خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
نخستوزير اتيوپى براى ملاقات آمد. از اوضاع كشورش پرسيديم. توضيحات زيادى داد. به كلى نظامشان را عوض كردهاند. به ايالتها استقلال داخلى دادهاند و براساس قبايل و مناطق، به سيستم فدرال تبديل كردهاند.
معاون رييسجمهور كوبا آمد. از مشكلاتشان پس از سقوط بلوك شوروى و زياد شدن فشار آمريكا گفت. عدم حضور آقاي [فيدل] كاسترو [رهبر كوبا] در اجلاس را به خاطر مشكل گرفتن كريدور هوايى و حفظ امنيت گفت. از ما نفت نسيه در مقابل شكر خواست.
آقاى [نوردوم] سيهانوك، رييس شوراى عالى حكومت كامبوج آمد. اوضاع كشورش را توضيح داد و از خمرهاي سرخ بد گفت و از انقلاب ايران تجليل كرد؛ پيرمرد سرحال و با روحيهاى است.
ظهر براى نماز جمعه به مسجد استقلال رفتيم. تعدادى از هيأتهاى ديگر هم آمده بودند؛ مسجد عظيمى است. گفتند ظرفيت صد هزار نفر را دارد. سوكارنو و سوهارتو در ساخت آن مشاركت داشتهاند. خطبهها كوتاه و كم محتوا بود. نظم خوبى داشتند.
عصر رييس آيفاد كه يك نفر الجزايرى است، آمد. از برنامه كمك به توليدات روستايى گفت و خواهان برخورد فعال ما شد. [آقاي مأمون عبدالقيوم]، رييسجمهور مالديو آمد و اوضاع كشورش را تعريف كرد. هزار و دويست جزيره دارند كه دويست مورد آن مسكونى است؛ زبان عربى و انگليسى را خوب حرف مىزد. فارغ التحصيل دانشگاه الازهر [مصر] در رشته شريعت است. حدود دويست و بيست هزار نفر جمعيت دارند و همگى مسلماناند و عمدتاً با ماهيگيرى زندگى مىكنند.
نخستوزير سنگاپور آمد. توضيحاتى درباره كشورش داد. جمعيتى مركب از چينى و مالزيايي و مذاهب بودايى و مسيحى و اسلام و اقتصاد آزاد به شيوه غرب با رشد سريع اقتصادى دارند.
رييسجمهور تانزانيا آمد. از كمكهاى ايران در كشاورزى و مدرسهسازى تشكر كرد. صحبتى از پرداخت طلب ما به ميان نياورد. از اوضاع سومالى به شدت ابراز نگرانى كرد. آقاى مؤينى، مسلمان و علاقهمند به انقلاب اسلامى ايران است. ضمن ملاقات آقاي مؤينى، آقاى نابرز رسيد. دربارة كميته جنوب جنبش عدم تعهد كه متصدى آن است، توضيحات داد و براى تقويت بودجه كميته كمك خواست.
نخستوزير كُره شمالى آمد. مذاكرات تشريفاتى و دوستانه بود. از مواضع صريح من در سخنرانيام در مسايل عمده جهانى و به خصوص عليه آمريكا تجليل كرد. عفت و بچهها هم امروز تا عصر برنامههاى متعددى داشتهاند و سرگرم بودهاند؛ راضىاند.
سال ۱۳۷۲
[آقای غلامرضا شافعی]، وزير تعاون و جمعى از اعضاى تعاونىها آمدند. گزارش اقدامات سال گذشته در توسعه و تقويت تعاون را دادند و من هم در تقويت تعاون و نقش تعاون در عدالت و توليد و رفاه گفتم. سپس آقاى شافعى آمد و خوابى كه دربارة آينده كشور ديده بود و اميدبخش است گفت.
آقاى [جلیل] بشارتى، [رییس دفتر امور مناطق محروم ریاست جمهوری] آمد و گزارشى از كارهاى دفتر مناطق محروم داد. آقاى [جواد] منصورى آمد. دوره سفارتش در پاكستان تمام شده، شغل فرهنگى و سياسى خواست. آقاى [سیدکمال] خرازى، [نماینده دایم ایران در سازمان ملل] آمد. حرف مهمى نداشت. دربارة احتمالات اقدامات ايذايى آمريكا گفت و تأثير منفى رأى نياوردن آقاى نوربخش بر ايرانيان مقيم آمريكا را كه بناى سرمايهگذارى در ايران داشتند.
عصر آقايان [محسن] رضايى، [علی محمد] بشارتى، دکتر [حسن] روحانى، محمد [هاشمی] و [علی اکبر] ولايتى آمدند. جلسه شوراى عالى امنيت به رسميت نرسيد، ولى دربارة سياستمان در عراق، آذربايجان و فلسطين مذاكره و تصميمگيرى كرديم.
آقاى بشارتى، [وزیر کشور] دربارة بعضى از استانداران گفت و با محمد[هاشمی، رییس سازمان صدا وسیما]، براى سفر به آلمان و ارایه پيام من به آقاى [هلموت] كهل، [صدراعظم آلمان] صحبت شد.
سال ۱۳۷۳
عقد ازدواجى براى آقای فقيهى، يكى از آشنايان قديمى بستم. مديران وزارت تعاون آمدند. آقاى [غلامرضا] شافعى، [وزیر تعاون] گزارش داد و من هم صحبت كردم. خواستم براى كشف عوامل عدم تحرك مطلوب تعاونىها، بيشتر بررسى كنند. آقاى [شیخ عبدالله] نظرى، از علماى مازندران، همراه چند نفر از دوستانش آمدند. براى لولهكشى آب روستاهاى سوادكوه و توجه بيشتر استاندار به او استمداد كرد.
ظهر ياسر آمد. گفت واحدهاى تابستانياش در دانشگاه تمام شده است. عصر اخوى محمد آمد. دربارة وصيتنامه حاجيه والده، و خمس مبلغ يك و نيم ميليون تومان اندوخته والده از درآمد پستههايش، نظر خواست. گفتم در بهرمان كار خيري انجام دهد. جلسه هیأت دولت داشتيم. دربارة آنتنهاى ماهواره صحبت شد و ناتمام ماند. چند مصوبه داشتيم.
شب، آیت الله خامنهاى میهمانم بودند. دربارة روابط با عربستان سعودی، اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامى، نيازهاى مالى نظامىها، تبليغات بيشتر من براى دانشگاهها از صدا و سيما با مردم، بانك مركزى، ماهواره و كنفرانس جمعيت در قاهره مذاكره و تصميمگيرى نموديم.
سال ۱۳۷۴
همسر شهيد مطهري، همراه عفت آمد. براي پرداخت مابهالتفاوت قيمت ارز چاپخانهاي كه براي آثار شهيد مطهري، به كمك من خريدهاند، استمداد كرد. دكتر حبيبي براي امور جاري آمد. آقاي ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] آمد. در مورد بودجه سال 1375 و جابجايي اعتبارات براي طرحهاي مهم و معاونتها مذاكره شد. [آقای هاشمی گلپایگانی]، وزير علوم آمد. گزارش وضع دانشگاهها و مشكلات ناشي از تغيير نرخ ارز را داد و از اظهارات بعضي مديرانش دربارة اعتبارات عذرخواهي كرد.
آقاي دكتر [محمدکریم] شهرزاد، نماينده اصفهان آمد. براي كانديدا شدن از تهران در دوره آينده استمدادكرد و از كارهاي مهم دولت و سياستهاي كنترلي جديد، اظهارتشكر كرد. عصر در شوراي اقتصاد، دربارة كيفيت جبران نيازهاي مردم و ارگانهاي دولتي در اثر تفاوت نرخ ارزهاي تعهدات به 1750 ريال، تصميمات جامعي با چند مصوبه ديگر گرفتيم. مهدي آمد؛ عازم ليبي است.
سال ۱۳۷۵
شب و روز اينجا نزديك به هم است؛ چون فقط دو درجه زير خط استواست. هوا بهارى است. ديشب باران هم باريد. سالیانه بيش از هزار ميليمتر باران دارند. پس از نماز و تكميل خاطرات و مطالعه و استماع اخبار و صبحانه، با هواپيماهاى خودمان به سوى شهر بندرى مومباسا حركت كرديم. هواپيماى كشور ميزبان كه معمولاً بايد با آنها سفرهاى داخلى انجام شود، كوچك و ملخى بود.
در فرودگاه مومباسا، مسئولان و مردم با سرود و رقص، استقبال گرمى داشتند؛ بهخصوص مسلمانان شهر خيلى صميمى بودند و جشن گرفته بودند. از آنجا به سوى پالايشگاه شهر حركت كرديم. در مسير، در دو طرف جاده، انبوه مردم صف كشيده بودند و اظهار محبت مىكردند. من هم برخلاف عرف و معمول، در صندلى جلو نشستم. در ورود به پالايشگاه هم گروههاى سرود و رقص از كودكان، با طبل و دُهُل استقبال نمودند. مانند ايران، دختران كوچولو دستهگل تقديم مىكنند.
مديريت پالايشگاه كه يك نفر انگليسى است، گزارش وضع را داد. با ظرفيت 60 هزار بشكه در روز، با تكنولوژى قديمى - 35 سال قبل- با شركت كنيا و سه شركت شِل و اُسو، عملاً با 60 درصد ظرفيت كار مىكنند. يك چهارم نفت خام پالایشگاه را بايد از ايران بگيرند. سئوالات زيادى كردم كه باعث تعجب حاضران از اطلاعات فنى من شد. به خاطر اينكه پيشنهاد كردهاند كه ايران هم شريك شود، از قسمتهاى مختلف منجمله اتاق كنترل كه اخيراً مدرن شده، بازديد كرديم. درختى كاشتيم و دفترى امضا كرديم و خيرمقدم شنيديم و جوابى داديم. عفت و همراهانش هم بودند.
به بندر مومباسا رفتيم. آنجا هم استقبال گرمى بود. گروه سرودشان، جمع زيادى از خانمهاى سياه پوست بودند. سرودى مخصوص من و ايران ساخته بودند و خوب اجرا كردند. من هم ايستادم و همه سرود را گوش دادم. وزير حمل و نقل، خيرمقدم گفت و اضافه كرد، در مراسم افتتاح راهآهن سرخس – تجن به ايران آمده و با من ملاقات كرده است. مدير بندر هم كه يك مهندس سويیسى است، گزارش بندر را داد؛ بندر بسيار قديمى است و از زمان ورود پرتقالىها در يك خور بسيار مناسب، عملاً بهوجود آمده؛ با يك تنگه ورودى باريك در قسمتهايى با عمق تا چهل متر، احتياج به لايروبى ندارد. ظرفيت بندر، هشت ميليون تُن و پهلوگيرى كشتىها تا ظرفيت 150 هزار تُن است. محدوديت، بهخاطر باريكى و كمى عمق تنگه باريك صخرهاى ورودى است. ترنُوِر [=گردش مالی]1 صد ميليون دلار دارد. كار به خاطر ضعف مديريت بومىها به او واگذار شده است. از چهل سال پيش به كنيا آمده؛ گفت خانوادهاش مثل كوليها هستند؛ خودش و همسرش اينجا و دخترش در سویيس و پسرش در تايلند هستند. با كشتىهاى كوچك، گشتى در منطقه بندر زديم. يك كشتى صدهزار تنى ايران - ايران الهام- هم پهلو گرفته بود. با پرسنل كشتى از دور ابراز محبت كردم. درختى كاشتيم. در بدرقه هم همان سرود را خواندند.
از آنجا به كلوپ جعفرى، متعلق به شيعيان خوجههاى اثنىعشرى2 رفتيم. ظهر رسيديم. وضو گرفتیم و نماز جماعت را با جمع زيادى از مسلمانان شيعه و سنى اقامه کردیم. نماز ظهر را به امامت قاضىالقضات سُنى و عصر را به امامت من خوانديم؛ چون سُنىها ظهر و عصر را جمع نمىكنند. چند نفر صحبت كردند و خيرمقدم گفتند. اشاره به سابقه حكومت اسلامى در اين شهر توسط عثمانىهاى مهاجر داشتند. من هم صحبت كوتاهى كردم3. از همدلى سنى و شيعه و مسيحى تشكر کردم و پيشرفتهاى ايران اسلامى و آمادگى كمك به آفريقا و جايگزينى استعمارگران غربى را توضيح دادم. درختى كاشتيم و دفترى امضا كرديم.
براى ناهار به حسينيه شيعيان – امامباره- رفتيم. غذاهاى خوبى بيشتر از نوع پاكستانى داشتند. خانمها هم در طبقه دوم ناهار خوردند. پس از ناهار، با صحبت كوتاهى تشكر كردم.4 عكسى هم با آنها گرفتيم. به سوى قلعه عيسى مسيح رفتيم كه در قرن پانزدهم، توسط پرتغالىها ساخته شده است. در آن زمان، پرتغالىها در نقاط حساس ساحلى، مثل آفريقا و خليج فارس و هندوستان و خاوردور، اين گونه مراكز را براى اهداف استعمارى ساختهاند و بعداً چند بار دست به دست شده است. راهنماي خوبى بود و توضيحات خوبى داد. قلعه، مُشرف بر تنگه باريك، بين جزيره و سرزمين اصلى است. موزهاى هم درست كرده بودند و آثار باستانى زيادى از ايران هم بود. خودشان چيزى كه قابل توجه باشد، نداشتند.
سال ۱۳۷۶
در منزل بودم. بيشتر وقت به مطالعه تاريخ و كار كليد قرآن گذشت. فائزه و مونا و حسن آمدند. از سفر تركيه و يونان برگشتهاند. از ديدنىهايشان كه بيشتر موزهها و اماكن تاريخى است، تعريف كردند. گفتند در يونان توجهى و اهميتى به افلاطون و ارسطو داده نمىشود و برعكس به ماراتُن خيلى اهميت مىدهند؛ همان سربازى كه خبر پيروزى يونان بر ايران در جنگ با سلاطين ايران قبل از اسلام را به يونان برد. چند روز به صورت متوالى و بدون خواب و نان حركت كرد تا زودتر مردمش را خوشحال كند و پس از دادن خبر پيروزى، افتاد و مُرد كه سابقه دوی ماراتُن به نام اوست.
از فاطى هم خبر رسيد كه آمدنش [از کانادا] به تأخير افتاده، به خاطر ملتهبشدن آپانديس رضا هاشمى كه همراهش بوده و منجر به عمل جراحى شده است. عصر محسن و عماد آمدند. گزارش سفر به رفسنجان را داد و گفت، محصول پسته امسال به خاطر سرمازدگى،كمتر از نصف است. از پيشرفت كار مجموعه فرهنگي ورزشي و خدماتي رفسنجان [= مركز و اسناد، كتابخانه و موزه رياست جمهوري] راضى است. كمى هم راجع به اوضاع جارى كشور صحبت كرديم.
شب براى مراسم ازدواج 200 زوج جوان كه با كمك من و مردم و كميته امداد، با تبليغات شبكه پنج سیما انجام شده است، به باشگاه بانك تجارت رفتيم. آقايان [علی] لاريجانى، [رییس سازمان صدا و سیما] و [رضا] نيرى، [رییس کمیته امداد امام]، گزارش دادند و هنرمندان برنامههاى شاد و آواز و نمايش داشتند. يك زوج، سوگندنامه جالبى خواندند. من هم در اهميت و ضرورت ازدواج و تسهيلات صحبت كردم. سپس مصاحبهاى انجام دادم. شام خورديم و به خانه آمديم. عفت و اشرف [خواهر همسرم] هم آمدند.