خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
آقاى [رضا] امراللهى آمد. گزارش سفر به اوكراين را داد و از نتايج مذاكرات اظهار رضايت كرد. منتظر آمدن نماينده آنها است. آقاى [سيداحمد] زرگر، دادستان سابق [دادسراي مبارزه با] مواد مخدر آمد. از عزل خود گله دارد و خواستار كار در همين زمينه [مبارزه با] مواد مخدر، به خاطر استفاده از تجربيات خود شد.
مجمع تشخيص مصلحت جلسه داشت. طرح محدوديت سيگار كه از مجلس به شوراى نگهبان رفته و با مخالفت شورا به مجمع آمده است، در دستور بود؛ با نظر شوراى نگهبان موافقت شد.
عصر تا ساعت پنج كار كردم و به خانه آمدم. والده و همشيره هم آمدند. شب با عفت به منزل بستگان رفتند. آقاى دكتر [مصطفي] معين، تلفنى در مورد برنامه دانشگاه سئوال كرد. آقاى دكتر [محمدحسين] عادلى هم براى انجام معامله با شركتهاى مالى و نفتى براى تحصيل ارز نقد سئوال كرد.
سال ۱۳۷۲
در خانه بودم. مقدارى از وقت به استراحت و مقدارى به مطالعه گزارش ها گذشت. محسن آمد. در مورد وصيتنامه مورد ادعاى صُغری انارى مذاكره شد. صُغرى مدعى است كه اجدادش املاك فراوانى وقف كردهاند كه نيمى از آن وقف بر اولاد است و اسنادى ارايه مىدهد كه امام هم تأييد كردهاند؛ ولى عجيب است كه اين زن كه سالها در منزل پدریمان در نوق كار مىكرده و سالها با ما آشنا بوده، چنين ادعايى نداشته و با ما مطرح نكرده بود.
ناهار مهدى و محسن و اعظم و فرشته و بچههاى محسن، عماد و علیرضا بودند. شب هم مهدى و ياسر اضافه شدند. فرشته، [همسر مهدی]، امروز در كنكور دانشگاه آزاد اسلامى شركت کرد.
عصر در بالكن طبقه بالا با هم هندوانه خورديم. با عفت و فائزه تلفنى صحبت كردم؛ حال شان خوب و كارشان ناتمام است.
سال ۱۳۷۳
براى افتتاح نمايشگاه بينالمللى تجارت اسلامى رفتيم. این نمایشگاه با شركت سى كشور اسلامى تشكيل شده است. از چند غرفه ايرانى و غيرايرانى بازديد كردم. در بين كشورهاى ميهمان، مصرىها بيشتر از همه، نمونه توليدات آوردهاند، ولى قابل مقايسه با ايران نيست. در غرفههاى ايران، سهم زياد ساخت داخلى و مواد داخلى و صادرات محصولات جالب توجه است. شكايت و مشكل كم شنيديم. در اجتماع افتتاحيه، وزير بازرگانى و رييس سازمان كنفرانس اسلامى گزارش دادند. من صحبت مفصلى در ضرورت و فوايد اين گونه نمايشگاهها كردم.
به دفترم رفتم. كارهاى عقبمانده از سفر انجام شد. آقاى [حسین] محلوجى، [وزیر معادن و فلزات] و معاونان آمدند. گزارش كار فولادها و برنامه دوم را دادند. با طرح قطعى شده، به حدود ده ميليون تن ظرفيت توليد سالانه مىرسيم. سلمانى براى اصلاح آمد.
عصر مهدى و [سیدحسین] موسويان، [سفیر ایران در آلمان] آمدند. گزارش سفر به مراكش به تقاضاى وليعهد عربستان و مذاكره دربارة روابط را دادند. بنا شده پس از گزارش او به فهد، نتيجه را توسط تركى خواهرزادهاش اطلاع دهد.
كميته تنظيم ارز جلسه داشت. مصوباتى داشتيم. دانشمندان پيشبينى كردهاند كه امشب ساعت 28 دقيقه بامداد، قطعاتى از يك ستاره دنبالهدار، با سرعت شصت كيلومتر در ثانيه با مشترى تصادم مىكند و منجمان در سراسر جهان، براى رويت اين لحظات، چشم به مشترى دوختهاند. به نظر، اين پيشبينى خيلى جالب مىآيد.
سال ۱۳۷۴
از منزل به نزديك ميدان شوش، براي افتتاح مركز جامع توانبخشي [کودکان]، به مناسبت هفته بهزيستي رفتم. عفت و فائزه هم آمدند. دكتر مرندي، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی]، به خانه آمده بود و همراه من آمد. در راه دربارة مسایل بيمه صحبت كرديم و پذيرفتم كه بعضي از امراض پُرهزينه فعلاً مشمول نباشد؛ مثل عمل مغز استخوان و پيوند قلب و كبد و مفاصل كه معمولاً در دنيا، بيمه مخصوص به خود را دارند. قرار شد در مورد ادعاي كشف پماد و داروي سرطان بررسي شود. از قسمتهاي مختلف مركز بازديد كرديم. با بيماران معلول و اوليای آنها و مربيان صحبت كردم. اغلب كودكان با مرضهاي مادرزادي و علاجناپذير هستند. گفتند ده مركز در سراسر كشور، در دست ساختمان است. دكتر [سید محمد]جزايري و مدير مركز، توضيحات دادند و من هم صحبت كردم.
به دفترم رفتم. اعضاي ستاد برگزاري مراسم بزرگداشت سرداران شهيد آذربايجان آمدند. آقاي [عبدالمحمد] رئوفي، فرمانده لشكر عاشورا، توضيحات برنامه كار داد و كمك خواست و من هم صحبت تشويقآميز نمودم. جلسه مجمع عمومی شرکت مترو داشتيم. نيازهاي ريالي مترو، براي تأمين ارز و هزينههاي ساختمان از طريق بانكها تأمين شد و قرار شد، اراضي و مستغلات مترو را بفروشند و پس بدهند.
عصر براي استقبال از آقاي امامعلي رحمانُف، ریيسجمهور تاجيكستان رفتيم. بعد از مراسم رسمي و سان نظامي و مصاحبه، به سوي سعدآباد حركت کردیم. در راه دربارة اوضاع تاجيكستان و كشورهاي مشتركالمنافع سئوالاتي كردم. با آقاي اسلام كريماُف، [رییسجمهور اُزبکستان]، مخالف است.
به خانه رفتم و استخري گرفتم. خيلي هوا گرم است. به سعدآباد مراجعت كردم. به تقاضاي او، جلسه مذاكره خصوصي داشتیم. فارسي حرف ميزند. گفت، دولت او آسيبناپذير است و خواست كه ايران همكاري دوجانبه با آنها داشته باشد.
در جلسه مذاكرات رسمي هم صحبت از توسعه همكاريها بود. من هم در اين جلسه تأكيد بر ضرورت صلح و آشتي در تاجيكستان و توسعه روابط نمودم و سفرم به آنجا را مشروط به آشتيملي كردم. بعد از نماز مغرب و عشا، ضيافت شام داشتيم. سرميز شام بيشتر دربارة اوضاع تاجيكستان صحبت داشتيم. گفت شش دختر و يك پسر دارد.
سال ۱۳۷۵
ساعت نُه و ربع به سعدآباد رفتيم. دكتر ولايتى، [وزیر امورخارجه] براى استقبال آقاى [صفرمراد] نيازاُف، به فرودگاه [مهرآباد] رفت. با ریيس جمهور تركمنستان به سعدآباد آمدند. مراسم استقبال رسمى و سان نظامى را در سعدآباد انجام داديم. در همان ساختمان تشريفات، مصاحبهاى داشتيم. ايشان براي استراحت رفت. ما رفتيم، ساختمان بزرگ دردست احداث ميهمانخانه دولت را ديديم كه براى اجلاس سران كشورهاى اسلامى مىسازيم. عظيم است، ولى سالن اجتماعات و مراسم مناسبى ندارد. فرض براين است كه از سالن كنفرانسهاى بينالمللى صداوسيما استفاده شود.
مذاكرات رسمى علنى با هيأت تركمنى را با حرفهاى معمولى و مسایل مورد علاقه سياسى و اقتصادى برگزار كرديم. سپس در كميسيون سياسى و اقتصادى، به مسایل مربوطه پرداختند. من و آقاى نيازاُف، مذاكرات خصوصى داشتيم. محسن هم بود. گفت آقاى [بوریس] يلتسين، ریيس جمهور روسيه مريض است، ولى با كمكردن كار، مىتواند [کشور را] اداره كند. خبر داد كه آقاى [اسلام] كريماُف، ریيس جمهور اُزبكستان، در سفر به آمريكا از روسيه و ايران بدگويى كرده و آمريكايىها به آقاى يلتسين اطلاع دادهاند که او را عصبانى كرده است.
گفت، روسيه بر دولت تاجيكستان فشار مىآورد كه مشكلش را با مخالفان اسلامى حل كند و تهديد به قطع كمك كردهاند. از طرحى كه اُزبكستان براى احياي تُركستان بزرگ تهيه كرده كه شامل همه كشورهاى آسياى ميانه است، اظهار ناراحتى كرد؛ اصولاً با آقای كريماُف خيلى بد است. از نصب چند نفر از اتباع تركيه، به مسئوليتهاى رسمى در سطح معاونت وزير پرسيدم؛ جواب روشنى نداشت.
مذاكرات را بر سر ميز ناهار هم ادامه داديم. مقدارى از زيبايىهاى طبيعت گيلان و مازندران را برايش گفتم. اصولاً اين سفر را براى استراحت و تماشاى ساحل درياى خزر به ايران آمدهاست. نيز اطلاع داد كه آمريكايىها به يلتسين خبر دادهاند، آقاى چرنومردين، نخست وزير روسيه، در معاملات گاز سوءاستفادههاى عمدهاى كرده و اكنون خيلى ثروتمند است. در ضمن چرنومردين در مورد فروش گاز تركمنستان، پيشنهاد مشكوكى داده است. گفت که دختر و پسرش، همسر روس گرفتهاند؛ به همين جهت در روسيه زندگى مىكنند و مادرشان معمولاً با آنها است. ساعت سه بعد از ظهر، آنها براى سفر به شمال، به فرودگاه رفتند و من به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۶
بعد از نماز صبح و صـرف صـبحانه و خوانـدن گـزارشهـا، اسـتاندار و معاونـان و اعـضاى خانوادههایـشان آمدنـد. از آنهـا احـوال پرسـى کـردم. بـه فرودگـاه رفتـیم. در مـسیر [آقـای غلامعلی سفید]، استاندار خواسته هاى استان را مطرح کرد و گزارش توافق با روسـیه، بـراى انتقال تکنولوژى بارورکردن ابرها و باران مصنوعى را داد؛ قرار شد هزینه آن را بپردازیم.
به سوى سیرجان پرواز کردیم. پس از استقبال رسمى و سرود جالـب دختـران شـاهد کـه لباسهاى سفید جالبى پوشیده بودند، به منطقه ویژه اقتصادى ویژه سیرجان رفتـیم. در مـسیر از یک مزرعه پسته بازدیدکردیم؛ از آفت سرما مصون مانده بود و پسته خوبى داشت. در منطقه ویژه، از بخش صنعتى و انبارهـا بازدیـد کـردیم. در مراسـم از نمایـشگاه یـازده کارخانهای که به بهره بردارى رسیده بودند، بازدید و با صاحبان آنها صحبت نمودم. سـپس گزارش وزیر صنایع و مدیر منطقه را شنیدیم. صحبت کردم و از توفیـق ایـن واحـد ها بـرای دستیابى به اهداف گفته و بر کارساز بودن مناطق آزاد و ویـژه در زمـان مـا تأکیـد نمـودم.
براى افتتاح مرکز فرستنده هاى رادیویى موج کوتاه رفتیم از فرسـتنده هـا و آنتن ها بازدیـد کردیم. گفتند، این مرکز مى تواند جهان را با ده فرستنده و چهل آنتن پوشش دهد. گزارش آقاى [علی] لاریجانى، [رییس سازمان صدا و سیما ] را شنیدیم و من هم صحبت کـردم؛ در نقش مهم صداى برون مرزى، اگر محتواى خوبى به آن بدهیم .
براى زیرکشت پـسته بـردن اراضى وسیع سایت با دو حلقه چاه که دارند ، کمک خواستند. پدر آقاى میرزاده هم بـراى احوالپرسى آمد.
به سوی مـس سرچـشمه پـرواز کـردیم. نزدیـک ظهـر رسـیدیم. پـس از نمـاز و ناهـار و استراحت، در ساعت سه بعد از ظهر، کارها را شروع کـردیم . افتتـاح بهـره گیـرى از گـاز بـا روشن کردن مشعل و بازدید از لیچینگ که بسیار جالب است؛ تکنولوژى جدیدى است که از چین گرفته ایم. سنگ هاى مس که اکسیدى هستند، در این روش قابل استفاده است و بـا ریختن آب با محلول اسید، مس ها از سنگ جـدا مـى شـود و بـا ذوب در اسـتخرى جمـع مىشود و سپس به پالایشگاه مى رود و با محلول دیگـرى از آب جـدا مـى شـود و بـه کاتـد مىچسبد. 14 هزار تُن ظرفیت این واحد است.
کلنگ توسعه صنایع مس سرچشمه را تا 250 هزار تُن و نیز کلنـگ کارخانـه پتروشـیمى را به زمین زدیم. با گاز سمى دی اکسید گوگرد کارخانه مس و خاك فسفات معدن، کود سوپر فسفات تولید خواهد کرد . از نمایشگاه خودکفایى صنایع مس بازدید کـردیم و بـراى مراسم به ورزشگاه رفتیم .
سرود جالبى براى برنامه هاى سازندگى اجرا کردند. گزارش آقـاى محلـوجى و گـزارش آقاى حسینى را براى پتروشیمى شنیدیم. در اهمیت صنایع مـس و طـرح لیچینـگو توسـعه پتروشیمى صحبت کردم و نیز طرح هاى تولید کُک و پالایشگاه قطران زرنـد کـه در آقـاى محلوجى همراه آقاى سعیدىکیا براى مراسم کلنگزنى فرستاده شدند.
هنگام پرواز به سوى کرمان، هلى کوپتر حامل محسن و حسین مرعشى، هنگـام پـرواز بـر اثر باد شنوك ها تعادل را از دست داد و به سوى زمـین برگـشت و از چنـد متـرى بـه زمـین خورد و پایههایش شکـست، ولـى بـه کـسى آسـیب وارد نـشد؛ بحمـداالله . در مـسیر آقـاى[مرتضی] بانک، [استاندار کرمان] توضـیحات مـى داد ولـى اطلاعـات کـافی از جغرافیـاى کرمان ندارد. براى مراسم برق، گاز و آب و فاضـلاب کرمـان، در محـل پست بـرق فـرود آمدیم. گزارش شنیدیم و صحبت کردم. نشان به آقاى [غلامرضا] منوچهرى، [معاون وزیر] نیرو در امور آب و فاضلاب شهری دادم
سپس به دانشگاه پزشکى رفتیم. بعد از نماز مغرب و عشا، مراسم افتتاح طرحهـاى متعـدد
عمرانى بود. چند کارخانه نساجى و آزبست و 300 طرح عمرانى روستایى جهاد و 25 طرح تعاونى، 400 طرح مخابرات و طرح بیمـه درمـانى مجـانى روسـتاها و چنـد طـرح آمـوزش حرفهوفن و چند طرح آموزشى و خانه سازى و رفاهى که وزراى مسکن و تعاون و معاونـان بهداشت ،مخابرات ، جهاد و استاندار گزارش دادند. سرود بسیار جالبى در وصف دولت من
اجرا کردند و قالى نفیسى هدیه دادند. گفتند چهـار سـال روى آن کـار شـده اسـت. برنامـه خیلى طول کشید، خسته شدم. صحبت کوتاهى کردم.
سپسبه طرف فرودگاه حرکت کردیم. در راه مشعل جالـب گـاز را در میـدان دیـدم . بـه سوى تهران پرواز کردیم. شام را در مسیر خوردیم. آقاى [حسین]مرعشى مقدارى سر به سر آقاى میرزاده گذاشت ؛ به خـاطر حمایـت نابهنگـام از آقـاى نـاطق ! قـبلاً هـم آشـیخ محمـد [هاشمیان] در سرچشمه ، از متلک آقاى حسین مرعشى از همین موضوع گلـه کـرد. سـاعت یک بامداد با خستگى و گرماى شدید در منزل خوابیدیم.