاجار

سرویس تاریخ «انتخاب»: امروز باید به اکسپوزیسیون [نمایشگاه] شکار برویم که همه قسم اسباب شکار و حیوانات را که شکار می‌شود در آن‌جا عرضه داشته‌اند.

در پارک‌شهرِ کاسل که موسوم است به کارل‌آو (karlave) نارنجستانی است وسیع که زمستان کوزه‌های نارنج در آن‌جا می‌گذارند، تابستان کوزه‌ها را بیرون می‌آورند در اطراف، در باغچه‌ها و خیابان پارک می‌چینند. در تابستان وقتی خالی است، در آن‌جا اکسپوزیسیون می‌شود. امسال اکسپوزیسیون شکار است یعنی از تمام ایالات و ممالک آلمان هرکس از شاهزاده‌ها و خوانین و اعیان، شکارچی‌های معروف، هرچه اسباب شکار دارند از قدیم و جدید پوست یا سر یا شاخ یا تمام بدن شکارها را که زده‌اند و ساخته‌اند مثل حیوان زنده می‌ماند این‌جا می‌فرستند. شاخ‌های زیاد از شاخ مرال و شوکا و گاو بزرگ و قوچ و غیره، سر شکار که ساخته‌اند، از هر قبیل پوست خرس متعدد، مرغ‌های عجیب و غریب، از قرقاول و مرغ‌های کمیاب که ساخته‌اند در آن‌جا دیده می‌شود. قوش‌ها، طرلان و قرقی و غیره ساخته در آن‌جا گذاشته‌اند، اسلحه و اسباب شکار از تیر، کمان و قلاب سنگ و تفنگ فتیله‌ای و چخماقی و غیره تا تفنگ ته‌پُر در این‌جا دیده می‌شود.

خیلی دیدنی بود، ناهار خورده با جنرال کرولمان مهمان‌دار در کالسکه نشسته رفتیم به اکسپوزیسیون، مجدالدوله و چند نفر از پیشخدمت‌ها همراه ما بودند. در آن‌جا کنط [کنت] آلطن کیرچن (Conte alten Kirchen) رئیس اکسپوزیسیون و کنط اولنبورگ (Conte Eulen Bourg) حاکم شهر حاضر بودند. ما را پذیرایی کردند. اجزای اکسپوزیسیون را معرفی کردند، گردش کردیم. زن‌های خوشگل زیاد بودند و دور ما را گرفته بودند، یک صف زن خوشگل ایستاده بودند. ما یک تفنگ چخماقی را خواستیم امتحان کنیم رو به آن‌ها قراول رفتیم و پایه چخماق را کشیدیم. زن‌ها ترسیدند، فرار کردند، فریاد زدند، خنده شد، بامزه بود، تماشا کردیم. از هرجا و هر ایالت هرچه اسباب شکار آورده‌اند و متعلق به هرکسی هست، دسته دسته علیحده چیده‌اند، همه را دیدیم. در این‌جا پرده‌های نقاشی هم گذاشته‌اند. کار نقاشی‌های حالا که همه صورت شکار است، چهار پرده خریدیم به پانصد تومان.

بعد از آن‌جا به ماهی‌خانه که متصل به این اُرانژری یعنی نارنجستان است و نزدیک است. در آن‌جا همه قسم ماهی‌های کوچک و بزرگ زرد و سفید و مختلف در حوض‌های بلور دیدیم. تخم این ماهی را گرفته در همین‌جا در حوض‌ها و آب‌های مختلف عمل می‌آوردند و بزرگ می‌کنند و بعد می‌فروشند. دستگاه عمل آوردن ماهی است.

از آن‌جا رفتیم به جایی که عکس‌های فوری می‌اندازند و در آن‌جا گذاشته‌اند. عکس فوری طوری است که اسب را در دویدن عکس می‌اندازند. همان‌طور در حالت دو عکس می‌افتد، یا آدم به هر حالت و وضعی هست فورا عکس او را برمی‌دارند. اطاق تاریکی بود، نمی‌شد [ناخوانا] گذاشته پشت شیشه از این عکس‌ها گذاشته بودند. آن‌جا را از پشت روشنی می‌دادند. از شیشه نگاه می‌کردیم، عکس‌ها می‌چرخیدند دیده می‌شد. مثلا اسب به حالت دویدن یا آدم به حالت دویدن از پیش چشم می‌گذشت. چند عکس تماشا کردیم، چون خفه و دلتنگ بود نماندیم. به منزل در عمارت مراجعت کردیم.

امشب در ساعت پنج باید برویم به عمارت ویلهلمس‌هو که در خارج و نزدیک شهر است، شام رسمی بخوریم. محل این عمارت سابقا جای رهبان‌ها بوده است و موسوم به وایسن اسطاین (weisson stein) بعد در اواخر شکارگاه یعنی عمارت شکارگاه روسای هس یعنی دوک‌ها شد و بعد در سنه 1701 مطابق سنه... هجری شارل دو هس عمارتی بنا کرد ولی بنای بزرگ به همین‌طور که حالا هست گیوم اول فرمانروای هس بنا کرده، در صد سال قبل از این و به اسم او موسوم شده است به ویلهمس‌هو (Wihelms hole). در سر ساعت با جنرال کرلمان به کلسکه نشسته رفتیم. از همراهان چند نفر همراه بودند: امین‌اسلطان، مجدالدوله، امین‌خلوت، ناصرالملک، حکیم‌باشی طولوزان، میرزا محمدخان، میرزا رضاخان وزیرمختار، میرزا نظام، امین‌همایون، دندان‌ساز.

رو به طرف مغرب جنوب شهر راندیم، قریب سه ربع ساعت راه است. اول در کوچه‌های بزرگ شهر خانه‌های خوب در دو طرف دیده شد. جلوی آن‌ها گل‌کاری قشنگ پاکیزه، از مقابل بل‌وو که منزل حاکم است گذشتیم. به ما نشان داد. بعد باز رفتیم. کم‌کم نزدیک خارج شهر است. خانه‌ها تک‌تک می‌شود و خیابانی است از درخت‌های طیول و غیره. حالا فصل گل طیول است، درخت بزرگی است؛ گل زرد ریزه معطری دارد خیلی خوش‌بو. بعد کم‌کم وارد خیابان پارک شدیم. دو طرف مثل جنگل درخت‌های بزرگ دارد؛ خیلی قوی و کهن، کاج و سرو و طیول و غیره. زمین همه سبز، خیلی باصفا مثل بهشت، بهتر از این تصور نمی‌توان کرد. از راه پیچیده بالا رفتیم به عمارت، جلوی عمارت چمن بزرگی است سبز و خرم، در میان آن دو طرف دسته‌های درخت و گل‌کاری اعلی که مثل مینا حقیقت روی سبزه به اشکال و طرح‌های اعلی نقاشی کرده بودند.

وارد عمارت شدیم. میز را در پایین گذاشته بودند. ناپلئون سیم را بعد از جنگ سدان [جنگ بین پروس و فرانسه] و بعد از آن‌که شمشیر او را گیوم گرفت به این عمارت آوردند. قریب پنج ماه در این‌جا حبس ماند. در مرتبه اول اورا منزل داده بودند. رفتیم بالا، اطاق‌های او را تماشا کردیم. اطاق نشیمن، اطاق شام و خواب او را همان‌طور که بوده است دیدیم. حتی در سر میزی که سیگار می‌کشیده سیگار را روی میز گذاشته، از شدت خیال ملتفت نشده میز سوخته به همان حالت دیده می‌شود.

بعد آمدیم سر میز، جنرال کرلمان در دست راست و کنط اولنبورگ حاکم این‌جا در دست چپ ما نشسته بودند. دهن هردو بوی تعفن می‌داد. به هر طرف که حرف می‌زدیم بوی تعفن مخصوص می‌داد. چاره هم نبود، خلاصه بد گذشت. از این جهت نوکرهای خودمان که همراه ما بودند در سر شام بودند جمعی هم از صاحب‌منصبان و بزرگان آلمان بودند که اسامی آن‌ها را در این‌جا می‌نویسیم.

بعد از شام قدری در طرف دیگر عمارت در ایوانی ایستادیم. منظر خوبی داشت. تمام شهر و پارک و دریاچه پیدا بود. جمعی هم زن و مرد در بیرون عمارت جمع شده بودند. بعد خواستیم در پارک گردش کنیم. در کالسکه نشستیم. راه همه سربالا است خیابان‌های پیچ پیچ بود راحت بالا می‌رود.

در جلوی عمارت در قله بلندی بنایی کرده‌اند. در همان تاریخ بنای عمارت بالای آن مجسمه بزرگی است از هرکول، از آن‌جا آب می‌ریزد. آبشار بزرگی مرتبه به مرتبه در پایین آن است. آبشارهای دیگر به طرزهای مختلف و وضع‌های طبیعی در سایر جاهای جنگل ساخته‌اند، همه را آب انداخته‌اند مخصوصا که ما تماشا کنیم. در بالای عمارت و زیر آبشار هرکول دریاچه‌ایست فواره دارد، آب زیادی از آن بیرون می‌آید و خیلی بالا می‌رود. می‌گفتند پنجاه ذرع آب می‌جهد، اما به نظر من به قدر شمس‌العماره آب می‌جست که تقریبا بیست‌وچهار ذرع بود. ارتفاع شمس‌العماره بیست‌و‌چهار ذرع است. خیلی باصفا بود، آب به قوت زیاد بیرون می‌آمد و مثل گرد متفرق می‌شد. گفتند عمارت قدیم دیگری هم هست که متعلق به دوک‌های قدیم بوده چون دیروقت بود گفتیم فردا می‌روم.

مراجعت کرده به طیاطر [تئاتر] رفتیم. بعد از شام که در پارک ویلهلمس‌هو گردش می‌کردیم، زن‌های زیاد و دخترهای زیاد همه خوشگل در پارک بودند، در هر جا دسته ایستاده بودند. حقیقت خوشگل بودند، خصوصا در کنار دریاچه جلوی فواره بزرگ پیاده شدیم تماشا کنیم. زن‌های خوشگل خوب بودند. پیره‌زنی آن‌جا بود خیلی پیر و متعفن به علاوه عینکی هم گذاشته بود. من به او تعارف کردم یعنی ما با این زن‌های جوان و خوشگل قشنگ که این‌جا ایستاده‌اند کاری ندارم. زن‌ها ملتفت این معنی شدند و خندیدند. خنده در گرفت، زن و مرد با هم خندیدند.

از آن‌جا یکسر آمدیم در طیاطر پیاده شدیم. طیاطر کوچکی است، در نزدیک سن لوژ کوچکی بود. با جنرال کرولمان آن‌جا نشستیم و به زور جا گرفتیم. عزیزالسلطان [ملیجک دوم] و اتباع پیش از ما با میرزضا رضاخان آمده بودند. آن‌جا بودند امین‌السلطان هم با ایرنی‌ها در لژ دیگر نشسته بود.

امین‌اسلطان بعد از پرده اول خسته بود، خواب داشت، رفته بود، ما هم بعد از پرده دویم نماندیم. بازی ایطالیایی بود به آلمان ترجمه شده، از حرف زدن و ساز و خواندن مخلوط بود، بالط [رقص باله] نداشت و بی‌مزه بود، نماندیم. در پرده سیم برخاستیم و به عمارت آمده خوابیدیم.

 

منبع: خاطرات ناصرالدین‌شاه در سفر سوم فرنگستان، به کوشش دکتر محمداسماعیل رضوانی و فاطمه قاضیها، تهران: رسا، چاپ اول، ۱۳۶۹، صص ۲۴۱-۲۴۴.

نظرات بینندگان