arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۶۲۱۴
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۸ خرداد ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: رى‌شهرى از نتيجه انتخابات ناراحت است؛ به شدت از نحوه تبليغات جناح ناطق و خرج‏‌كردن همه چهره‌هاى روحانى و نهادها و...گله‌مند است / می گفت روحيه افرادى مثل آقاى جوادى‏‌آملى و قرائتى كه وادار به حمايت از ناطق شدند، بد است

«خاطرات آیت الله هاشمی»: [آقای اسحاق جهانگیری]، استاندار اصفهان آمد. از نتايج انتخابات [ریاست‏جمهوری] ابراز خوشحالى كرد و از من خواست كه از آقاى خاتمى حمايت كنم. معتقد است، دچار مشكل خواهد شد. [آقای محمدرضا رحیمی]، استاندار كردستان آمد. از خودش دفاع كرد و شرحى از خدمات عمرانى‌اش براى كردستان داد؛ درست مى‌گويد. اتهام حمايت از آقاي ناطق [نوری] در انتخابات را تكذيب كرد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
ياسر ساعت چهار صبح رسيده و خوابيده بود، بدون اينكه ما بيدار شويم. ساعت شش و نيم صبح به سوى شمال حركت كرديم. بيرون تهران، همگى سوار يك اتوبوس شديم و از جاده فيروزكوه سفر كرديم. منطقه كوهستانى و جنگلى و سبز و خرم است. تاكنون از اين جاده سفر نكرده بودم. براى ديدن آن زمينى سفر كرديم.
نزديك قريه دوآب، براى رفع حاجت، كمى توقف كرديم. از پايين پل ورسك آن را ديدم؛ جالب است. شمال البرز جنگلى و جنوب آن مرتع است. ساعت يازده و نيم به بيشه‌كلا، اردوگاه ساحلى نيروى هوايى رسيديم. والده و همشيره و خانواده همراه‌اند. والده در بين راه از سفر مكه‌اش تعريف كرد. ميهمان دولت عربستان سعودي بوده و خيلى خوب ميزبانى كرده‌اند؛ استقبال و حفاظت و راننده و محافظ و هتل و ضيافت سلطان. قطعه‌اى از پرده كعبه داده اند. از برخوردهاى بعثه‌اى‌ها نسبت به عربستان ناراضى است.
ساعتى در دريا شنا كردم. نماز و ناهار و استراحت و مطالعه گزارش‌ها و قدم زدن و استماع اخبار، تا شب وقتم را پر كرد. پيشروى آذربايجان در مقابل ارامنه در منطقه قره‌باغ قابل توجه است.

 

 

سال ۱۳۷۲
محسن[هاشمی، رییس دفتر بازرسی ویژه رییس جمهور] آمد. مقدارى دربارة بازرسى نيمه تمام تعهدات خارجى صحبت شد. براى اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. به خاطر خراب شدن سقف ميدان چمن نمازگزاران زير آفتاب گرم بودند؛ ناراحت شدم. خطبه‏‌اى درباره انتخابات ايراد كردم.
عصر در خانه استراحت و مطالعه كردم. آقاى [عبدالمجید] معاديخواه، [رییس بنیاد تاریخ] آمد؛ كار مهمى نداشت. شب عفت براى مراسم عزاى مادرزن آقاى مهدوى‌كنى رفت.

 

 

سال ۱۳۷۳
آقاى [سیدرضا] زواره‌اى، [رییس سازمان ثبت اسناد و املاک] آمد. مطابق معمول مقدارى از سازمان برنامه و بودجه و وزارت كشور انتقاد داشت. از كارهاى ثبت و شروع طرح كاداستر تعريف كرد. من از روحيات افراطى و عوامانه بعضى از دوستانش در مجلس و روزنامه رسالت انتقاد كردم. توقع سپردن كارهاى مهم‌تر دارد. مدير اجرايى لايقى هم هست.
آقاى مسيح مهاجرى، [مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی] آمد. از برخوردهاى تندش در روزنامه با وزير امور خارجه، در خصوص سفر به مصر، انتقاد كردم. خيال مى‌كند، دكتر ولايتى كانديدای رياست جمهورى در دوره آينده است و شايد به همين جهت برخورد تند دارد. گفتم چنين خيالى درست نيست. دربارة تحصيل طلاب سنى و كشورهاي آسياي ميانه در ايران صحبت شد. قبلاً در اين‏باره از سوي من كمك مي‌كرد و فعلاً از نظر شخصى، واسطه اين كار تغيير نظر داده است.
آقاى [حسین] ابراهيمى آمد. پيشنهادهایی دربارة امور افغانستان داشت. آقاى [مصطفی] پورمحمدى از وزارت اطلاعات آمد. توضيحاتى دربارة وام شش ميليارد دلارى داد؛ از طريق عوامل اطلاعات به ما پيشنهاد شده بوده و تا مرحله انعقاد قرارداد پيشرفته و از طرف نفتى‌ها كه بايد نفت را براى آن پيش‏فروش كنند، كارشكنى مى‌شود. قرار شد در اصل ضرورت وام و كيفيت آن، بررسى كنم و بعداً نظر بدهم.
آقايان [ابراهیم] ریيسى و محبي از دادگاه انقلاب آمدند و در مورد نحوه برخورد با فساد و رشوه و... در دستگاه‌هاى دولتى، نظرم را خواستند؛ توضيحاتى دادم. قرار شده با هماهنگى وزارت اطلاعات و در موارد اختلافى، با نظر من باشد. تبليغات و افراط هم نشود.
آقاى [محسن] نوربخش آمد. وقت كم بود. به فردا موكول شد كه به خانه بيايد. ظهر پس از اقامه جماعت، جلسه عزادارى داشتيم. جمعى از وزرا و معاونان هم بودند. آقاى [سیدمحمد] كوثرى روضه خواند. پير و ضعيف شده است.
عصر ميثم، [رییس زندان اوین] آمد. توضيحاتى داد. با آقاى فلاحيان، [وزیر اطلاعات]، اختلاف پيدا كرده‌اند. راهكار را به او گفتم. مهدى آمد. خواست در سفر به ليبي، نامه من را هم ببرد. آقاى پورمحمدى آمد و حرف‌هاى ناتمام صبح را تكميل كرد. بيشتر در مورد طرح‌هايي كه بخش اقتصادى وزارت اطلاعات دنبال مى‌كند و استفاده‌هايى كه از دانشمندان روسى كه به ايران آمده‌اند، مى‌بريم و راه‌هاى جذب تكنولوژى‌هاى نو می‏گفت. شب به خانه آمدم. عفت آماده شده بود، براى روضه بيرون برود كه منصرف شد.

 

 

سال ۱۳۷۴
در بيانيه اجلاس [گروه هفت] هاليفاكس‏كانادا، بيانيه‌اي دربارة ايران داده‌اند كه حرف‌هاي معمولي تكرار شده است. چيز تازه‌اي ندارد. با فشار آمريكا اقدام خنثایي شده است. به سوي فرودگاه [مهرآباد] حركت كرديم. عفت و جمعي از زنان دوستش همراه بودند. بلافاصله به سوي تبريز پرواز كرديم. [آقایان علی‎محمد بشارتی، اکبر ترکان، محمدرضا نعمت‏‌زاده، علیرضا مرندی، غلامرضا فروزش و غلامرضا شافعی]، وزیران كشور، راه و ترابری، صنایع، بهداشت، جهادسازندگی، تعاون و آقايان [حمید] ميرزاده، [معاون اجرایی رییس‏‌جمهور]، اقبالي، [سرتیم محافظین] و نمايندگان استان همراه بودند.
پس از مراسم رسمي استقبال در فرودگاه، به سوي ورزشگاه تختي حركت كرديم. استقبال مردم بسيار عظيم بود. آقايان [علی] عبدالعلي‏‌زاده، استاندار [آذربایجان‏‌شرقی] و [محسن مجتهد] شبستري، امام‏‌جمعه که در ماشين من بودند می‏گفتند که خیلی وسیع‏تر وپرشورتر از استقبال‏های گذشته است. در اثر ازدحام، شيشه كنار من شكست و كاملاً بي‌حفاظ شدم. نيمي از خيابان‌هاي مسير را پيموديم. ديگر امكان پيش رفتن نبود. مسير را عوض كرديم و از طريق خيابان كمربندي، خودمان را به ورزشگاه رسانديم و بعداً از مردمِ بقيه مسير عذر خواستم.
ابتدا در اجتماع گرم و باشكوه ايثارگران مراسمي بود؛ سرود و شعار و گزارش و خيرمقدم و صحبت دلگرم‏كننده من براي ايثارگران. به اجتماع مردم، در ميدان باز استاديوم رفتيم. شكوه و فشردگي، وسعت و شور و هيجان مردم، غيرقابل‏توصيف بود. امام‏‌جمعه و استاندار، خيرمقدم گرمي گفتند. جو مجلس، چيزي جز ستايش را تحمل نمي‌كرد و مردم براي استاندار، احساسات پُرشوري ارایه دادند. من هم سخنراني مفصلي در عظمت و افتخارات تبريز و آذربايجان و استعدادها و برنامه‌هاي سازندگي و توسعه ايراد كردم.
از آنجا براي افتتاح دانشكده نوساز دندان‏پزشكي رفتيم. با بودجه هفتصد ميليون تومان و پنج ميليون دلار، ظرف ده سال ساخته شده است و تجهيزات گران‏قيمت و عمدتاً خارجي و بيش از حد نياز دارد. گفتند بزرگترين واحد در نوع خود، در تمام خاورميانه است.
براي ناهار و نماز و استراحت، به منزل آقاي [مجتهد] شبستري رفتيم؛ همان منزل آقاي [مسلم] ملكوتي، امام جمعه سابق است. جمعي از علما و مديران هم بودند. بعد از استراحت، آقاي [علاءالدین] بروجردي، [معاون آسیاو اقیانوسیه وزارت امورخارجه] آمد. پيامي براي ریيس‏‌جمهور تركيه گرفت و گفت، روابط رو به تيرگي مي‌رود. راهنمايي كردم كه چه بگويد. آقاي شبستري آمد. گفت، ترتيبي بدهم كه در شهرستان‌ها امام‏جمعه‌ها هم خيرمقدم بگويند. براي ماندن در تبريز اظهار ترديد كرد؛ فعلاً به عنوان امام‏جمعه موقت آمده است.
براي افتتاح ساختمان جديد دانشگاه آزاد اسلامي واحد تبریز رفتيم. جاي خوبي است، با پنجاه هكتار زمين، هشت‏هزار متر مربع بنا و بناهاي فراوان در حال توسعه و با يازده هزار دانشجو. از نمايشگاه و كلاس‌ها بازديد كرديم. گزارش آقاي [سیدجواد] انگجي، [رییس دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز] و خيرمقدم آقاي [عبدالله] جاسبي را شنيديم. شعر جالبي را یک دانشجوي دختر، در توصيف برنامه سازندگي دولت من خواند. به طور كلي، محور تعريف و تمجيدها از دولت من، همين محور است و جالب است كه اين وضع جا افتاده است.
طرح آزادراه تبريز به زنجان را با شانزده ميليارد تومان اعتبار و دويست و نود كيلومتر افتتاح كرديم. گزارش آقاي تركان و صحبت من5 و كلنگ‏زني طرح انجام شد. براي بازديد طرح در دست اجراي پتروشيمي تبریز رفتيم. آقای [احمد] رهگذر، [مدیرعامل صنایع پتروشیمی] و مدير طرح گزارش دادند. با هشتصد ميليون دلار و سيصد ميليارد ريال هزينه و دويست و پنجاه هزار تُن محصول گران قيمت، امسال راه‏اندازي خواهد شد. با توضيحات آقاي رهگذر، با ماشين گشتي زديم.
سپس به پالايشگاه تبريز رفتيم. با توضيحات ریيس پالايشگاه، با ماشين گشتی زديم كه جالب است. به نظرم آمد كه واحد باارزشي است و خوب اداره مي‌شود؛ با اينكه پالایشگاه تبریز، در طول جنگ، 19 بار بمباران شد. سي درصد بالاي ظرفيت، توليد دارد.
سپس به مركز مخابرات رفتيم. در مراسم بهره‏برداري هشتاد و سه هزار خط تلفن، تلفن سيار و ديتا شرکت کردیم. به استانداري رفتيم. بعد از كمي استراحت و نماز و مطالعه، براي شرکت در جلسه روحانيت استان، به مسجد جامع تبریز رفتيم. جمع زيادي بودند. آقاي شبستري و آقاي [نجف] آقازاده، ریيس دادگاه انقلاب، خيرمقدم ستايش‏گونه‌اي گفتند. من هم دربارة خدمات و وظايف روحانيت صحبت كردم. شام را با علما خورديم. ضمن شام، يكي از روحانيون كه در جريان سربازي من در سال 1342 در پادگان باغ‏شاه بود، كنار من نشست و كمك خواست.
ساعت یازده شب به استانداري رسيديم. در تمام مسيرهاي رفت و برگشت در شهر تبريز، مواجه با استقبال پُرشور بي‏برنامه مردم بوديم. موجب تعجب همراهان است. خاطرات را نوشتم و خوابيدم.

 

 

سال ۱۳۷۵
دكتر [عباس] شيبانى آمد. از بالابردن حقوق نمايندگان مجلس شكايت كرد. مديران فروشگاه‌هاى زنجيره‌اى رفاه آمدند. آقاى [عبدالعلی علی]عسكرى، [مدیرعامل شرکت رفاه]، گزارش داد كه تاكنون هفت فروشگاه بزرگ راه افتاده و در هر ده روز، يك فروشگاه جديد راه خواهد افتاد. من هم دربارة اهميت سامان دادن به توزيع مناسب در شرايط زمان صحبت كردم و با توجه به سامان يافتن توليد كار توزيع هم سامان‌پذير است.
آقاى [علی] لاريجانى، مديرعامل [سازمان] صداوسيما آمد. گزارش عملكرد داد و براى بعضى از اقدامات جديد استمداد كرد و از شايعات اختلاف من و آيت‌الله خامنه‌اى اظهار نگرانى كرد و از مسئوليت محسن به عنوان ریيس دفتر [رییس‏جمهور]، اظهار خوشحالى نمود.
آقاى [محمود] محمدى عراقى، [رییس سازمان تبلیغات اسلامی] آمد. درخواست شركت در مراسم سالگردشان در سازمان تبليغات را داشت كه نپذيرفتم. [آقای رمضان عبدالله و مسئولان] گروه جهاد اسلامى فلسطين آمدند. برادر شهيد فتحى‏‌شقاقى، [بنیان‌گذار جهاد اسلامی فلسطین] گزارش داد و به سئوالاتم پاسخ دادند و از نتايج انتخابات اسرایيل، اظهار خوشحالى كردند كه باعث توقف جريان مذاكرات صلح خواهد شد و از كمك‌هاى ايران و مواضع انقلاب اسلامى قدردانى نمودند. [آقای خالد مشعل و] گروهى از سران حماس آمدند؛ صحبت‌هاى آنها هم شبيه صحبت‌هاى جهادى‌ها بود؛ با وسعت نظر بيشتر.
عصر آقاى [محمود] واعظى، [معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه] آمد. در مورد مذاكرات با تروئيكا مشورت كرد و از شكنندگى روابط با اروپا، در حل اقدامات وزارت اطلاعات اظهارنگرانى ‏نمود. شوراى عالى مناطق آزاد جلسه داشت؛ با چند مصوبه در مورد منطقه حراست شده انزلى و گمرك مناطق آزاد. شب به خانه آمدم. فاطى پذيرايى مى‌كرد. غذا از خانه خودشان آورده بود.

 

 

سال ۱۳۷۶
[آقای اسحاق جهانگیری]، استاندار اصفهان آمد. از نتايج انتخابات [ریاست‏جمهوری] ابراز خوشحالى كرد و از من خواست كه از آقاى خاتمى حمايت كنم. معتقد است، دچار مشكل خواهد شد. [آقای محمدرضا رحیمی]، استاندار كردستان آمد. از خودش دفاع كرد و شرحى از خدمات عمرانى‌اش براى كردستان داد؛ درست مى‌گويد. اتهام حمايت از آقاي ناطق [نوری] در انتخابات را تكذيب كرد و براى اعطای نشان پيشنهادى وزارت كشور تأكيد داشت. كتاب‏هاى تهيه شده راجع به سفرم [به کردستان] را آورد.
سفير جديدمان در بنگلادش آمد و براى سياست كار خودش كسب نظر كرد. آقاى [محمد محمدی] رى‌شهرى آمد. از نتيجه انتخابات [ریاست‏جمهوری] ناراحت است و به شدت از نحوه تبليغات جناح آقاى ناطق [نوری] و خرج‏كردن همه چهره‌هاى روحانى و نهادها و...گله‌مند است. براى دانشكده حديث استمداد كرد. گفت، قبل از انتخابات، خواب ديده است كه ازدواج با دخترى برايش مطرح بوده و كسى به او گفته كه اين دختر ازدواج خواهد كرد، ولى نصيب تو نمى‌شود. خودش تعبير كرده كه در انتخابات برنده نمى‌شود. از صداوسيما خيلى عصبانى است و گفت، روحيه افرادى مثل آقاى [عبدالله] جوادى‏آملى و [محسن] قرائتى كه وادار به حمايت از آقاي ناطق [نوری] شدند، بد است.
براى آبراه بين خزر و خليج فارس جلسه داشتيم. مديران جهاد [سازندگی] گزارش دادند، ولى مطالعات ناتمام است؛ از عهده سؤال اقتصادى‏بودن طرح برنمى‌آيند. عصر جلسه هیأت دولت با مصوبات، منجمله اساسنامه بنياد شهيد داشتيم.
سپس عبدالحليم خدام، [معاون رییس‏جمهور] و فاروق الشرع، [وزیر امورخارجه سوریه] آمدند و پيام حافظ اسد را آوردند. دربارة روابط با عراق توضيح دادند و دربارة برداشت من از سياست تركيه در مورد عراق و اسرایيل سئوال كردند. قرار شد، با كشورهاى ديگر عربى براى فشار بر تركيه، جهت انصراف از همكارى با اسرایيل، هماهنگى كنند. دكتر ولايتى، [وزیر امورخارجه]، براى خداحافظى سفر به آمريكا و روسيه آمد.

 

 

نظرات بینندگان