خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت هشت و نيم صبح از بيشهكلا با هواپيما به تهران پرواز كرديم. ساعت نُه و نيم صبح در دفترم بودم. آقاى [سيد كمال] خرازى، [نماينده دايم ايران در سازمان ملل] آمد. دربارة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي صحبت كرديم. قرار شد بررسى شود و براى دريافت نظرات، با رهبرى ملاقات كنند. گزارش اقدامات در سازمان ملل را داد.
حاجآقا مجتبى [محمدي]عراقى آمد. خدمات تحقيقى خود را گفت و خدمات فرزندانش و فرزند شهيدش را برشمرد. آقايان [محمد] عبايى[خراساني] و [سيدمحمدعلي] ايازى آمدند. گزارش پيشرفت كار كليد قرآن را دادند و نمونه آمادة چاپ را آوردند و كمك گرفتند. نظراتى براى اصلاح كار ارايه كردم. در خاطرات سالهاي گذشته آمده كه يادداشتهاي قرآنيام را براي تنظيم به دفتر تبليغات اسلامي قم واگذار كردم و آنها مشغول كارند.
آقاى موحدى، فرمانده حفاظت آمد. نيازها را گفت و كمك گرفت. آقاى [حيدرعلي] جلالى خمينى، [امامجمعه خمين و نماينده وليفقيه در شرق تهران] آمد. اوضاع استان مركزى و شهر خمين و همچنين مساجد شرق تهران را تعريف كرد. از آقاى [محيالدين] انوارى، رييس دفتر امور مساجد گله داشت.
عصر در جلسه هيأت دولت شركت كردم. گزارش وضع ورزش و كمبودها و نيازها مورد بحث بود. احساس تب كردم و به دفترم برگشتم. تب و لرز شديدى پيش آمد؛ با مصرف دو سه قرص مُسكّن و كمى استراحت حالم بهتر شد. دكتر [ايرج] فاضل آمد. او هم مُسكّن تجويز كرد. شب به خانه نرفتم و در دفترم استراحت كردم.
سال ۱۳۷۲
صبح براى استقبال آقای عسكرآقايُف، ریيسجمهور قرقيزستان، از خانه به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم. نيم ساعت تأخير داشتند. مراسم استقبال و مصاحبه انجام شد.
آنها به سعدآباد رفتند و من براى شركت در مراسم شروع هفته امر به معروف و نهى از منكر به مهديه تهران رفتم. آقاى [محمود محمدی] عراقى، [رییس سازمان تبلیغات اسلامی] گزارش داد و خيرمقدم گفت. من هم صحبت كوتاهى در ماهيت و شرايط امر به معروف و نهى از منكر داشتم و نصيحت كردم كه حدود را مراعات كنند و افراط و تفريط نكنند.
به دفتر برگشتم. میهمانان قرقیزستان آمده بودند و بودند؛ چون تأخير داشتم به استقبال در مدخل دفتر نرسيدم. مقدارى به طور غير رسمى و سپس به طور رسمى مذاكره داشتيم؛ تشريفاتى و كلى در توسعه همكارى و معارفه و... .
عصر شوراى عالی اقتصاد جلسه داشت. مصارف تبصره 52 و بقيه سياستهاى برنامه دوم به تصويب رسید. تا ساعت نُه شب كارها را انجام دادم. به محل باشگاه وزارت امور خارجه براى ضيافت شام رفتم.
قبل از شام، مذاكرات مفصلى داشتيم. بيشتر دربارة اوضاع قرقيزستان، وضع مالى و صنعت و تجارت و.... پرسيدم؛ هنوز خيلى مسلط نيستند و با رواج پول ملىشان به نام سُوم (som) كه يك قطعه را با امضا به يادگار داد، مشكل شان اضافه شده است و شركايشان مخالفاند.
ديروقت به خانه آمدم. عفت هم كه در ساختمان قرمز ضيافت شام به همسر رییسجمهور قرقیزستان داده بود، رسيد و كلى تعريف كرد.
سال ۱۳۷۳
آقاى سليمان دميرل، ریيسجمهور تركيه براى تسليت فاجعه انفجار بمب در حرم امام رضا(ع) تلفن كرد. مىخواست ديشب به منزل تلفن كند، به امروز انداختيم.
سفيرانمان در کشورهای تانزانيا و گينه آمدند. آقاى [سيدنعمتالله] قادرى، دربارة امكانات زياد تانزانيا براى سرمايهگذارى در آنجا و زمينه مناسبمردمى، به خاطر هفتاد درصد مردم مسلمان این کشور و همچنين راهى براى وصول طلبمان صحبت كرد. آقاى [محمد طاهر] ربانى، [سفیر ایران در گینه]، دربارة مشكلى كه دربارة ادامه قرارداد و بهرهبرداري از معادن بوكسيت گينه، به خاطر طمع آنها در مورد بازسازى اساسى خط آهن معدن تا بندر را مطرح كرد. گفت، گينهايها دبه درآوردند.
آقاى [مصطفی] ميرسليم، براى دستور شوراى عالى انقلاب فرهنگى آمد و در مورد لزوم جلوگيرى از اسراف در هزينههاى حج گفت. آقاى [عطاءالله] مهاجرانى، [معاون حقوقی رییسجمهور] آمد. راجع به نحوه موضعگيرىمان در برابر سه جناح راست، چپ و ميانه مجلس پرسيد. مديران بنياد مسكن آمدند. گزارش عملكرد بنياد و بازسازى خرابىهاى زلزله رودبار و همچنین به نتيجه رسيدن طرح تحقيقاتى مشترك با سازمان ملل در خصوص برخورد با حوادث را گفتند. برايشان صحبت دلگرمكننده كردم و لوح تقدير دادم.
عصر شوراى عالى ادارى جلسه داشت. دو مصوبه داشتيم. شوراى عالى مناطق آزاد هم جلسه با چند مصوبه داشت. دكتر ولايتى آمد. گزارش سفر به آلمان و سویيس را داد؛ راضى بود.
آقاى [برهانالدین] ربانى، ریيسجمهور افغانستان، براى تسليت فاجعه حرم امام رضا (ع)، تلفن كرد و پيشنهاد ميانجيگرى ما براى حل اختلافها در افغانستان، در پايان دوره مسئوليت رسمى خودش را داد؛ به دكتر ولايتى گفتم پيگيرى كند.
سرشب، براى شركت در مراسم روضه آیتالله خامنهاى، به حسينيه امام خمينى(ره) رفتم و شام به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۴
از ساعت پنج و نیم تا هفت و نیم صبح، وقت به مطالعه گزارشها و مطالب مربوط به برنامه امروز و مطابق معمول، نوشتن خاطرات ديروز كه عقبمانده بود، گذشت. به محل اختصاص يافته براي پارك جنگلي محيط زيست رفتيم كه برنامهاي شبيه پارك پرديسان تهران برايش تنظيم شده است. آقاي دكتر [هادی] منافي و معاونش توضيحات دادند.
از آنجا به محل شهر جديدالاحداث سهند رفتيم. در برنامه امروز اضافه شده بود و باعث تأخير و بينظمي در وقت تمام برنامههاي روز شد. آقاي آخوندي، [وزیر مسکن و شهرسازی] و معاونانش توضيح دادند. در فاز اول، بيش از شش هزار واحد زمين واگذار شده است و بخشي هم به دانشگاه سهند اختصاص یافته كه مقداري ساخت و ساز هم شده و قسمتي از كارهاي زيربنايي آب و فاضلاب و برق و فضاي سبز هم انجام شده است. در كنار دره سرسبز اسكو قرار دارد. براي سرعت كار، نقدينگي كم دارند.
به طرف معدن سنگ قرمز تزیيني آذري در غرب آذرشهر و در ساحل درياچه اروميه پرواز كرديم. در مسير، آقاي زنگنه دربارة طرح آبرساني از زرينهرود به تبريز، با ظرفيت پنج متر در ثانيه و پمپاژ تا ارتفاع ششصد متر، با هزينه بسيار زياد توضيح داد. به نظر رسيد، اگر از قبل طرحهاي مهار آب را داشتيم كه امروز در آذربايجان انجام ميشود، چنين طرح پُرهزينهاي را دست نميگرفتيم؛ گرچه آبهاي زرينهرود، به خاطر حجم زياد و عدم امكان بهرهبرداري در محل، بايد به جاي ديگر منتقل شود. لولههاي عظيم با قُطر دو متر را ديديم؛ هم فلزي و هم بتوني و كارخانه عظيم ساخت لولههاي بتوني را از فضا ديديم.
در كنار معدن توضيحات دادند. معدني با ظرفيت صد ميليون تُن سنگ، با ارزش هر تُن سيصد دلار، بدون عمل بُرش و سابزني و پوليش كه با اين كارها، قیمت آن، چند برابر ميشود. گفتند با همين وضع، ذخيرهاي در حدود بيست ميليارد دلار دارد و از اين گونه معادن در ايران بسيار زياد است. عمل برداشت سنگ، با برش الماسي از معدن را ديديم؛ خيلي جالب است. سپس همانجا توضيحات دربارة ماده مهم معدني نفلين سينيت دادند كه در آذربايجان، ميلياردها تُن ذخيره معدني دارد. در شوروي سابق، با تكنولوژي خاص خودشان، از اين ماده به جاي بوكسيت، براي ساخت آلومينيا- ماده اوليه ساخت آلومينيوم- استفاده ميكردهاند كه اخيراً غربيها هم به آن تمايل دارند. قرار است تكنولوژي را از روسيه بگيريم؛ چون معدن بوكسيت كم داريم. در همان محل، كلنگ كارخانه را به زمين زديم. قول كمك دادم. آقاي محلوجي، خيلي خوشحال شد. به خاطر موارد ديگر و ساير شرايط، اينجا را مناسب ديدهاند. قرار است از معادن شهرستان سراب بياورند.
مردم آذرشهر به محل آمده بودند و در صفوف طويلي، پشت سيمهاي خاردار اطراف محل كارخانه، تجمع كرده بودند و مرتباً شعار ميدادند. نزديك آنها رفتم و از پشت سيمها در مقابل آنها عبور كردم. به احساساتشان پاسخ دادم. گله دارند كه چرا به شهرشان نميروم. خواستار شهرستانشدن آذرشهر هستند. برايشان صحبت كوتاهي كردم و گفتم، برنامه در اين سفر، محدود به شهرستانها بوده و امكان رفتن به دهها شهر نيست.
به محل كارخانه بُرش و عملآوري سنگهاي تزیيني پرواز كرديم. گفتند بزرگترين كارخانه سنگبُري خاورميانه با ظرفيت دويست و هفتاد هزار مترمكعب گرانيت و مرمريت در سال است. ماشينها را با پنج ميليون دلار هزینه، از ايتاليا آوردهاند. خيلي عظيم است. نمايشگاه جالبي از انواع سنگهاي ايراني به وجود آورده است. براي مراسم افتتاح، بيش از سي سفير و كاردار از كشورهاي خارجي هم آمده بودند. مراسم خوبي بود. بعد از گزارش آقاي محلوجي و صحبتهاي من، با به رُخ كشيدن قدرت و ثروت معدني ايران، پرده از لوحي كه بر ستون نُه متري از سنگ سخت بود، برداشتم.
مردم ممقان و گوگان، در اطراف نردههاي كارخانه شبيه مردم آذرشهر، جمع شده بودند. همان برنامه آنجا را تكرار كردم. به سوي شهر بُناب پرواز كرديم. در مسير از سرسبزي و پُرآبي و حاصلخيزي جنوب شرقي در ناحيه رودخانه بازديد كرديم؛ واقعاً جالب و مهم است. اجتماع مردم بُناب، بيش از حد انتظار همه بود. مردم ملكان هم كه با بُناب اختلاف شديد دارند و به خاطر من آمده بودند. صحنه آشتي و اجتماع مشتركشان، يك حادثه تاريخي شد و من هم تشكر كردم.
دو سه روز قبل، وزارت كشور اعلان شهرستان شدن ملكان را كرده كه ريشه اختلاف را ميكند؛ چون ملكانيها، نميخواستند تابع شهر بُناب باشند. آقاي [رسول] صديقي، نماينده بُناب از خوشحالي، به خاطر عظمت اجتماعشان ميگفت که اجتماع اينجا، با اجتماع مردم تبريز رقابت ميكند؟! بُناب و ملکان، منطقه آبادي است. نرخ بيكاري در آن فقط سه درصد است و صدها كار صنعتي، علاوه بر كشاورزي پُررونق را دارند. بعد از صحبت فرماندار و [آقای مصطفی باقری بنابی]، امام جمعه، سخنراني دلگرمكنندهای کردم. به سوي مراغه پرواز كرديم. نزديك بُناب است. در پادگان مراغه فرود آمديم. پرسنل پادگان و خانوادههاي آنها، استقبال منظم و پُرشوري نمودند. بدون توقف به سوي مراغه رفتيم. استقبال خياباني و اجتماع مردم مراغه، خيلي عظيم بود و بخشي مستقيم از راديو پخش ميشد. هشت كيلومتر صفوف فشرده و مردم پُرشور در اطراف خيابان، طوري بود كه نتوانستم ديوارهاي اطراف را ببينم.
بارها ماشين من پوشيده از گل شد كه مرتباً پاسدارها جمع ميكردند و انواع گلها از شيشه باز ماشين كه طرف خود من است، گلها به داخل ميرفت. يك بار كلي گل ريختند كه پرهاي خشكش را باد پخش كرد و به چشم من هم رفت. مدتي اشك ميريختم. در استقبال تبريز هم يك بار سيگاري روشن، روي دامنم افتاد كه سوراخي در عبا و قبا هم ايجاد كرد. پاسدارها ديده بودند و برداشته بودند. من متوجه نشده بودم. بعداً كه سوختگيها را ديدم، تعجب كردم و از پاسدارها پرسيدم. آقاي خويد، گفت که از آتش سيگار بوده است.
موارد زيادي اتفاق ميافتد كه دست مردم براي محبت به من نزديك ميشود، ضربهاي هم ميزنند؛ به خاطر شيريني صحنهها تحمل ميكنم. مكرراً دست مرا ميگيرند، در حالي كه ماشين در حركت است. در اين سفر، دو سه بار دست و بازويم آسيب ديد ولی اطرافيان متوجه نشدند. پاسدارها كه اين وضع را ناسازگار با حفاظت ميبينند و درست هم نيست، خيلي خودخوري ميكنند. بالاخره عبور از برابر دهها هزار نفر، با تماس نزديك و بدون حفاظ، دستشان هم ميرسد، بي خطر نيست؛ اما به خاطر آثار مثبت اجتماعي، اين خطر را ميپذيرم.
در اجتماع عظيم مراغهايها، گفتم مغولها و خواجه نصيرالدين طوسی كه اينجا را به پايتختي انتخاب كردند، خوشسليقه بودهاند. مردم از اين حرف، خيلي خوشحال شدند و كلي ابراز احساسات كردند. [آقای شرقی]، امامجمعه و [آقای احمد ضیایی]، فرماندار، صحبتهاي خوبي كردند و گزارشهای مثبت، با مقايسه خدمات انقلاب، به خصوص برنامه اول با گذشته دادند و خواستهاي خود را مطرح كردند. من هم صحبت دلگرمكنندهاي نمودم. تحتتأثير شكوه استقبال و جذابيت شرايط طبيعي مراغه بودم.
به خاطر تأخير در ازدحام مردم، نتوانستيم از نمايشگاه فرش جهاد سازندگی كه در همانجا بود، بازديد كنيم و با ماشين به محل سد علويان در پنج كيلومتري شمال مراغه رفتيم. ناهار و نماز و استراحت و سپس استماع گزارش وزير و مديران وزارت نيرو دربارة وضع آب استان و و وضع سد انجام شد. از مقدار 15 ميليارد مترمکعب، نزولات باران در استان، 9 ميليارد مترمکعب، تبخیر و كمتر از يك ميليارد مترمکعب، در وضع حاضر، استفاده میشود و بقيه آب به سوي دریای خزر و درياچه اروميه میریزد. با برداشت بيش از دو ميليارد مترمكعب از منابع زيرزميني كه برنامه مهار آب است، بيش از دو ميليارد مترمكعب ديگر را مهار خواهند كرد. این سد را با هزينه حدود پنجاه ميليون دلار و شش ميليارد تومان ساختهاند. كنار سد رفتيم. آبگيري شروع شده و خاكريزي، براي تكميل سد ادامه دارد و سه ماه ديگر تكميل ميشود. سازنده ايراني است.
به شهر برگشتيم. از نمايشگاه فرش روستايي جهاد بازديد كرديم. خيلي عظيم است. گزارش آثار و كيفيت فرش روستايي استان را دادند. با ماشين به هشتكيلومتري جنوب مراغه رفتيم؛ در جاده خاكي باريك و جالبي، در ميان درختان انبوه و سرسبز گردو و سنجد و انگور، در كنار شهرك صنعتي، كلنگ كارخانه كاغذسازي به زمين خورد. از چوب صنوبر منطقه، برای تولید کاغذ استفاده شده است. براي انبوه جمعيت روستایيان اطراف كه جمع شده بودند، صحبت كردم و گزارش آقايان نعمتزاده و مهندس شبيري را شنيديم. كارخانه از بخش خصوصي است.
به سوي بُناب پرواز كرديم و در ساحل درياچه اروميه، از مركز تحقيقات هستهاي كه اخيراً احداث شده است، با توضيحات مهندس [رضا] امراللهي و دكتر [رسول] صديقي، بازديد و افتتاح كرديم؛ چيز مهمي نداشتند. تا آماده شدن پايلوت نيمهصنعتي، پرتودهي پياز و سيب زميني بود و طرحي براي پرورش و رشد تنها موجود زنده درياچه اروميه كه نوعي ميگوي كوچك، به نام آرتيموس است. اميد دارند بتوانند با اصلاح ژن، نوعي بزرگتر را پرورش دهند. مقالاتي هم در اين باره جمع كردهاند. از ساحل درياچه بازديد كرديم. به نظرم آمد كه با اعمال نفوذ آقاي صديقي، اين مركز به آنجا رفته است.
به محل سايت ساخت نيروگاه بخاري 650 مگاواتي رفتيم كه قرار است از چين بگيريم. مدير برق توضيح داد. زمين را از كشاورزان به قيمت هر هكتار يك ميليون تومان خريدهاند كه به نظرم گران آمد و از لحاظ محل هم به خاطر امكان آسيب ديدن از دشمن احتمالي آينده كه عراقي است مناسب نيست. تذكر دادم. قرار شد بيشتر بررسي كنيم.قرار بود برنامه بعدي مراسم شروع كار اجرايي سد سهند در كنار هشترود باشد كه بهخاطر تأخيرهاي زياد، آقاي [حسین] مرعشي، [رییس دفتر رییسجمهور] را براي برنامه اعزام كردم و خودم يكسره به هشترود رفتم. اجتماع عظيم مردم هشترود، اعجابانگيز و سرود نونهالان شاهد و بسيجي هم بسيار جالب بود. به خاطر ضيق وقت و رسيدن سانست [= غروب آفتاب]، من هم صحبتم را كوتاه كردم و وعده كمكهاي متعدد دادم
هشترود با داشتن هشت رودخانه پُرآب و زمين فراوان، از مناطق محروم است و اخيراً با كمكهاي من، تحرك خوبي پيدا كرده است. تصميم گرفتيم كه با استفاده از منابع و با شيوه آبياري باراني، ديمزارها را كه عمدتاً تپه ماهور است، تبديل به آبي كنيم؛ به گونهاي كه دركرمانشاه كرديم. به مردم اعلام كردم، خيلي خوشحال شدند؛كار مهمي است.
سال ۱۳۷۵
مطابق معمول تا ساعت ده و نیم صبح، كارها را انجام دادم. استخرى گرفتم. آقاى احمد جبریيل، [رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین]، از سران مبارزان فلسطينى و همراهان آمدند. از پيشرفت عمرانى ايران، علیرغم مزاحمتهاى خارجى، اظهار تعجب كرد و آن را نمونه خوبى براى معرفى اعتبار اسلام و انقلاب مىداند. گزارشى از وضع كنونى فلسطين و لبنان داد. معتقد است، پيروزى [حزب] ليكود در اسرایيل و مشكلاتى كه براى صلح ايجاد كرده براى يك دوره چهار ساله، فرصت خوبى براى مبارزه فلسطينى است و دولتهاى سازشكار عرب را مجبور به تجديدنظر مىكند و ضمناً مشكلاتى براى لبنان و سوريه هم متحمل است. از سياست ايران در مورد فلسطين اظهار امتنان كرد.
آقاى [غلامرضا] دانشآشتيانى، نماينده سابق مجلس آمد؛ براى شغل استمداد كرد. در انتخابات اخير رأى نياورده است. آقاى [احمد] پيشبين، نماينده بافت آمد و ضمن ابراز وفادارى، براى عمران حوزه انتخابيهاش پيشنهادهای فراوانى كرد.
آقاى مسيح مهاجرى، [مشاور فرهنگی و امور اجتماعی رییسجمهور] آمد. گزارش سفر به تاجيكستان را داد و از پيشامدهاى انتخابات، منجمله دخالتهاى سپاه و صداوسيما و شوراى نگهبان اظهارنگرانى كرد. براى انتخابات آينده رياستجمهورى بيشتر نگران است و به فكر چاره. سئوالات زيادى از نحوه دخالتهاى دفتر رهبرى در اين مسایل داشت.
عده زيادى از زرتشتىها براى ملاقات آمدند. اين روزها كنگره ششم زرتشتيان در تهران در جريان است و شخصيتهاى زيادى از هند و پاكستان و استراليا و آفريقا و اروپا و آمريكا آمدهاند. به ملاقات رهبرى هم رفته بودند. [آقای پرویز روافی]، نماينده آنها در مجلس گزارش داد و از ايران و انقلاب ستايش كرد. من هم صحبت مفصلى دربارة نقاط مشترك اديان آسمانى و منجمله اسلام و زرتشتىها نمودم. بعد از جلسه، مقدارى با سران آنها صحبت.كردم و يكى از اعضاى كنگره هند، از آثار خوب حضور من در كنگره هند و صحبتهايم در آنجا اظهاراتي نمود.
عصر تا ساعت پنج و نیم كارهاى دفتر را انجام دادم. به رامسر پرواز كرديم. جمعى از بستگان همراه بودند. هواى مازندران ابرى و دريا طوفانى است. عصر و شب مقدارى در ساحل دريا قدم زدم. آقاى حسين مرعشى، دربارة مجلس و احتمال پيشنهاد طرح ممنوعيت دخالت نظاميان در انتخابات، براساس وصيتنامه امام گفت.
سال ۱۳۷۶
به دفترم رفتم. گزارشها را خواندم و كارها را انجام دادم ساعت ده صبح، براى مراسم افتتاح اجلاس شهرداران شهرها و پايتختهاى اسلامى، به مركز همايشهاى صداوسيما رفتيم. از نمايشگاه بازديد كرديم. اغلب غرفهها را طرحهاى شهردارى تهران گرفته بود و چند غرفه هم از اصفهان و بعضى كشورهاى اسلامى ديگر. در آثار شهر بيتالمقدس، درنگ بيشترى كردم.
در مراسم، پس از خيرمقدم و صحبتهاى شهردار و دبيركل و نماينده دبيركل سازمان كنفرانس اسلامى و شهردار بيتالمقدس، دربارة اهميت ابتكارات ايران در توسعه شهرسازى و حفظ ميراثهاى فرهنگى و توجه به محيط زيست و ميراث فرهنگى سخنرانى كردم و از مصوبه كنگره آمريكا در مورد بيتالمقدس و ضعف برخورد كشورهاى اسلامى انتقاد نمودم.
به دفترم برگشتم. گروه معارف قرآن آمدند و گزارشى از پيشرفت كار تفسير راهنما دادند. نمونه تدوين و تنظيم كليد قرآن را آوردند و براى توسعه كتابخانه تخصصى استمداد كردند و طرحهاى جديد كار را براى مشورت آوردند.
عصر آقاى على لاريجانى، [رییس سازمان صدا و سیما] آمد. براى حل مشكل فشارى كه جناح چپ روى برادرش - محمدجواد – به خاطر مصاحبهاى كه با مقامات انگليس داشته مىآورند، استمداد كرد. شوراى عالى امنيت ملى جلسه داشت. در مورد افغانستان و تركيه و مسأله الحاق به پيمان خلع سلاح هستهاى، بحث و تصميمگيرى شد.
سپس براى مراسم تقدير ورزشكاران از خدمات من، به ورزشگاه آزادى رفتم. نمايشهاى متنوع كاراتهكاران مرد و زن و نوجوانها بود. سرود سازندگى را اجرا كردند و با لوح سپاس قهرمانان، مدالهايشان را هم تقديم كردند كه با تشكر به خودشان برگرداندم. تعداد 100 طرح ورزشگاه جديد افتتاح شد. با توضيح اهميت ورزش و تشكر از توفيقات ورزشكاران، سخنرانى كردم. آقاى [مصطفی] هاشمىطبا، [رییس سازمان تربیت بدنی] هم گزارش داد. مراسم بسيار پُرشور و باشكوهى بود. سپس از سالن ورزش شنا بازديد كرديم كه پيشنهاد شده براى محل برگزارى اجلاس سران كشورهاى اسلامى، از آن استفاده شود. خبر فوت آيتالله [محمدباقر] سلطانى را آوردند كه تسليت گفتم.