arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۶۶۴۲۸
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۰۰ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۹

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، سه‌شنبه ۱۵ مرداد ۱۲۶۸؛ بهترین صنعت و تماشا و اکسپوزیسیون پاریس این کره و تماشای او و وضع ساختن اوست

اما کره؛ این کره را در اطاق بسیار بزرگی درست کرده‌اند... اصل کره از آهن است که روی او را با مقوا و گچ درست کرده‌اند. تمام شهر‌ها و جزیره‌ها و دریا‌های دنیا را درست کرده‌اند که نمایان است... بنا کردیم به دور کره به گردش و تماشا کردن و می‌خواستیم برویم بالای کره که از آن بالا تماشا کنیم، همین‌طور که دور کره می‌گشتیم دیدم یواش‌یواش دارم بالا می‌روم، یک‌دفعه دیدم رسیدم به کله کره، خیلی تعجب کردم از این‌که به این خوبی این را ساخته‌اند، از روی هندسه که آدم به این راحتی بالا می‌آید... خیلی چیز غریبی درست کرده، بهترین صنعت و تماشا و اکسپوزیسیون فرنگستان و پاریس این کره و تماشای او و وضع ساختن اوست که خیلی چیز تماشایی است و نقل دارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

صبح از خواب برخاستم، ته‌بندی مختصری شد و سوار کالسکه شده رفتیم حمام ترکی. مجدالدوله پیش من نشسته بود، راندیم. حمام دور بود، رسیدیم. این همان حمامی است که سفر اول و دویم در پاریس رفته بودیم. حمام خوبی است، می‌شناختم. شرح این حمام را در روزنامه سفر اول نوشته بودم، دیگر لازم نیست دوباره بنویسم.
خلاصه لخت شدیم. مجدالدوله، اکبرخان، باشی لخت شدند. حاجی حیدر بود. سر و تن شوری کاملی کردیم به راحتی، بعد بیرون آمده رخت پوشیده آمدیم منزل ناهار خوردیم و سوار کالسکه شده رفتیم برای اکسپوزیسیون [نمایشگاه].
رسیدیم و پیاده شدیم و گردش کردیم. به سکسیون [قسمت]کره، مکزیک، برزیل، تماشاخانه اسپانیل که پهلوی سکسیون خودشان ساخته‌اند رفتیم و گردش [کردیم]. اما کره؛ این کره را در اطاق بسیار بزرگی درست کرده‌اند که تمام این اطاق از دیوار و طاق و همه آهن است و این کره تمام اطاق را پر کرده است. اصل کره از آهن است که روی او را با مقوا و گچ درست کرده‌اند. تمام شهر‌ها و جزیره‌ها و دریا‌های دنیا را درست کرده‌اند که نمایان است. آن‌چه معدن از طلا، آهن و الماس و جواهر در دنیا هست درست کرده و هرکدام را با میخ‌های رنگ به رنگ معین کرده‌اند که کدام الماس، کدام جواهر، کدام طلا، کدام آهن و ذغال و ... است. بنا کردیم به دور کره به گردش و تماشا کردن و می‌خواستیم برویم بالای کره که از آن بالا تماشا کنیم، همین‌طور که دور کره می‌گشتیم دیدم یواش‌یواش دارم بالا می‌روم، یک‌دفعه دیدم رسیدم به کله کره، خیلی تعجب کردم از این‌که به این خوبی این را ساخته‌اند، از روی هندسه که آدم به این راحتی بالا می‌آید. آن بالا چند پله می‌خورد از آهن. رفتم بالا، در وسط قطب شمال ایستادم و از زیر بنا کردم به تماشای کره. حقیقت آدم که آن بالا می‌رود تصور نمی‌کند آدم است. همین‌طور که جبرئیل آن بالا است و کره را می‌بیند و هیچ زحمتی ندارد آدم هم که بالای این کره می‌آید همین‌طور است مثل جبرئیل است که از آن بالا کره را نگاه کند. خیلی چیز غریبی درست کرده، بهترین صنعت و تماشا و اکسپوزیسیون فرنگستان و پاریس این کره و تماشای او و وضع ساختن اوست که خیلی چیز تماشایی است و نقل دارد. الحق هر قدر تعریف کنیم و بنویسیم کم است. یک چرخی در زیر کره است مثل سکان کشتی، همان‌طور که با سکان کشتی، کشتی را می‌گردانند با این چرخ هم متصل کره را حرکت می‌دهند، [با]این حرکت هم آدم تمام کره را می‌بیند و هم حالت حرکت کره را که چه نوع کره در حرکت است نشان می‌دهد. بسیار چیز عجیبی است. رئیس این محل کره دو نفر فرنگی هستند.
به قدر سی هزار تومان پول ایران خرج این کره و اطاق و جای کره کرده [اند]، در شش ماه این کره را ساخته‌اند. در آن بالا که بودیم همان‌طور که جبرئیل در آسمان مسلط است و تمام کره دریا و دریاچه‌ها، شهرها، جزیره‌ها، معدن‌ها را می‌بیند آدم هم همین‌طور مسلط است و تمام کره را می‌بیند. الحق جایی است مستغنی از تعریف و توصیف. دیگر از این بهتر و تماشادارتر جایی نیست.
خلاصه بعد از تماشای آن‌جا آمدیم پایین و رفتیم به محل الماس‌تراشی هلند که اسم آن الماس‌تراشی این است: «بوآس Boas». قدری ایستادیم، الماس‌های متعدد داشت و می‌تراشیدند. تماشا کردیم. یک سنگ هم یک الماس کوچکی توی آن بود به ما پیشکش کرد به جهت نمونه که معلوم شود الماس در چه نوع سنگی است.
در تماشاخانه اسپانیل که رفتیم قدری نشستم. رقاص‌های کثیف قره‌چی بسیار نحس بدی داشت. سازنده‌ها [نوازنده]بدی که خیلی کثیف ساز می‌زدند بودند و تمام این‌جا الواط‌های زیاد نشسته بودند که وقتی من نشستم خیلی خجالت کشیدم که چرا این‌جا نشستیم. تصور می‌کردم این‌جا جای معقولی بود، اگر می‌دانستم این‌طور بود هرگز نمی‌نشستم. تا فهمیدم زود برخاستم. وقتی که آن‌جا نشسته بودم یک سبد پرتقال که توی کاغذ پیچیده بودند آوردند جلوی این الواط گذاردند، این الواط‌ها هم تمام پرتقال را می‌انداختند به این رقاص‌ها آن‌ها هم می‌گرفتند و غمزه می‌کردند. خیلی جای کثیفی بود.
خلاصه خیلی خسته شدیم و از همان الماس‌تراشی سوار شده آمدیم منزل. امشب باید برویم گران‌اُپرا رسما. شام خوردیم. لباس رسمی پوشیدیم. امین‌السلطان و سایرین هم لباس رسمی پوشیده در ساعت هشت و نیم سوار کالسکه شده امین‌السلطان، بالوا، جنرال پیش من نشسته و راندیم.
رسیدیم به اُپرا. عمارت بسیار عالی است. همان جایی است که در سفر اول و دویم دیده بودیم. از پله‌ها رفتیم بالا. کارنو [رئیس‌جمهور فرانسه]جلو آمد دست دادیم و رفتیم در لژ نشستیم. زن کارنو، زن صدراعظم بود [ند]. زن‌های دیگر خیلی بودند. صدراعظم و سایر وزرا بودند. سفرای خارجه اغلب بودند. زن‌های آن‌ها با لباس رسمی بودند. شاه سیاه شمشیر ما را حمایل انداخته بودند و با زنش در لژ زیر پای ما آن روبه‌رو نشسته بود. پرنس ژاپونی بود، پرنس موناکوی ایطالیا را امشب این‌جا بود دیدم. جنرال کلبارس روس که مرد عالم جغرافی‌دان عالمی است و خیلی سررشته دارد این‌جا بود دیدم. این جنرال برای این آمده است که در مجلس جغرافیای فرانسه با علمای این فن نشسته حرف بزند. رئیس مجلس جغرافیای فرانسه مسیو له‌سبس معروف است که مهندس است و در این علم اول شخص است. خود له‌سبس هم این‌جا بود او را دیدم و خیلی صحبت کردم. با وجودی که مرد پیر هشتادوپنج ساله‌ایست بنیه بسیار خوبی دارد، بچه‌های کوچک پنج شش ساله دارد.
خلاصه پرده بالا رفت. همان تیاترهاست که دیده‌ایم؛ رقاص زیادی آمدند، رقصیدند و موزیک زدند. قدری طول کشید و پرده افتاد و برخاستیم آمدیم این طرف قدری راه رفتیم و بستنی خوردیم و ما را بردند به کولیس که رخت رقاص‌ها آن‌جا است و عوض می‌کنند و خودشان را برای رقص حاضر می‌کنند. امین‌السلطان، امین‌الدوله و جمعی دیگر همراه ما بودند. رقاص‌ها را دیدیم مشغول رخت عوض کردن بودند. یک آئینه بزرگی توی کولیس بود که رقاص‌ها وقتی رخت خودشان را عوض می‌کردند توی آئینه خودشان را می‌دیدند و رقص می‌کردند. دختر‌های کوچک زیاد آن‌جا بود از چهار ساله، پنج ساله، شش ساله که مادر‌های آن‌ها، آن‌ها را آورده‌اند که از بچگی مشغول رقص باشند و بلکه آوازخوان معتبری شده مداخل کنند. این همه رقاص که دیدیم یک آدم خوشگل توی آن‌ها نبود. عوضش لباس‌های قشنگ خوب داشتند.
از آن‌جا برگشته آمدیم. نشسته، پرده دویم بالا رفت. تماشا‌های خوب در این پرده دادند؛ صورت دریا را درست کرده بودند مثل دریای حسابی موج می‌خورد و تلاطم می‌کرد. خیلی تماشا داشت. رقص کردند و بازی کردند. بسیار خوب پرده بود. بعد پرده دیگر باز شکل دریا بالا رفت و باز رقاص‌ها رقصیدند و به اشکال مختلف بیرون آمدند. خیلی تماشا داد. در پرده آخر که باید این بازی‌ها آن‌جا تمام می‌شد و کشتی غرق می‌شد، و خیلی داشت، چون من خیلی خوابم گرفته بود دیگر ننشسته، برخاسته با کارنو تعارف کرده عذر خواسته آمدم منزل، اما کارنو و سایرین نشسته بودند. امین‌الدوله، جهانگیرخان را هم نگاهداشته بازی آخر را دیده بودند.
یک چیز خیلی عمده‌ای که در اکسپوزیسیون دیدیم و فراموش شد بنویسم و آن این است؛ یک پانورامایی [پانوراما یا سراسرنما به هرگونه بازنمایی یک منظره با زاویه‌ای باز چه در نقاشی، عکاسی یا فیلم‌برداری گفته می‌شود. انتخاب]ساخته‌اند ترانس آتلانتیک یعنی کشتی‌های بزرگ بخاری که مردم فرنگ را می‌برند به آمریک و از آمریک می‌آورند به فرنگ. از بندر هاور فرانسه. یک روزی رفتیم به آن‌جا یک محوطه‌ایست که منتها دورش سی ذرع است یک پله کمی دارد، آدم می‌رود بالا، اما وقتی که آدم وارد آن‌جا می‌شود داخل یک کشتی بزرگی می‌شود که در وسط دریای محیط واقع است و از توی این کشتی تا چشم کار می‌کند دریاست و موج می‌زند و بندر هاور فرانسه از دور به فاصله سه فرسنگ پیدا است که پر از کشتی است، کشتی‌های بزرگ جنگی و غیرجنگی، زره‌پوش و ... که طول آن‌ها دویست ذرع به آن بزرگی است دیده می‌شود. روی این دریا پر است از این کشتی‌ها و در تمام بندر کشتی‌های زیاد ایستاده است که آدم هیچ تصور نمی‌کند که در اکسپوزیسیون است و داخل جای به این کوچکی شده، یقین دارد که در وسط دریای محیط است. جای غریبی است و تماشایی! هیچ این‌طور جا حقیقتا نیست، خیلی نقل دارد. وقتی هم که آدم از این‌جا پایین می‌آید مرتبه [طبقه] دویم کشتی را نشان می‌دهند، اطاق به اطاق که در یک اطاق مردم ناهار می‌خوردند، در یک اطاق شطرنج بازی می‌کنند، سیگار می‌کشند. مردم نشسته‌اند صحبت می‌کنند. هیچ این‌طور جا دیده نشده است. وقتی هم که آدم بیرون می‌آید اکسپوزیسیون را می‌بیند و این پانارما یک عمارت کوچکی به نظر می‌آید.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه در سفر سوم فرنگستان، کتاب دوم، به کوشش دکتر محمداسماعیل رضوانی و فاطمه قاضیها، تهران: مرکز اسناد ملی، ۱۳۷۱، صص ۲۱۹-۲۲۳.

نظرات بینندگان