سرویس تاریخ «انتخاب» / محمدعلی بهمنی قاجار: در هشتم شهریور ۱۲۸۶ خورشیدی درست در روزی که روس و بریتانیا قرارداد تقسیم ایران مشهور به قرارداد ۱۹۰۷ را منعقد کردند، میرزا علیاصغرخان امینالسلطان اتابک اعظم نخستوزیر مشروطه به تیر عباس آقا صراف تبریزی کشته شد، امینالسلطان توانسته بود در دوره سالخوردگی و کمحوصلگی ناصرالدینشاه، در مقام صدارت عظمی، سامان کشور را حفظ کرده و با نظم و ترتیبی مناسب امور ایران را اداره کند، امینالسلطان همچنین از پس خیزشهای ناشی از جنبش تنباکو برآمد و در سالهای واپسین پادشاهی ناصرالدینشاه در عمل ایرانمدار گردیده بود، در زمان کشته شدن ناصرالدینشاه و تغییر سلطنت، اوج هنر مدیریت امینالسلطان در انتقال قدرت آرام و بدون هرگونه تنش بین ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه، ظهور و بروز یافت که این انتقال قدرت آرام در ایران معروف به صدمات ناشی از شاهمیری کمنظیر بود.
امینالسلطان در عصر سلطنت مطفرالدینشاه نیز سرپوشی بر ضعفهای شاه جدید بود و هرگاه مسئولیت یافت امور کشور را نظم و نسق داد، اما شاهکار سیاسی امینالسلطان، نخستوزیری محمدعلی شاه بود، امینالسلطان بسیاری از آیینهای مشروطگی را در ایران بنیان نهاد، ضرورت ارائه برنامه دولت به مجلس و رای اعتماد جداگانه مجلس به وزرا و برنامه دولت، تکلیف به وزرای پرغرور برای ارائه برنامه و دفاع در برابر مجلس و نیز تاکید به شاه که در امور اجرایی دخالت ننماید همگی سنتهای پارلمانتاریستی و مشروطگی هستند که به همت اتابک در ایران ایجاد شدند.
دولت اتابک با وابستگی به جامع آدمیت در واقع نخستین دولت حزبی ایران هم بود، هرچه قدر رادیکالهای مشروطهنما در صدد ایجاد آشوب میان ملت و سلطنت و به بیراه بردن مشروطه بودند، امینالسلطان در راه مقید کردن و محدود ساختن قدرت قانونی شاه و در ضمن حکمفرما کردن حاکمیت قانون در ایران کوشش کرد. عباس آقا صراف تبریزی و گروه اجتماعیون عامیون و شخص حیدرخان عمو اوغلی به عنوان آمران و مسببان و مباشران قتل اتابک، اندیشیده و با هدف او را کشتند تا مشروطیت در ایران پا نگیرد و ایران به رادیکالیسم و هرج و مرج و آنارشی مبتلا گردد، نتیجه این ماجراجویی اینان، تبدیل جنبش اصلاحگرایانه مشروطه به جنگ داخلی و خونریزی و هرج و مرج و شورشهای بیپایان و شکستن حد و مرز ایران و لشکرکشیهای متعدد همسایگان به داخل ایران بود.
ایران از فردای قتل اتابک در هرج و مرجی فرو رفت که تا کودتای سوم اسفند و ظهور رضاخان ادامه داشت و بهای پایان این هرج و مرج نزدیک به چهاردهساله، تبدیل مشروطیت به دیکتاتوری پهلوی بود، اما در تاریخنگاری ایرانی جای قاتل و مقتول عوض شد، امینالسلطان نخستوزیر مومن به مشروطه به نماد استبداد تبدیل شد و امثال ملکالمتکلمین از صحنهگردانان قتل اتابک، نماد مشروطهخواهی گردیدند.
محمدعلیشاه میگفت: «ملکالمتکلمین... جیرهخوار ظلالسلطان بود و برای رسیدن ظلالسلطان به سلطنت همه کار میکرد و توسط او سید جمالالدین اسدآبادی را به همین منظور به پطرزبورغ فرستادند و امپراطور روس نپذیرفت، بعدا در مردن پدرم [مظفرالدینشاه] باز هم ظلالسلطان به خیال سلطنت افتاده و از هیچگونه تحریک و دسیسه خودداری نمیکرد؛ یک روز ملکالمتکلمین در باغ مجلس بالای منبر خطابه رفته و فریاد کرده بود محمدعلیشاه فلان فلان شده فرار کرد و ایران جمهوری شد من از آن روز سخت عصبانی شدم و کینهی این مشروطهطلبهای مزدور را در دل گرفتم...»