arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۴۱۷۲
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۲۲ شهريور ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۲ شهریور ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: شب از شبکه تلويزيونی سى ان ان، برنامه مراسم امضای توافق ساف[سازمان آزادیبخش فلسطین] و اسراييل را ديدم، متأثر شدم؛ به خانه آمدم، عفت هم از ديدن مناظر آن گريه كرده بود / ولايتى‌ گزارشى از برنامه كارش در سمت مشاور رهبرى داد، از [کمال] خرازى در وزارت امورخارجه، به خاطر عزل اكثر معاونان و مشاوران گله دارد

خاطرات آیت الله هاشمی: آقاى [حسین] كمالى، وزير كار آمد. از نپختگى وزراى جديد و عدم احاطه آقاى خاتمى بر امور گفت. لوحى از سوى سازمان صنايع دستى هديه كرد. آقاى [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نفت] آمد و اشكالات وزارت نفت، منجمله تمركز زياد، ضعف برنامه اكتشاف، سهميه‌هاى ارزى و عدم تحرك كافى در درياى خزر را گفت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
ساعت نُه صبح به دفترم رسيدم. تا عصر كارهاى عقب مانده را انجام دادم و ملاقات نپذيرفتم. عصر در جلسه هيأت دولت شركت كردم.
شب ميهمان آيت‌الله خامنه‌اى بودم. بيشتر دربارة سفرم و كمى هم درباره موضوع جزيره ابوموسى و همچنين بوسنى هرزگوين مذاكره كرديم.

 

 

ستل ۱۳۷۲
ساعت نُه صبح به دفتر آيت‌الله خامنه‌اى رفتم. هيأت بوسنيايى هم آمدند. مذاكرات كوتاه و كم محتوايى شد. با هم به فرودگاه رفتيم. در راه دربارة وضع زندگي‌شان و مذاكراتش درآمريكا و تركيه و عربستان و برنامه ادامه مذاكره در ژنو و احتمالات صلح و چگونگى راه‌شان به دريا و وضع سارايوو پس از صلح پرسيدم؛ توضيحات خوبى داد.
كنار درب فرودگاه، جمعى از ورزشكاران بوسنى كه براى مسابقه در ايران هستند، براى ديدن او جمع شده بودند. پياده شديم. در ميان آنها رفت. خيلى گرم و صميمى بودند و شعار «عزت بوسنى با على است» سر مى‌دادند. عكس گرفتند. بعداً به من گفت مى‌خواستند شعار «راه سعادت در جهاد است» بدهند كه به آنها گفتند، فعلاً مصلحت نيست. مصاحبه‌اى كرديم. معاونش آقای ايوب گاليج از شيرينى‌هاى ايران خيلى تعريف كرد. گفتم چند كيلويى كه در سالن فرودگاه بود، همراهشان كنند. يك ميليون دلار از قيمت محموله نفتى كه برايشان در نظر گرفته‌ايم و نتوانسته‌اند همه را مصرف كنند، به او دادم. به سوى كويت رفتند. از سفرش راضى بود.
با [آقای حمد بن عبدالعزیز الکواری]، وزير فرهنگ قطر ملاقات كردم. مذاكرات كوتاه و دوستانه بود. آقاى [محمدحسن] جمشيدى، نماينده بهشهر آمد. هفت و نيم سال در عراق اسير بوده و در آنجا به خاطر فعاليت در اردوگاه‌ها، محكوم به هفتاد سال زندان شده بود. خيلى اظهار امتنان كرد، از تلاشى كه من براى آزادى اسرا كردم. گفت در عراق كه بوده‌‌اند، برايشان روشن بوده كه من چه نقشى ايفا كرده‌ام و فرماندهان عراقى هم به آنها گفته بودند. براى عمران نكا و بهشهر كمك خواست.
عصر آقايان زنجانى، [رییس سازمان برنامه و بودجه]، آقازاده، [وزیر نفت] و [محمدجواد] وهاجى، [سرپرست وزارت امور اقتصادی و دارایی]، براى مذاكره دربارة مبلغ ماليات و درآمده نفت در بودجه سال 1373 آمدند. شوراى اقتصاد جلسه داشت. بخشنامه دستور تهيه بودجه سال 1373 را تصويب كرديم.
شب از شبکه تلويزيونی سى ان ان، برنامه مراسم امضای توافق ساف[= سازمان آزادیبخش فلسطین] و اسراييل در چمن كاخ سفيد و نطق [یاسر] عرفات، [رهبر ساف] و [اسحاق] رابين، [نخست‌وزیر اسراییل] و [بیل] كلينتون، [رییس‌جمهور ایالات متحده] را ديدم؛ متأثر شدم. به خانه آمدم. عفت هم از ديدن مناظر آن گريه كرده بود. عرفات هم خيلى سرشكسته به نظر مى‌رسيد.

 

 

سال ۱۳۷۳
از خانه به مجتمع امام خمينى(ره) رفتيم. در اجلاس ائمه‏ جمعه شركت كردم. قبلاً اعضاى شورا استقبال كردند و توضيح دادند. سپس در جمع آنها صحبت مشروحى كردم؛ وضع و موقعيت انقلاب و ايران در جهان را توضيح دادم؛ مشكلاتى كه از ناحيه تكيه بر اسلام و درمان‌ها به جان مى‌خريم و موقعيت جغرافيايى مهم كشورمان و هزينه سنگينى را که از رهگذر مخالفت با سازش فلسطين مى‌پردازيم، توضیح دادم و خواستم كه ائمه جمعه، بيشتر مطالعه كنند و به واقعيات كشور و برنامه‌ها و ابعاد سازندگى و اصلاح‌ها آشنا شوند كه دچار ساده‏نگرى و شعار نشوند و ضرر شعارهاى بى‏موقع و ديد حكومتى را در مقابل ديد فردى و مقطعى توضيح دادم.
به دفترم رفتم. آقاى ميرسليم براى دستور شوراى عالى انقلاب فرهنگى آمد و نظرم را دربارة الحاق سازمان و دفتر تبليغات به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواست. آقاى [مهدی] كرباسيان، [رییس سازمان تأمین اجتماعی] آمد. گزارش عملكرد تأمين اجتماعى در سرمايه‌گذارى و بالا بردن دريافتى مستمری‏بگيران، بيشتر از تورم را توضيح داد.
آقاى غيورى آمد. بيانيه‌اى از آقاى منتظرى را آورد كه اخيراً به صورت شب‏نامه منتشر شده است و در آن به دادگاه ويژه روحانیت و آیت‏ الله خامنه‌اى، حمله و اهانت شده و از ايشان نقل كرد كه ايشان منتشر نكرده و نمى‌داند كه چه كسى كرده است.
آقاى دكتر [موسی] زرگر، براى تشكر از كمك‌هاى من برای احيای بيمارستان سينا آمد و رساله دكتراى يك پزشک را كه به خاطر اين كمك به من هديه كرده است، آورد. رساله، دربارة تلفات حوادث است.
عصر شوراى عالى ادارى جلسه، با مصوبه‌اى در مورد توسعه قلمروی اقدامات گروه سه‏نفره عمران چابهار داشت. آقاى [محمد] غرضى، [وزیر پُست و تلگراف و تلقن] از مجلسيان شكايت آورد، به خاطر فشارى كه در خصوص گران شدن پالس تلفن آورده‌اند.

 

 

سال ۱۳۷۴
ساعت هشت صبح به فرودگاه [مهرآباد] رسيديم. به سوي اروميه پرواز كرديم. [آقایان محمدرضا نعمت‏ زاده، عیسی‏ کلانتری، غلامرضا فروزش، علی‏ محمد بشارتی، غلامرضا آقازاده و بیژن نامدار زنگنه]، وزیران صنايع، كشاورزي، جهادسازندگی، کشور، نفت، نيرو و حسين[مرعشی، رییس دفتر رییس‏ جمهور]، اخوي محمد، [معاون اجرایی رییس‏ جمهور] و [حمید] ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] همراه بودند. بعد از استقبال رسمي و مصاحبه و سپس استقبال كم‏ نظير مردم در مسير بين فرودگاه و شهر، از روستاهاي مخصوص اكراد و مسيحي‌ها هم عبور كرديم. استقبال آنها هم عجيب بود.
در اجتماع ايثارگران، گزارش و سرود و خيرمقدم و صحبت‌هاي من بود. در ورزشگاه بزرگ تختي در اجتماع بسيار باشكوه مردم، پس از خيرمقدم آقاي [غلامرضا]حسني، امام‏ جمعه و گزارش خوبِ [آقای قربانعلی سعادت]، استاندار، صحبت‌هاي مفصل من دربارة افتخارات و استعدادهاي استان و خدمات دولت و انقلاب انجام شد.
براي مراسم شروع كار اجرايي سد مهم «شَهَر چاي»، با حدود صدو نود ميليون مترمكعب ظرفيت آبدهي، با حدود صد ميليارد ريال هزينه، به منطقه سيلوانا در شمال غرب اروميه رفتيم. بعد از گزارش مديرعامل آب منطقه‏ای استان و مجري طرح، من در اهميت
اين سد براي آب‏شُرب و كشاورزي اروميه، صحبت كوتاهی کردم. در مسير، مردم اطراف اين دره سرسبز كه همگي كُرد و سُني هستند، استقبال بسيارگرم و دور از انتظار نمودند. ناهار و نماز و استراحت در استانداري داشتيم.
عصر براي افتتاح كارخانه پتروشيمي در پانزده كيلومتري جنوب اروميه رفتيم كه از كود اوره، پودر ملامين مي‌سازد كه براي كشور، بسيار باارزش و ضروري است. بيست و نه سال است كه براي اين تكنولوژي، پيگيري‏شده و سرانجام چيني‌ها به‏ما داده‌اند و از اين به بعد، خودمان توسعه مي‌دهيم. بعد از پرده‌برداري و بازديد و استماع توضيح مديران و وزير نفت، در اهميت صنايع پتروشيمي صحبت‌ کردم.
سپس براي بازديد مركز تحقيقات پرورش گاوميش رفتيم. آقاي فروزش، [وزیر جهادسازندگی] گزارش داد و گفت که همزمان امروز 278 طرح عمراني در استان كه جهادسازندگی ساخته است، به بهره‌برداري مي‌رسد؛ به اضافه 350 طرح كه در هفته دولت به ثمر رسيده است.
از كارخانه بزرگ توليد كنسانتره [ساسان شهد و سردخانه طراوت] نيز بازديد كرديم. از بخش خصوصي است، با ظرفيت ده هزارتُن كنسانتره، با ارزش افزوده‌اي كه عمدتاً صادر مي‌شود. از يك سردخانه ده هزار تُني بخش خصوصي براي افتتاح بازديد كرديم. ظرفيت سردخانه استان، به حدود دويست هزارتُن رسيده و قبل از انقلاب، نُه هزارتُن بوده است. اين صنايع تبديلي، كشاورزي را خيلي پُررونق كرده و قيمت محصولات باغي را بالابرده است.
از مصلاي بزرگ درحال ساخت، با پنجاه هزارمترمربع زمين و هشت هزارمتر بنا، بازديد كرديم. استانداري هزينه‌ها را از منبع درآمد بازارچه‌هاي مرزي مي‌دهد. در رفت و برگشت در مسير و اطراف مصلا، انبوه مردم به صورت بسيار پُرشور ابراز محبت مي‌كردند كه ماية تعجب همه بود. كشاورزان گُل و ميوه پخش مي‌كردند. گاهي گُلي به صورت من اصابت مي‌كرد كه خوشم مي‌آمد.
براي افتتاح فرهنگسراي جوان كه استانداري با درآمدهاي بازارچه‌هاي مرزي ساخته، با بيست‏هزار مترمربع بنا و چهل‏هزار مترمربع زمين رفتيم؛ بسيار زيبا و جامع، با تنديسی از من و از آیت‏الله خامنه‌اي كه هنرمندان نخجوان ساخته‌اند. در سالن بزرگ، در جمع انبوه جوانان دختر و پسر، سرودي جالب كه آقاي [بیت‏الله] جعفري، نماينده شهر، در تمجيد از خدمات عمراني من سروده بود، اجرا شد. صحبت كوتاهي كردم. پس از نماز، در جمع هنرمندان، شاعري دو شعر تُركي و فارسي در وصف من خواند.
سپس از نمايشگاه جالب دستاوردهاي اداره‏کل‏اطلاعات‏استان [=مجاهدت‏های‏خاموش]، بازديدكرديم و صحبت كوتاهی‏كردم. سپس در جمع روحانيت استان- شيعه و سني- سخنراني مفصلي كردم. پس از شام به اقامتگاه آمدم و خاطرات را نوشتم. شب، ساعت یازده و ربع رسيديم. با مطالعه برنامه فردا، خوابيدم.

 

 

سال ۱۳۷۵
چون برنامه را عوض كرديم، زودتر از خواب بيدار شدم. در گزارش‌ها، ادامه تحرك عراق و شليك موشك به طرف هواپيماهاى آمريكايى و تهديد آمريكا به تجديد حمله مهم است و اقدام ميانجي‏گرى ايران در نزاع اوگاندا و سودان، انعكاس وسيع یافته است؛ تاكنون مراكز خبرى غربى، سعى داشته‏اند سفر را كمتر مطرح كنند و آمريكا هم رسماً ازسفر من و هم از ميانجي‏گرى، اظهار ناراحتى كرده است.
اول وقت به نمايشگاه تراكتور ايران رفتيم. شركت تراكتورسازى ايران و يك تاجر زيمبابوه‌اى، براى فروش و مونتاژ تراكتور ايران، مركزى ايجاد كرده‌اند. توضيحات شنيديم ‌و تشويقشان كردم و از لوح پرده برداشتيم. به محل خانه‏سازى رفتيم كه آقاى رضاپور با آنها قرار گذاشته كه ده هزار واحد مسكونى ارزان بسازد، به قيمت هر مترمربع 200 دلار كه 75 درصد بهاى آن را سه ساله بپردازند. روش ساخت و هزينه را توضيح دادند.
براى نثار تاج گل، به محل قهرمانان ملى رفتيم. از تاريخ انقلاب توضيحات دادند. كُره‏ شمالى براى آنها ساخته؛ جالب است. براى سفر به آبشار ويكتوريا به فرودگاه رفتيم. آقاى موگابه و همسرش هم رسيدند. عفت و فائزه هم رسيدند. با هواپيماى 737 ميزبانان، پرواز كرديم. هواپيماهاى خودمان به خاطر كوچكى باندآنجا، قادر به نشستن نبودند، لذا بسيارى از همراهان را نبرديم. قبلاً قرار بود وزراى دو طرف باشند و در آنجا جلسه مذاكره و امضاى اسناد داشته باشيم كه به اين وضع مقدور نشد.
يك ساعت در پرواز بوديم. از فرودگاه به هتل كنار آبشار رفتيم. منطقه جنگلى است. نام هتل «كمپ فيل» بود. پس از استفاده از دستشويى و عوض‏ كردن لباس، با موگابه و همسرش به آبشار رفتيم. خيلى جالب است. حدود 1700 متر پهناى آبشار است كه در موقع پُرآبى به هم پيوسته است و از بالا در دره‌اى به عمق 103 متر مى‌ريزد. راهنما توضيح مى‌داد، ولى ارقام را درست نمى‌دانست. بعداً روى تابلویى خوانديم، حجم آب 300 تا 1000 مترمكعب، در ثانيه نوسان دارد. رودخانه‌اي به نام زيم‏زى با طول2700كيلومتر، در چند كشور جريان دارد و سرانجام از زامبيا به اقيانوس مى‌ريزد.
بنا بود هواپيماى ديگرى، بقيه هيأت ما را بياورد كه نياوردند. به ناچار بدون توقف به هتل مراجعت كرديم، ولى به خاطر رفتن عفت و همراهان براى ديدن مزرعه تمساح‌ها، من هم ساعتى معطل شدم. با تأخير مراجعت كرديم. چند نفر خبرنگار كه دير رسيده بودند، جا ماندند. در فرودگاه حراره، در حضور ما دوازده سند توافق‏نامه امضا شد و مصاحبه كوتاهى نموديم.
با بدرقه رسمى به آفريقاى جنوبى پرواز كرديم. در مسير، جزوه اطلاعات مربوط به آفريقاى جنوبى را خواندم. نزديك غروب وارد فرودگاه ژوهانسبورگ شديم. آقاى [نلسون] ماندلا، [رییس‏ جمهور آفریقای جنوبی] و جمعى از كابينه به استقبال آمده بودند. تشريفات‏شان نامنظم بود. تقريباً نود درصد افراد گارد احترام، خانم‌هاى سفيدپوست بودند. فرمانده آنها هم خانمى سفيدپوست بود. با مقدارى تفاوت، سان ديدیم.
آقاى ماندلا خداحافظى كرد و قرار شد كه در اقامتگاه از من استقبال كند. چند دقيقه‌اى براى آماده شدن ماشين‌ها معطل مانديم. عفت خيلى ناراحت شده بود و اين وضع را توهين مى‌داند. آقاى [محمد شریف] مهدوی [شاهرودی]، سفيرمان به جاى وزير همراه، در اتومبيل من سوار شد. به سوى پروتوريا حركت كرديم. حدود شصت كيلومتر راه است. آقاى مهدوى هم از نحوه تشريفات كمى شرمنده است.
در اقامتگاه كه يكى از كاخ‌هاى قديمى است، آقاى ماندلا و دخترش استقبال كردند. بلافاصله مذاكره خصوصى شروع شد. از ماهيت مسأله كردستان عراق سئوال كرد؛ توضيحات دادم. از ناامنى كشورش پرسيدم. اعتراف به ناامنى و وسعت جنايات كرد و گفت پليس با آنها همكارى مى‌كند. توضيحاتى در كيفيت تأمين امنيت در ايران پس از انقلاب، با تأسيس كميته و سپاه دادم؛ برايش جالب بود و تجربه ما را راهى براى نجات از بن‌بست دانست. گفت براى كسب تجربه، به زودى به ايران مى‌آيد.
بقيه اعضاى هيأت هم از بى‏نظمى دچار مشكل شده بودند و با تأخير رسيدند. ناچار صبر كرديم تا همه رسيدند. سپس سر ميز شام رفتيم. صحبت‌هاى گوناگون كرديم. او هم صحبت خوبى كرد و من هم سخنرانى مفصلى در حفظ موفقيت‌هاى ايران نمودم و شباهت‌هاي دو انقلاب را توضيح دادم و تشويقشان كردم از تجربه ما استفاده كنند و از اروپا و آمريكا انتقاد كردم. میهمانان از سفيدها و سياه‌ها و حضور زنان مكشفه نیمه لخت عجيب بود.

 

سال ۱۳۷۶
دكتر [علی‏‌اکبر] ولايتى، [مشاور بین‏ الملل رهبر معظم انقلاب] آمد. گزارشى از برنامه كارش در سمت مشاور رهبرى داد. از آقاى [کمال] خرازى در وزارت امورخارجه، به خاطر عزل اكثر معاونان و مشاوران گله دارد. به طوركلى از برخورد حذفى وزراي جديد دولت، انتقاد شديد دارد و پيش‌بينى نزاع و كشمكش دارد. فكر مى‌كند رهبرى به خاطر مصالح خاصى ساكت است.
آقاى [عیسی] كلانترى، [وزیر کشاورزی] آمد. گزارش كار كشاورزى را داد و از نبودن فكر قوى و برنامه درست در دولت و حاكميت جو شعار اظهار نگرانى‏ كرد. معتقد است امكان اجراى توصيه رهبرى نيست كه گفته‌اند، چندكالا را ارزان كنند و چيزى را تا آخر سال گران نكنند؛ مثلاً مجبورند قند و شكر را مثل مرغ گران كنند.
آقاى [ابوالفضل] توكلى بينا آمد و براى فردي كه در آفريقا ديديم، وقت خواست. گفتم حرفش را بگيرد و بياورد. آقاى [محمد] واعظ‌زاده خراسانى، [رییس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]، همراه پسرش دكتر صادق كه اخيراً از كانادا برگشته، آمدند. براى گرفتن زمين از وزارت معادن- در بالاى زندان اوين- براى دانشگاه فقه استمدادكردند. پيشنهاد دارند كه مسير فرضي آبراه خزر به خليج فارس، از شمال خليج فارس به جاى بندرعباس باشدكه آب در اين مسير نيست. خبر دادند كه دكتر صادق، در كانادا ابتكاري براى موتورهاى الكتريكى كرده كه صرفه‌جویى زيادى در سوخت دارد.
ظهر عفت به دفتر آمد. مراسم خاكسپارى مادر ترزا، راهبه نيكوكار آلبانى‏تبار را كه در هند فوت كرده بود، از [شبکه خبری] سی ان ان ديديم؛ جالب بود.
عصر آقاى [علاءالدین] بروجردى، [معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امورخارجه] آمد و گزارش وضع افغانستان را داد. با مراجعت [عبدالرشید] دوستُم از تركيه، احتمال درگيرى داخلى در جبهه شمال پيش آمده است. از آقاى خرازى گله داشت؛ گفتم يك بار ديگر سياست‌مان در افغانستان را در شوراى عالى امنيت ملی بررسى كنند.
آقاى [عبدالله] نظري، از علماى مازندران آمد درخواست داشت كه كمك شود براى انتخاب استاندارى كه از خط راست و چپ نباشد. آقاى [عبدالعلی علی] عسكرى، مدير فروشگاه‌هاى زنجيره‌اى رفاه آمد و گزارش كار فروشگاه‌ها را داد. پيش‌بينى مى‌كند، امسال 60 ميليارد تومان فروش داشته باشند.گفت در صورتى مى‌ماند كه ریيس‏ جمهور جديد، مثل من از او حمايت كنند.
آقاى [حسین] كمالى، وزير كار آمد. از نپختگى وزراى جديد و عدم احاطه آقاى خاتمى بر امور گفت. لوحى از سوى سازمان صنايع دستى هديه كرد. آقاى [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نفت] آمد و اشكالات وزارت نفت، منجمله تمركز زياد، ضعف برنامه اكتشاف، سهميه‌هاى ارزى و عدم تحرك كافى در درياى خزر را گفت.

 

نظرات بینندگان