خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
با جمعى از همراهان براى ديدن طبيعت و اراضى اندونزى، به بيرون شهر سفر كرديم. امروز اجلاس تعطيل بود و جمعى از هيأتها براى بازديد از اولين محل اجلاس جنبش عدم تعهد، به باندونگولى رفتند. ما به خاطر ديدن بيشتر مناظر و واقعيتها، برنامه جداگانهاي تنظيم كرديم.
با ماشين به منطقه كوهستانى پوپخاك رفتيم. حدود دو ساعت راه با ماشين بود. اكثراً اتوبان و قسمتى جاده باريك در شهرها روستاهاى منطقه، آسفالت و تميز است. به خاطر داشتن هزار و چهار صد متر ارتفاع از سطح دريا، ييلاق و تفريحگاه مناسبى براى جاكارتا است؛ به خاطر گرما و هواي شرجى مداوم و سنگين لب دريا، نياز جدى به چنين فضايي دارند. به همين دليل در روزهاى تعطيل، خيلى شلوغ است.
دو طرف جاده، فروشگاههاي ميوه و ترهبار و گل خيلى زياد و نشان طبيعت منطقه است. در آخرين نقطه سفر، پارك وسيعى براى حفظ و پرورش گونههاي گياهي داخلى و خارجى بنام «آب زلال» دارند. مقدارى در پارك قدم زديم و با كارگران و جمعى از دانشجويان كه براى تفريح و تحقيق به آنجا آمده بودند، صحبت كردم. سطح حقوق كارگران پايين است.
بنّايى كه آنجا كار مىكرد، مىگفت روزانه دو ونيم دلار دستمزد مىگيرد و آنهايى كه نظافت مىكردند، گفتند ماهيانه سى هزار روپيه، يعني در يك روز كارى كمتر از يك دلار مىگيرند. از دو نفر كه پرسيديم، گفتند شش فرزند دارند. دختر چهارده ساله خانواده هم با آنها كار مىكرد، اما مدير پارك كه ليسانس داشت، با پانزده سال سابقه كار، گفت حدود يك ميليون روپيه يعني پانصد دلار در ماه حقوق مىگيرد.
ناهار را در ويلايى كه براى يك روز به مبلغ پانصد دلار اجاره كرده بوديم، صرف كرديم. ناهار را در رزيدانس خودمان تهيه كرده و برده بوديم. صاحب ويلا شخصى به نام «حاجى بصير»، مىگفت برادرش استاد دانشگاه است. ويلا بزرگ و تميز و نوساز و گويا براى همين گونه استفادهها ساخته است. گفتند در آن منطقه يكى از كاسبيهاى رايج هم همين است.
منطقه مزارع چاى و موز خوبى داشت. ساعت سه بعد از ظهر به شهر مراجعت كرديم. در مسير، كنار مزرعه موز و نارگيل توقف كرديم و از كشاورز آنجا دربارة درآمدش از موز و نارگيل پرسيدم. درختان نارگيل كه در سال چند بار محصول مىدهد، سود خوبى دارد. نارگيلهاي موجود يك درخت را شمرديم كه بيش از دويست عدد بود، ولى كشاورزان هم به درآمد كمى قانعاند، مگر آنها كه زمين بيشتري دارند.
در مراجعت به پارك بزرگ «مينى تومن » رفتيم كه با مديريت خانم سوهارتو در كنار جاكارتا ساخته شده و در آنجا انواع موزهها و برنامهها براى معرفى اندونزى تعبيه شده است؛ همانجا كه روز اول براى درختكارى دوستى، با ساير سران كنفرانس رفتيم.
در سالن توضيحات دادند. با قطار هوايى و اتوبوس، بخشى از آنها را ديديم. ديدن باغ پرندگان بيشتر وقت گرفت. گنبدهاى عظيم تورى درست كردهاند كه پرندگان آزادتر باشند. در پايان فيلم نيمساعتهاى با شيوه سه بُعدى براى معرفى اندونزى نمايش دادند كه تماشايى بود.
سرشب به رزيدانس رسيديم. مثل روزهاى ديگر نم نم باران داشتيم. بعد از نماز و استراحت و شام به سالن اجلاس رفتيم. جلسهاى با هيأتها و اعضاى هيأت رييسه داشتيم. بيست كشور از چند قاره آسيا و آفريقا و اروپا هستند.
مذاكرات دربارة متن نهايى بيانيه سياسى و اعلاميه جاكارتا بود. ما و چند كشور اسلامى مثل مالزى و پاكستان، الجزاير و سوريه عبارات تهيه شده براى بوسنىهرزگوين را كافى ندانستيم و گفتيم بايد قوىتر باشد و از مصوبات سازمان ملل كمتر نباشد.
به خاطر مخالفت بعضى از كشورهاى آفريقايى، سوسياليستهاى سابق و امروز و نوعى جانبدارى آنها از صربها، اجماع براى اين مسأله بر اساس خواست ما به وجود نمىآيد. اندونزى هم محافظهكارى مىكند. سرانجام قرار شد، تلاش كنند بيانيه مستقل قوىتري از اين يكى بدهند و نيز تصميم بر اين شد كه اگر وافى به مقصود نبود، در اجلاس نهايى ماها مخالفت كنيم. مصاحبهاى با تلويزيون اندونزى كردم. دير وقت به محل اقامت آمدم و خوابيدم.
سال ۱۳۷۲
[امروز به مناسبت میلاد حضرت نبی اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) تعطیل بود.] در خانه بودم. كار زيادى نبود. استراحت هم داشتم. ظهر بچهها جمع بودند. فاطى شرح سفر به مراكش را داد. براى افتتاح مسجد بزرگ جديدالتأسيس از سوى ملكحسن دعوت شده بود. مىگويد برنامه جالبى نداشتند.
عصر براى افتتاح كنفرانس وحدت اسلامی كه از سوى مجمعالتقريب[مذاهب اسلامی] برگزار شده بود به هتل استقلال رفتم. قرآن و تواشيح اجرا شد و بعد از خيرمقدم توسط آقاى [محمد] واعظ زاده، من دربارة وحدت سخنرانى کردم.
به خانه برگشتم. شب با ياسر شام خورديم. عفت براى شركت در مراسم ازدواج صبيه دكتر روحانى رفته بود. محسن گفت كار تنظيم كتابخانهام تمام شده است.
خبر رسيد كه آقاى [سید ابوطالب] محمودى گلپايگانى، امام جمعه اراك در راه تهران دچار حادثه شده و درگذشته است؛ متأثر شدم.
سال ۱۳۷۳
جمعى از اعضای دفتر[آقای حبیبالله محمدیان]، نماينده رهبرى در سيستان و بلوچستان آمدند. گزارش وضع اهل سنت استان را از لحاظ روحانيت، طلبهها، تحصيلات دينى و كلاسيك و قبایل و عشاير و احساسات آنها دادند. دستوراتى در خصوص رفتار دوستانه و جلب اعتماد آنها دادم. خواستند كه دستگاههاى دولتى، هماهنگى داشته باشند.
آقاى [علی] شيرازى، نماينده عقيدتى در نيروى دريايى سپاه آمد. گزارشى داد و كمك خواست و نيز براى طلبههاى رفسنجانى كمك خواست. آقاى [سیدمحمدباقر] مُهرى از كويت آمد. گزارشى از وضع كويت، استقبال روحانيت شيعه آنجا و ايرانيان آنجا داد و شكايت از افراد تند راديكال كه او را تحت فشار قرار مىدهند و نيز از دفتر رهبرى شكايت داشت كه تحت تأثير آنها هستند و اظهار خوشحالى نمود، از اينكه به او تذكر دادم كه تندروى نكند. مديران بانكها آمدند. دكتر [محمدحسین] عادلى، [رییس کل بانک مرکزی] گزارش داد. من صحبت تشكرآميز كردم و خواستم در برنامه دوم فعالتر باشند.
ظهر عفت و سارا، [دختر فاطی] آمدند. عفت براى خريد مانتو براى سارا كه تصميم گرفته مانتو بپوشد، پول گرفت. عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت.
سال ۱۳۷۴
براي بازديد از نمايشگاه تخصصي صنايع آبياري تحت فشار، به نمايشگاه بينالمللي رفتيم. در مسير از طريق تلفن سيار [= موبایل]، آقاي [حسین] مرعشي اطلاع داد كه ديشب شهر هرات افغانستان، به دست طالبان سقوط كرده و [محمد] اسماعيل خان، [والی هرات] و بسياري از شخصيتها به ايران پناه آوردهاند.
دو ساعت و نيم، از تمامي 53 غرفه بازديدكرديم. انواع سيستمهاي آبياري و انواع قطعات و نيازها، از پمپ و لولهها و اتصالات و طرحها را ديديم. ظرفيت توليد خوب است. مشكل عمده، مواد اوليه مثل پُلياتيلن يا آلومينيوم است كه ميتوانيم تأمين كنيم. در پايان مصاحبهاي هم انجام دادم. [آقایان عیسیکلانتری و محمدرضا نعمت زاده]، وزراي كشاورزي و صنايع هم بودند. اصرار داشتند كه از نمايشگاه جانبازان و ترافيك شهرسالم هم بازديد كنيم، اما فرصت نشد.
به دفتر رفتم. مديران صداوسيما آمدند. آقاي [علی] لاريجاني گزارش كار داد و من هم صحبت مفصلي در اهميت و وظايف سازمان نمودم و تأكيد بر دادن آگاهيهاي لازم به مردم براي خنثي كردن تبليغات منفي و نشان دادن قدرت سازندگي انقلاب نمودم. بعد از جلسه از تصميم حزبالله براي تظاهرات در مقابل صداوسيما، در اعتراض به برنامههاي ساعت خوش و ... شكايت نمودند. به آقاي بشارتي، [وزیر کشور]، گفتم اجازه تظاهرات ندهد. به رهبري برخورد دارد.
عصرآقاي يوسف بنعلوي، وزيرامورخارجه عمان آمد. در مورد اهميت تحسين روابط با عربستان سعودی و بحرين و امارات گفت و من هم تقصير را به گردن آنها انداختم -كه همين هم هست- و آمادگي خودمان را گفتم. در مورد عراق، نظر داد كه فرار حسینكامل و همراهانش، براي نجات خودشان است و باعث سقوط صدام نميشود و آمريكا هم نميخواهد به اين زودي صدام را ساقط كند؛ چون رژيم او بهانه خوبي براي حضور نظامي آمريكا در منطقه و تلاش براي خلع سلاح كامل عراق است. تحليلهاي سوريه را هم قبول نداشت و گفت، اردن هم فقط در مورد فدراليشدن خود عراق نظر دارد و نه اردن و فلسطين. براي انجام كارهاي مانده، در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي شركت نكردم.
سال ۱۳۷۵
ساعت هشت و نیم صبح، بيرون از نايروبى رفتيم و مركز تحقيقات دامى را ديديم. توضيحاتى دربارة وضع كارها و دامپزشكى و علوفه دامها دادند. سپس به مزرعه چاى از بخش خصوصى رفتيم؛ مزارع چاى خوبى دارند که در تمام طول سال رشد مىكند. سپس از كارخانه چاى خشك كُنى بازديدكرديم. با كارخانههاى ما متفاوت است؛ به جاى مالش، چاى را خُرد، سپس تخمير و سپس خشك مىكنند. مقدارى چاى هديه دادند.
در تمامى مسيرها، مردم روستاها و شاگردان مدارس و كشاورزان و كاركنان مراكز تحقيق، دو طرف جاده صف كشيده بودند و اظهار محبت مىنمودند. چند جا پياده شدم و با آنها صحبت كردم و از وضع تحصيل و حقوق معلمان و كارگران و وضع كارشان سئوالات زيادى نمودم. به خاطر معطل شدن، يك برنامه را كه ديدار از مركز محيط زيست بينالمللى بود لغوكرديم.
ظهر به هتل برگشتيم. خبر رسيد كه عراق باز هم مورد حمله موشكها قرار گرفته است. صدام در سخنرانى از مقاومت گفته و طارق عزيز، اعلان عقبنشينى از كردستان نموده است. در آمريكا هم جمهوريخواهان از ضعف عملكرد دموكراتها انتقاد كردهاند و آنها را وادار به عجله در حمله به عراق نمودهاند.
عصر رفتيم و يك مركز پرورش شترمرغ را ديديم؛ جالب است. يك نفر مصرى كه اصالتاً اهل كازرون ايران است و آنجا را مىگرداند، توضيحات خوبى دربارة كمبود گوشت و توليد جوجه و استفاده از پر، پوست و گوشت آنها داد. پيشنهاد كردم بيايد در ايران هم واحدى ايجاد كند.
سپس با ماشينها به پارك ملى رفتيم. دو ساعتى در آن گشت زديم و انواع حيوانات مثل آهو، زرافه، غزال، گورخر، گاو وحشى فراوان و چند پلنگ ديديم؛ راهنما گفت که پارك تا منطقه كليمانجارو ادامه دارد و اطرافش باز است. وحوش به هر جا مىخواهند مىروند، ولى چون اينجا آب فراوان است، برمىگردند. گفت سالیانه دويست هزار توريست بازديد مىكنند و از هر نفر سى دلار مىگيرند. دفترى را نوشتم و اظهار ترديد كردم كه به صرفه باشد، اين همه زمين خوب، معطل آن كار شود.
به مدرسه رسول اكرم (ص) رفتيم. جاى خوبى است؛ با زمين وسيع و چهار هزار متر مربع بنا. من هم كمك كردهام. تعداد 180 محصل دارد. اغلب شبانهروزى است. تعليمات كلاسيك و دينى مىدهند. سيد مرتضى، [مؤسس و مدیر مدرسه] گزارش داد. نماز جماعت خوانديم. من هم صحبت كردم و كمك نمودم. يك نفر را عمامه گذاشتيم. به كلوپ جعفرى رفتيم. شيعيان و سُنىها جمع بودند و از شيعيان خوجهها و اسماعيليها و بُهرهايها چند نفر صحبت كردند. من هم صحبت مفصلى نمودم و از ساختمانها بازديد كرديم. خيلى وسيع است و مدرن. شام خورديم. سپس مصاحبه با چند خبرنگار داشتم. آقاى [علی اکبر] ولايتى، خبر داد كه امروز عصر هم يك رادار عراق را زدهاند.
سال ۱۳۷۶
پيش از ظهر در منزل براى خطبههاى جمعه با موضوع اعجاز قرآن مطالعه كردم. براى اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. عصر هم براى كليد قرآن كار مىكردم و مطالعه تاريخ. ظهر میهمان داشتيم.
شب به ديدن آقاى [سیدمحمد] خاتمى- كه همسايه ما شدهاند- رفتم. دربارة مسایل جارى وضع بودجه و سياست خارجى و مسایل قوه قضایيه با شهردارى و مذاكراتش با رهبرى صحبت شد. گفتم به وزرا تذكر بدهد كه وعدههاى غيرقابل اجرا ندهند. آقاى خاتمى گفت، به خاطر احتمال عدم تحقق درآمدها، 30 درصد اعتبارات عمرانى را كم كردهاند كه كار بدى است و نيز گفت، مشغول بررسى هستند كه از دادگسترى تهران به خاطر تخلفها، به محكمه انتظامى قضات شكايت كنند. بنا داشته خبرش را اعلان كند كه با توصيه دوستان، از اعلان صرف نظر كرده است.