خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
مهندس [سراج الدين] كازرونى، [وزير مسكن و شهرسازي] آمد و گزارش سياستهاى مسكن را داد. در مورد شهرك ديپلماتيك و لواسانك هم گزارش داد. نمايندگان استان آذربايجان شرقى در مجلس آمدند. گزارش نيازهاى استان را دادند و كمك خواستند؛ مدعىاند اين استان، در بسياري از شاخصها از ساير استانها عقب است.
عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت. شب نمايندگان مجلس، وزيران، معاونان و مشاورانم ميهمان بودند. نماز جماعت خوانده شد. آقاى [علياكبر] ناطق[نوري، رييس مجلس شوراي اسلامي] كمى صحبت كرد و من صحبت مفصلى دربارة سياستها و اوضاع كشور و تعديل و توسعه و بازسازى نمودم و به چند سئوال جواب دادم. شام خوردند. نمايندگان مراجعات زيادى براى امور حوزههاى انتخابيهشان داشتند. دير وقت به خانه رسيدم.
سال ۱۳۷۲
در گزارشها تأكيد برخى از مقامات آمريكايى به اينكه موشكباران بغداد، پيام به ايران هم هست و همچنين ادامه پيشرفت نيروهاى ارمنى در خاك جمهوري آذربايجان قابل توجه است.
[آقای محمد حنیف محمد]، رييس مجلس سريلانكا آمد. مسلمان است و مواضع خوبى اظهار مىدارد. [آقای رخاس کل کلاس]، سفير جديد ونزوئلا براى تقديم استوارنامه آمد. اخيراً رييس جمهورشان بركنار شده است. [آقایان احمددستمالچیان، سید موسی هاشمی گلپایگانی و رضا آستانه پرست]، سفيرانمان كه عازم اردن، اُزبكستان و لهستان هستند، براي خداحافظى و گرفتن رهنمود آمدند؛ مناسب با وضع محل مأموريت هر يك نكاتى را متذكر شدم.
پروفسور [علي] جوان، همراه آقايان [مصطفي] معين، [وزیر فرهنگ و آموزش عالی] و [رضا] راغفر، [مدیرکل همکاریهای علمی بینالمللی] آمدند. دانشمند ايرانىِ كاشف ليزر است كه معروفيت و مقبوليت جهانى دارد و از جوانى در آمريكا بوده، به طورى كه زبان فارسى را به سختى صحبت مىكند. چند جمله فارسى را از رو خواند و بيشتر صحبتهايش را به زبان انگليسى گفت كه ترجمه شد. اخيراً پيشنهاد كرده كه براى تأسيس مركز علوم پيشرفته به ايران كمك كنند. در صحبتهايش گفت تمام اختراعات و پيشرفتها، مرهون حدود پانزده كشف مهم است كه در اين قرن به نتيجه رسيده و سرعت پيشرفت در جهان پيشرفته بسيار است و هر روز فاصله با جهان سوم بيشتر مىشود و ايران مىتواند به سرعت با اين طرح پيش برود.
خوب تحويلش گرفتم و قول مساعدت دادم. ظاهراً خيلى دلگرم رفت. گرچه آقاى [احمد] جلالى، مدعى است كه او بيشتر قصد استفاده شخصى دارد تا خدمت به ايران. به دكتر [مصطفی] معين گفتم، حتى اگر با قصد كسب درآمد هم اين اقدام را بنمايد، بايد بپذيريم. از عكسالعمل آمريكايىها نگرانى دارد؛ گرچه با اطلاع آنها آمده و تأكيد داشته كار حتماً در پوشش علمى باشد و رنگ تسليحاتى نگيرد، لذا حاضر نيست با انرژى هستهاى سروكار داشته باشد؛ گفتم با وزارت علوم كار كنند.
محسن [هاشمي، رييس دفتر بازرسي ويژه رييسجمهور] براى گزارش آينده بررسى تعهدات ارزى آمد و خواستار همكارى بيشتر بانك مركزى شد. ياسر آمد. تذكر دادم كه به درسش بيشتر اهميت بدهد.
عصر شوراى عالى انقلاب فرهنگى جلسه داشت. شب در مراسم ساختمان حزب جمهورى اسلامى در قتلگاه شهداى هفتم تير شركت كردم و صحبت نمودم. به خانه آمدم. عفت براى شركت در مراسم عزادارى مُحرم به رفسنجان رفته است. در روستاي عليآباد سادات، همهساله در محرم برنامه دارند و مردم در دستهجات از ساير روستاها شركت ميكنند.
سال ۱۳۷۳
آقايان [محسن] نوربخش، [معاون اقتصادی رییسجمهور] و [سیدحسین] موسويان، [سفیر ایران در آلمان] آمدند و براى حل مشكل آزادى [هلموت] شيمكوس آلمانى استمداد كردند كه به موقع انجام شود تا بهرههاى مورد نظر بهدست آيد.
براى استقبال از رييسجمهور آذربايجان، به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم. همراه هيأت سنگيني با دو هواپيما رسيدهاند. مراسم تشريفات نظامى و مصاحبه دو نفرمان و حركت به سوى اقامتگاه سعدآباد انجام شد. تا عصر كارهايم را انجام دادم.
ساعت پنج براى مذاكره آمدند. يك تخته قالى كه تصوير امام روى آن بافته شده هديه آوردند؛ با فيلمبردارى هديه كردند. مذاكراتمان دربارة موارد همكارى بود. بر اجراي سد خداآفرين و اتصال راهآهن جمهوری آذربایجان به آستاراي ايران و شركت ايران در طرحهاى استخراج نفت آنها تأكيد كردم. آنها بر تداوم فروش سلاح با وام پنجاه ميليون دلاري ما و زير پوشش گرفتن تعداد بيشترى آواره جنگ و اتصال گاز ايران به نخجوان تأكيد داشتند؛ گفتم مجموعه با هم اجرا شود.
آقای [حیدر] علیاف، وقت خصوصى خواست و توضيح داد كه روسها اصرار دارند كه در مرزهاى جنوبى آنها، هم مرز با ايران، حضور داشته باشند و نيز پيشنهاد دادند كه در خط فاصل بين نيروهاى آذربايجان و ارمنستان، حايل شوند و به تدريج ارامنه را وادار به عقبنشينى كنند؛ به جز منطقه قرهباغ و بخشى از کَلبَجَر. در اين خصوص با من مشورت كرد. در مورد اول مخالفت كردم و در مورد دوم گفتم بيشتر بررسى شود و بستگى به قدرت شما و ارامنه و پيشبينى شما دارد. قرار شد بعداً جواب بدهيم.
سپس براى گنجاندن شهر تبريز در برنامه سفرشان اصرار كرد. گفتم به خاطر اظهارات خودش، تبريزىها رنجيدهاند و ممكن است بىاحترامى كنند، ولى او قبول نداشت و مىگفت، قصدى نداشته و نبايد ما عكسالعمل نشان بدهيم و نرفتن به تبريز، باعث شماتت دشمنان او مىشود. گفتم وزارت امورخارجه بررسى كنند.
ضيافت شام را در دفتر مطالعات وزارت امورخارجه داديم. صحبتهاى زياد و متفرقهاى دربارة روسيه و اوكراين و مسایل دیگر، سر ميز شام داشتيم.
سال ۱۳۷۴
بالاخره آمريكا و ژاپن، در مشاجرات تجاري به توافق دست يافتند. دكتر [علیاکبر]ولايتي آمد. گزارش سفر به تركمنستان و برنامه سفر به سویيس را داد و يك دوره از تأليفات خودش را آورد.
شوراي جمهوريهاي جديدالاستقلال[شوروی سابق]، با حضور سفیران و استانداران مرزي و بعضي از وزرا جلسه داشت. براي انطباق با سياست جديد ارزي، جهت سهولت در تجارت و صدور خدمات و تأمين مالي طرحهايي كه براي آنها اجرا ميكنيم، تصميماتي گرفته شد.
عصر هم دكتر سومين پنيسيلين را تزريق كرد. ساعت شش به خانه آمدم. آشيخ حسين هاشميان، تلفني پيشرفت مقدمات كار طرح انتقال آب به رفسنجان را گزارش كرد. آقاي [محمد] فروزنده، [وزیر دفاع]، در مورد دادن خبر آزمايش موشكهاي اسكاد سی و بی صحبت كرد.
سال ۱۳۷۵
امروز در منزل بودم. خلوت بود. بيشتر وقت به مطالعه گذشت. پيش از ظهر محسن آمد و دربارة كارهاى جارى مذاكره شد. ظهر فائزه و بچههايش آمدند. عصر آشيخ حسين هاشميان آمد. راجع به طرح انتقال آب به رفسنجان و تقويت شركت تعاونى [توليدكنندگان و صادركنندگان] پسته رفسنجان و شركت ايشان در انتخابات ميان دورهاى رفسنجان كه با رد اعتبارنامه آقاى حميد بهرامى انجام خواهد شد، صحبت كرد. شام محسن و بچههايش آمدند. شام از بيرون خريده بودند: مرغ سوخاري.
سال ۱۳۷۶
از منزل به [سالن اجتماعات ] کانون پرورش فکری کودکـان و نوجوانـان رفتـیم. در مراسـم سالگرد قوه قضاییه، آقاى [اسماعیل] شوشترى، [وزیر دادگستری]، در مـورد پیـشرفت هـاى سالهاى اخیر قوه قضاییه که عمدتاً به کمک دولت بوده گزارش داد. سپس آقاى [محمد] یزدى، [رییس قوه قضاییه] صحبت کرد و برای قدردانى از من، لـوح تقـدیر و تـشکر هدیـه نمود هم من نشان دو نفر از مدیران دستگاه قضایى را دادم و در مورد وظایف قوه قـضاییه با تأکید بر سرعت و دقت و پرهیز از سیاسى کارى و مخدوش کردن امنیت سرمایه گذارى و مشاغل سخنرانی کردم.
به دفترم رفتم. آقایان [حسین] محلوجى و [سراج الدین] کازرونى، [ رئیس سازمان میراث فرهنگی] و مدیران سازمان میراث فرهنگى آمدند. گزارشی از بازسازى آثـار باسـتانى شـهر کاشان و نیز از غناي کم نظیر کاشان، در داشتن ساختمان های باارزش قدیمى دادند. آقـاى [عبدالمجید] معادیخواه، [رییس بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی] آمد و براى نیازهاى بنیاد تاریخ استمداد کرد. دکتر [هادی] منافى، [رییس سـازمان حفاظـت محـیط زیـست ] آمـد. از عـدم همکارى شهردار تهران با محیط زیست گله داشت .
عصر در جلسه هیأت دولت، مصوبه اى در مورد کمک به مساجد و تأسیس شوراى عالى اشتغال و اجراى راه -آهن بافق مشهد داشتیم. براى اصلاح دندان به بیمارستان اختـر رفـتم. یک دندان را پرکردم و یکى را روکش گذاشتم. براى ساخت روکش دایـم دو دنـدان را خالى کردند و روکش موقت گذاشتند. به منزل آمدم
وقتی جلد سوم کتاب شصت سال صبوری و شکوری را به ارشاد دادیم. ارشاد آن را به دفتر نشر آثار امام ارجاع داد. بعدا متوجه شدیم که بررس کتاب از جانب دفتر نشر آقای محتشمیپور بوده، و سه سال طول کشید تا ما مجوز گرفتیم، چون نوشتند ۱۱۳ صفحه کتاب حذف شود! ناجوانمردی بود. دکتر یزدی هم میگفت: «ولشان کن نمیخواهم چاپ شود.» مثلا محتشمیپور ایراد گرفته بود که «نقش آقای طالقانی در شورای انقلاب زیادی دیده شده، حذف شود.» خوب به نظر شما یزدی زیادی دید، شما یک کتاب بنویس نظر خودت را بنویس یا نقد بنویس. یا نوشته «فلان دیدار در لبنان حذف شود.»، چون خودش در آنجا شاهد نبوده. یا «نقش روحانیون در نوفللوشاتو کم دیده شده است»!