انتشار مطالب رسانه های خارجی با هدف اطلاع رسانی از نوع نگاه و برداشت آنان از تحولات صورت می گیرد و به منزله تایید آن از سوی «انتخاب» نیست.
وائل عصام در القدس العربی نوشت: عراق در یک حالت درگیری بین دو محور ایرانی مورد حمایت روسیه و آمریکایی که پشت آن دولتهای اعتدال عربی ایستاده اند، قرار دارد. در این میان، دولتهای عربی واشنگتن را هم پیمانی برای خود میدانند که جایگزینی ندارد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: ترکیب این دو محور از جهت پایه و اساس و نقطه اتکا به قدرتهای منطقهای و بین المللی با یکدیگر تفاوت دارند، محور ایرانی از پایههای داخلی ایجاد شده که اساسا از سوی سازمانهای حزبی شیعه و کشورهایی، چون سوریه، لبنان و عراق رهبری میشود و خود ایران به منزله یک نظام منطقهای قدرتمند است که رهبری سیاسی و امنیتی نیروهای تحت حاکمیتش را بر عهده دارد. این نظام، ائتلاف با مسکو، بعنوان یک قطب بین المللی را انتخاب کرده است، چرا که در نقطه دشمنی با واشنگتن، با تهران اشتراک دارد.
در مقابل، محور نزدیک به آمریکا، به نظامهای عربی تکیه دارد که از ثقل داخلی سازمان یافته و محکمی برخوردار نیستند، با اینکه اهل سنت زیادی در عراق، سوریه و لبنان زندگی میکنند و این محور تلاش میکند از آنها استفاده کند، اما احزاب سنی در دو بُعد مردمی و نظامی، قدرتی ندارند که امکان تکیه بر آنها وجود داشته باشد. در واقع، دولتهای منطقهای عربی، مسئول اصلی ضعف قوای داخلی شان برای مقابله با تشکلهای وابسته به ایران هستند. نظامهای عربی شایستگی و آمادگی لازم برای درگیری با محور ایران را ندارند، این دولتهای نزدیک به واشنگتن، که مشخصا دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس، اردن و مصر هستند، یا رهبران غیر نظامی دارند و یا از چند دهه پیش گروههای مسلحی را در خارج از مرزهایشان دارند و اگر نگاهی به هم پیمانان این دولتها بیندازیم، اشخاصی مانند الحریری را مییابیم، یا کسانی که هیچ تجربه نظامی امنیتی پیش از درگیری با ایران نداشته اند، مانند برخی قوای سیاسی سنی در عراق و سوریه.
در مقابل، هم پیمانان ایران در عراق و لبنان، سازمانهای بدر و الدعوه و...، سازمان امنیتی العلوی در دمشق، حزب الله لبنان و جنبش امل و حتی حوثیها در یمن هستند، که از رهبرانی با تجربههای نظامی و امنیتی برخودارند. این گروهها برای چند دهه روابط امنیتی و سیاسی با ایران داشته اند. آنچه که دولتهای عربی هرگز قادر به دست یابی بدان نبوده اند، از این رو، به واشنگتن متوسل شده اند، چرا که تصور میکنند به مجرد دست یابی به یک هم پیمان بین المللی قدرتمند، از نقاط اتکای داخلی، بی نیاز میشوند و این، اشتباه بزرگی در فهم طبیعت درگیریهای منطقهای و داخلی است.
همچنین، قدرت سازمانهای شیعه نزدیک به ایران در عراق، مأموریت دولتهای عربی نزدیک به واشنگتن را در دو سطح دشوار میکند، در سطح منطقه ای، نظیر ایران در محور عربی وجود ندارد و با توجه به شکست عربستان در برابر حوثیها در یمن، میتوانیم تفاوت واضحی را در شیوه اداره درگیریها بین تهران و ریاض ببینیم. در سطح داخلی، به نظر میرسد سازمانهای حزبی مخالف ایران، از هم پاشیده و بدون رهبری نظامی قدرتمند هستند، درست برعکس سازمانهای وابسته به ایران که از چند دهه قبل برای مقابله اماده شده اند.
در نتیجه این خلل منطقهای که باعث شده است کفه ترازو به نفع ایران و علیه دولتهای عربی سنگین شود، میبینیم که قدرتهای داخلی زیادی در دولتهای مشرق عربی، به سمت محور تهران رفته اند، از جمله حماس فلسطین. علاوه بر اینکه در عراق و لبنان نیز شخصیتهای سنی متعددی هستند که در صف ایران قرار گرفته اند، همانطور که رهبران سنی زیادی امروز با حزب الله لبنان در صیدا و طرابلس وارد ائتلاف شده اند و در عراق، بوضوح شاهد صف ارایی سیاسیون سنی در سفارت ایران هستیم، که امید دارند بتوانند رضایت این کشور را به دست آورده و وارد عملیات سیاسی شوند که دروازه آن، ائتلاف با گروههایی است که با ایران مرتبط هستند، یعنی ائتلافهایی نظیر الفتح به رهبری حشد الشعبی.
آرمان سلیمی: بخش غالب تصوراتی که کنشهای دیپلماتیک دولت عراق را در راستای ضدیت حداکثری با ایران مورد ارزیابی قرار میدهند، مبتنی بر نوعی رمانتیسیسم سیاسی است. این گروه نمیتواند معادلات سیاسی عراق بعد از 2003 را فهم کنند که این کشور با گذار از دوران اولیه شوک خروج از دیکتاتوری صدام حسین و نیز پایان خلافت خودخوانده داعش، در راستای ایجاد بنیانی جدید از حکمرانی و حکومتداری حرکت میکند