انتشار مطالب رسانه های خارجی با هدف اطلاع رسانی از نوع نگاه و برداشت آنان از تحولات صورت می گیرد و به منزله تایید آن از سوی «انتخاب» نیست.
تام حسین در الجزیره نوشت: رسانههای جریان اصلی آمریکا و اندیشکدههای مستقر در واشنگتن دیسی پایتخت آمریکا که به شدت تحت تاثیر دو تحول جاری خطیر در خاورمیانه قرار گرفتهاند، از هر دوی تحولات اخیر منطقه یعنی توافق مشارکت استراتژیک بین ایران و چین و عادیسازی روابط بین امارات عربی متحده و اسرائیل به عنوان تشدید منازعه ژئوپلیتیکی بین آمریکا و ایران نام بردهاند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: در عالم واقعیت، اولین تحول در رابطه با اقدام یک رسانه ایجاد شد. نیویورک تایمز در صفحه اول خود روایتی به نقل از پیشنویس فاش شده از توافق مشارکت استراتژیک ۲۵ ساله بین چین و ایران منتشر کرد؛ توافقی که از سال ۲۰۱۶ بین چین و ایران در دست مذاکره بوده است».
گزارش خبری نیویورک تایمز با این تیتر تحریک آمیز منتشر شد: چین و ایران با به مبارزه طلبیدن ایالات متحده، به مشارکت تجاری و نظامی نزدیک شدهاند... هر چند هیچ اشارهای به مشارکت نظامی در پیشنویس منتشر شده از توافق ادعایی چین و ایران نشده بود، اما درباره اینکه شاید ایران جزایر استراتژیک خلیج (فارس) را به چین اجاره دهد، گمانهزنیهایی مطرح شد.
با این حال، تیتر نیویورک تایمز لحن پرهیجان و گیرایی برای پوشش رسانههای آمریکایی از برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و امارات عربی متحده ایجاد کرد و مدت زیادی طول نکشید که رسانههای آمریکایی درباره اینکه چطور توافق امارات عربی متحده و اسرائیل نمایانگر ایجاد یک ائتلاف کلان علیه یک "محور شیطانی" جدید بین ایران، چین و احتمالا ترکیه است، شروع به صحبت کردند.
این اقدامات نیویورک تایمز و دیگر رسانههای آمریکایی همچنین به مخاطبان رسانهها هم لطمه زد. هیچ ائتلاف کلان یا "محور شیطانی" در کار نبود بلکه مساله دیپلماسی آزمایشی و جنگ نیابتی در بحبوحه تغییرات در توازن قدرت در خاورمیانه بود که تا حدی ضرورت آن از خروج نیروهای رزمی ایالات متحده از منطقه و همچنین نفوذ قدرت پکن در برابر واشنگتن ناشی میشد.
از نظر این تحلیلگر، کارشناسان تحت تاثیر پوشش ملودراماتیک رسانههای جریان اصلی درباره رقابت ایالات متحده و چین در خاورمیانه قرار نگرفتهاند.
گای بُرتون مولف کتاب "چین و منازعات خاورمیانه" که به تازگی منتشر شد، گزارش وبگاه هیل با عنوان مشارکت چین و ایران، چین را به داور خاورمیانه تبدیل میکند را مورد اشاره قرار داد و در توییتر نوشت: "مقالههایی از قبیل: این هستند که به سرمایهگذاری و نفوذ چین در ایران (و اسرائیل) اهمیتی بیش از حد میدهند. چقدر از این کارها، عامدانه است (تا بر سیاست ایالات متحده تاثیر بگذارد) یا به خاطر بدفهمی منافع و ظرفیت چین است؟
جاکوپو اسکیتا کارشناس دانش آموخته دانشگاه دورهام در پایگاه رسپانسیبل استیتکرفت نوشت: خبرها درباره توافق همکاری جامع ۲۵ ساله بین دولت ایران و چین که به طور مخفیانه امضا شد، موضوعی پر سر و صدا در هفتههای اخیر بوده است و باعث ایجاد گمانهزنیها، مبالغهگوییها و تفسیرهای سیاسی متعصبانه شده است، اما در عالم واقعیت، این توافق به نظر نمیآید که پتانسیلی برای ایجاد انقلاب در مسیر روابط چین و ایران داشته باشد؛ روابطی که از سال ۱۹۷۹ انقلاب اسلامی ایران روابطی تقریبا مداوم و ثابت قدم بوده است.
اسکیتا و دیگر دوستان آکادمیک او با جزئیات زیاد و مفصل توضیح دادند که ریشه این غلوگوییهای گمراهکننده درباره توافق ۲۵ ساله ایران و چین چیست، چرا چین هیچ انگیزهای برای جانبداری از طرفها در منازعات خاورمیانه ندارد و چرا لفاظی هشدارآمیز پومپئو وزیر خارجه آمریکا درباره تبعات همکاری چین و ایران و توافق ۲۵ ساله آنها برگرفته از این چشم انداز است که او و رئیسش دونالد ترامپ ممکن است به زودی شغلشان را از دست بدهند.
تنشهای فزاینده آمریکا و چین دارای پیامدهای گستردهای در سراسر نظام بین الملل است. این رقابت نه تنها برای قدرتهای غربی، بلکه برای کشورهای کوچکتر که در مناطق تحت نفوذ قرار دارند نیز مشکلاتی را به وجود آورده است. امروز کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور فزایندهای بین فشار رقابتی این قدرتهای بزرگ خرد میشوند.