خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
ساعت پنج و نيم صبح بيدار شدم. اخبار راديو فارسى [صداي]آمريكا [= VOA] را گوش دادم. مطلب مهمى نداشت. خاطرات دو روز قبل را نوشتم. گزارشها را آوردند، خواندم.
به محل سالن كنفرانس رفتيم. قبل از شروع جلسه در سالن ديگرى نشستيم. سران سوريه، اردن، سومالى، يونان، زلاندنو، موريتانى، سودان، عربستان سعودي و عمان براي احوالپرسى آمدند. مراسم افتتاحيه تا نزديك ظهر طول كشيد. سپس عكس دستهجمعى گرفتيم و با اتوبوس به مراسم درختكارى كه جزو رسوم آنهاست، رفتيم. در راه آقاي پترس غالى، دبيركل سازمان ملل كنار من نشسته بود. گفت مسأله عراق براى انتخابات آمريكا است و مسأله ليبى دارد حل مىشود؛ باور نكردم. مراسم درختكارى انجام شد و هر هيأتى يك درخت غرس كرد. نحوه سوار شدن به اتوبوس بىنظم بود، ولى شهرك جالبى با جادههاى خوب بود.
ناهار در هتل هيلتون ماندم و بعد از استراحت كوتاه، گزارشهاى واصله از تهران را مطالعه كردم. در مرز تركيه مسألهاي پيش آمده است. ساعت سه و نيم بعد از ظهر به جلسه رفتم. هنگام مطرح شدن گزارش نشست وزيران امور خارجه در مورد عدماخراج صربستان از جنبش عدم تعهد، اعلان تحفظ كردم. مصوبات زيادى داشتيم. سخنرانىها شروع شد. گفتند سعى شود سخنرانىها كوتاه باشد؛ حداكثر يك ربع ساعت.
در سالن مجاور، ملاقاتى با آقاي نواز شريف، نخستوزير پاكستان داشتم. از اعلان تحفظ من نسبت به موضوع صربستان قدردانى كرد. از مشكلاتشان گفت و آرزو كرد، كاش پاكستان، نظامى مثل ايران داشت كه مسايل به بنبست نرسد و اكنون مىرسد. با نخستوزير هند هم ملاقات داشتم. او علاوه بر تأكيد بر توسعه روابط از من خواست كه براى حل نزاع مسلمانان و هندوها كه وسيله اعمال اغراض سياستبازان مىشود، كمك كنم.
به هتل برگشتيم. بعد از نماز مغرب، [آقاي عمرالبشير]، رييسجمهور سودان از مشكلات خود با مصر، عربستان سعودي و كويت گفت و از كمك آنها به شورشيان مسيحى جنوب سودان شكايت كرد؛ اگر بهراستى كمك كنند، خيلى جاي تعجب است. از عدم تفاهم با ليبى و بهانهجويى ليبياييها و قطع نفت از سودان و نيز از بهانهجويى مصريها براى تجاوز به خاك سودان گفت و از ما براى انعقاد كنفرانس وزيران امور خارجه كشورهاى اسلامى در خارطوم و نيز ارسال نفت با تسهيلات زياد كمك خواست.
براى شام به اقامتگاه آمدم. بچهها جمع بودند. مهدى و فرشته هم به جمع مان اضافه شدند. براى جمعآورى وسايل و اسباب هنگام تحصيل در آنجا و تسويهحسابهايشان به استراليا رفته بودند.
سال ۱۳۷۲
مديران بخش اطلاعات خارجى، همراه وزير و معاون وزارت اطلاعات آمدند. آقاى [مصطفی] پورمحمدى گزارشى داد و من هم دربارة اوضاع كشور و شرايط جهانى و منطقهاى انقلاب و سياستهاى نظام توضيحاتى دادم. قبل از جلسه از عدم حل مشكلات و اختلافاتشان با وزارت امورخارجه و سپاه گله كردند.
سفیران بحرين و نروژ براى تقديم استوارنامه آمدند. دكتر حبيبى، [معاون اول رییسجمهور] براى طرح نهايى ساختمان میهمانسراى سعدآباد آمد. مهندس [میرحسین] موسوى، [مشاور سیاسی رییسجمهور] آمد. در مورد حفظ نيروهاى خط راديكال كه اين روزها تحت فشار است و دربارة كنترل بخشهاى مختلف اقتصادى و قيمتها و استمداد براى تكميل مقبره شهداى هفتم تير توصيههايى داشتند.
عصر به جلسه هیأت دولت نرفتم. كارها را تكميل كردم كه فردا مسافرت دارم. شب سفیران و مديران وزارت امورخارجه در باشگاه نهاد[ریاست جمهوری] میهمانم بودند. همسرانشان هم بودند. آقاى ولايتى، [وزیر امور خارجه] گزارش داد و من صحبت مفصل كردم و اوضاع كشور و سياستها را گفتم. سر ميز شام هم تعدادى از سفیران مراجعاتى داشتند.
سال ۱۳۷۳
ساعت چهارونیم صبح بيدار شدم و ديگر نخوابيدم. عفت براى شركت در مراسم ازدواج بستگان به رفسنجان رفت. ساعت هشت و نیم، براى بازديد از نمايشگاه [رشد و توسعه] هفته دولت به محل دایمی نمايشگاه بينالمللى تهران رفتيم؛ سه ساعت طول كشيد. اكثر غرفهها را ديدم. براى من چيز تازهاى نداشت. به منظور آگاهى مردم و تبليغ كارهای دولت اقدام شده است.
هنرمندىِ يكى از مجريان برنامه عصرهاى پنجشنبه راديو به نام [داریوش] کاردان، برایم جالب بود؛ با لهجههاى مختلف ايران و زبانهاى تُركی، فارسى و.... به خوبى حرف مىزد. شيوههاى گريم هم در غرفه سازمان صداوسيما، برايم جالب بود. مصاحبهاى انجام دادم و گفتم در استانها هم بايد نمايشگاه استانى برپا شود.
به دفتر رفتم. [آقای کروالی شیولی]، معاون نخست وزیر گرجستان آمد. از قرارداد تحويل ششصد ميليون مترمكعب گاز به قيمت بينالمللى و با مهلت سه سال براى پرداخت قيمت، خوشحال بود. تا ساعت پنج بعد از ظهر، كارها را انجام دادم. آقاى [محسن] كنگرلو، مقدارى از ابزارآلات اطلاعاتى و عمليات تخريب را آورده بود؛ تماشا كردم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۴
براي اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتيم. محسن و ياسر با كاظم [مرعشی] هم آمدند. به آقاي [جواد] مقصودي، گفتم عسل برايمان بياورد. قبل از انقلاب، يك كندوي عسل در خانه داشتيم. من كه به زندان رفتم، آقاي مقصودي كندوي ما را برده بود و معمولاً سالیانه مقداري عسل ميدهند.
ظهر بعضي بچهها جمع بودند. فاطي و علي، چين هستند و فائزه با بچههايش به اروپا رفته است. فاطي اطلاع داده كه ضدانقلاب در چين، تبليغات زيادي عليه انقلاب دارد. با محسن دربارة نيازهاي طرح آبياري تحت فشار و نیز مذاكرات چينيها با بانك مركزي در خصوص قرارداد مترویتهران و اختلاف نظرها صحبت كرديم. عصر، صديقه همشيره با پسرش كاظم آمدند.
شب آقاي محسن رضايي، [فرمانده کل سپاه]، اطلاع داد كه امروز با [آقای عیسی کلانتری]، وزيركشاورزي، براي شروع كار مزارعي كه براي پنج هزار نفر از عشاير ياغي و متواري كه اخيراً تسليم شدهاند، درنظرگرفته شده است، به مناطق دورافتاده جيرفت رفتهاند؛ سپاه پيگيري ميكند. براي امنيت منطقه و براي سالمسازي زندگي آنها، كار مهمي است.
سال ۱۳۷۵
مديران بانكها آمدند. دكتر نوربخش، [رییس کل بانک مرکزی]، گزارشي از پيشي گرفتن رشد جذب سرمايهها، از رشد نقدينگى و نيز كم شدن اسكناس و سكوك در دست مردم و قرار گرفتن تمامى معاملات خارجى در بانكهاى كشور و بالارفتن اعتماد داخلى و خارجى نسبت به بانكها داد. من هم در موفقيت بانكدارى اسلامى و فراوانى سرمايهگذاري بانكها در طرحهاى عمرانى صحبت كردم و بر كمك بيشتر براى صدور كالاها و خدمات و دادن امكانات به بخش خصوصى و كمكردن بوروكراسى حاكم تأكيد نمودم.
آقاى جعفرى اصفهانى آمد. براى جلوگيرى از مخالفت شوراى نگهبان با نامزدىاش در انتخابات اصفهان استمداد كرد و براى مشكلات زندگى كمك خواست. آقاى [مسعود] سلطانى فر، استاندار معزول استان مركزى آمد. از عمل وزارت كشور و امام جمعه اراك گله داشت؛ دلدارى دادم.
دكتر [محمدحسین] عادلى، [سفیر ایران در کانادا] آمد. در مورد آمادگى كانادایىها براى فروش لكوموتيو، عليرغم مخالفت آمريكا گزارش داد و براى ساخت مسجدى براى شيعيان در آنجا استمداد كرد و گفت 700 دلار هم از عفت براي مسجد كمك گرفته است. من هم 50 هزار دلار حواله كردم.
آقاى [سیدعلی اصغر] میر حجازى از دفتر رهبرى آمد. گزارش هزينه ارزى و ريالى دفتر را در مورد حوزههاى علميه شيعه در خارج و طلبههاى شيعه خارجى در ايران و درآمدهاى دفتر از بنيادهاى جانبازان و پانزده خرداد و ستاد اجرايى فرمان امام2 را داد. [سيدعبدالحسين ميرحجازي]، برادرش آمد. گزارش اقدامات وزارت ارشاد در ساماندهى مساجد را داد و براى ساخت مركز اسلامى اتريش استمداد كرد. سلمانى براى اصلاح آمد.
عصر سفيرمان در هلند آمد. از اوضاع بعد از من و به خصوص در ارتباط با سياست خارجى، اظهار نگرانى كرد. [آقاى محمدرضا مرشدزاده]، سفيرمان در رومانى آمد. براى توسعه همكارىها پيشنهادهایی داشت و از فراوانى ايرانيان مقيم آنجا گفت. [آقای محمد طاهرى]، سفيرمان در لهستان آمد و براى تقويت روابط كسب نظر كرد. تا ساعت نُه شب كارها را تكميل كردم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۶
براى اولين بار، به دفتر ساختمان كوشك رفتم و كار را در آنجا شروع كردم. ملاقات نداشتم. تا ساعت شش بعد از ظهر به مطالعه كتاب و بولتنها گذشت. هوا بهتر از دفتر پایين است.
ساعت شش، براى مراسمى كه براى قدردانى از خدمات سازندگى من ترتيب داده بودند، به مركز حوزه هنرى [سازمان تبلیغات اسلامی] رفتيم. از بدو ورود با برنامههاى هنرى كه گروههای مختلف هنرى، در مسير برپا كرده بودند- و بيشتر هنرهاى سنتى -مواجه شديم.
در سالن آمفىتئاتر، سرود جمهورى اسلامي و سپس سرود سازندگى را كه گروه كُر حوزه، با تركيب آقايان و خانمها و با لباس فرم مخصوص، اجرا كردند. گروه هنرمندان كودك اصفهانى هم برنامه اجرا كردند. آقاى [محمدعلی] زم، [رییس حوزه هنری]، در تجليل از سازندگى و خدمات من و توضيح كارهاى خودشان، سخنرانىكرد. فيلمى از دوران سازندگى و فيلمى از كارهاى حوزه هنرى نمايش دادند. تنديس من و لوح به من هديه شد. سپس من دربارة آثار سازندگى و به خصوص توسعه فرهنگى صحبت كردم. از نمايشگاههاى عكس هم بازديد نموديم.
به خانه آمدم. عفت هم به منزل بستگان رفته بود و از ماهواره، برنامههاى متراكم و افراطى غربىها را در مراسم مرگ خانم دايانا را ديده بود كه در تصادف كشته شدهاست. ميگفت، با اينكه از شوهرش جدا شده و به طور غيررسمي با مرد ثروتمند مصرى رابطه داشته، هنوز جزو خانواده سلطنتى انگليس و برخوردار از مزايايش بوده است.