arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۶۲۹۷۳
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۲۹ تير ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۹ تیر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: درّى‌نجف‌آبادى آمد، درباره آيت‌الله منتظرى احوا‌‌ل‌پرسى كردم، گفت حال‌شان خوب است، ولی به خاطر سخت‌گيرى [ها] راضى نيست / رهبری هنوز از اعضاى کابینه [سـیدمحمدخاتمی]، اظهار بى‌اطلاعى مى‌کنند

خاطرات آیت الله هاشمی: شب میهمان رهبرى بودم. درباره فرماندهى سپاه، کابینـه، خطـر آمریکـا، نحـوه رفتـار بـا اقلیت ها، امنیت شرق، مراسم تنفیذ و طرح‌هاى مهم کشور و تأثیر سفرهاى افتتاحى صحبت کردیم. ایشان تبلیغات طرح‌ها را کافی نمی‌دانند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۹ تیر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: درّى‌نجف‌آبادى آمد، درباره آيت‌الله منتظرى احوا‌‌ل‌پرسى كردم، گفت حال‌شان خوب است، ولی  به خاطر سخت‌گيرى [ها] راضى نيست / رهبری هنوز از اعضاى کابینه [سـیدمحمدخاتمی]، اظهار بى‌اطلاعى مى‌کنند

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
مهندس [سيدحسين] هاشمى، نماينده ميانه آمد؛ رييس كميسيون صنايع مجلس است. نظرم را در مورد سياست صنعتى و ادغام وزارتخانه‌هاى صنعتى خواست. در مورد انتخاب آقاي [علي] عبدالعلى‌زاده به استاندارى آذربايجان شرقي كه مورد تأييد اكثريت نمايندگان استان است و نيز كمك به عمران استان استمداد كرد.
آقاى [حبيب‌الله] عسگراولادى آمد. در مورد مؤتلفه از من نظر خواست و در مورد استيضاح بعضى از وزرا پرسيدكه مخالفت كردم. از مديريت آقاى [علي‌اكبر] ناطق نوري و نيز از انتخاب آقاي [علي] لاريجانى به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار رضايت كرد.
آقاى [علي] عبدالعلى‌زاده آمد و از رد صلاحيت خود [در انتخابات مجلس] توسط شوراى نگهبان گله كرد. دلداري‌اش دادم. قرار شد به سمت استاندارى آذربايجان شرقى منصوب شود. آقاى [قربانعلي] درّى‌نجف‌آبادى، [رييس كميسيون برنامه و بودجه و رييس هيأت عالي گزينش كشور] آمد. از آيت‌الله منتظرى احوا‌‌ل‌پرسى كردم. گفت حال‌شان خوب است، ولى به خاطر سخت‌گيرى [وزارت] اطلاعات، راضى نيست. خواست كه بگويم براى امامت جمعه او در نجف‌آباد به جاى مرحوم [شيخ عباس] ايزدى، اصرار نشود و همان آشيخ غلامحسين [منصور] كه فعلاً نماز مى‌خواند، امام جمعه باشد. دربارة برنامه دوم و مشىِ كميسيون برنامه و بودجه كه رييس آن است و نيز درباره گزينش و سياست گزينش در كردستان مشورت كرد. براى ساخت مدرسه طلاب خارجى در قم كمك خواست.
آقاى [محمدعلي] نظران، [دبير كميسيون رسيدگي به امور اسرا] آمد. راجع به اُسراى عراقى و بودجه نگه‌دارى آنها و دادن مشمولان تحصيل‌كرده به دانشگاه‌ها و دستگاه‌هاي اجرايى صحبت شد.
ظهر فاطى براى مدرسه آيين روشن آمد. عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت. محسن و بهشتى از بازرسى ويژه، دربارة دموراژها گزارش دادند. پيشنهادهايى براى حذف آنها داشت كه عمدتاً تصويب شد. دربارة قيمت كاغذ و حق‌النظاره آب‌هاى زيرزمينى تصميم‌گيرى شد.
ظهر محمدرضا بهشتى، [فرزند شهيد بهشتي] آمد. از وضع تحصيل در آلمان گفت و براى مؤسسه تحقيقات تاريخ معاصر كمك خواست.

 

 

سال ۱۳۷۲
سفيرمان در سودان آمد و گزارش وضع آن کشور و فعالیت جهاد سازندگی در آنجا و تقاضاى سودان براى نفت بيشتر با مهلت بيشتر را داد.
اعضای جامعه مدرسين[حوزه علمیه قم] آمدند. ناهار میهمانم بودند. انتقاداتى به كار بعضى از وزیران داشتند و خواستار تعويض بعضى از آنها شدند؛ شبيه خواسته‌هاى اكثريت مجلس است. مربوط به خط راست مي‌باشند.
عصر شوراى عالى ادارى جلسه داشت. واگذارى‌هاي بسيار در امور وزارت راه و ترابری به بخش خصوصى و واگذارى بانك رفاه كارگران به سازمان تأمين اجتماعى تصويب شد.
شب در دفترم ماندم. محسن آمد و دربارة بدهى‌هاى خارجى و خسارات آلومينيوم اراك در اثر قطع برق و پالايشگاه بندرعباس و مترو مذاكره كرديم. شام خورديم و رفت. عفت از لندن تلفن كرد و گفت قرار شده بیوپسی نداشته باشد و حالش بهتر است و هفته آينده خواهد آمد. دير وقت خوابيدم.

 

 

سال ۱۳۷۳
پيش از ظهر، جلسه هیأت دولت، به خاطر برنامه چك‌آپ وزیران، در باشگاه نهاد [ریاست‏‌جمهوری] بود كه من شركت نكردم. ساعت ده و نیم صبح، دكتر جاسبى براى گزارش كار دانشگاه آزاد اسلامى آمد. از عدم همكارى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گله داشت و براى بالا بردن شهريه، براى جبران بالا رفتن هزينه‌ها اجازه خواست.
آقاى [هادی] نژادحسينيان، [وزیر صنایع سنگین] آمد. گزارش عملكرد صنايع سنگين در دوره برنامه اول را داد؛ پيشرفت‌هاى خوبى دارند. در مورد بعد از ادغام دو وزارتخانه نظرم را خواست؛ گفتم هنوز تصميمى نگرفته‌ام.
ظهر محسن آمد. راجع به مسايل خانوادگى و كارى صحبت شد. عصر براى عيادت آقاى طبسى، به بيمارستان قلب رفتيم؛ رو به بهبودی است، ولى هنوز درد دارد. بناست فردا مرخص شود. دكترها توضيحاتى دربارة محاسن عمل قلب با بالن و صرفه‌جويى‌هاى وقتى و مالى دادند.
به خانه آمدم. مهدى و محسن آمدند. دربارة مسايل خودشان و ساير بچه‌ها صحبت كرديم.

 

 

سال ۱۳۷۴
در لتيان بوديم. گزارش‌ها و كارها را آوردند. آنجا هم هوا گرم بود؛ البته كمي بهتر از تهران. در گزارش‌ها، خطر سقوط شهر ژپا در بوسني و هرزگوین موردتوجه است.

 

 

سال ۱۳۷۵
اول وقت به باغ گياهان دارويى ابن‌سينا رفتيم. جهاد [سازندگی] به تازگى تأسيس كرده است. از لوح پرده گرفتم و از نمايشگاه فرش استان كه همان‏جا داير كرده بودند، بازديد كردم. مدعى‌اند كه سياست‌هاى ارزى، باعث تضعيف صنعت فرش شده است. سپس از نمايشگاه گياهان دارويى و باغ بازديد كرديم. در اجتماع حضار، آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهادسازندگی]، گزارش راه‌اندازى همزمان 114 طرح عمرانى عمدتاً روستايى را داد و برنامه شناخت گياهان دارويى و توجه به كاشت و برداشت و توليد دارو و ترويج و تحقيق را گفت. من هم صحبت مفصلى دربارة خدمات روستايى و توليدى جهادسازندگی و اهميت سياست ترويج داروهاى گياهى و صنايع فرش داشتم. اسناد 40 هزار هكتار مرتع را به دامداران دادم. برنامه مستقيم از صداوسيماى استان پخش مى‌شد. سپس نهال درخت عنابى را غرس كردم.
به سوى اسدآباد پرواز كرديم. جمعيت بسيار عظيمى در ورزشگاه جمع بودند. خيرمقدمى جالب توسط دختران شهدا، مطابق معمول هميشه گفته شد. دختران تاج گلى بر سر داشتند. ديدم يك زنبورعسل روى گل‌ها است، نگران بودم كه طفلك را بگزد، ولى به‏خير گذشت. در مراسم، احساسات شديد مردم، نگذاشت كه امام‏‌جمعه و فرماندار و نماينده شهر سخن بگويند و گروه سرود هم نتوانست سرودش را بخواند. من صحبت دلگرم‏كننده‌اى در مفاخر اسدآباد، منجمله سيدجمال‌الدين [اسدآبادی] نمودم و از توسعه‌ها گفتم و وعده توسعه بيشتر دادم. خبر افتتاح طرح آبرسانى به شهر را كه بنا بود مراسمى باشد، حذف كرديم.
براى كلنگ‏زنى كارخانه ذوب‏‌آهن به دهستان چاردولى پرواز كرديم. بناست با سرمايه غيردولتى ساخته شود. يكى از مديران توضيح داد. طرح ذوب آهن كوره بلند، با ظرفيت 300 هزار تُن، نظير آنچه در ميبد يزد است، با هزينه 15 ميليارد تومان و هزينه ارزى چهار ميليون مارك درحال اجراست. من هم صحبت دلگرم‏‌كننده‌اى داشتم و از پيشرفت تكنولوژى گفتم كه خودمان مى‌توانيم، چنين كار مهمى را انجام دهيم. معادن سنگ آهن در ده كيلومترى كارخانه است. نمايشگاهى از صنايع سنگ گرانيت استان و ساخت پودر آلومينيوم داشتند. از لوح پرده گرفتم و با مردم روستاهاى منطقه كه جمع شده بودند،صحبت كردم.
از آنجا به سوى شهر رزن پرواز كرديم. در مسير [آقای احمد خرم]، استاندار توضيح مى‌داد؛ اطلاعاتش خوب است و نيز [آقای موسوی همدانی]، امام جمعه كه معمولاً با من بودند. از فراز كارخانه بزرگ سيمان كه در حال احداث است،گذشتيم؛ با ظرفيت 2300 تُن در روز. ساعت دوازده و نیم ظهر در رزن فرود آمديم. جمعيت خيلى بيش از انتظار همه بود. از روستاها و اطراف آمده بودند؛ با شور و هيجان غيرقابل‏‌توصيف. ارزش سازندگى خيلى خوب جا افتاده و مردم آثار سازندگى و توسعه را لمس و خيلى خوب قدردانى مى‌كنند.
آقاى [محمدمهدی] مفتح، نماينده شهر، براى خيرمقدم و گزارش و طرح خواسته‌ها، به زحمت توانست صحبت كند. جمعى از روحانيون و شخصيت‌ها از تهران آمده بودند. من هم صحبت دلگرم‏‌كننده‌اى داشتم. با دستور من اينجا شهرستان شده است و همين هم مايه تشكر بيشتر آنها است؛ علاوه بر خدمات عمرانى.
بلافاصله به نيروگاه هزارمگاواتى غرب پرواز كرديم. بعد از استقبال و نماز و ناهار و استراحت، مهندس [محمدصادق] سلاجقه، مجرى طرح، در اتاق توجيه گزارش داد و با توضيحات ايشان، از نيروگاه بازديد کردیم. سپس شركت در مراسم و استماع گزارش آقاى [زنگنه]، وزير نيرو و نامگذاري نيروگاه به نام «شهيد [محمد] مفتح» به دستور من و دادن نشان [درجه سه] سازندگی به آقاى [محمد] ملاكى، معاون برق وزارت [نیرو و مدیرعامل شرکت توانیر] و سخنرانى من در مورد موفقيت‌هاى قابل توجه وزارت در توليد برق و ساخت نيروگاه و خطوط انتقال و تحصيل تكنولوژى، به انجام رسید.
سپس با ماشين به محل كارخانه «الوان ثابت» در شهرك صنعتى رفتيم. يكى از مديران توضيح داد. اولين كارخانه ساخت رنگ‌هاى ثابت براى منسوجات، با ظرفيت 2000 تُن در سال، با هزينه 18 ميليون دلار و 35 ميليارد ريال است. از كارخانه بازديد كرديم. تكنولوژى ساده است؛ به نظر رسيد، خيلى‏گران خريده‌اند و كلاه سرشان رفته و قبول داشتند، اگر امروز بخواهيم بسازيم، ارزبرى خيلى كمى دارد. خيلى هم طول كشيده است.
در مراسم، چهار كارخانه ديگر [شامل، شركت چرم ساغرى، زُمرد سرام، نساجى اكباتان و بافتينه ملاير] كه چرم و چينى و منسوجات مى‌سازند، براى افتتاح شركت داشتند. به خاطر كمى وقت، مراسم را يكى كرده بوديم. مراسم مستقيم پخش مى‌شد. مديران همه واحدها توضيح مختصرى از واحد خود دادند. آقاى نعمت‌زاده، [وزیر صنایع] هم توضيحاتى دربارة سياست‌هاي صنعتى داد. من هم صحبت كوتاهى دربارة دستاوردهاى صنعت كردم.‌به آقاى مهندس [محمود] شيرى، از مديران [وزارت] صنايع، [= معاون اجرايى طرح‏هاى سازمان صنايع ملى ايران]، نشان [درجه سه] سازندگی اعطا شد.به محل مراسم افتتاح طرح‌هاى آبيارى تحت فشار و تعاونى‌هاى توليد روستايى پرواز كرديم. در يك مزرعه جالب يونجه كه خيلى باصفا بود، مديركل كشاورزى توضيح داد. از سياست‌ها و توفيقات كشاورزى در برنامه اول و آثار خوب يكپارچه‏سازي و آبيارى تحت‏‌فشار گفت و من هم در همين زمينه صحبت كردم. گفتم با اين سياست، سطح زيركشت سه برابر مى‌شود و تمام اراضى ديمى استان تبديل به آبى خواهد شد. گفتند با آبى كه براى 90 هكتار مصرف مى‌شد، اكنون 200 هكتار را آبيارى مى‌كنند و تا 250 هكتار قابل افزايش است. اهالى روستاهاى اطراف جمع شده بودند؛ برايشان صحبت كوتاهى كردم.
بعد از صحبت بخشدار منطقه و پرده‌بردارى از دو لوح و بازديد از سيستم آبياري، به شهر بهار پرواز كرديم. در اجتماع بسيار باشكوه مردم، [آقای اسدالله حیدری]، امام‏.جمعه و [محسن مرادی‏پناه]، فرماندار صحبت كردند و بچه‌ها در وصف دولت من سرود خواندند. دربارة موفقيت تاريخى و كشاورزى شهر بهار صحبت كردم و وعده توسعه بيشتر دادم. به محل سد آبشينه پرواز كرديم. غروب شده بود؛ مراسم را حذف كرديم. شيرها باز شد و از منظره خروج آب، فيلم و عكس گرفتند. سد كوچكى، براى تنظيم 12 ميليون مترمكعب آب، براى شهر و كشاورزى است. براى اهالى روستاها كه جمع شده بودند، صحبت كردم10 و پرده از لوح گرفتم.
علي‌رغم خطر در تاريكى، به سوى پايگاه هوايى نوژه پرواز كرديم. آنجا نمايشگاه بازسازى هواپيما و سلاح‌ها را ديديم. پس از نماز در جمع پرسنل، تيمسار [حبیب] بقايى، [فرمانده نیروی هوایی] گزارش داد و من سخنرانى كردم. استقبال خيلى گرم بود. به سوى تهران پرواز كرديم. در راه شام خورديم و ساعت دوازده شب به خانه رسيدم و با خستگى خوابيدم.

 

 

سال ۱۳۷۶
از منزل به مرکز آموزش، پژوهش و توانبخشى بهزیستى [اسماء] رفتیم. دختربچهاى که پس از فلج مغزى مداوا شده بود، خیرمقدم خواند و دکتر کریمى، سرپرست مرکـز، توضـیحات داد. با کمک سال گذشته من، این واحد را تجهیز کرده اند و جمع زیادى از کودکان دچار فلج مغزى و اختلال گفتارى و حرکت را تحت معالجه دارند. با کمک پدر و مادر بچه‌هـا، به صورت تیمى اقدام مى‌کنند و نتیجه گرفته‌اند.

از چند وسیله کـار بازدیـدکردم و بـا پـدر و مـادر و خـود بچـه هـا صـحبت کـردم. یـک پیرمردى را هم دیدم که حنجره اش را به خـاطر سـرطان حنجـره عمـل کـرده بودنـد و زیـر گلویش سوراخ بود و به جاى تنفس از بینى و دهان، از آن سوراخ تنفس مى‌کرد. در جمـع کارکنـان، گـزارش دکتـر مرنـدى، [وزیـر بهداشـت، درمـان وآمـوزش پزشـکی] و دکتـر جزایرى، [رییس سازمان بهزیستی] را شنیدیم. مـن هـم دربـاره اهمیـت ایـن گونـه خـدمات انسانى صحبت کردم و لوح تقدیر به دو نفر از اساتیدشان دادم. آنها هم لـوح سپاسـى اهـدا نمودند. یک معلول قطـع نخـاع، هنرمنـد نقاشـى کـه بـه روى تخـت خوابیـده بـود، بـه نـام جهانبخش، اهل کرمان، یکى از تابلوهاى زیبایش را هدیه کرد.

به دفتر رفتم اخوى محمد، [معاون اجرایی رییس‌جمهور] براى گزارش کارها آمد. سـتاد [پشتیبانی برنامه] تنظیم بازار جلسه با چند مصوبه و گزارش داشـت. عـصر در جلـسه هیـأت دولت، مصوبات زیادى داشتیم و سپس بحث مفصلى درباره طرحهاى اقتصاد بدون اتکا بـه فروش نفت خام و نیز ایران 1400 - تمدن اسلامى- داشتیم که ناتمام ماند.
شب میهمان رهبرى بودم. درباره فرماندهى سپاه، کابینـه، خطـر آمریکـا، نحـوه رفتـار بـا اقلیت ها، امنیت شرق، مراسم تنفیذ و طرح‌هاى مهم کشور و تأثیر سفرهاى افتتاحى صحبت کردیم. ایشان تبلیغات طرح‌ها را کافی نمی‌دانند و هنوز از اعضاى کابینه [آقـای سـیدمحمدخاتمی]، اظهار بى‌اطلاعى مى‌کنند

 

 

 

 

 

 

نظرات بینندگان