خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
بعد از نماز صبح تا ساعت ده كارها را انجام دادم. در گزارشها شدت تهاجمات صربها در بوسنى و هرزگوين و درگيرى در كابل و اقدامات شوراى امنيت سازمان ملل براى حمايت مردم بوسنى مهم است. [دكتر محمدرضا محمدي]، رييس سازمان بهزيستى آمد. گزارش نيازها و اقدامات را داد و كمك خواست.
آقاى [علي] لاريجانى آمد. دربارة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مذاكره شد. آقاى [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي] آمد. گزارش سفر به عربستان سعودي را داد. راجع به مسايل سياسى و اقتصادى مذاكره شد. سلمانى براى اصلاح آمد. آقايان ولايتى و [علي] فلاحيان، [وزير اطلاعات] و [مصطفي] پورمحمدى براى رفع اختلافات درخصوص تعداد مأموران اطلاعات در خارج آمدند. آقايان [حسين] محلوجى، [وزير معادن و فلزات] و [علي] شمس اردكانى، [مديرعامل منطقه آزاد قشم] براى مسايل جزيره قشم آمدند.
عصر در جلسه هيأت دولت شركت كردم. مسأله استعفاى آقاى [سيد محمد] خاتمى از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مطرح شد. گفتم وزرا را تاييد مىكنيم. شايعات احتمال تغيير وزيران را تكذيب كردم.
بعد از جلسه هيأت دولت، به ملاقات رهبرى رفتم. دربارة شرايط اقتصادى و مديريت بنياد شهيد صحبت شد. گفتند آقاى [مهدي] كروبى مىخواهد استعفا بدهد و طبق قانون، سرپرست را بايد رييسجمهور تعيين كند. دربارة وزرات ارشاد و سازمان تبليغات اسلامي و مجمع مسايل اقتصادى و كمك به نيازمندان و لزوم تشويق بسيجيها و حزباللهىها براى كارهاي اجتماعي مذاكره كرديم. بعد از نماز مغرب و عشا، در جلسه روضهخوانى ايشان شركت كردم. بعد از استماع صحبت آقاى [عبدالله] فاطمىنيا و مداحى، شب به دفترم رفتم. شام از حسينيه امام خمينى آوردند. كمى كارها را انجام دادم و خوابيدم.
پيش از ظهر با آقاى پريماكف، فرستاده ويژه رييسجمهور روسيه ملاقات داشتم كه نامه يلتسين را آورده بود. اين سفر محرمانه، به منظور مذاكره براى مقدمات توسعه روابط بود. پيغام دادم كه به غرب اعتماد زياد نكنند و تعادل در روابط بين شرق و غرب لازم است.
عصر آقاى [عبدالله] نورى، [وزير كشور] آمد. راجع به استاندارهاى جديد صحبت شد. اجازه گرفت از پولهاى وديعه ضمانت سربازان به عنوان وام براى تهيه خودرو براى نيروهاى انتظامى استفاده كنند.
شوراى اقتصاد جلسه داشت. مقررات مناطق آزاد تصويب شد. خبر دادند عفت كه بنا بود از سفر رفسنجان مراجعت كند، فردا مىآيد. براى ملاحظه حال فاطى كه براى پذيرايى از من، بايد از خانهاش به خانه ما بيايد، به خانه نرفتم و در دفتر ماندم، كارها را انجام دادم . دير وقت در دفترم خوابيدم.
سال ۱۳۷۲
از خانه به وزارت اطلاعات رفتيم. مهدى و ياسر هم آمدند. بازديدم عصر تا ساعت پنج و نيم طول كشيد. در نمايشگاه، كارهاى همه معاونتها و مديريتها را تنظيم كرده بودند. همه را ديدم و مديران ذيربط توضيحات دادند؛ بهتر از آنچه تصور مىكردم به نظرم آمد.
نزديك ظهر [آقای شانکار دایال شرما]، رييسجمهور هند آمد. در مسير سفر به اوكراين براى سوختگيرى در تهران نشسته بودند. با هلىكوپتر آنها را از فرودگاه به وزارت اطلاعات آوردند. وزير امورخارجه هم همراهش بود. خوشبختانه پَد هلىكوپتر هم در فضاى باز وزارت داشتيم. مذاكراتمان تشريفاتى بود. مطالب مهمى نداشتيم. مقدارى دربارة سوابق زبان فارسى در هند و تداوم واژهها و استفاده فارسى در ادبيات هندوستان و ديوان اصل حافظ و شاهنامه فردوسى صحبت شد. زبان فارسى مىفهمد، اما خوب صحبت نمىكند. اصولاً بزرگان هند و پاكستان، دانستن اصطلاحات، اشعار و واژههاى فارسى را براى تظاهر به ادب و فضل مىدانند.
در جمع پرسنل وزارت اطلاعات سخنرانى كردم و تشويقشان نمودم. نماز هم به امامت من خوانده شد. ناهار و استراحت مختصرى هم داشتيم. برنامهاى عمل كردن وزارت و كارهاى فنى و آموزشى و شگردهاى اطلاعاتى و روحيات دينى و انقلابىشان، براى من جالبتر بود.
شوراى عالى انقلاب فرهنگى جلسه داشت. پيشنهاد وزارت ارشاد در خصوص اجازة داير كردن تلويزيون به بخش خصوصى و سازمانهاى ديگر دولتى در دستور بود كه ناتمام ماند. فقط پذيرفتيم كه بخشى از اوقات خالى صداوسيما در اختيار ساير ارگانها قرار گيرد كه با هزينه خودشان، برنامههاي تخصصي اجرا كنند.
شب در دفترم ماندم. عفت و فائزه از لندن تلفن كردند. عفت كمى ناراحت بود كه دكتر خواسته در مورد كبد او بيوپسي[=تكهبرداري] كند؛ گفتم قبول كند. كار آسان و معمولى است؛ از دكتر ملكزاده پرسيده بودم
سال ۱۳۷۳
سفیران رومانى و فرانسه، براى تقديم استوارنامه آمدند. [آقای کریستین تئودورسکو]، سفير رومانى به زبان فارسى و روان، نطق را ايراد كرد و گفت تحصيلاتش را قبل از انقلاب، در تهران انجام داده است و نفر دوم سفارت نيز مثل او از دانشجويان رومانى در ايران بوده و زبان فارسى را خوب مىدانند؛ قبلاً هم [به عنوان] مترجم چائوشسكو، رييس جمهور سابق و معدوم رومانى، همراه او به ايران آمده است. با هر دو سفير دربارة توسعه روابط صحبت شد. [آقای ژان پیر مسه]، سفير فرانسه، پيام خاص [فرانسوا] ميتران، [رییسجمهور فرانسه] را براى من آورده بود.
آقاى [عباس] آخوندى، وزير مسكن و شهرسازی آمد. سياست مصوبه اصلاح شده مسكن را گفت و براى آنها اعتبار بيشتر خواست و پيشنهادهایى از قبيل استفاده از وام خارجى مخصوص مسكن با اوراق سرمايهگذارى داخلى يا اعتبار بيشتر براى بانك مسكن داشت. چون احتمال افزايش قيمت سوخت در داخل، منبع غنى براى اينگونه كارها خواهد بود، گفتم شايد بتوانيم از اين منبع در برنامه دوم استفاده كنيم. در مورد طرح اصلاح ساختار اطراف حرم قم تأكيد كردم. در مورد سياست ساخت برجها در تهران، گفتم در شوراى عالى شهرسازى بررسى شود.
آقاى [محمد] فلاح از وزارت اطلاعات آمد و گزارشى دربارة يكى از مشاورانم داد. مديران صداوسيما آمدند. آقاى [علی] لاريجانى، [رییس سازمان صدا و سیما] صحبت كوتاهى كرد. من هم از خدمات گذشته و امروز صدا و سيما قدردانى كردم و تذكر دادم كه امروز سياست موذيانه دشمنان ما، تضعيف روحيه مردم از طريق بزرگ كردن مشكلات و كم جلوه دادن دستاوردهاى سازندگى است؛ نمونههايى از موفقيتهاى برنامه اول را توضيح دادم.
عصر خانواده شهداى انفجار حرم امام رضا(ع) در عصر عاشورا آمدند. آقاى [محمدحسن] رحيميان، [رییس بنیاد شهید]، صحبت كوتاهى كرد و من هم با تحليل عظمت شهادت و به خصوص اين حادثه، دلداريشان دادم. دو كودك دختر و پسر هم برنامه اجرا كردند.
با دكتر عادلى، تلفنى دربارة سياست ارزى صحبت كرديم. ساعت پنج و نیم با اتوبوس، همراه جمعى از بستگان، با يك ساعت تأخير، به سوى شمال حركت كرديم. بيشتر همراهان، بچهها و خانمها بودند. در مسير هم براى نيازهاى ضرورى بچهها، معمولاً مجبور بوديم توقف داشته باشيم. بعد از عبور از تونل كندوان، مسير مه آلود بود و حركت كُندتر شد. حدود مغرب، من به ماشين پاترول همراه محافظان رفتم كه سريعتر بروم. ساعت ده و نیم به اقامتگاه در رامسر رسيديم. نماز خواندم. همراهان رسيدند. شام خورديم و خوابيدم.
سال ۱۳۷۴
[آقای عباس آخوندی]، وزير مسكن و شهرسازی آمد. از سختگيريهای سازمان بازرسي كل كشور و حراست وزارتخانه از سوي وزارت اطلاعات شكايت داشت. آقاي [عبدالله] كوپايي، استاندار چهارمحال و بختياري، همراه مهندس [محمدهاشم] رهبري آمدند و براي طرحهاي عمراني استان و ارز براي دو واحد پتروشيمي استمداد كردند.
آقاي [محمدعلی] زم، مسئول حوزه هنري [سازمان تبلیغات اسلامی] آمد. از فشارهاي ايذايي از سوي وزارت ارشاد و سازمان تبليغات و دفتر رهبری، براي راه انداختن پنجاه سينماي جديدالتأسيس، شكايت داشت و استمداد كرد.
حاج آقا مهدي حایري و پسرش آمدند. گزارش خدمات فرهنگي و خيريهاي خودش را داد و براي تأسيس دانشكده دارالقرآن استمداد كرد. آقاي [محسن مجتهد] شبستري، امام جمعه تبريز، براي تشكر از سفرم آمد و مقداري در مورد [آقای علی عبدالعلیزاده]، استاندار گفت؛ با استناد به روحيه پانتُركيسم او كه دليلي نداشت.
آقای سيدحسن نصرالله، دبيركل حزب الله لبنان آمد و گزارش اقدامات و برنامهها و سياستهاي حزبالله را داد و نظرخواهي كرد. عصر به خانه آمدم. تلفني با محسن و فاطي صحبت كردم. گفتند فردا از اصفهان ميآيند. از شدت گرما و مصرف زياد آب، امروز و شب، آب قطع بود.
سال ۱۳۷۵
در منزل بودم. خلوت بود. اكثر وقت را به مطالعه تاريخ گذراندم. ظهر مهدى و فرشته و حميد لاهوتى آمدند. عصر از استخر خانه استفاده كردم. فوأد، [پسر] مهدى را هم آب تنى دادم؛ خيلى از آب خوشش مىآيد.
آقاى [اصغر] ابراهيمى، مديرعامل مترو، تلفنى گزارش سفر به چين و امضاى بقيه قراردادها را داد كه اكثراً از هشت ماه ديگر، تحويل را قول دادهاند. گفت نيازهاى ريالى هم براساس ماهى دو ميليارد تومان، در شوراى پول و اعتبار تصويب شده است.
سال ۱۳۷۶
مدیران تأمین اجتماعى آمدند. دکتر [علیرضا] مرندى، [وزیـر بهداشـت، درمـان و آمـوزش پزشکی] و [مهدی] کرباسیان، [رییس سازمان تأمین اجتماعی] گزارش دادند و لوح سـپاس و تندیس تقدیم کردند. من هم درباره اهمیت بیمههاى اجتماعى و ضرورت فراگیر شـدن و خدمات سازمان حرف زدم.
اخوى محمد، [معاون اجرایی رییس جمهور] براى امور جارى و وضع فروشگاه های رفاه و مسایل مربوط به کابینه آمد. مدیران شهرستان در گز همراه با تیمسار [علی] صیاد شـیرازى آمدند براى امور شهر ، مثل سد و گاز و مصلى و راه و روستاهاى محروم استمداد کردند. سلمانى براى اصلاح آمد.
عصر در جلسه هیأت دولت چند مـصوبه داشـتیم و طـرح هـاى سـازمان برنامـه و بودجـه،درباره تمدن اسلامى در سال 1400 و اقتصاد بدون اتکا به صدور نفـت خـام مطـرح شـد. تـا ساعت نُه ونیم کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.